ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 22.07.2005, 4:40
گزارش سمینار سراسری کشار زندانیان سیاسی ایران

جواد طالعی (دفتر اروپائی شهروند)
جمعه ٣١ تير ١٣٨٤

سمینار سراسری بررسی کشتار زندانیان سیاسی در ایران، به ابتکار دست اندرکاران "گفت و گوهای زندان" در روزهای جمعه پانزدهم تا یکشنبه هفدهم جولای در شهر کلن آلمان برگزار شد. گروه "گفت و گوهای زندان" از چند سال پیش، با همیاری برخی از زندانیان چپ سابق ایران به فعالیت در زمینه بررسی جنایاتی اشتغال دارد که دو رژیم شاه و شیخ در زندان های ایران اعمال کرده اند. علاوه بر کتاب گفت و گوهای زندان، انتشار خاطرات زندانیان سیاسی، از سوی این گروه مورد پشتیبانی قرار می گیرد.

نخستین سمینار که قرار است مقدمه ای بر سمینارهای دیگر باشد، توانست در سه روز برپائی بیش از دویست تن از زندانیان سابق و فعالان چپ را گرد آورد و به گفت و گو با یکدیگر بنشاند. اما تقریبا همه شرکت کنندگان و سخنرانان را متمایلین به یک طیف خاص چپ تشکیل می دادند که خود را "چپ رادیکال" می نامند. در حالی که جریاناتی نظیر سازمان مجاهدین خلق، راه کارگر، انشعابات گوناگون اکثریت، جریانات ملی گرا و سایر گروه های سیاسی قربانیان زیادی در زندان های شاه و شیخ داشته اند، از زندانیان پیشین این گروه ها، هیچکس حضور آشکار و محسوسی در سمینار نداشت.

برنامه سمینار بسیار فشرده بود و هر روز تا پاسی از شب ادامه می یافت. سالن همایش گرم بود و به سختی می شد ساعاتی طولانی در آن دوام آورد. با این همه، صندلی ها در اغلب ساعات پر بود و به ویژه کسانی که دوران سخت و طاقت فرسای زندان را از سر گذرانده اند، با علاقه سخنرانی ها، فیلم ها و برنامه های هنری را دنبال می کردند.

در این سمینار، مجموعا حدود بیست نفر از زندانیان سابق و فعالین سیاسی سخنرانی کردند که به ترتیب انجام برنامه عبارت بودند از: مینا زرین، فیروز مستعان، اردوان زیبرم، مهرنوش شجاعی، شهین نوائی، سیاگزار برلیان، ناصر پرنیان، علی فرمانده، عذرا اباذری، فلیسیتاس ترویه، میلا مسافر، پرویز قلیچ خانی، عباس مظاهری، محمد سید احمدی، سعید یوسف، فریبرز سنجری، همایون ایوانی، مجید آزادی بهرام قدیمی و استفان هاشمی و چند تن از هنرمندان حاضر.

بیشترین سخنرانان به ذکر گوشه هائی از تجارب و خاطرات خود در زندان ها پرداختند، اما چند سخنرانی که دارای محتوای کارشناسانه و علمی بود، به روزهای سمینار غنای خاص بخشید. این سخنرانی ها، برکنار از احساسات و با تکیه بر آموزه های دانش نوین مساله زندانی سیاسی، شرایط روحی و برخورد جامعه با وی را مورد ارزیابی قرار دادند و در نوع خود بسیار آموزنده بودند. در این میان، از سخنرانی علی فرمانده کارشناس روانپزشکی بالینی نرونی باید یاد کرد که ضمنا دارای تخصص در خودکشی و بحران و فوق تخصص در چند بیمارگی نیز هست و از سوئد در سمینار شرکت کرده بود. وی که در عین حال به پژوهش در مسائل نسل اول و دوم مهاجران و تبعیدیان نیز اشتغال دارد، نتایج مطالعات بالینی خود را، که در میان پناهندگان دارای سابقه زندان انجام داده است، با جمع در میان نهاد که مورد استقبال قرار گرفت. بخش عمده تحقیقات علی فرمانده روی گروهی متمرکز است که یا خود را منزوی کرده اند و یا هیچ هویتی جز زندانی سیاسی برای خود قائل نیستند. از آنجا که بسیاری از حاضران در سمینار را آسیب دیدگان زندان و شکنجه تشکیل می دادند که از قضا زندان به هویت غالب آن ها تبدیل شده است، سخنرانی این کارشناس، جایگاه ویژه ای در بحث های سمینار یافت.

