iran-emrooz.net | Mon, 19.09.2005, 6:09
“خشونت خانگی” پديده قابل انتقال به نسلها
شقايق طالبی/اعتماد
دوشنبه ۲۸ شهريور ۱۳۸۴
«خشونت عليه زنان» به رفتارهای خشن میگويند که به صورت آشکار يا پنهانی به جنس زن اعمال شده و منجر به آسيب جسمی، روانی، جنسی يا رنج زن میشود. معمولا اين نوع رفتارهای خشن با زور و اجبار و سلب اختيار و آزادی صورت میگيرد. اين پديده شامل خشونت جسمی، روانی، احساسی و جنسی میشود. شايعترين نوع اين خشونتها، خشونت خانگی است.
به گفته کارشناسان خشونت عليه زنان، قابليت انتقال از نسلی به نسل ديگر را دارد و پسران نظارهکننده خشونت عليه مادرانشان در بزرگسالی بيش از ساير پسران برای حل اختلافهای خود به خشونت روی میآورند. همچنين دختران شاهد خشونت عليه مادران نيز نسبت به ساير دختران بيشتر قربانی خشونت شوهران خود میشوند.
از سوی ديگر تحقيقات نشان می دهد که ۱۶ الی ۲۵ درصد زنان در جوامع مختلف جهانی متحمل خشونت شرکای جنسی مذکر خود بوده و حداقل ۲۰ درصد آنان در دوران زندگی خود يک بار تجاوز يا تهديد را تجربه کردهاند. اين در حالی است که از ميان انواع خشونت عليه زنان، خشونت خانگی شايعترين شکل خشونت محسوب میشود. اين موضوع نشان دهنده آن است که احتمال ضرب و شتم، تجاوز و قتل زنان به دست همسران بيش از ديگران است. در خشونتهای خانگی زن بارها از دست همسر خود مجروح شده و حتی در برخی موارد به علت شدت آسيبهای وارده کشته شدهاند. قابل پيشبينی نبودن تهاجمها و نامانوس بودن مردان نسبت به روحيه و اخلاق زنان باعث تشديد عذاب و شکنجه و خشونتها میشود. در خشونتهای خانگی امکان استمرار تهاجمها ماهها يا سالها و حتی تا زمان مرگ زن وجود دارد.
دکتر فرشاد نعلبندان آسيبشناس و مشاور خانواده در اين باره میگويد: خشونت خانگی به دليل پنهان بودن و عدم بازگويی از سوی همسر میتواند سالها ادامه داشته باشد. يکی از دلايل عدم بازگويی خشونت، عدم آگاهی زنان از حقوق اوليه خود است. اگر آنان به اين باور برسند که در زندگی مشترک تنها مرد حق ندارد و زن هم دارای حقوقی است )از آن جمله میتوان به حق شکايت در صورت بروز خشونت عليه آنان اشاره کرد( ديگر اجازه نخواهند داد که مردان براحتی آنان را مورد تهاجم قرار داده و انواع خشونت را عليه آنان اعمال کنند.
وی در ادامه به ديدگاه سنتی مرد سالارانه اشاره کرده و میافزايد: متاسفانه فرهنگ غلط مردسالارانه هنوز هم در ميان بسياری از خانوادهها حاکم است که زن بايد مطيع فرد باشد و هر نوع خشونت را تحمل کرده و دم بر نياورد. از سوی ديگر برخی خانوادهها، خشونت را جزيی از زندگی دانسته و در صورت بروز چنين پديدهيی حق را به مرد داده و زن را مجبور به تحمل آن میکنند.
اين آسيبشناس با تاکيد بر رفتار ملايم و از روی احساس زنان در صورت بروز خشونت عليه آنان، بيان میکند: در اکثر مواقع زنان آزار ديده از سوی شوهران خود با يک معذرتخواهی ساده و برخورد دوستانه، تمامی رنج و سختی خشونت را فراموش کرده و دوباره زندگی را آغاز میکنند. اگر زنان در مرحله اول بروز خشونت برخوردی قاطع و محکم داشته باشند، شايد اين رفتار عامل بازدارندهيی برای بروز مجدد خشونت باشد. معمولا اين زنان اعتقاد دارند که برای حفظ زندگی مشترک و استحکام خانواده بايد گذشت کنند. آنان متوجه نيستند که با اين کار زمينه بروز مجدد خشونت عليه خود را باز میکنند.
تحقيقات نشان میدهد که خشونت خانگی زمانی به اوج میرسد که زن برای مبارزه با رفتار ستمگرانه و خاتمه دادن به آن، اقدام به ترک خانه میکند. شواهد نشان میدهد که زنان در چنين شرايطی با خطرات بسياری مواجه بوده و حتی ممکن است جان خود را از دست بدهند.
البته بايد در نظر داشت که خشونت خانگی پديدهيی جهانی است و زنان هيچ قوم، طبقه، گروه سنی و جامعهيی از آن در امان نيستند.
