ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 26.05.2009, 10:32
افسردگى

شهرام فرزانه‌فر
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

اختلالات خلقی و روانی همواره مورد توجه علوم مربوط به روانپزشکی و طب عمومی بوده است. افسردگى يك اختلال پزشكى با زمينه شيميايى يا زيست‌شناسى است. انجمن روان‌پزشکان با استناد به گزارش بانک جهانی حاکی از شیوع گسترده اختلالات خلقی و تأثیرات سوء آن بر سلامت جوامع خبر می‌دهد. براساس نظر سازمان بهداشت جهانی، افسردگی مهم‌ترین علت‌ناتوانی و اختلال دوقطبی دارای هفتمین رتبه بار بیماری در میان بیماری‌های غیرکشنده بوده است. با این وجود این بیماری‌ها کماکان کمتر از واقع تخمین زده می‌شوند و افراد کمتر از آنچه باید به پزشک مراجعه می‌کنند. اختلالات خلقی و روحی نه تنها مشکلی فردی-محلی هستند که برخی از آن بعنوان یک مشکل بین‌المللی نیز نام می‌برند. استرس، فشارهای اجتماعی، سیاسی، شغلی، خانوادگی و از این دست، که بخصوص در دوران کنونی بیش از پیش و بی‌رحمانه‌تر شده‌اند، بعلاوه‌ی ریشه‌های ژنتیک، می‌توانند افراد را دچار افسردگی کرده و از پای درآورند.
از علايم و نشانه‌های افسردگی می‌توان به دو نشانه شاخص كه از نشانه‌هاى كليدى براى تشخيص محسوب مى‌شوند، اشاره کرد: از دست دادن علاقه به امور روزمره طبيعى و خلق افسرده. ساير نشانه‌هاى افسردگى مى‌توانند، اختلال خواب، عدم‌تمرکز و اختلال در فكر كردن، كاهش یا بالا رفتن وزن در اثر کم یا پرخوری غیرمعمول، پرخاشگرى يا کندی حركات بدن، خستگى مفرط، پايين‌آمدن اعتمادبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نفس، كاهش میل جنسى و اندیشیدن درباره مرگ و خودكشى.
افسردگى مى‌تواند نشانه‌های جسمى متعددی را نيز داشته باشد مانند: خارش عمومى بدن، افزايش تعريق، تارى‌ديد، خشك‌شدن دهان، مشكلات گوارشى، سردرد و كمر درد.
عوامل گوناگونی با افسردگى مربوط یا باعث آن هستند که می‌توان از میان آنها به عامل ارثی، استرس، استفاده طولانى مدت از برخی داروها، ابتلا به يك بيمارى مزمن، وابستگى شديد، اعتمادبه‌نفس پايين، بدبينى و حساسيت، افسردگى پس از زايمان و نیز سوء‌استفاده از الكل و نيكوتين، نام برد.
با درمان مناسب، بسيارى از افرادى كه به افسردگى شديد مبتلا هستند، بهبودى مى‌يابند و مى‌توانند به فعاليت‌هاى عادى و روزانه خود بازگردند.
ازجمله توصیه‌های روانشناسان برای بهبودی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: پزشك خود را بطور مرتب و منظم ببينيد، داروهاى خود را دريافت كنيد و به مصرف داروهای‌تان همان‌گونه كه توصيه شده است ادامه دهيد، تنها نمانيد و سعى كنيد در فعاليت‌هاى اجتماعی، فرهنگی، هنری و محیط‌زیستی شركت كنيد! پياده‏روی را فراموش نكنيد! از جسم خود مراقبت كنيد! داشتن يك رژيم سالم (بخصوص غذائی)، ميزان مناسب خواب و ورزش می‌تواند هم پیش‌گیری کننده و هم درمان مناسبی برای افسردگی باشد. برای شناختن برخی جنبه‌های بیماری افسردگی با خانم دکتر عذرا ابازری* ساکن سوئد گفتگویی انجام داده‌ایم.

- خانم دکتر ابازری افسردگی یکی از مشکلاتی است که بسیاری از مردم با آن دست به گریبان هستند، چه عامل و یا عواملی موجب افسردگی می‌شود؟

- عوامل متعددی در بوجود آمدن شرایط و موقعیتی که تحت عنوان "افسردگی" تشخیص داده می‌شود تأثیرگذارند. دپرسیو، افسرده، گرفته یا غمگین بودن یک بیماری پاتولوژیک عادی نیست بلکه یک وضعیت روحی‌ست. برای اینکه شخص افسرده تشخیص داده شود، یک یا چندین ضربه‌ی روحی، آسیب‌پذیری بیولوژیک، کمبود در روابط اجتماعی خوب و غیره تأثیرگذارند.