سخنرانی عذرا اباذری روانشناس و روانکاو مقیم سوئد نیز، از جنبه علمی ارزشمند بود و توانست به بسیاری از پرسش ها در زمینه روان آسیب دیده زندانیان و شکنجه شدگان پاسخ بدهد. عذرا اباذری که سال ها با صلیب سرخ سوئد در زمینه درمان کلینیکی کودکان، نوجوانان و بزرگسالان قربانی جنگ و زندان همکاری داشته است، در عین حال در عرصه روش های مختلف روان درمانی افراد شکنجه شده تحقیقاتی انجام داده است که سبب می شد سخنرانی وی را از غنای علمی برخوردار کند. خانم اباذری، در سخنرانی خود به بررسی وضعیت روحی و روانی زندانیان سیاسی در دوران زندان، بعد از زندان در ایران و در کشور میزبان پرداخت و همچنین واکنش های روانی کودکانی را مورد ارزیابی قرار داد که پدر و مادرشان زندانی بوده و مورد شکنجه قرار گرفته اند.

یکی دیگر از برنامه های جذاب سمینار سخنرانی خانم فیلیسیتاس ترویه روانشناس، روانکاو و فعال سیاسی آلمانی بود که از شش سال پیش در مکزیک کار می کند و از جمله بنیانگذاران "کلکتیو علیه شکنجه و معافیت از مجازات" در این کشور است. در این نهاد زندانیان سیاسی سابق، اعضای خانواده های آنان و تیمی از پزشکان و روانپزشکان با هم کار می کنند. خانم فیلیسیتاس ترویه گزارشی از کار این نهاد را در اختیار جمع نهاد و در میزگردی که با شرکت دو کارشناس ایرانی مقیم سوئد تشکیل شد به پرسش های حاضران پاسخ گفت. روانشناس آلمانی به زبان مادری خود سخن می گفت و وظیفه ترجمه اظهارات وی را بهرام قدیمی به عهده داشت که از سال ها پیش در مکزیک زندگی و فعالیت می کند.

ویدا حاجبی نویسنده کتاب داد بیداد و ناصر مهاجر فعال سیاسی و سردبیر نشریه تعطیل شده نقطه نیز، قرار بود در این سمینار به سخنرانی بپردازند. اما در آستانه برگزاری سمینار، اعلام کرده بودند که به علت گرفتاری های شخصی امکان حضور ندارند. آن ها پیام هائی فرستاده بودند که بخشی از پیام ناصر مهاجر و متن کامل پیام خانم ویدا حاجبی به وسیله برگزارکنندگان سمینار قرائت شد. اما بسیاری از حاضران به ویژه به قرائت متن خانم حاجبی که حدود بیست دقیقه به درازا انجامید اعتراض داشتند و معتقد بودند وقتی سخنرانی حضور پیدا نمی کند، خواندن پیام او معنا ندارد.

یکی دیگر از سخنرانی هائی که بازتابی مثبت داشت، سخنرانی کوتاه سعید یوسف زندانی سیاسی سابق و شاعر بود. سعید یوسف در سخنرانی خود به بحث پیرامون برخورد سنتی با مساله "فردیت" پرداخت که در میان زندانیان سیاسی معمولا مذموم دانسته می شود . سخنرانی وی در واقع دعوتی بود به بازنگری در تلقی سنتی از این مساله و از آنجا که طرحی نو می ریخت مورد توجه قرار گرفت.

