ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 13.06.2011, 1:04
کودکان کار، سهم در تولید و سهم از تولید

فرشید یزدانی
چکیده مقاله
کار کودکان آسیبی است که بار‌ها و به کرات در حوزه‌های مدنی و فضای عمومی -مطبوعات- از آن سخن رفته است، اما دریغ از توجهی اندک از سوی سیاستگذاران کلان جامعه؛ کار کودکان مرگ خاموش جامعه را رقم می‌زند و به نوعی توهین به انسانیت و جامعه است که به واسطه محدود بودن گسترده اطلاع رسانی و حساس سازی جامعه کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد و از حد دلسوزی‌های زودگذر فرا‌تر نمی‌رود. مطابق آمارهای رسمی، قریب به یک میلیون و هفتصد هزار کودک کار در کشورمان مشغول به زندگی‌اند. یعنی بیش از ۱۲ درصد کودکان کشورمان، کودک کار هستند، و به عبارتی دیگر حدود ۹ درصد از کل شاغلان کشور را نیروی کار کودکان تشکیل می‌دهد.

کار کودکان آسیبی است که بار‌ها و به کرات در حوزه‌های مدنی و فضای عمومی -مطبوعات- از آن سخن رفته است، اما دریغ از توجهی اندک از سوی سیاستگذاران کلان جامعه؛ کار کودکان مرگ خاموش جامعه را رقم می‌زند و به نوعی توهین به انسانیت و جامعه است که به واسطه محدود بودن گسترده اطلاع رسانی و حساس سازی جامعه کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد و از حد دلسوزی‌های زودگذر فرا‌تر نمی‌رود. موضوعی که بنیان‌های جامعه و انسانیت را به مخاطره می‌اندازد. در حالی که طبق آمار بیش از سه ونیم میلیون کودکی که باید به مدرسه بروند خارج از چرخه تحصیل قرار دارند و مطابق آمار رسمی قریب به یک میلیون و هفتصد هزار از آن‌ها به کار مشغولند، متاسفانه هنوز کمتر نهاد و مسئولی به این موضوع بحرانی توجه دارد. فضای پر از ناامنی برای کودکانمان جز امروزی پرالتهاب و نا‌آرام و فردایی مبهم و تاریک جلو رویمان ترسیم نمی‌کند. کودک کار نمادی از روح بی‌مسئولیتی در جامعه را با خود همراه دارد و بیانی از بی‌تعهدی به انسان در سطوح کلان است.
همانگونه که گفته شد، مطابق آمارهای رسمی، قریب به یک میلیون و هفتصد هزار کودک کار در کشورمان مشغول به زندگی‌اند. یعنی بیش از ۱۲ درصد کودکان کشورمان، کودک کار هستند، و به عبارتی دیگر حدود ۹ درصد از کل شاغلان کشور را نیروی کار کودکان تشکیل می‌دهد. با فرض سهم هر کودک کار در تولید ناخالص داخلی به میزان نصف افراد بزرگسال، قریب به ۴ درصد از تولید ناخالص داخلی توسط کودکان تامین می‌شود. به قیمت سال هشتاد و پنج (سال آمارگیری کشوری) سهم مقداری کودکان با احتساب آمارهای رسمی، رقمی در حدود ۶۸۰۰ میلیارد تومان می‌شود. در مقابل سهم همین کودکان از تولید ناخالص ملی باه‌مان فرض سهم ۵۰ درصدی نسبت به بزرگسالان و با عنایت به اینکه این کودکان عموما جز دهک‌های درآمدی پایین قرار دارند کمتر از یک درصد می‌شود. در واقع کودکان کار، علاوه بر تحمل اثرات منفی و بلند مدت ناشی از کار و عدم برخورداری از شرایط حداقلی برای زندگی معمول و تحصیل، دچار استثمار مضاعفی نسبت به دیگران قرار دارند. استثماری که خاصیت نظام اقتصادی حاکم و توزیع نابرابر درآمد در جامعه است. البته در نظام اقتصادی‌ای که بازار حرف اول را می‌زند و انسان نیز کالایی در کنار دیگر کالا‌ها قرار می‌گیرد، این پدیده امری طبیعی به شمار می‌رود. اما چون کودکان، و البته در کنار بزرگسالان خود، توان چانه زنی برای به دست آوردن حقوق اولیه خود را ندارند و نظام اقتصادی متکی بر رویکردهای سرمایه محور در این میانه نقشی برای خود در بهبود این معضل قائل نیست.
