ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 30.08.2005, 22:21
چهار گام بيش از تحمل

وضع كارگران و زنان در "عسلويه"، بزرگترين قطب اقتصادي كشور
شرق/ سال ۱۳۷۷ پس از اينكه قانون داماتو- قانونى كه سرمايه گذارى هاى خارجى بيش از ۲۰ ميليون دلار را در صنايع نفتى ايران تحريم مى كرد- عملاً در نتيجه اعمال سياست تنش زدايى دولت خاتمى و همچنين ايستادگى اروپا در برابر آمريكا به منظور دستيابى به منافع تجارى خود، رنگ باخت؛ ايران با ۱۰ سال تاخير نسبت به قطر- شريك حوزه نفتى پارس جنوبى- فعاليت خود را به منظور استحصال گاز و نفت از اين حوزه مشترك آغاز كرد.
۷ سال پيش منطقه ۱۰ هزار هكتارى پارس جنوبى، فقط سه روستاى «عسلويه»، «نخل تقى» و «بيدخون» را دربرمى گرفت. روستاهايى كه مردمانش از طريق پرورش گاو ميش، شتر و ماهيگيرى امرارمعاش مى كردند و هنوز هم مى كنند. اما اينك رويش هندسى آهن و سيمان، ورود مهاجران وطنى و خارجى، بوى تند آمونياك و ساير موادشيميايى در صبحگاهان، جو زندگى آنان را دگرگون كرده و بيش از پيش مسئولان را به تكاپو واداشته است. اگرچه بهدارى عسلويه با يك تخت بسترى ۷ سال پيش هم جوابگوى نيازهاى بهداشتى و درمانى ساكنان اين منطقه نبود، اما با ورود جمعيت كارگران و متخصصان مهاجر به منطقه عسلويه، بيش از گذشته نبود زيرساخت هايى همچون سيستم لوله كشى آب آشاميدنى سالم، برق، انرژى، راه و بهداشت و درمان رخ نموده و توجه مسئولان را به خود جلب كرده است.