پرویز قلیچ خانی سردبیر نشریه آرش نیز، موضوع سخنرانی خود را به فعالیت ها و اقدامات نشریه آرش در زمینه کمک به گشوده ماندن پرونده زندان و شکنجه اختصاص داد. سایر سخنرانی ها، یا ذکر خاطراتی بودند که اغلب سبب می شدند پرده ای از اشک چشمان بسیاری از حاضران را بپوشاند و یا طرح شعارهای قدیمی. از جمله سیاگزار برلیان شاعر مقیم انگلستان، ضمن ارائه اسنادی در زمینه برخورد مطبوعات غربی با مساله زندان در دو رژیم، در پایان سخنرانی خود، به شعارهای آتشینی پناه برد که شنونده را به روزهای پرهیجان آستانه انقلاب باز می گرداند و طبعا در میان افرادی که شکنجه و زندان قلب های آنان را از کینه آکنده است، شوری لحظه ای بر می انگیخت و سبب می شد که در برابر این پیر عصاکش به پا خیزند و دقایقی طولانی برای او کف بزنند. پیر عصاکشی که وقتی پشت میکروفون نشست، انگار گذر زمان هیچ اثری بر تارهای صوتی و افکار و احساسات انقلابی 30 سال پیش او ننهاده است و همچنان می کوشد به رغم دست و پای لرزان، پرچم انقلابی دیگر را به اهتزاز در آورد!

سخنرانی فریبرز سنجری از رهبران "چریکهای فدائی خلق" نیز از همین ماهیت برخوردار بود. با این تفاوت که سیاگزار برلیان با تکیه بر این نکته که دیکتاتورها هرگز برخلاف تصور خود برای همیشه بر اریکه قدرت نمی مانند هیجان جمع را برانگیخت، اما سنجری از این هم فراتر رفت و در پایان سخنرانی خود کارگران سرخی را به میدان کشید که پرچم سرخ بر دوش دارند و می روند تا انقلابی سرخ و خونین برپا کنند و سوسیالیسم را جایگزین امپریالیسم سازند!

در کنار سخنرانی ها و میزگردهای تخصصی و ذکر خاطرات، سمینار را چند برنامه نمایش و نمایش خوانی و فیلم و موسیقی همراهی می کرد که برخی از آن ها توانست هوائی تازه در فضای سمینار ایجاد کند. گیسو شاکری، سیما بهمنش، شیرین مهبد و مصطفی گرگین پور به عنوان خواننده بر صحنه حضور یافتند، هایده ترابی نمایشنامه تک پرده ای "با من برقص" را که خود نوشته است روخوانی کرد، هادی خرسندی با طنز همیشه جذاب خود جمع را به وجد آورد. نمایش فیلم "از این فریاد تا آن فریاد" ساخته پانته آ بهرامی و اجرای نمایش صندلی آهنی به کارگردانی بهروز قنبر حسینی از دیگر برنامه های هنری سمینار بود. آنچه در مجموع به کیفیت برنامه های هنری صدمه می زد، سیستم پخش صدای نامناسب سالن بود.

در کنار این ها، سالنی نیز در کنار سالن اصلی به نمایشگاه یادگارها، دست ساخته ها و آثار باقی مانده از زندانیان سیاسی دهه شصت اختصاص یافته بود که بر بیننده اثری عمیق می نهاد. در این جا، عروسک هائی را می یافتی که مادران زندانی برای فرزندان خود بافته یا ساخته اند، سکه هائی که زندانیان اعدام شده حک کرده اند، عکس هائی که خانواده ها از فرزندان زندانیان برای آن ها فرستاده اند و یا دست نوشته ها و طرح های باقی مانده از زندانیان اعدام شده. این نمایشگاه، به مثابه گوشه ای از جنایات سیاسی حکومت های دیکتاتوری در ایران جلوه می کرد.

