iran-emrooz.net | Sun, 10.07.2011, 22:29
وقتی بیمار روانی در جایگاه معلم مینشیند
شیرزاد عبدالهی
در روزهای گذشته دو ویدئو در فضای مجازی منتشر شد که در آنها دو معلم روستایی به صورت جداگانه، در جنوب شرقی کشور، با حالتی سادیستی دانش آموزان را تنبیه بدنی میکنند. در یکی از این فیلمها، معلم دوکودک را مجبور میکند که نوبتی به صورت همدیگر سیلی بزنند که بیشباهت به جنگ گلا دیاتورها نیست. براساس تحقیق آقای شهابی خبرنگار کرمانی که به شدت پیگیر موضوع است، یکی از این این مدارس در روستای انگهران در منطقه محروم بشاگرد از توابع استان هرمزگان واقع شده است. کودکان بشاگردی کم محرومیتها داشتند که اکنون شکنجه هم به دردهای دیگر آنها افزوده شده است. تنبیه بدنی دانش آموزان به عنوان یک شیوه تربیتی در مدارس ایران با شدت و ضعف ادامه دارد. در این رابطه پرسشهای متعددی مطرح است: آیا اعمال خشونت در مدارس، بازتابی از وجود خشونت در روابط اجتماعی است؟ آیا معلمان به دلیل شرایط غیر استاندارد مدرسه و کلاس و مشکلات رفاهی مجاز به اعمال خشونت هستند؟ آیا تنبیه بدنی دانش آموزان در مدارس به خاطر نقص در قوانین و آیین نامهها اتفاق میافتد؟ و... آنچه که قطعی و انکارنشدنی است، تداوم خشونت در محیطهای آموزشی است. سال گذشته یک دانش آموز مدرسه راهنمایی در نیکشهر بلوچستان براثر ضربه معلم به ناحیه سر جان باخت و یک دانش آموز کلاس اول دبستان در یاسوج با ضربه خط کش معلم از یک چشم نابینا شد. معلمی در منطقه ۵ آموزش و پرورش تهران دهان دانش آموز پرگو را در کلاس چسب زد... در یک مجتمع آموزشی در شیروان از شهرهای خراسان شمالی، مدیر مجتمع با ضربات چاقوی برادر یک دانش آموز به قتل رسید. اخبار تنبیه بدنی در مدارس معمولا هنگامی رسانهای میشود که منجر به فوت یا نقص عضو دانش آموز شود و کار به مراجع قانونی بکشد. آنچه از خشونت علیه دانش آموزان در مدرسه و علیه کودکان در خانواده در سطح عمومی آفتابی میشود، تنها نوک قله کوه یخی است که ابعاد واقعی آن پنهان است. سیلی زدن، پیچاندن گوش، گذاشتن مداد لای انگشتان، روی یک پا نگه داشتن، لگد زدن، با کتاب و دفتر بر سر دانش آموز کوبیدن، پرتاب کردن گچ و پاک کن به سمت دانش آموز و... از جمله اشکال گوناگون تنبیه بدنی است که مطابق آیین نامه اجرایی مدارس ممنوع است.. فریاد زدن، تحقیر کردن دانش آموز، تهدید کردن، اسنفاده از الفاظ زننده، روبه دیوار نگهداشتن دانش آموز و... نیز انواعی از اعمال خشونت غیر فیزیکی است که البته در مدارس ممنوع نیست و بسیار رایج است. این را بگویم که اعمال خشونت را نمیتوان به همه معلمان تعمیم داد اما خشونت در مدارس گسترده است. عدهای میگویند معلم مقصر نیست زیرا حضور در کلاسهای ۴۰ نفری و وجود دانش آموزانی که جز زبان خشونت زبان دیگری نمیفهمند، بیتوجهی بچهها به درس و.... به طور طبیعی معلمان و معاونان و مدیران را به سمت اعمال خشونت سوق میدهد. پس نمیتوان بر معلمان خرده گرفت. بالاخره معلم هم انسان است و تحت فشارهای روانی و از روی دلسوزی عصبانی میشود و دست به تنبیه میزند. در یک کنفرانس علمی که به بررسی ریشههای خشونت در مدارس میپردازد