- آیا افسردگی می‌تواند عامل ارثی هم داشته باشد؟

- آسیب‌پذیری بیولوژیک به همراه ضربه‌های روحی در تقویت و بدتر شدن وضعیت روحی فرد مؤثر هستند. برخی بیماری‌های روحی مانند اختلال دوقطبی که بعنوان بیماری مانیک دپرسیو (شیدایی/مانیا – افسردگی) ریشه‌ی ارثی دارند. ولی اگر انسان امنیت‌های پایه‌ای زندگی، رابطه‌ی اجتماعی باثبات و امنیت اقتصادی داشته باشد، احتمال ابتلا به این بیماری بسیار کم خواهد بود.

- برخی از ایرانیان مهاجر، مهاجرت و شرایط تازه را عامل افسردگی خود یا فرزندانشان می‌دانند، نظر شما در این باره چیست؟

- بله مهاجرت و تبعید یکی از عادی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین فاکتورهایی است که می‌تواند به قرارگرفتن انسن‌ها در "شرایط غمگینی" تأثیرجدی داشته باشد. این بدین معنا نیست که همه‌ی مهاجرین افسرده می‌شوند.
مهاجر بودن به معنی یک پریود طولانی با شرایط اقتصادی دشوار، تنهایی وجدائی‌های بسیار و پشت‌سر گذاشتن ضربه‌های روحی متعدد و مختلف است. همچنین ضربه‌های روحی پس از مهاجرت نیز به افسردگی افراد کمک می‌کند. ولی بسیاری از مهاجران افسرده نیستندو در شرایط و موقعیت افسردگی یا اندوه قرار دارند. برای اینکه کودک یا نوجوانی "افسرده" تشخیص داده شود، نکات و شرایط بسیاری را باید مد نظر قرار داد.
این موضوع بسیار جدی است، ولی متأسفانه کودکان و نوجوانان بسیاری وجود دارند که شرایط متعدد، متوالی و تکراری ضربه‌‌های روحی شدیدی را تحمل کرده‌اند و این باعث شده که آنها "افسرده" شوند.

- آیا شرایط جغرافیایی، اجتماعی و سیاسی هم در بروز افسردگی می‌توانند نقش داشته باشند؟ ممکن است چند مثال بیاورد؟

- تاریکی و کمبود نور و روشنایی خورشید (مانند شرایط جغرافیایی کشورهای اروپای شمالی) وغیره، دلایلی هستند که می‌توانند کشش به سمت غمگینی که موقعیتی موقتی می‌تواند باشد را به منصح ظهور برسانند.
افسردگی عمومی را من در ایران دیده‌ام، که حتا در بین آنانی که از موقعیت اقتصادی خوبی هم برخوردار بوده‌اند، افرادی با درجات بالای افسردگی را می‌توان یافت و تشخیص داد. ناامیدی نسبت به بهتر شدن شرایط، تغییر متبت، احساس بیهودگی، ناتوانی در یک پریود طولانی می‌تواند افسردگی را در افراد ظاهر کند.

- پس می‌توان بطور مثال سرمای سوئد، بحران‌های اقتصادی جهانی و مشکلاتی که در پی آن بوجود می‌آید و یا حتا عدم امید به تغییر و تحول مثبت سیاسی-اجتماعی در یک کشور را عواملی برای افسردگی فردی یا عمومی دانست؟

- بله سرمای سوئد، بحران‌های مالی اقتصادی در ابعاد جهانی (هم) می‌توانند افسردگی را در افراد ظاهر کنند. ولی افسردگی پایدار مانند بیماری عمومی را بندرت بوجود می‌آورد.

- ممکن است کمی این سئوال عجیب به نظر برسد، ولی بقول سوئدی‌ها هیچ سئوال احمقانه‌ای وجود ندارد. آیا ممکن است جامعه یا حداقل بخشی از جامعه بطور مثال یک اقلیت‌قومی، اجتماعی یا سیاسی دچار افسردگی عمومی شوند؟

- این سئوال ابداً احمقانه نیست! دوباره تأکید می‌کنم که به این بستگی دارد که گروه یا اقلیت قومی، چگونه تغییراتی را مثبت ارزیابی می‌کنند.
اگر ما ایرانی‌ها و شیلی‌یائی‌ها را با هم مقایسه کنیم، شیلی‌یائی‌ها سخت مبارزه کردند و هزینه‌ی بالائی پرداختند و تغییرات مثبتی هم در شیلی بوجود آمد، اما ایرانیان هزینه‌ی بسیار زیادی پرداختند اما وضعیت کشورشان بهتر نشد و امیدی هم در آینده‌ی نزدیک به بهتر شدن اوضاع وجود ندارد. درنتیجه حال ایرانیان به عنوان یک گروه قومی در سوئد بدتر از شیلی‌یائی‌هاست. یک گروه از بیماران من فعالین سیاسی سابق هستند که مبارزه کرده‌اند، زندان کشیده‌اند، شکنجه شده‌اند و هزینه‌ی زیادی پرداخته‌اند و خیلی چیزها را از دست داده‌اند و آن چیزی را هم که انتظارش را داشته‌اند را هم در سوئد بدست نیاورده‌اند.