سمینار و اکبر گنجی

سمینار، درست در روزهائی برگزار می شد که هر لحظه خبرهای بدتری از وضعیت جسمانی اکبر گنجی روزنامه نگار زندانی می رسید. در برنامه افتتاحیه سمینار، کیومرث نویدی، عضو هیات دبیران کانون نویسندگان ایران در تبعید، پیام تبریک کانون را، که در آن موفقیت سمینار آرزو شده بود، قرائت کرد. در بخشی از این پیام، جمع به وضعیت خطیر اکبر گنجی توجه داده شده بود. اما به محض ذکر نام اکبر گنجی، چند تن از حاضران که خود را چپ همچنان انقلابی و رادیکال می دانند، فریاد اعتراض سر دادند که گنجی زمانی پاسدار همین رژیم بوده و در جنایات آن دخالت داشته است. بعد هم خانم گیسو شاکری هنگامی که برای اجرای برنامه آواز خود بر صحنه حاضر شد، متنی را خواند که نشان می داد اکبر گنجی زمانی موجودیت و ارزش زندانیان سیاسی دهه شصت را انکار کرده است.

در تمام روزهای سمینار، بحث اکبر گنجی چند بار دیگر هم به میان کشیده شد و هربار گروهی به طرح این موضوع اعتراض کردند. رفتاری که با فلسفه وجودی سمیناری که برای اعتراض به زندان و شکنجه برپا شده بود هیچ سنخیتی نداشت. در روز دوم، کیومرث نویدی، که در صف پرسش کنندگان قرار داشت، خطاب به جمع گفت: "به نظر می رسد که نهاهای دموکراتیک ما دچار بحران هویتی عمیق هستند. ما، در کانون نویسندگان ایران از آزادی اندیشه، بیان و عقیده بدون هیچ حصر و استثنائی دفاع می کنیم. این بدان معنا است نیست که ما تنها از آزادی همفکران خود دفاع کنیم، بلکه حتی دفاع از آزادی عقیده آقای منتظری هم وظیفه ما است".

در اینجا، در ته سالن یکی از حاضران آروغ بلندی سر داد و فریادهای اعتراض یکی دو تن دیگر هم بلند شد، اما جمع بی اعتنا به این روش های نادرست به کار خود ادامه داد. لحظاتی پس از کیومرث نویدی، شادی امین پشت میکروفون ویژه ای که به پرسش کنندگان اختصاص یافته بود قرار گرفت و گفت: "در اینجا دو دیدگاه به تقابل با یکدیگر برخاسته اند. دیدگاهی که نمی خواهد بپذیرد اکبر گنجی هرکه و هرچه بوده فعلا زندانی رژیم است و به علت اعتصاب غذا در حال مرگ، و دیدگاه دیگری که می کوشد از گنجی یک قهرمان بسازد و حاضر نیست از این موضوع یک قدم عقب بنشیند".

عیب و هنر سمینار

این نخستین بار بود که سمیناری برای بررسی موضوع کشتار زندانیان سیاسی در ایران برگزار می شد. حدود سه ماه پیش، آقای همایون ایوانی، از همکاران "گفت و گوهای زندان" با دفتر اروپائی شهروند تماس گرفت. با یکدیگر دیداری داشتیم و در آنجا قول دادم که با شرکت در سمینار گزارش آن را منعکس کنم. حالا، هنگامی که وارد سالن می شوم، می شنوم که عکس برداری را ممنوع کرده اند. این که برخی از شرکت کنندگان و سخنرانان به دلایل امنیتی نخواهند عکسشان در رسانه های گروهی منعکس شود، قابل درک است. اما برگزارکنندگان سمینار، برای یافتن یک راه حل معقول، که هم حقوق این افراد را حفظ کند و هم سبب محدودیت کار روزنامه نگارانی نشود که به اصرار دعوت شده اند، تلاشی نکرده بودند. جالب اینجا است که یکی از برگزار کنندگان سمینار اعلام کرد که عکس های سمینار، بعدا در سایت اینترنتی گفت و گوهای زندان منتشر خواهد شد، اما توضیح نداد که چرا انتشار این عکس ها در سایت خودی به لحاظ امنیتی خطری ندارد، و در رسانه های دیگر خطرناک است!