********************
شرق/ مريم خورسند:سيم هاى خاردار حرف اول و آخر را مى زنند. مرد ها آن سوى سيم هاى بى نفس با انبوهى از اسكناس هاى سبز مچاله شده و مرطوب در جيب با روياى كوزه عسل، صبح كوير دوخته شده به ساحل را آغاز مى كنند. تا ظهر كوزه هاى عسل رويا ها به ده تا مى رسد، تا غروب خانه را خريده اند. تا فردا آخرين مدل خودرو زيرپايشان است و چه لذت بخش است كولر اين خودرو هاى لعنتى. تا آخر ماه يك حساب بانكى با تعداد صفر هاى باورنكردنى و تا پايان سال، نه، ديگر هيچ نمى خواهند.
اما بازى روياى كوزه هاى عسل و زاد و ولدشان در عسلويه بيش از يك هفته تاب نشستن و ماندن و مقاومت ندارد. هفت روز و هفت شب كه گذشت سيم هاى خاردار حاكم مى شوند بر هر آنچه كه آنجا هست و نيست. حتى رويا هاى شبانه ات و كوزه هاى عسلى كه توخالى از آب درآمده اند. اين سو ايستاده اى و دنيا آن سوى ديگر حساب و حساب كرور كرور اسكناس هايى را دارد كه تو از قلب دريا بيرون مى كشى. اين سوى سيم هاى خاردار، عسلويه، نه منطقه ويژه عسلويه، ۳۳۶ هزار و ۱۹۶ كارگر در روياى رسيدن به كوزه هاى عسل چمدان ها را مدت ها پيش بسته اند و در اين برهوت كه هيچ نشانى از آن روى ايران يافت نمى شود، آينده را جست وجو مى كنند. آينده اى غريب براى ۳۳ هزار رويا در اين برهوت.
• حقى به نام قانون كار
نماينده اى از دفتر منطقه ويژه عسلويه در تهران مى گويد: «اين شركت با پيمانكاران طرف قرارداد است و پيمانكاران موظف هستند تا طبق قانون كار كارگر ها را بيمه كرده و قوانين كار را اجرا كنند.» اين نماينده به صراحت مى گويد: «هيچ كارگر خارجى در اين منطقه مشغول كار نيست و اگر هم باشد زير نظر پيمانكار مشغول فعاليت است. به همين دليل قانون حاكم در اين منطقه قانون كار است.» قانون حاكم در منطقه عسلويه قانون كار نيست، اين را اخبار رسمى مى گويد كه از دست به اسلحه شدن كارگران خسته در اين منطقه ويژه كه كرور كرور ثروت را از قلب دريا بيرون مى كشند، خبر مى دهد. كارگرانى كه مدت ها است قيد خواب هاى دنباله دار شيرين و عسلى را زده اند و مى خواهند حداقل ها را از حداكثر عرق ريزى شان به دست آورند. مى خواهند اسكناس هاى نمدار و مرطوب حق شان را بگيرند و بگريزند. اين را همه آنهايى مى گويند كه بعد از هزار سال به مرخصى آمده اند و حالا دلى براى برگشت ندارند. «آنجا جهنم است» اين را كارگرى مى گويد كه سه سال پيش با وعده حقوقى معادل ۸۰۰ هزار تومان چمدان را بست و در عسلويه فرود آمد و حالا بعد از گذشت سه سال تنها دارايى اش از كاركردن در جهنم، يك دستگاه خودروى پرايد است. چهار ماه حقوق نگرفته است. رقمى نزديك به سه ميليون تومان. مى گويد: «همه چيز دروغ بود.» آنجا هيچ چيز واقعيت ندارد جز خورشيد كه شبانه روز ستيغ كوبيده مى شود بر فرق سرت و افسردگى كه آرام آرام از ساق هاى پاهايت خود را تا روى گردن و تك تك سلول هاى خاكسترى مغزت بالا مى كشد و ماندگار مى شود. «روز اول به ما گفتند پول درآوردن و يك شبه ثروتمند شدن هزينه دارد. هزينه اش سنگين بود. آنقدر سنگين كه وقتى بعد از پنج ماه به خانه برگشتم باور كردم معاشرت خانوادگى و زندگى در خانواده را فراموش كرده ام. لطافت، حس فراموش شده اى بود كه در مدت پنج ماه اول كارم به سادگى فراموشش كردم.» حالا با طلب چهار ماه حقوق برگشته است و هيچ قصدى براى برگشت به آخر دنيا را ندارد. مى خواهد كه با پرايد سفيدش كار كند. سوئيچ پرايد را درون دستش بالا و پايين مى اندازد و آرام مى گويد: «نمى ارزيد.»