- افسردگی چه خطراتی و یا ضررهایی می‌تواند برای فرد و جامعه داشته باشد؟

- افسردگی یکی از جدی‌ترین بیماری‌های روحی-روانی است. این بیماری برای اطرافیان بیمار نیزبسیار دشوار است. بواقع قوای زندگی را از بیمار و اطرافیان او می‌گیرد. انسان حتا دیگر علاقه‌ای به کارکردن ندارد. امکان اینکه از عهده‌ی وظایف شغلی برنیاید نیز بسیار بالاست. نیروی مولده‌ یا پائین و یا صفر است، این یک تراژدی انسانی و اجتماعی‌ست.

- علائم افسردگی چیست؟

- علائم متعددی باید وجود داشته باشدتا بتوان وضعیت روحی بیماری را تحت عنوان "افسرده" تشخیص داد. بی‌علاقگی، کم‌خوابی، عدم علاقه به دیدارو معاشرت با دیگران، بی‌علاقگی در انجام صحیح وظایف شغلی، فعالیت‌ها و دروس، افزایش و یا کاهش چشم‌گیر میزان غذاخوردن، عدم تمایل جنسی و احساس بی‌تفاوتی نسبت به دیگران و السویه بودن آنچه دیگران فکر می‌کنند. ذهنیت "چه فرقی می‌کند که دیگران چه فکری می‌کنند" و "چه اتفاقی می‌افتد؟"، ازجمله این علائم هستند.

- کودکان نیز دچار افسردگی می‌شوند، چگونه می‌توان آنرا تشخیص داد؟

- کودکان هم می‌توانند افسرده شوند ولی بسیار بندرت. اگر کودکی از ابتدا امنیت‌های بنیادی و ابتدایی را داشته، با عشق و دلسوزی و مراقبت بزرگ شده باشد، بسیاری از دشواری‌های زندگی را با سهولت پشت‌سرمی‌گذارد. من شخصاً کودکان و نوجوانانی که افسرده هستند کار کرده‌ام. ولی آنها شرایط و مشکلات بسیاری را پشت سر گذاشته بودند. بطورمثال یک پسربچه‌ی سیزده ساله‌ی افغانی را ملاقات کردم که شاهد اعدام سیزده تن از اعضای خانواده‌اش بوده و هنگام فرار نیز مشکلات روحی بسیارزیادی را تحمل کرده است.
یا یک پسربچه‌ی پنج ساله‌ی ایرانی که پدرش در کشور خودش در زندان بوده و او همراه مادر و برادر هفت‌ساله‌ فرار کرده بودند. مادر در مسیر فرار مورد تجاوز قرار گرفته بود. زمانی که آنها را ملاقات کردم، همه‌اشان افسردگی جدی داشتند.
ولی از آنجایی که این خانواده پیش از این مشکلات از امنیت بنیادین برخوردار بودند، بزودی توانستند به حالت عادی برگردند. ولی پسر کوچک خانواده آسیب‌پذیری‌هایی دارد که خود را نخست در نوجوانی بروز خواهد داد و برایش مشکلاتی بوجود خواهد آورد، ولی آنچنان خطرناک نیستند.

- آیا نوع افسردگی افراد با جنسیت و سن آنها نیز ارتباطی دارد؟

- برخی معتقدند که زنان بیش از مردان در معرض افسردگی قرار دارند ولی من و برخی دیگر از همکارانم معتقدیم که زنان این آمادگی و ظرفیت را دارند که برای حل مشکلات تقاضای کمک حرفه‌ای کنند، ولی امکان رو آوردن مردان به الکل و موادمخدر در این مواقع بیشتر است. افسردگی در میان فرزندان پناه‌جویان و افرادی که دچار شوک‌های روحی شده‌اند، بیشتر دیده شده است.

- آیا برای برون رفت از افسردگی راه‌حل یا راه‌حل‌هائی نیز وجود دارد؟

- تغییر در شرایط زندگی و کمک حرفه‌ای گرفتن از افراد متخصص کمک خواهد کرد. اگر کسی آمادگی خودکشی کردن دارد، بایستی نخست داروهای ضد افسردگی استفاده کند تا بتواند در جلسات تراپی شرکت کند. قدم بعدی خود جلسات تراپی است. به اعتقاد من اشتباه است هرگاه تصور کنیم که تنها با استفاده از دارو می‌توان افسردگی را معالجه کرد. بخش بزرگی از دلایل افسردگی بحران‌های زندگی و سئوالات بنیادی است که تنها با تراپی (گفتار درمانی) قابل تغییرند.