نکته دیگری که از همان آغاز نظر هر ناظر هوشیاری را جلب می کرد این بود که بر دیوارهای محل برگزاری سمینار، تنها یک شعار و دو طرح آویخته شده بود. شعار "سرنگون باد جمهوری اسلامی ایران" و طرح های شماتیکی که اسیران زندان را نشان می داد. اما حتی یک شعار در زمینه مطالبه آزادی زندانیان یا پایان دادن به موجودیت زندان ها بر دیوار به چشم نمی خورد. به طور کلی، برنامه های سمینار به گونه ای برگزار شد که انگار مساله زندان امری مربوط به سال های دهه شصت است و به تاریخ پیوسته و امروز مساله حاد جامعه ما نیست.

سالن محل برگزاری سمینار بسیار گرم بود، به نحوی که بسیاری از شرکت کنندگان ناگزیر بودند هرازگاه آن را ترک کنند و در فضای بیرون اندکی به هواخوری بپردازند. سیستم صوتی سالن هم اغلب با اشکال روبرو می شد و کسانی که برای برگزاری سمینار زحمت می کشیدند ناچار بودند بعضا سخنرانی ها را برای دقایقی قطع کنند تا بتوانند به رفع اشکالات بپردازند. با این همه، در روز دوم اعلام شد که سمینار برای پرداخت هزینه های خود 5 هزار یورو کسر بودجه دارد. پرویز قلیچ خانی و شهین نوائی در روز دوم و سوم به ترتیب پشت تریبون رفتند و از جمع خواستند که با کمک مالی به حل این مشکل کمک کنند. این نکته نشان می داد که برگزار کنندگان سمینار، به لحاظ برنامه ریزی اقتصادی موفق نبوده اند و گروه "گفت و گوهای زندان" در پایان سمینار باری از بدهی مالی بر دوش خواهد کشید.

مساله جناحی بودن سمینار از همان آغاز محسوس بود. تقریبا همه سخنرانان، به طیفی از چپ تعلق داشتند که خود را "چپ رادیکال" معرفی می کنند. طبعا هر گروهی حق دارد جمع خود را تشکیل دهد، اما از آنجا که در تبلیغات گسترده پیشین، از این سمینار به عنوان سمینار سراسری یاد شده بود، انتظار می رفت که زندانیان و قربانیان شکنجه، بدون در نظر گرفتن تعلقات سازمانی و ایدئولوژیک خود به شرکت در آن ترغیب شوند.

سمینار در یکی از داغ ترین آخر هفته های شهر کلن برگزار می شد. انجام حدود بیست سخنرانی و چندین برنامه هنری سبب شد که برنامه ها بسیار متراکم و اغلب کوتاه و فشرده باشد. در حالی که با پیش بینی تعداد کمتری سخنرانی، می شد از کمیت کاست و بر کیفیت افزود. شاید برگزار کنندگان سمینار در دوره های بعدی به این نکات بیشتر توجه نشان دهند.

می گویند: عیبش همه گفتی، هنرش نیز بگوی:

یکی از جنبه های بسیار جالب سمینار، برابری نسبی تعداد زنان و مردان شرکت کننده در آن بود. بیشتر کسانی که کارهای اجرائی سمینار را اداره می کردند یا برای اداره بحث ها و جلسات بر صحنه حاضر می شدند زن بودند و تقریبا نیمی از سخنرانان و هنرمندان را نیز زنان تشکیل می دادند. با توجه به این که در سال های اخیر بیشترین خاطرات زندان را نیز زنان زندانی سابق نوشته اند، می توان دریافت که زنان ما به کار کردن روی گذشته، که در رفع اثرات نامطلوب شکنجه و زندان بسیار موثر است، حساسیتی بیش از مردان دارند.