•••
۲۶/۱۱/۸۳ ايلنا: هفته گذشته يك كارگر ايرانى شاغل در منطقه عسلويه پس از آنكه از دريافت حقوق عقب افتاده خود احساس نااميدى كرد، طى اقدامى معترضانه با سلاح گرم از كارفرماى خود خواستار دريافت حقوق يك سال گذشته خود شد. مطالبات اين كارگر در حدود ۳ ميليون تومان مى شد كه با مداخله مسئولان نيروى انتظامى كارگر طلبكار خلع سلاح شد.
•••
اينجا هيچ چيزى نمى ارزد. حتى اگر كارفرمايت منصف باشد و تو عامل حقوق هاى معوقه ات را از مجموع عوامل افسردگى و خستگى خود كم كنى. اينجا آخر دنياست. كارگر و مهندس ندارد . وسوسه درآمد خوب و رهايى از فقر و رسيدن به آنچه كه داشتنش حداقل زيستن است، ۳۳ هزار نفر را واداشته است تا غريبانه با قانونى نانوشته، شفاهى و حتى غير كلامى كار كنند، كار كنند، كار كنند.
اكنون در اين شرايط مديركل كار منطقه ويژه اقتصادى پارس تاكيد دارد مجلس بايد براى ساماندهى وضعيت اشتغال و رسيدگى به امور كارگران و كارفرمايان در عسلويه نگاه ويژه اى داشته باشد. درخواست براى صدور مجوز براى استخدام بازرس، بررسى وضعيت بهداشتى و اجتماعى محيط هاى كارگرى، نظارت بر حق و حقوق كارگران و قرارداد هاى آنها از جمله نكاتى است كه بهرام نكيسا به آن اشاره مى كند. از سوى ديگر معاون اشتغال اداره كار و امور اجتماعى استان بوشهر در گفت وگو با خبرگزارى ها اعلام كرده است پيمانكاران و شركت هاى فعال در عسلويه با وزارت كار استان بوشهر در رابطه با تامين نيروى انسانى همكارى نمى كنند. وى با اشاره به اين نكته كه پيمانكاران منطقه ويژه اقتصادى پارس بايد با وزارت كار استان در زمينه تامين نيروى انسانى تعامل داشته باشند تاكيد كرد: در اغلب موارد اين پيمانكاران نيرو هاى غيربومى را جذب مى كنند و نيروهاى بومى يا پشت در هاى سايت مى مانند و يا به دلايل مختلف از كار در منطقه محروم مى شوند.
•••
اين سرزمين اينجا كه ساخته شده از لوله هاى قطور و بنا هايى كه شكل شان هيچ تعريفى ندارد، سرزمين عجيبى است. كارگران در اين برهوت از ۱۵۰ هزار تا ۹۰۰ هزار تومان پايه حقوقى شان است. رطوبت ۶۰ درجه و گرمايى كه نفس كشيدن از سر آسودگى را از خاطره ها برده است، كار در اين منطقه را به كار در يك منطقه سخت تبديل كرده است. اما مى گويد: «كار با همه حقوقش نمى ارزد. ماهى ۷۰۰ هزار تومان درآمد لذت بخش است اما تو هستى و برهوت و تو هميشه عقده پول خرج كردن را با خودت اين سو و آن سو مى كشى.» دانش آموخته رشته برق است. ده روز بعد از گرفتن كارت پايان خدمت چمدان آرزو ها را بست و راهى شد تا دست پر برگردد و آينده اش را رنگارنگ بسازد. مى