iran-emrooz.net | Mon, 24.12.2007, 20:39
مردم بعنوان خوکچه هندی در آزمایش بمب اتم
دارلین کجو-جانسون / برگردان: شاهپور سخی
دارلین کجو-جانسون(Darlene Keju-Johnson)
دارلین کجو-جانسون در سال 1936 در جزیرهی ابی (Ebeye Island) در مجمع الجزایر مارشال (Marshall Islands) به دنیا آمد و در جزایر شمالی رشد کرد که در جهت وزش باد از طرف دو جزیرهی بیکینی (Bikini) و انوتاک (Enewetak) قرار گرفته اند. از دوران تحصیلات عالی در بهداشت عمومی، او به کرات در بارهی تأثیرات ویرانگر آزمایشات اتمی بر این جزایر و مردم محلی آنجا در اقیانوس اطلس در کشورهای متعددی سخنرانی کرده است. در سال 1954، بعد از آنکه مردم دو جزیرهی رگلپ (Regelap) و اتیریک (Utirik) در معرض بارش رادیواکتیو حاصله از تست بمب هیدروژنی بتوسط آمریکا که بیش از هزار برابر قویتر از بمب منفجر شده بر روی شهر هیروشیما بود قرار گرفتند، او شاهد عینی تخلیهی همگانی این دو جزیره بود.
استفاده از مردم بعنوان خوکچهی آزمایشگاهی در تست بمبهای اتمی
یکی از زمانهایی که هرگز از یاد نمیبرم سال 1946 است. در آن سال یک مأمور رسمی نیروی دریایی دولت آمریکا به جزیرهی بیکینی آمد. او آمد و به جودا، رهبر وقت، گفت- و من دقیقأ نقل قول میکنم- "ما این بمبها را بخاطر آیندهی بهتری برای بشریت و پایان دادن به جنگهای جهانی آزمایش میکنیم."
در سال 1946 تعداد خیلی کمی از ما، سکنهی جزایر مارشال، قادر به تکلم به زبان انگلیسی و یا حتی فهمیدن آن بودیم. رئیس قبیلهی وقت، جودا، مطالب گفته شده را نمیفهمید اما یک کلمهی آن در ذهن او نقش بست و آن کلمهی "بشریت" بود. تنها دلیلی که او معنی کلمهی "بشریت" را درک میکرد این بود که این کلمه در انجیل ذکر شده است. بنابراین او رو به مأمور نیروی دریایی آمریکا کرده و گفت "اگر این کار در راه خدا است من حاضرم که ملتم محل زندگیشان را ترک کنند."
هنگامی که مأمور نیروی دریایی آمریکا به دیدن رئیس قبیله آمد، دیگر برای تصمیم گیری دیر بود. در آن هنگام هزاران سرباز و علوم دان در جزایر مرجانی ساکن شده بودند و صدها کشتی و هواپیما در بنادر و سواحل ما مستقر بودند. آنها آماده بودند که این آزمایشات را شروع کنند. مردم جزیرهی بیکینی چاره ای جز ترک خانه و کاشانهی خود نداشتند و دیگر هرگز نتوانستند به وطن خود باز گردند. مأمور رسمی نیروی دریلیی ایالات متحدهی آمریکا هیچگاه به رئیس قبیله نگفت که آنها دیگر قادر به دیدن وطن خود نخواهند شد. امروزه جزیرهی بیکینی برای 30000 سال آینده قابل سکونت نیست. بعبارت دیگر جزیرهی بیکینی دیگر هیچ وقت برای مردمش امنیت نخواهد داشت. به مردم بیکینی اینطور قول داده شده بود که ایالات متحدهی آمریکا این جزیره را صرفأ برای مدت کوتاهی احتیاج دارد. و رهبر وقت اینگونه تصور میکرد که مدت کوتاه به معنی یک هفته و یا یک ماه میباشد، پس راضی به مهاجرت مردمش شد. آنها به جزیرهی رانگریک (Rongerik) کوچ داده شدند.
