iran-emrooz.net | Sun, 03.07.2011, 12:36
کودکان جامانده از دوران کودکی
گزارش از اکرم عادلخانی
کودکان جامانده از دوران کودکی
کودکان خیابانی همچنان در چنبره مشکلات دست و پا میزنند
يكشنبه ۱۲ تير ۱۳۹۰
تاکنون به رغم تمامی اقدامات موقتی که از سوی برخی نهادها برای کودکان خیابانی انجام شده، تغییر محسوس و موثری در وضعیت ایجاد نشده است.
ایلنا
این یک داستان واقعی است!
- حمید، پسرک دوازده ساله را در حالی گل فروشی میکرد در چهارراه تهران پارس دیدم. از او میپرسم اوضاع کاسبی خوبه؟ خیلی صمیمانه جواب میدهد «بد نیست. روزی ۱۰ هزار تومان کار میکنم.»
- سعید، برادرکوچک ترحمید ۸ سال دارد، او هم درکناربرادرش فال میفروشد درچهارراه تهران پارس. وقتی از او هم میپرسم مدرسه رفتی؟ جواب میدهد: نه. درادامه میگوید دوست دارد مدرسه برود و آرزو دارد دکتر شود.
- یاور۱۰سال دارد و در ایستگاه آیت سیگار میفروشد. میپرسم چراکار میکنی؟ با بیحوصلگی میگوید که دوست دارم کمک خرج خانوادهام باشم. پرسیدم: پدرومادرت کجایند؟ جواب نمیدهد، کمی عصبانی میشود وسریع فرار میکند.
- این بار سراغ مراد، ۱۷ساله درحالی که چسب زخم میفروخت در ایستگاه امام حسین رفتم، پرسیدم پدرومادرت کجایند؟ درجواب گفت من پدرومادر ندارم! چرا شما مشغول کارهستید؟ خنده کنان گفت: اینکه جواب نمیخواد چون پول ندارم... بعد هم به سرعت برق و باد د ناپدید شد.
- یک دختر۵ ساله، که هر چه التماس کردیم اسمش را نگفت، باظاهری کثیف شاید میترسید، شاید هم گرسنه بود و حوصله حرف زدن نداشت... اما یک چیز را خوب متوجه شده بود، آن هم بیپولی را... داشت فال میفروخت، تنها حرفی که به ما زد، گفت: دلم میخواهد به مادرم کمک کرده باشم، دلم میخواهد خوشحالش کرده باشم...
«آخه مادرم خیلی مریض احواله، خیلی هم ضعیف شده...ای کاش وضع زندگیمون از این بهتر بود...» گفتم یعنی چی؟ وضعمون بهتربود یعنی چی؟ گفت یعنی پول زیاد داشتیم تا مادرم رو میبردم دکترتاحالش خوب بشه...
ازش پرسیدیم پدرت چی کار میکنه؟ کمی مکث کرد بعدگفت هرچی من ومادرم کار میکردیم خرج اعتیادش میکرد. میگفت پدرش برای سلامتی مادرش کاری نکرده رنگ صورتش پریده بود نفس نفس میزد و بریده بریده گفت شاید مامان رو دوست ندارد...
چه کسی مقصر است؟
فاطمه قاسمزاده، عضو هیات علمى دانشگاه تهران، تحقیقى درخصوص کودکان کار وخیابانى انجام داده است وبه این نتیجه رسیده که ۹۲درصد کودکان خیابانى بین ۱۴ تا ۱۸ سال، در هرچهار زمینه رشد جسمى، ذهنى، عاطفى واجتماعى دچار مشکلات زیادی هستند. همچنین، درخصوص درآمد و ساعت کاری این کودکان متوجه شده که چون کودکان نیروی کار ارزان هستند واز قوانین و مقررات بیاطلاع و قدرت اعتراض و یا مراجعه به مراکز قانونی را ندارند، دستمزد بسیار ناچیز دریافت میکنند، در کارگاههاى مخفى و زیر زمینى و به دور از نظارت مراجع قانونی به کار مشغولاند، به همین دلیل از سوی کارفرمایان سودجو به فراوانی مورد سوءاستفاده و استثمار قرار میگیرند. و این مزیتها باعث رونق بازار کار کودک مى شود و همیشه متقاضى کار کودک وجود دارد.
