iran-emrooz.net | Wed, 13.04.2005, 6:45
برزخ حاشيه نشينی در انتظار زنان کار
سينا/مژگان فرجی
سه شنبه، ۲۳ فروردين ۱۳۸۴
امروزه به دليل افزايش جمعيت، فقدان سرمايه گذاری مناسب و کمبود فرصتهای شغلی و امکانات رفاهی، شاهد مهاجرت بی رويه روستائيان به شهرها، گسترش حاشيه نشينی درکلان شهرها و افزايش نابسامانیهای اقتصادی واجتماعی از جمله بيکاری هستيم.
براساس آمار اعلام شده از مرکز آمار ايران جمعيت روستايی کشور در هفت سال گذشته از ۲۳ ميليون به ۲۱ ميليون کاهش يافته که استان تهران با جذب ۹/۶۴ درصد مهاجر بالاترين رقم را به خود اختصاص داده که مهمترين دليل آن دستيابی به امکانات بيشتر عنوان شده است.
از سوی ديگر، توسعه شهر نشينی در چند سال اخير پيامدهای فراوانی را به همراه داشته که نگرانی همگان را برانگيخته است که ازمهمترين آنها میتوان به شکل گيری طيفی خاص از زنان و کودکان در اين مناطق اشاره کرد.
"يوسف اميدی"، کارشناس شهر سازی در اين باره بر اين اعتقاد است که اگر در جهت عقربههای ساعت حرکت کنيم سکونت گاههای اطراف شهر تهران اغلب در شرق تهران تا جنوب غربی آن را پوشش داده اند. البته اين وضعيت در بسياری از شهرهای ايران به ويژه شهرها ی بزرگ نظير مشهد و اصفهان هم وجود دارد.
وی میگويد: شايد به سختی بتوان باور کرد که خانوادههای ۵ تا ۶ نفری بسياری در خانه ای ۲۵ تا ۳۰ متری زندگی میکنند بطوريکه بخشی از آن را هم اثاث خانه پر کرده است. در حاشيه پاکدشت، خانههای ۱۰۰ متری بسياری را میتوان يافت که در گذشته متعلق به يک خانواده بوده است اما اکنون به ۳ تا ۴ واحد مسکونی جداگانه تبديل شده و خانوارهای حداقل چهار نفری را در خود جای داده است. "
به گفته وی در اين وضعيت، فرهنگ فقر، توليد و نهادينه میشود و علی القاعده زنان و کودکان بيشترين آسيب را میبينند.
اين کارشناس با اشاره به رشد فحشا و مشاغل کاذب توسط زنان، ادامه میدهد : " احساس محروميت هميشه افراد را به سازگاری با محيط سوق نمی دهد، بلکه آنان با محيط سازگاری میيابند تا به هنجارها و قواعد عمومی تهاجم ببرند و چاره ای ديگر هم نمی يابند تا واکنشی جز اين داشته باشند، چرا که همه عوامل موجود نظير، وضعيت کالبدی منطقه، فقدان مراکز سالم تفريحی، فقدان برنامه ريزیهای فرهنگی و اجتماعی در منطقه، دور افتادگی از فضای اصلی شهر، رواج انحرافات وبزه از جمله مسائلی است که بر ترغيب و تقويت اين فرهنگ پای میفشارد. "
به گفته اين کارشناس زمان آن فرا رسيده تا گوشها و چشمها را باز کنيم و از رشد بيجهها در داخل شهر ممانعت به عمل آوريم.
وی میافزايد: " مطالعات نشان میدهد که همزمان با ايجاد کارخانهها و مراکز صنعتی نياز به شغل رشد يافت و اختلافات سطح طبقات اجتماعی در روستا وشهر يکی از مهمترين دلايلی شد که روستائيان را برای يافتن کار روانه شهرهای بزرگ و اقامت در حاشيه شهر و در خانههای ارزان قيمت کرد. "
دکتر "مسروئه وامقی" ، آسيب شناس اجتماعی به منظور بررسی ميزان شيوع و انواع مشاغل کودکان زير ۱۸ سال و زنان مناطق حاشيه نشين با حمايت معاونت پژوهشی دانشگاه بهزيستی به بررسی وضعيت چهار استان کشور پرداخته است.
وی در بررسی خود مناطق حاشيه نشين چهار استان مازندران، هرمزگان، آذربايجان غربی و فارس را از لحاظ اقتصادی - اجتماعی و مشخصات کودکان و خانوادههای آنان نظير سن، جنس، وضعيت سرپرستی و... را مورد توجه قرار داده است.