گويد: «روز تعطيل معنى ندارد. اگر هم باشد آنقدر همه چيز تعطيل است كه تو دلت براى كار كردن با آن شيوه غيرمعمول و غيرمرسوم تنگ مى شود. آنجا هيچ كس حق اعتراض ندارد. كارفرما قدرت آخر است. اعتراض كنى آن سوى سيم خاردار را نشانت مى دهند و مى گويند به سلامت. مى گويند آنقدر بيكار در اين مملكت ريخته كه هيچ چرخى از رفتن و قهر كردن تو باز نايستد.» راست هم مى گويد هنوز نرخ بيكارى در اين سرزمين آنقدر بالا است كه افتتاح فاز هاى اين ميدان گازى و گرفتن هزار هزار كارگر هنوز نتوانسته نرخ بيكارى را تك رقمى كند. يازده درصد نرخ بيكارى در كشورى كه مى گويند روى ثروت خوابيده است. اما اين ثروت...
•••
۲۱/۱۱/۸۳ بازتاب: يك كارگر براى گرفتن حقوق خود از شركتى در عسلويه به نارنجك و هفت تير متوسل شد. بنابراين گزارش كارگرى كه از دريافت حقوق خود از يكى از شركت هاى فعال در عسلويه نااميد شده بود با يك نارنجك جنگى و يك اسلحه كمرى به اين شركت مراجعه كرد. وى با شليك دو گلوله هوايى و كشيدن ضامن نارنجك و به گروگان گرفتن يكى از كارمندان شركت از مدير خواست كه حقوق عقب افتاده وى را پرداخت كند كه با مداخله ماموران بدون هيچ مقاومتى اسلحه خود را واگذار كرده است.
•••
نرخ بيكارى هنوز روى عدد يازده تكيه زده است. شايد به همين دليل پيمانكاران و شركت هاى فعال در اين منطقه به خوبى مى دانند در قبال قهر كردن و رفتن اين ۳۳ هزار كارگر به سادگى مى توانند چندين بار ۳۳ هزار كارگر ديگر را در اين برهوت به كار گيرند. اداره كار و امور اجتماعى در منطقه فعال است اما ثروت و پول حرف اول را مى زند. دبير اجرايى خانه كارگر بوشهر به رواج قرارداد هاى كارى سفيد امضا اعتراض مى كند اما هيچ كدام از مسئولان حتى حاضر نمى شوند عكس العملى را به اين اعتراض از خود نشان دهند. اگر چه اين دبير اجرايى خانه كارگر بوشهر تاكيد مى كند در استان بوشهر به دليل اينكه در منطقه استراتژيك قرار دارد، وقوع رويداد هاى منفى موجب بروز تنش هاى سياسى مى شود. اكنون طرح هر مسئله اى انگ سياسى بودن به خود مى گيرد پس همه دعوت به سكوت مى شوند. در همين سكوت قرارداد هاى سفيد امضا به واسطه پايه حقوق هاى ۶۰۰ يا ۷۰۰ هزار تومانى امضا مى شود. كار در ساعت شبانه، كار در روز هاى تعطيل رسمى ساير حقوق ناديده انگاشته مى شود و هر كس اعتراض كند سيم هاى خاردار او را دعوت به عبور مى كنند. اما با اين اوصاف هر چند خبرگزارى ايلنا گزارش مى دهد كارگران اين برهوت در پيگيرى مطالبات خود فعال تر شده اند اما هيچ اتفاق تازه و خبر خوشى براى كارگران در ميان نيست. عيسى محمد كمالى بر اين باور است، پيگيرى كميسيون هاى كارگرى استاندارى و فرماندارى بوشهر درباره مطالبات و حقوق كارگران افزون تر شده است. اكنون رئيس جمهور رسيده است. ايستاده ميان برهوت كه نامش عسلويه است. معاون وزير نفت به او گزارش مى دهد: «ظرفيت توليدات محصولات پتروشيمى در چشم انداز ده ساله و تا پايان سال ۹۳ به ۷۵ ميليون تن و ارزش محصولات نهايى آن به ۲۰ ميليارد دلار خواهد رسيد. كارگر ها، صفر هاى ۲۰ ميليارد دلار را مى شمارند. آفتاب و گرماى آغشته به رطوبت اجازه تمركز نمى دهد. اعتراض مى كنند به حقوق معوقه خود به ريال هايى كه سهم آنان است اما هنوز پرداخت نشده است. عده اى هنوز زير تيغ آفتاب تمركز كرده اند. سهم آنان از اين ۲۰ ميليارد دلار چقدر است.
