ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 20.07.2011, 23:27
کودک‌آزاری فقط کتک زدن کودک نیست

وبلاگ: مصطفی اقلیما

هروقت از کودک آزاری سخن به میان می‌آید همه سریع به فکر کودک آزاری جسمی و انواع و اقسام کتکها و شکنجه‌هایی که بر جسم و بدن کودکان وارد می‌شود می‌افتند. این در حالی است که نوع دیگر کودک آزاری یا همان کودک آزاری روانی اگر ابعادی به مراتب فجیعتر و ناگوارتر از کودک آزاری جسمی نداشته باشد، کم‌اهمیت‌تر از آن نیز نیست.

وقتی کودکی کتک می‌خورد، جسم او درگیر شده و شاید پس از گذشت مدت زمانی بهتر شود ولی وقتی مورد کودک آزاری روانی قرار میگیرد در تمام عمر این اثر بر روح و روان او باقی خواهد ماند.

خانواده به عنوان اولین و اصلیترین نهاد اجتماعی یکی از مکانهایی است که بیشترین موارد کودک آزاری روانی در آن اتفاق می افتد. تحقیر کردن، ناسزا گفتن، سرزنش کردن، بی‌توجهی کردن، تبعیض قائل شدن، دروغ گفتن به کودک، دعواهای مادر و پدر جلوی چشم فرزندان و ... مصادیقی از کودک آزاری روانی است که اگر دقت کنیم در بسیاری از خانواده‌ها مواردی از آن را شاهد خواهیم بود. اما متاسفانه در بعضی از موارد انقدر این رفتارها با کودکان عادی شمرده شده و به عنوان کودک‌آزاری شناخته نمیشود که حتی هنگام گوشزد کردن آن به خانواده‌ها و یادآوری این که رفتارشان مصداقی از خشونت علیه کودکان است با ناباوری و تعجب آنها روبه‌رو می‌شویم.

این در حالی است که اینگونه رفتارها به هیچ عنوان زودگذر نبوده و در جامعه میتوانیم افراد زیادی را ببینیم که حتی با رسیدن به سن بزرگسالی، خاطراتی از کودکی که شامل تبعیض و تفاوت قائل شدن میان فرزندان خانواده بوده ذهن آنها را رها نمیکند و همواره با یادآوری این خاطرات آزار میبینند. این افراد در آینده تبدیل به اشخاصی میشوند که احساساتی مبنی بر عدم اطمینان به دیگران، باور نکردن احساسات راستینی که به آنها ابراز میشود و مشکلات شخصیتی و ارتباطی خواهند داشت. به این ترتیب مادر و پدرها بدون این که بخواهند، در ساختن یک جامعه بیمار و مریض نقش ایفا میکنند.

متاسفانه در مورد آزار روانی هیچ قانونی نداریم و در مواجهه با چنین مسائلی نمیتوان شکایت کرد. در این زمینه احتیاج داریم که قانون داشته باشیم و علاوه بر آن، ضمانت اجرایی داشته باشیم که این قانونها اجرا شود نه مثل آزارهای جسمی کودکان که اگر گزارش هم بشود به نتیجه مطلوب نمیرسیم.

در آزارهای جسمی حتی در شرایطی که پدر را به زندان بیندازند، یا بچه را از آن خانواده بگیرند دوباره پس از مدتی کودک به همان شرایط برمیگردد و هیچ بهبودی حاصل نشده و چه بسا اوضاع بدتر هم شده باشد. در تمام کشورها در چنین شرایطی والدین را به روانپزشک و مددکار اجتماعی معرفی میکنند تا مشکلات برطرف شود و پس از بهبود شرایط و هنگامی که صلاحیت خانواده از نظر مددکاران اجتماعی تامین شد فرزند را به آن خانه بازمیگردانند اما در کشور ما کودک دوباره به همان فضای آسیب زا برمیگردد. در شرایطی هم که پدر را به زندان بیندازند باید شرایطی فراهم شود که خانواده حمایت شود و مادر و فرزند تحت پوشش قرار بگیرند نه این که به سبب در زندان بودن پدر، آنها رنج گرسنگی و فقر را نیز متحمل شوند.

مدرسه نیز نهاد دیگری است که در ایجاد کردن چنین احساساتی در کودکان تاثیر زیادی دارد. هنگامی که معلم در کلاس درس به یک دانش آموز به خاطر ویژگیهای فردی و یا خانوادگی او توجه بیشتری معطوف میکند، به سایر دانش‌آموزان احساس مورد تبعیض قرار گرفتن دست میدهد و آن معلم به طور ناخواسته موجب آزار روانی سایر شاگردان کلاس میشود.

نباید اینطور تصور شود که تنها کتک زدن است که آزار کودکان به حساب می‌آید بلکه کودک‌آزاری روانی با این که کمتر به رسمیت شناخته میشود اما اهمیت فراوانی دارد.