اين تحقيق نشان میدهد که در هر چهار استان اکثريت کودکان و زنان درآمد خود را صرف خانواده میکنند که بيشترين آمار در اين مورد با ۸۵ درصد به آذربايجان غربی مربوط میشود.
همچنين ساعات کار آنان در مناطق چهار گانه فوق در شبانه روز حداقل سه و حداکثر ۱۶ ساعت و به طور متوسط ۶۹/۹ ساعت در روز است که ميانگين سن شروع به کار در کودکان ۱۱ سال میباشد.
بررسیهای وی نشان میدهد که ۷/۲۰ درصد کودکان در مناطق حاشيه نشين بيسواد بوده، ۵/۳۵ درصد تا مقطع ابتدايی و ۸/۲۷ درصد تا مقطع راهنمايی تحصيل کرده اند و در مجموع تنها ۶ درصد آنان به مقطع دبيرستان يا بالاتر راه پيدا کرده اند.
به اين ترتيب اشتغال به کار عامل بازدارنده ای در ادامه تحصيل و آموزشهای مدرسه ای در کودکان شاغل اين مناطق به شمار میرود.
"احمد بشارتی"، پژوهشگر مسائل اجتماعی در باره معضل حاشيه نشينی میگويد: " برابر بند اول قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران داشتن مسکن متناسب با نيازهای هر فرد و خانواده حق هر شهروند ايرانی است. همچنين اصل سوم همان بند، يکی از مهم ترين وظايف حکومت اسلامی را ايجاد محيط مساعد، رشد فضايل اخلاقی و رفع تبعيضهای ناروا و ايجاد امکانات عادلانه برای همه معرفی کرده است."
بشارتی افزود: "شهرها مرکز تنوع، فراوانی و نعمت و در عين حال خاستگاه فقر، نکبت و افول ارزشهای انسانی هستند. اين شهرها گرچه به عالی ترين ابتکارات و خلاقيتهای انسانی امکان بروز میدهند اما عرصه کثيف ترين آزمندیهای بشری نيز میباشند."
اين پژوهش گر معتقد است: "در حاليکه بهترين خدمات اجتماعی را میتوان در اين شهرها يافت، همزمان بسياری از معايب و آسيبهای اجتماعی را نيز در بطن خود میپروراند و آن را همچون مساله ای اجتماعی رودروی حيات جمعی اعضای آن قرار میدهد، که اين همان تصوير متناقض شهرها است."
وی اضافه میکند: " ايران پيش از آغاز دهه چهل، با رشد کند شهر نشينی مواجه بود. در آستانه اين دهه حدود ۳۳ درصد از جمعيت کشور در شهرها زندگی میکردند، با طرح اصلاحات ارضی و افزايش درَآمد نفتی در دهه ۵۰، گسترش و رشد شهرها شتاب گرفت و در اين ميان تهران جايگاه ويژه ای يافت."
احمد بشارتی،اظهار میدارد: " رشد شهرها و مهاجرت روستائيان و ساکنان شهرهای کوچک تر چنان ادامه يافت که در سال ۵۷ جمعيت شهرنشينی کشورز به ۶۴ درصد رسيد و کاملا " کفه ترازو به سوی شهر نشينان سنگينی کرد . اما هيچ مشخص نبود که اين جمعيت قرار است کجا مستقر شوند و اسکان يابند؟ "
وی میافزايد: " حاشيه نشينی در ايران، به طور مشخصی از دهه چهل شکل میگيرد، اما رشد آن به زمانی باز میگردد که بسياری از روستاييان، زمينهای ارزان قيمت در درون محدوده شهری را خريدار ی میکنند. "
به گفته اين پژوهشگر،به همين دليل روز به روز حاشيه، فربه و فربه تر میشود تا سال ۱۳۵۵ غير از زاغههای داخل تهران که روی هم جمعيتی چند هزار نفری را در خود جای داده بود، يک سکونت گاه غير رسمی در حاشيه شهر به وجود میآيد که اکنون خود به شهری تبديل شده است. با حاشيههايی مملو از سکونت گاههای غير رسمی که رشد قارچ مانند داشته است.
اين پژوهشگر بر اين اعتقاد است که در ابتدا جمعيت ساکن در اين سکونت گاهها فراتر از ۶۰۰۰ نفر نمی رفت، يعنی ۳/۱ درصد از کل جمعيت تهران، اما تا سال ۷۵، براساس آمار رسمی موجود حدود ۶/۱۸ درصد از جمعيت تهران بزرگ در حاشيه شهر تهران و در سکونت گاههای غير رسمی ساکن شده بودند، يعنی حدود ۲ ميليون نفر که الان قطعا به مرز ۳ ميليون هم نزديک شده است."