• سنديكايى براى ۳۳ هزار نفر
قرارداد هاى سفيد امضا، تعدى از قانون كار، نبود پايبندى به مفاد قانون كار براى مناطق سخت، حقوق معوقه، نبود بهداشت حرفه اى و ده ها مورد ديگر از جمله مواردى است كه با حضور تشكل هاى مستقل كارگرى و سنديكا هاى صنفى امكان پيگيرى و كسب آن به مراتب بهتر و سريع تر پيگيرى مى شد اما اين ۳۳ هزار كارگر كه رقم اعلام شده از سوى معاون اشتغال اداره كار و امور اجتماعى استان است حتى شوراى اسلامى كار مستقل در منطقه هم ندارند و خانه كارگر بوشهر سخنگو و پيگير مطالبات اين گروه كثير است. اينكه چه عاملى مانع راه اندازى يك تشكل مستقل كارگرى در اين منطقه شده، پرسشى است كه يافتن پاسخ آن بسيارى از حرف هاى ناگفتنى را مطرح مى كند. صرف همه وقت كارگران براى كار، نبود انگيزه و مهم تر از آن آگاهى، تبديل به عاملى شده تا ۳۳ هزار كارگر كه چرخ اين منطقه ويژه وسوسه انگيز را مى چرخانند بدون هيچ پشتوانه حقوقى و صنفى، بدون هيچ چون و چرايى فقط موافقت كنند و معترض ها، آنها كه حق و حقوق خود را مى شناسند و مى خواهند تا در ابعاد يك انسان آزاد حقوق خود را مطالبه كنند، سيم هاى خاردار به استقبال و بدرقه مى آيند. ماده ۱۳۱ قانون كار ايران فرصت را فراهم كرده تا در اجراى اصل بيست و ششم قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران و به منظور حفظ حقوق و منافع مشروع و قانونى و بهبود وضع اقتصادى كارگران و كارفرمايان كه خود متضمن حفظ منافع جامعه باشد، كارگران مشمول قانون كار و كارفرمايان يك حرفه يا صنعت مى توانند مبادرت به تشكيل انجمن هاى صنفى كنند. ۳۳ هزار كارگر آمار رسمى است كه طى يك سرشمارى در فروردين ۸۴ از منطقه عسلويه به دست آمده است اما شواهد نشان مى دهد بيش از ۵۰ هزار نفر در پست هاى مختلف در اين مجموعه مشغول فعاليت هستند. اكنون چه عاملى منجر شده تا آن گروه گسترده فاقد يك تشكل صنفى مستقل باشد. اين محروميت تا آنجا پيشروى كرده كه حتى شوراى اسلامى كار با وجود اينكه چندان مورد توجه و قبول سازمان بين المللى كار نيست نتوانسته يك شوراى مستقل در اين منطقه داشته باشد و عموم اخبار و اعتراضات ۵۰ هزار كارگر از سوى يك نفر كه دبير اجرايى خانه كارگر بوشهر است منتقل مى شود. در طرح اين مسئله با چند تن از كارگران شاغل در اين منطقه به اين نكته اشاره شد كه چون كارگران شاغل در اين منطقه چندان رغبتى براى ادامه فعاليت به صورت طولانى مدت در اين مجموعه را ندارند، چندان پيگير راه اندازى يك انجمن صنفى، سنديكا و يا شوراى اسلامى كار نيستند اما شايد اگر همه كسانى كه در خانه كارگر مشغول فعاليت براى احقاق حقوق كارگر هستند و خود را نماينده رسمى كارگر ايران مى ديدند در اين مدت هفت سال مقدمات كار را