در جامعه‌ای که فقط قریب به ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد سالانه از نفت دارد، یعنی درآمدی که بیشتر نه حاصل تلاش و برنامه ریزی دولتمردان و سیاست گذاران که ناشی از حقوق و منابع عمومی است- گرچه عموم سهم کمتری از آن می‌برند- اما مقابله با کار کودکان کار چندان پیچیده‌ای نیست. فقط یک درصد از درآمد نفتی کافی است تا بتوانیم کار کودکان در کشورمان را حذف کنیم. اما چرا علیرغم این امکان هنوز جامعه ما با این معضل دست به گریبان است؟ چرا بخش زیادی از کودکانمان مجبور به کارند؟ چرا چهره معصوم کودکان کار و خیابان هر روز ما را آزاری می‌دهد؟ آزاری ناشی از چرایی حضور آنان در لابلای ماشین‌ها و در هر زمانی از شبانه روز...
به نظر می‌رسد مهم‌ترین دلیل استمرار این معضل اجتماعی، ناشی از عدم دغدغه سیاست گذاران و برنامه ریزان کلان جامعه در این خصوص باشد؛ دغدغه‌ای که بیشتر ناشی از دغدغه انسان و پاسداشت شأن انسانی در جامعه است. کودکان و به خصوص کودکان کار به واسطه نیازهای ابتدایی خود قادر به بیان و دفاع از حقوق کودکی خود نیستند، ناتوانی‌ای که بروز آن را در خشونت ورزی‌های در بزرگسالی بهتر می‌توان دید. کودکان کار، با کار خود از فرآیندهای حضوری اجتماعی و برابر در آینده نیز محروم می‌مانند، کار آن‌ها ضمانتی برای استمرار فقر آنان است، فقری که با کار کودکان برای آنان جاودانه می‌شود و رهایی از تله آن ناممکن به نظر می‌رسد، یا اگر امروز به این موضوع نیندیشیم.
در کنار آن نبود نهادهایی برای پیگیری حقوق بنیانی کودکان به طور خاص به این بی‌توجهی دامن می‌زند و باعث تعمیق این معضل اجتماعی می‌گردد. هیچ نهاد دولتی مسئولیتی از این باب متوجه خود نمی‌داند، از وزارت کار گرفته تا بهزیستی و وزارت رفاهی که مهم‌ترین دلیل وجودی آن بسط زمینه‌های فرصت‌های برابر بوده است. تا زمانی که دغدغه انسان و کودکی در حاشیه زندگی سیاسی و اجتماعی ماست و تا زمانی که نهادی در عرصه ملی نتواند با مشارکت جدی در حوزه‌های مدنی و حاکمیتی برای آن شکل بگیرد، کودکان کار در کشورمان ماوایی برای بیان دردهای خود نیز ندارند. نه درآمد نفتی ۱۳۰ دلاری برای آن‌ها تاثیر داشته و نه درآمدهای ۱۰ دلاری.
روزجهانی مبارزه با استثمار کودکان، روزدیگری است برای اندیشیدن مجدد به حقوق اولیه کودکانمان که در کشاکش دغدغه‌های بی‌شمار قدرتمندان، به فراموشی سپرده می‌شوند و ناله‌های کودکی کشورمان که گویا گوش شنوایی نمی‌یابد...
منبع: انجمن حمایت از حقوق کودکان