- بسته به شرایط افراد مختلف و حتا جامعه‌ای که فرد در آن زندگی می‌کند ممکن است نوع افسردگی هم تفاوت داشته باشد، آیا شیوه علاج افسردگی هم بسته به شرایط جغرافیائی تفاوت دارد؟

- اگر غمگینی و افسردگی بطور مثال به دلیل تاریکی و سرما باشد، می‌توان بطور موقت بوسیله‌ی نوردرمانی، این بیماری را درمان نمود. ولی نه آن‌دسته از افسردگی‌هایی که بدلیل شوک‌های روحی بوجود آمده‌اند.

- آیا افراد خودشان هم می‌توانند با مطالعه و بررسی وضعیت روحی خودشان بهبود حاصل کنند؟

- انسان‌ها می‌توانند شرایط زندگی خودشان را تغییر دهند، ولی در یک پریود بحرانی آنها به کمک متخصصین نیاز دارند. اگر منظور شما افسردگی‌ست، خیر آنها نمی‌توانند بطور کامل خوددرمانی کنند.

- در سوئد چه روش‌هائی برای بهبود افراد افسرده وجود دارد و چه سازمان‌هائی با این موضوع درگیرند که افراد می‌توانند از آنها کمک بگیرند؟

- افراد در سوئد می‌توانند برای کمک گرفتن به پزشک خانگی Husläkare و مراکز پذیرش مراقبت‌های روانی برای کودکان، نوجوانان BUP و همچنین بزرگ‌سالان مراجعه کنند. متأسفانه در سال‌های اخیر امکانات بسیار محدودتر از قبل شده است. طوری که اغلب افراد مجبورند برای مراجعه به روانکاو، روانپزشک و روان‌شناس، به مراکز درمانی خصوصی رو بیاورند. برای اینکه روشی را در نوع درمان مراجعه‌کنندگان پیشنهاد کرد، مجبوریم به گذشته‌ی فرد، شخصیت و موقعیت اقتصادی وی نگاه کنیم.
معمولاً گفتاردرمانی می‌تواند در کمک به افراد کافی باشد، ولی خیلی وقت‌ها هم باید با استفاده از دارو، درمان را تکمیل کرد. اینکه چه‌نوع تراپی را باید انجام داد نیز متفاوت است. ازجمله روش‌های متداول و مختلف می‌توان از روش‌های روانشناسی دینامیک از جمله: روانشناسى -شناختی- رفتاردرمانی Cognitive behavioral therapy CBT** روان‌شناسی شناخت درمانی KPT، یوگا، EMDR - Eye Movement Desensitisation and Reprocessing*** و انواع روش‌های دیگری که وجود دارند که در فرصت دیگری می‌توانیم به آن بپردازیم.

- آیا افسردگی در همه می‌تواند وجود داشته باشد یا بوجود بیاید یا برخی مصونیت دارند؟

- همه‌ی افراد ممکن است تحت شرایط معینی که قبلاً در باره‌اش صحبت کردیم، دچار غمگینی و افسردگی بشوند ولی آنهایی که از امنیت پایه‌ای، روابط اجتماعی مستحکم و پایدار، وضعیت اقتصادی مناسب برخوردارند و بموقع کمک دریافت می‌کنند ضرورتاً در دام این بیماری نخواهند ماند.

- نقطه مقابل افسردگی چیست؟

- نقطه‌ی مقابل افسردگی از نقطه‌نظر پاتولوژی "مانیسم" است که خود نوعی بیماری‌ست. ولی نقطه‌ی حقیقی مقابل افسردگی، وضعیت عادی است که فرد می‌تواند هم شاد بشود و هم غمگین.

- اساساً افسردگی جنبه مثبتی هم می‌تواند داشته باشد؟

- اگر فردی دچار افسردگی شده و از این بیماری رهایی یافته باشد و دوباره دچار این بیماری شود، این‌بار به‌اندازه‌ی قبل از خود ترس نخواهد داشت. آدم این‌بار می‌داند که می‌تواند کمک بگیرد. درغیر این صورت این بیماری انرژی زیادی خواهد گرفت و می‌تواند خطرناک باشد.‌

- با سپاس از وقتی که در اختیار ما قرار دادید

* دکتر عذرا ابازری، روانشناس، روان‌درمان‌گر، خانواده‌درمان‌گر و متخصص در روان‌شناسی کلینیکی است.
http://www.psychologyinfo.com/depression/cognitive.htm **
http://www.emdr.com ***