رانگریک یک جزیرهی کوچک خشک شنی است. منابع و ذخایر طبیعی در آنجا وجود ندارد. این جزیره برای بقای مردم بسیار حقیر است. زندگی ما وابسته به اقیانوس است. اقیانوس همانند سوپرمارکت است. و برای نان و سایر مواد غذایی ما به زمینهایمان وابسته هستیم. ایالات متحدهی آمریکا مردم بیکینی را در این تپهی شنی رها کرده و رفتند. بعد از یک سال نیروی دریایی آمریکا یک پزشک ارتشی را به آنجا فرستاد تا از حال مردم باخبر شوند. این پزشک ارتشی بعد از به آنجا رسیدن دریافت که مردم از گرسنگی در حال مرگند. تصور کنید که یک ملت را از سرزمینشان جدا کنند. آنها را بر روی یک تپهی شنی که در محاصرهی آب قرار دارد دها کنند و برای یک سال آنها را به دست فراموشی بسپارند.
مردم بیکینی تا بحال سه بار کوچ داده شده اند و خانه و کاشانهی خود را از دست داده اند. مردم انوتاگ هم از سرزمین خود رانده شده اند. هیچگاه نمیشود مجسم کرد مسائل و مشکلات روحی که مردم رانده شده از سرزمینشان با آن مواجه میشوند.
در سال 1954 ایالات متحدهی آمریکا یک بمب هیدروژنی را در جزیرهی بیکینی منفجر کرد به اسم "آفرین" (Bravo). این بمب 1000 برابر قدرتمندتر از بمبی بود که بر سر مردم هیروشیما منفجر کرده بودند. مردم جزایر مارشال هرگز از این مسئله آگاه نشده بودند. حتی کوچکترین اخطاری هم به ما در بارهی انفجار چنین بمبی نشده بود. و در این حال بود که ما مردم آواره در معرض بارش غبار سفید رادیواکتیو قرار گرفتیم. قسمت جنوبی جزیرهی ما به رنگ زرد در آمد در حالی که کودکان در آنجا به بازی مشغول بودند. وقتی که غبار رادیواکتیو بر پوست آنها تأثیر گذاشت پوستشان شروع به سوختن کرد. مردم شروع به استفراغ کردند.
تنها بعد از سه روز که از انفجار گذشته بود تصمیم به جابجایی مردم جزایر رانگلپ (Rongelap) و اتیریک گرفتند. این همچون کابوسی بود. تعدادی سرباز آمریکایی رسیدند و گفتند: "حاضر شوید. بدنتان را در اقیانوس بشویید و سوار قایق شوید. ما داریم این منطقه را ترک میکنیم. هیچگونه متعلقاتی را نمیتوانید با خود بیاورید. فقط وقت دارید که خود را بشویید." تصمیم بگیرید که آیا میخواهید با زن و بچهی خود خانه و کاشانهی خود را ترک کنید یا نه. اما دیگر وقتی نمانده بود. باید به سرعت حرکت میکردند. قایق به اندازهی کافی وجود نداشت، حتی برای کودکان و افراد پیر. مردم مجبور بودند که بطرف کشنی شنا کنند. اوضاع آشفته ای بود. وقتی به کشتی رسیدند، به هر خانواده ای یک پتو داده شد. بعضی خانواده ها ده تا دوازده فرزند داشتند و مجبور بودند با یک پتو بسازند.