قاسمزاده میگوید: دربیشتر تحقیقات، متوجه شدیم کودکان کار در۱۴ساعت کار کردن فقط یک سوم حقوق را طبق وزارت کاردریافت میکنند. اما با پیشرفت تکنولوژِی و در نتیجه ذهن این کودکان و سرپرستانشان، این افراد متوجه شدند از راههای دیگری هم میتوان درآمد بیشتری کسب کرد و یکی از راهها این بود که مذهب مردم را در کارشان دخیل بدانند و به عنوان مثال با نامیدن اسامی متبرکه و قسم دادن، اوضاع کاریشان را بهبود بخشند، طوری که همین چند روز پیش یکی از خبرگزاریها اعلام کرد که کودکان خیابانی درماه ۸۰۰ هزارتومان درآمد دارند. درزمینه جمع آوری این کودکان تصویب نامهای داریم که معتقد است به غیراز بهزیستی، ۱۱ نهاد و سازمان دیگر از جمله نیروی انتظامی، دادگستری، شهرداری، وزارت کار و امور اجتماعی، وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی، سازمان بیمه خدمات درمانی، سازمان تامین اجتماعی، صدا و سیما، جمعیت هلال احمر، وزارت آموزش و پرورش و کمیته امداد وظایفی در قبال ساماندهی وضعیت کودکان خیابانی دارند. اما متاسفانه مردم اغلب جمع آوری این کودکان را وظیفه شهرداری میبینند واطلاع کافی از وظیفه سایر نهادها ندارند اما چندی پیش در جلسه شورای شهر، رئیس شورا اعلام کرد که شهرداری وظیفه خودش را بابت جمع آوری کودکان خیابانی خوب اجرا کرده است اما با فعالیت یک نهاد این معضل حل نمیشود سایر نهادها هم باید به کمک هم، این مشکل را ریشه کن کنند.
چه باید کرد؟
بسیاری از افراد، هموطنان و همشهریهای ما وقتی سخن از کودکان خیابانی و کودکان کار به میان میآید با ذکر جملاتی از این دست «اکثر آنها افغان هستند» یا «پدر و مادر درستی ندارند» یا «این بچهها خیلی بیادب هستند» و با جملاتی از این دست از خود رفع مسئولیت میکنند. اگر این کودکان افغان یا شهرستانی، بیبهره از تربیت درست (چندان دور از انتظار نیست) و یا کثیف و بد لباس باشند و اگرهای دیگر بازهم جزیی از جامعه بشری هستند به راستی چه شده است که به رغم نصایح مشفقانه و انسان دوستانه «چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار» این چنین، افراد بشری آسیب پذیر بیپناه و دردمند را به این بهانهها از خود میرانیم و از کنار آنان بیاعتنا میگذریم. کودکانی که به ندرت کسی آنان را به نام صدا کرده است و بیشتر آنان با واژه «آهای» یا «بچه» مورد خطاب قرار گرفتهاند. این کودکان جزیی از جامعه ما هستند فرزندان این مرز، کودکانی که در خردسالی همتی به مراتب بلندتر از بسیاری بزرگسالان دارند، «کودکان کار، نان آوران کوچکى هستند که در بسیارى مواقع مانع فساد و فحشاى خانواده شدهاند؛ آنان دلاوران بزرگى هستند و در مقابل آسیب دیدگان اجتماعى هستند که متاسفانه خودشان به راحتى آسیب پذیرند» آنان برای آنکه خانواده خود را از فقری مهلک و مرگبار رهایی بخشند در خیابانها به دنبال روزی خود میگردند و آن را از دستان ما طلب میکنند. شاید برخی بر این باور باشند که رسیدگی به وضعیت این کودکان به مانند بسیاری دیگر از مسئولیتها بر دوش دولت و دولتمردان است ولی به راستی آیا با این خیال مسئولیت از دوش ما به زمین نهاده خواهد شد؟