این گونه حرفها خریدار دارد، اما این استدلالها را قانون و وجدان عمومی جامعه نمیپذیرد. معلمی که دست به تنبیه بدنی بزند با شکایت اولیا باید در دادگاه حاضر شود و وزارتخانه هم نه تنها از او پشتیبانی نمیکند بلکه پروندهاش را به هیات رسیدگی به تخلفات اداری میفرستد. معلمان باید این سخن را آویزه گوش کنند که تنبیه بدنی کار بد و خطرناکی است و «کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم». این استدلال که خشونت در مدارس بازتابی از خشونت در اجتماع است و استدلالهای مشابه، اعمال خشونت در مدرسه را توجیه نمیکند زیرا مدرسه مکانی است که برای تعلیم و تربیت ساخته شده و فرض بر این است که کودکان نیاز به تربیت و اصلاح دارند وسرزدن اشتباه و خطا از آنها طبیعی است و معلم برای تصحیح خطاها و اشتباه بچهها و اصلاح رفتار آنها استخدام شده و حقوق میگیرد. اگر قرار بود بچهها آدمهای کامل و بیاشتباهی باشند دیگر تشکیل مدرسه و استخدام معلم ضرورتی نداشت. معلمی که در کلاس درس حاضر میشود به طور اتفاقی از میان رهگذران کوچه انتخاب نمیشود. این معلم برای قرار گرفتن در اینجایگاه در آزمون کتبی و مصاحبه شفاهی شرکت کرده، صلاحیت عقیدتی و سیاسی او توسط گزینش تایید شده و منظما در دورههای ضمن خدمت شرکت میکند و... بسیاری از معلمان مناطق روستایی فارغ التحصیل مراکز تربیت معلم هستند که به صورت شبانه روزی به مدت دوسال تحت آموزشهای عملی و علمی قرار میگیرند. هر معلمی قاعدتا با عبور از این مراحل باید اصول اولیه کار معلمی را فراگیرد. اما ظاهرا این سیستم درست کار نمیکند. رواج خشونت و به خصوص تنبیه بدنی در مدارس نشان میدهد که تربیت و استخدام معلم، گزینش، آموزشهای ضمن خدمت و سیستم نظارتی در آموزش و پرورش از ضعفهای اساسی رنج میبرند. شاید اشکال کار اینجاست که در جذب معلم، صلاحیتهای حرفهای داوطلبان، مورد سنجش قرار نمیگیرند. هستههای گزینش تنها به احراز صلاحیتهای عقیدتی و سیاسی متقاضیان شغل معلمی میپردازند. اما آنچه که مورد غفلت قرار میگیرد، تستهای روانشناختی برای سنجش تعادل روانی و میزان بردباری افراد، کنترل فرد بر رفتار و گفتار خود، واکنشهای فرد در شرایط بحرانی و... است. آنچه که در ویدئوهای منتشر شده دیده میشود البته فراتر از تنبیه بدنی رایج در مدارس است. این پدیده نادر و نشان دهنده رفتاری عصرحجری است. شخصی که کودکان معصوم را مانند بردگان رومی وادار میکند که به صورت همدیگر سیلی بزنند، یک بیمار روانی در لباس معلم است که به شکنجه دانش آموزان میپردازد. این افراد مشخصات بیماری سادیسم را نشان میدهند. در تعریف سادیسم گفته شده: «علاقه به آزار رساندن دیگران به صورت جسمی، روانی و جنسی، طوری که این آزار رساندن موجب لذت و آرامش فرد آزاررسان شود». چهره شکنجه گران معلم نما در این ویدئوها قابل شناسایی است. ادارات آموزش و پرورش کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان به جای انکار و سکوت این بیماران روانی در لباس معلم را شناسایی و برای معاینه و درمان در اخیار بیمارستانهای روانی بگذارند.
منبع: روزنامه آرمان روابط عمومی
وب سایت انجمن حمایت از حقوق کودکان