براى راه اندازى يك تشكل حتى وابسته به خانه كارگر فراهم مى كردند. اما در كنار انتقاد به عملكرد خانه كارگر، مى توان از ساير تشكل ها و گروه هاى مستقل و جدا از خانه كارگر كه براى حقوق كارگران دل مى سوزانند، از آنان نيز پرسيد كه اين دل سوزاندن تا چه اندازه عملياتى شد و اين امكان فراهم آمد تا كارگران در منطقه عسلويه با حداقل هاى حقوق صنفى خود آشنايى پيدا كنند و تاكنون چندبار تلاش كرده اند تا نماينده اى از سازمان جهانى كار بازديدى از چنين مجتمعى داشته باشد. به طور مشخص هيچ كدام از گروه هاى حامى حقوق كارگر از هر جناح و طيفى هيچ تلاشى براى آموزش حقوق صنفى كارگران در اين سرزمين از خود نشان نداده اند. مرگ چندين كارگر در اين مدت در حين انجام كار شايد در مقياس كار و تعداد كارگران فعال رقمى پائين تر از نرم حوادث ناشى از كار محسوب شود اما شواهد نشان مى دهد ميزان توجهات به بهداشت فردى كارگران و مهم تر از آن بهداشت روحى و روانى آنها و در كنار آن افزايش ضريب ايمنى كار آنها در حداقل ممكن قرار دارد.
• حداقل حق
ماده ۶۲ قانون كار به صراحت اعلام مى كند روز جمعه، روز تعطيل هفتگى كارگران با استفاده از مزد است. در ماده ۶۳ نيز روز جهانى كارگر- ۱۱ ارديبهشت- جزء تعطيلات رسمى كارگران به حساب مى آيد. از سويى در ماده ۶۵ تاكيد شده است مرخصى سالانه كارگرانى كه به كارهاى سخت و زيان آور اشتغال دارند ۵ هفته است و استفاده از اين مرخصى حتى الامكان در دو نوبت و در پايان هر شش ماه كار صورت مى گيرد. در ماده ۹۲ به پرونده پزشكى براى كارگران شاغل در مشاغل سخت و زيان آور تاكيد شده و آمده است: همه واحدهاى موضوع ماده ۸۵ اين قانون كه شاغلان در آنها به اقتضاى نوع كار در معرض بروز بيمارى هاى ناشى از كار قرار دارند بايد براى همه افراد مذكور پرونده پزشكى تشكيل و حداقل سالى يكبار توسط مركز بهداشتى- درمانى از آنها معاينه و آزمايش هاى لازم را به عمل آورند و نتيجه را در پرونده مربوطه ضبط كنند. نكته جالب توجه اينكه در چند ماده بعد يعنى در ماده ۹۶ اداره كل بازرسى وزارت كار موظف شده تا به منظور اجراى صحيح قوانين و ضوابط حفاظت حتى بازرسى لازم را انجام دهد.
•••
۲۵/۸/۸۳- بازتاب: در يك حادثه در مجتمع پتروشيمى آرياسول در عسلويه ۵ نفر كشته و يك نفر مجروح شد. ۱/۹/۸۳- ايلنا: ده كارگر ايرانى و خارجى طى حوادث جداگانه از ۲ هفته پيش تاكنون در منطقه عسلويه كشته شده اند.
•••
سيم هاى خاردار، حرف اول و آخر را مى زنند. شب دم كرده منطقه در كنار بوى تند اسيدها، بوى گس و تلخى را تجربه مى كند كه قيمت گزافى دارد. دبير اجرايى خانه كارگر بوشهر از گسترش اعتياد در بين كارگران عسلويه خبر مى دهد. نشاط، خانواده و لبخند واژه هاى فراموش شده اين سرزمين است. پايان كار كه شروع مى شود زندگى تلخ و غريب متولد مى شود كه تلخ تر و گزنده تر از شب گذشته است. سيگارها يكى پس از ديگرى دود مى شود. اسكناس هاى سبز مرطوب انباشته شده در جيب آنها فقط خرج اين نخ هاى آتشين مى شود. اينجا همه چيز فراى تحمل كردن است.