جنبه مثبت دیگر سمینار، حضور نسبتا گسترده علاقمندان در آن بود که حتی برگزارکنندگان سمینار آن را پیش بینی نمی کردند. اگر اشکالاتی که پیش از این به آن اشاره کردیم برطرف شود، می توان پیش بینی کرد که دوره های آینده سمینار با استقبال بیشتری نیز روبرو شود.

و سرانجام، امیدوار کننده ترین جنبه آن بود که وقتی چند تنی از شرکت کنندگان جزم اندیش و تند رو می کوشیدند با هیاهو به آنچه مورد پسندشان نبود اعتراض کنند، جمع از آنان تبعیت نمی کرد و اجازه نمی داد فضای سمینار بیش از حد متشنج شود. ادامه این رفتار، بی شک سبب خواهد شد که در جمع های ایرانی، اندک اندک رفتار مدنی جای رفتارهای ناپسند هیاهو سالار را بگیرد.

یک گفت و گو

ممنوعیت عکسبرداری که به معنای محدود کردن بخشی از کار یک گزارشگر است، سبب شد که من به عنوان روزنامه نگار قسمتی از شوق و انگیزه خود را برای برخورد فعال با سمینار آگاه یا ناخودآگاه از دست بدهم. تنها توانستم از اتاقی که به نمایشگاه یادگارها و آثار باقی مانده از زندانیان اختصاص یافته بود، چند عکس تهیه کنم و در آخرین ساعات سمینار، پای صحبت همایون ایوانی بنشینم که از همکاران فعال گفت و گوهای زندان است، در سازماندهی این سمینار نقشی برجسته داشته و در طول برگزاری آن نیز، سخنگوی سمینار محسوب می شد.

از همایون ایوانی پرسیدم:

سمینار، در وجه عمده به گذشته زندان ها پرداخت و درباره وضعیت امروز زندان ها سکوت اختیار کرد. چرا؟

ایوانی گفت: اتفاقا قرار بود روز آخر به جمع بندی شرایط کنونی زندان ها بپردازیم، اما تراکم برنامه ها مانع از این کار شد. امیدواریم در سایت اینترنتی خود بتوانیم این گزارش ها را بهتر منعکس کنیم. از جمله گزارشی پیرامون تمام موارد نقض حقوق بشر تهیه شده بود. اما همانطور که شاهد بودید استقبال زیاد، همه برنامه های ما را دستخوش تغییر کرد.

گفتم: منظور گزارش و جمع بندی نیست. همه کسانی که اینجا سخنرانی کردند، از زندانیان زمان شاه یا دهه اول انقلاب بودند. آیا نمی توانستید یکی دو تن از زندانیان سال های اخیر را هم دعوت کنید تا درباره شرایط امروز زندان ها توضیح بدهند؟ این سمینار باید می توانست پاسخ بدهد که در زندان ها چه اتفاقی افتاده است که امروز برخی از زندانیان می توانند از درون سلول های انفرادی پیام های دادخواهی خود را به گوش جهانیان برسانند؟