در حقيقت خشونت خانگی يکی از علل اصلی جراحات و مرگ و مير زنان محسوب میشود. اعمال خشونت در خانه گاه آن قدر شديد میشود که خانه تبديل به جهنم شده و با توجيه اينکه مساله خصوصی و خانوادگی است از سوی خانوادهها و حتی مسوولان مورد اغماض و بیتوجهی قرار میگيرد.
خشونت عليه زنان در جهان
براساس بررسیهای رسمی، در ايالات متحده امريکا، روزانه ۱۰ زن توسط همسران خود کشته میشوند که ۷۴ درصد آنان، زنانی هستند که به علت رفتار خشونتآميز زوجشان، آنان را ترک، تقاضای طلاق يا عليه آنان شکايت کردهاند. در روسيه نيز تقريبا نيمی از مقتولان زن به دست همسرانشان کشته شدند. همچنين ۱۴۰ هزار زن سال گذشته در روسيه به وسيله همسران خود کشته شده و ۵۴ هزار نفر نيز بشدت مضروب شدهاند.
از سوی ديگر در پنج سال گذشته، بيش از ۲۰ هزار زن هندی به دليل آنکه نتوانستهاند جهيزيه مورد نظر شوهرانشان را تهيه کنند به قتل رسيده يا دست به خودکشی زدهاند. در ويتنام نيز از ميان طلاقهای صورت گرفته در سال ۱۹۹۱، ۲۲۰ هزار مورد به دليل اعمال خشونتهای خانگی بوده است. برای مبارزه با خشونت عليه زنان به وسيله خشونتهای خانگی، با تلاش و ساماندهی زنان، پناهگاههای زيادی برای زنان در معرض خشونتهای خانگی وسوءاستفادههای جنسی تاسيس شده که اغلب آنان از حمايت دولت بیبهره بوده و با کمکهای مادی و معنوی نيروهای داوطلب اداره میشود. اما در بسياری از کشورها از جمله ايران، پناهگاهی برای اين زنان وجود نداشته و در بسياری از موارد اين خشونتهای خانگی ناديده گرفته میشود.
در اينجا لزوم يک برنامه جامع بينالمللی برای رفع خشونت عليه زنان ضروری است. البته در برخی کشورهای لاتين مانند آرژانتين، برزيل، کلمبيا، کاستاريکا، اکوادور و پرو پاسگاههای پليس زنان تاسيس شده که همه کارکنان آن زن بوده و به زنانی که مورد خشونتهای خانگی و جنسی قرار میگيرند پناه داده و برخورد قانونی با متخلفان میکند.
تجاوز بدترين خشونت عليه زنان
تجاوز يکی از شايعترين اشکال خشونت عليه زنان است. تجاوز در زناشويی نيز شکل خاصی از خشونت خانگی است که تنها در تعداد محدودی از کشورها جرم محسوب میشود. به عنوان مثال پس از سالها فعاليت از سوی سازمانهای دفاع از حقوق زنان، سرانجام در سال ۱۹۹۳ در امريکا، تجاوز در زناشويی جرم شناخته شد، اما اين قانون در بسياری از موارد ناديده گرفته میشود.
ياسمين حسن نويسنده زن پاکستانی اعتقاد دارد که نبايد تجربيات جهان غرب را بدينگونه به شرق تعميم داد. زيرا در غرب تصور عمومی از خشونتهای خانگی، رفتار شوهر نسبت به زن است که خانواده هستهيی متشکل از زن و مرد را در ذهن مجسم میکند و دارای يک ساختار قدرت خاصی است اما در کشورهای در حال توسعه، زنان در خانوادههايی زندگی میکنند که در آن مجموعهيی از قدرتها و روابط خويشاوندی وجود دارد و هرکدام به گونهيی خاصی به زن خانه ستم میکنند.
دکتر رستگاری جامعهشناسی درباره راهکارهای مبارزه با خشونت خانگی عليه زنان میگويد: بهترين راه ممکن برای کاهش پديده خشونت عليه زنان آشناسازی زنان به حقوق قانونی خود و اصلاح قوانين در جهت بهبود مجازاتها عليه آزاردهندگان زنان است. از سوی ديگر اگر بتوان فرهنگ خانوادهها را تغيير داد به گونهيی که متوجه شوند زن در خانواده نوکر دست به سينه مرد نيست و دارای حقوقی است، آنگاه میتوان شاهد کاهش و حتی کنترل اين نوع خشونت بود.
يکی ديگر از موارد قابل ذکر برای برخورد با خشونت عليه زنان ايجاد مراکز و پناهگاههايی برای نگهداری اين زنان و احقاق حقوق آنهاست. اگر اين فعاليتها به همراه تبليغات گسترده رسانهيی در اين باره انجام شود میتوان اميدوار بود که خشونت عليه زنان کنترل شود.
خشونت عليه زنان پديدهيی جهانی است اما در جامعه ما که جامعهيی مسلمان است و ادعا داريم که قوانين را براساس اسلام تدوين کردهايم، اين پديده بسيار جای تاسف دارد چرا که دين اسلام تاکيد زيادی بر حفظ حقوق زنان دارد.