گزارشي از كار و زندگي زنان در مركز نفتي ،اقتصادي عسلويه-
كانون زنان ايراني- فريده غائب: ليلا و دوستانش يك سال و سه ماه است كه در مركز بزرگ نفتي ،صنعتي عسلويه كار مي كنند و به عسلويه مي گويند آخر دنيا...دلش براي خانواده اش پر مي زند، اما مي خواهد ثابت كند كه در آخر دنيا هم مي تواند روي پاي خودش بايستد...

اينجا آخر دنياست. ليلا دلش براي خانواده اش پر مي زند، اما مي خواهد ثابت كند كه در آخر دنيا هم مي تواند روي پاي خودش بايستد. او و دوستانش يك سال و سه ماه است كه در مركز بزرگ نفتي ،صنعتي عسلويه كار مي كنند و به عسلويه مي گويند آخر دنيا.

به او مي گويم چرا آخر دنيا؟ اينجا كه مهد صنعت است؟

" جايي كه ارتباطات با آدم هاي ديگر به صفر برسد، نه مغازه اي، نه سينمايي، نه تفريحي پس به چه دردي مي خورد."

ليلا بغضش را فرو مي خورد و مي گويد: " كار سخت براي همه سخت است و مرد و زن ندارد. من به اين كار سخت عادت كردم اما آنقدر در حاشيه به ما سخت مي گذرد كه تو را از پا مي اندازد."

او از دلهره هاي هر روزش براي رفت و برگشت از محل كار تا خوابگاه دختران در روستاي جم مي گويد. رنگ وحشت و اضطراب محيط را پر مي كند.

" هر روز از ساعت پنج صبح بيدار مي شويم و تا محل كارمان يك ساعت و نيم در راهيم. همين مسير را نيز از ساعت هفت تا هشت و نيم شب تحمل مي كنيم."

به او مي گويم خب اين مسير طولاني براي همه هست. مگر نه!

طوري نگاهم مي كند كه انگار اصلاً عمق تيرگي هاي حرفش را درك نكرده ام.

"اي كاش حداقل عكس هاي جاده عسلويه تا جم را نشانت مي دادم. مسير‘ طولاني و پر پيچ وخم است كه اگر هم در اين اوضاع باران بيايد جاده را صد چندان ناامن مي كند."

او اولين روز كاري اش را به ياد مي آورد كه صحنه ي تصادف و مرگ همكارش در ذهنش ماند و نمي تواند آن را پاك كند.

روستاي جم در هفتاد كيلومتري عسلويه قراردارد. آب و هوايش بهتر از عسلويه است. خوابگاه دختران با امكانات مناسب در آنجا مستقر است. اما اين دختران آنجا را فقط به خاطر مسير طولاني و پيچ در پيچش دوست ندارند.

اعظم 23سال دارد و با هيجان خاصي از من مي خواهد كه حرفهايش را تصديق كنم. " خوابگاه مردان در شيرينو همين نزديكي عسلويه است. ما هم دوست داريم آنجا برايمان خوابگاه درست كنند. اشكالي كه ندارد. درست مي گويم؟"

بلافاصله مهري مسئله امنيت را به ميان مي كشد. " فقط به خاطر امنيت خودمان است كه ما را به نقطه ي دوري مي‌برند. مي داني انگ اخلاقي در اين منطقه چه..."

اعظم با نگاهي تند و عاري از احساسات مي گويد: پس اين تحصيلات ما به چه دردي مي خورد. من مطمئنم كه مشكلات امنيتي براي مردان و زنان تحصيلكرده و فهميده بوجود نمي آيد."

اين دختران جزو اولين گروه زنان شاغل در عسلويه و متخصصان رشته هاي فني، مديريت و حسابداري هستند كه تقريباً از همه جاي ايران به اينجا آمده اند. از پائيز امسال هم تعهد هفت ساله شان شروع مي شود.

ليلا هفت سال را دور مي داند. چشمانش را تنگ مي كند و طوري از هفت سال كار در آن جا حرف مي زند كه انگار مجبور است مهر تبعيد در عسلويه را بر پيشاني اش حمل كند.

روبه ليلا مي گويم مگر خودت اين راه را انتخاب نكردي پس اين چه حرف هايي است كه مي زني؟

انگار كه حرف بدي زده باشم نگاهم را مي دزدم و ديگر ادامه نمي دهم.

" اين راه انتخاب خودم بوده، اما اي كاش راه برگشتي هم وجود داشت. خانواده ام با كارم موافق نبودند ولي من پايم را در يك كفش كردم كه يا اين كار يا هيچ. الان به آنها مي خواهم بگويم كه من از پاي نمي ايستم."