وی گفت: توجه کنید که خود ما هم سال ها پس از کشتار 67 توانستیم به خارج از کشور بیائیم و درباره دوران زندان و تجارب خود حرف بزنیم. به این دلیل، بعید به نظر می رسد زندانیان سال های اخیر آمادگی چنین کاری را داشته باشند. از سوی دیگر، با توجه به فشارهائی که ممکن است در داخل کشور بر زندانیان آزاد شده وارد شود، این کار سخت است. برخی از فرزندان قربانیان قتل های زنجیره ای در این نشست به عنوان همبستگی حضور داشتند، اما به دلیل وضعیت خاصی که دارند، اصراری برای انعکاس عمومی حضورشان نداشتیم. همین الان استفان هاشمی فرزند خانم زهرا کاظمی مشغول سخنرانی در سالن است. با برخی از فرزندان قربانیان قتل های زنجیره ای هم مصاحبه هائی شده که با رعایت وضعیت آن ها بعدا انتشار خواهد یافت. این اولین تجربه ما بوده و امیدوارم در قدم های بعدی بهتر و کامل تر پیش برویم. در عین حال، ما با ارسال پیامی به کانون نویسندگان ایران پشتیبانی خود را از کسانی که در سال ها و ماه های اخیر به زندان افتاده اند اعلام کردیم. همین امروز ما خبر دستگیری گروهی از دانشجویان را دریافت کردیم. اما ناچاریم با خانواده های آنان تماس بگیریم و بپرسیم که آیا حاضرند یک کارزار تبلیغاتی علیه دستگیری ها به راه بیافتد؟ باید پرسید که این کارزار تبلیغاتی به آن ها کمک می کند یا بر مشکلاتشان می افزاید.

گفتم: شما اعلام کرده بودید که قصد برگزاری یک سمینار سراسری را دارید. با اعلام این مطلب، این انتظار را ایجاد کرده اید که زندانیان سیاسی از طیف ها و تفکرهای مختلف در سمینار حضور یابند. اما به نظر می رسد که هم حاضران و هم سخنرانان تنها از طیف چپ به قول خودتان رادیکال برگزیده شده اند. آن هم تازه تنها یکی دو جریان از این چپ رادیکال.

ایوانی پاسخ داد: سئوال خوبی است و به من مجال می دهد که توضیح بدهم. در آغاز برنامه سمینار، ستاره عباسی از طرف کمیته برگزارکننده سمینار متنی را خواند که نشان می داد ما خودمان بر کاستی ها واقف هستیم. ما در شرایط پراکندگی زندانیان سیاسی، کنفرانسی را با امکاناتی در حد صفر برگزار کرده ایم. نه سازمان و حزبی از ما حمایت کرده است و نه دولت و سفارتی. در چنین تنگناهائی کوشیدیم این اطمینان را ایجاد کنیم که قصد برگزاری یک سمینار سراسری را داریم. این نخستین قدم برای شکستن بی اعتمادی های متقابلی است که طول سالیان شکل گرفته و عمل می کند. شما شاهد بودید که همه انتقادهایشان را به کمیته برگزار کننده گوشزد کردند و ما کمتر وقت صحبت گرفتیم. در کتاب ها و نشریات گفت و گوهای زندان هم، بحث ها همواره بدون توجه به تفاوت های نظری مطرح شده است. در این سمینار، کسانی شرکت کرده اند که سال ها در هیچ نشستی شرکت نمی کردند و این باعث امیدواری است که در دوره های بعدی طیف های گسترده تری مشارکت کنند. موضوع کار ما، صرفنظر از تفاوت های نظری، آزادی همه زندانیان سیاسی ایران است.

گفتم: در همین لحظات، اکبر گنجی به عنوان یکی از زندانیان سیاسی جمهوری اسلامی در شرایط بسیار ناگوار و خطرناکی به سر می برد. دیدیم که برخی از حاضران حتی حاضر به تحمل اشاراتی مختصر به وضع این زندانی سیاسی نبودند. آیا شما در جمع بندی سمینار اشاره ای به وضعیت او خواهید کرد؟

وی پاسخ داد: مساله فقط وضعیت آقای گنجی نیست. ما اصولا این کار را که بخواهیم با توجه به این همه تفاوت نظری بلافاصله قطعنامه ای صادر کنیم و موضع بگیریم شتابزده می دانیم. به نظر من، این کار به اعتماد میان نظرات گوناگون موجود در جلسه لطمه خواهد زد. من ترجیح می دهم به عنوان یکی از اعضای کمیته برگزاری، فعلا نظر معینی را اعلام نکنم. اگر شهروند به من به عنوان یک شخص فرصت دیگری بدهد دوست دارم مقاله ای در این مورد خاص بنویسم.