از او مي پرسم هيچ وقت شده از تصميمش براي كار كردن در اينجا پشيمان شود؟ بي درنگ جواب مي دهد هر روز.

نگراني ته چهره اش موج مي زند:هر روز صبح تصميم مي گيرم اين بار كه به مرخصي رفتم برنگردم اما...

بيشتر زنان كه در عسلويه كار مي كنند از شرايط داخلي شهر عسلويه ناراحتند و نه از ماهيت شغل سختشان. آنها از نبودن امكانات تفريحي، ارتباط نداشتن با دنياي بيرون و محيط افسرده ي آنجا شكايت دارند.

اتفاقاً ليلا يكي از سخت ترين و به قول خودش مردانه ترين كارها را انجام مي دهد اوكه تخصص مخزن دارد هر روز بايدبه وسل ها ( ساختمان هاي بلند)سركشي كند و در زير آفتاب سوزان آنجا داخل ارتفاعات وسل شود.

اما هيچ شكايتي از كارش ندارد.

چهره ي گندمگون اعظم نمي تواند ناراحتي اش را از تبعيض هاي زنان و مردان شاغل پنهان كند.

او از روزي مي گويد كه مردان نمي توانستند بپذيرند كه توانايي هاي يك زن در منطقه سخت و خشن عسلويه نيز كم از مردان ندارد. چه روزهايي كه اعظم بيش از همكار مردش بهره وري داشته، اما كار انجام شده به نفع همكار مردش تمام شده و شايستگي هاي اعظم در سايه ي قدرت آن مرد پنهان مانده است.

خواسته‌ي دختران عسلويه زياد نيست اما حاكم بودن نگاه صرف اقتصادي ابعاد ديگر را تحت الشعاع قرارداده و به قول اين دختران اگر اين روند ادامه پيدا كند ديگر عسلويه را نه به عنوان مركز صنعتي بلكه مركز آسيب هاي اجتماعي خواهند شناخت.

در منطقه اقتصادي – انرژي عسلويه بيش از 60 هزار نفر مشغول به كارند كه در اين ميان 100 نفر زن نيز جذب فعاليت‌هاي اقتصادي اين منطقه شده‌اند.آنها از سال 82 پا به اين منطقه گذاشته‌ و ترجيح داده‌اند در اين محيط مردانه كار كنند.

در عسلويه نه مي‌تواني يك مدير زن پيدا كني و نه يك كارگرزن ؛ هر چه هست كارمندان سطوح مياني‌اند. نزديك به 20 نفر از اين زنان منشي مديران شركت‌ها با حقوق 200 هزار تومان در ماه هستند و 80 نفر ديگر را تحصيل كردگان رشته‌هاي فني و غير فني تشكيل مي‌دهند.

40 نفر از آنها دررشته هاي مهندسي شيمي ، مكانيك ، برق و كامپيوترجذب شده‌اند و نيم ديگر در رشته‌هاي حسابداري ، مديريت دولتي ، بازرگاني و حقوق فعاليت مي‌كنند.

ليلا متخصص رشته مخزن از حقوقش راضي است و مي‌گويد: متوسط دريافتي رشته‌هاي فني با حداقل سابقه كار حدود 500 هزار تومان و براي رشته‌هاي غير فني 400 هزار تومان است.

او هر پس از هر دو هفته كار در "آخردنيا" يك هفته به مرخصي مي‌رود و باز دوباره همه چيز ار اول شروع مي‌شود . گرما بيش از همه چيز او را كلافه مي‌كند . دوست دارد هر چه زودتر تجربه كار كردن در آخر دنيا را تمام كند و به قول خودش بار ديگر در داخل خود دنيا طعم زندگي را تجربه كند.
گزارش مربوط به زنان از سايت "ايران ما" برگرفته شده است