آنها به کواجالین (Kwajalein) منتقل شدند. این مسافرت یک شبانه روز بطول انجامید. سربازان آمریکایی حتی لباسی به مردم ندادند و آنها مجبور به ماندن در لباسهای آلوده به رادیواکتیو خود بودند. فقط تصور کنید، آنها را در حالی که بدنشان بشدت میسوخت و در حال تهوع بودند. وقتی که به جزیرهی کواجالین رسیدند به آنها صابونی داده و امر کردند که خود را در آب ساحل بشویند. گویا که یک قالب صابون و آب نمک دار دریا میتواند تأ ثیر مواد رادیواکنیو را از بین ببرد. هیچگاه به این مردم گفته نشد که چه اتفاقی افتاده و چرا این اتفاق افتاده و چرا موهایشان دسته دسته کنده میشود و ناخنهایشان میافتد و ... اما هرگز دلیل این مصیبت همه گیر به آنها گفته نشد.
مردم رانگلپ و اتیریک برای سه ماه در جزیرهی کواجالین نگه داشته شدند و باز ناچار به مهاجرت شدند. مردم اتیریک دوباره به جزیرهی آلوده به رادیواکتیو خود بازگردانده شدند. اما مردم رانگلپ تا سه سال بعد به سرزمین خود باز نگشتند. زیرا که اندازهی آلودگی رادیواکتیو زیاد تشخیص داده شده بود.
نقشه موقعیت جزایر مارشال در جهان
بیست و هشت مرد آمریکایی که در جزیرهی رانگریک نتایج این تست را برسی میکردند و همچنین کارکنان یک کشتی ماهیگیری ژاپونی را زیر نظر داشتند نیز مبتلا به آلودگی با مواد رادیواکتیو شدند. ما با یکی از این آمریکاییها که نتایج این تست را مطالعه میکردند در تماس بودیم. او به ما گفت که ایالات متحده با وجود آگاهی به اینکه باد غبار رادیواکتیو حاصله از این انفجار اتمی را به سمت مردم این جزایر خواهد برد این تست را متوقف نکرد. این یک اشتباه نبود. جالب توجه است که در طی دههی 1940 هنگامی که ایالات متحده بمبهای کوچکتری را آزمایش میکرد مردم جزایر مارشال را از محل زندگیشان نقل مکان میدادند، اما وقتی که بزرگترین بمب را منفجر کردند در این باره به مردم حتی اخطاز هم نکردند. و این دلیل واضحی است که از مردم ما بعنوان خوکچهی آزمایشگاهی استفاده کردند.
بعد از انجام این آزمایشات اتمی شمارهی بیماران به شدت بالا رفته است. یکی از جدیترین بیماریهایی که بخصوص زنان و کودکان با آن مواجه شدند بیماری سرطان است. از آن جمله است سرطان پستان، سرطان غدد، و سرطان ارگانهای تناسلی. کودکان زیادی ناقص و معیوب به دنیا می آیند. من خود مشاهده کرده ام کودکی را که پاهایش پنجه نداشتند و دیگری که دستهایش هیچ فرمی نداشت و از نظر مغزی کاملاً عقب افتاده بود و تعدادی از آنها از نظر بدنی قادر به رشد نبودند.
و حالا یک مشکلی که داریم به دنیا آمدن کودکانی است که آنها را بچه های "عروس دریایی" (jellyfish children) مینامیم. به این معنی که نه دست دارند و نه پا، نه سر دارند و نه چشم یا دهان. آنها هیچ شکل مشخصی ندارند و وحشتناکترین و رقتبارترین پدیده ای هستند که بشود تصور کرد. اما اینها موجوداتی واقعی هستند که بر روی میز وضع حمل بدنیا می آیند. بعضی از آنها مو دارند و بعضی نفس میکشند، اما هیچکدام بیشتر از چند ساعت زنده نمیمانند و بمحض آنکه میمیرند آنها را به خاک میسپارند. در مواقع زیادی این کودکان را به مادرانشان نشان نمیدهند، زیرا تاً ثیر روحی بسیار ناگوار و طولانی روی آنها میگذارد.
تعداد زیادی از زنان امروزه در وحشتند که چنین کودکانی نصیبشان شود. تا بحال بتوسط جراحی دو غدهی سرطانی از بدن من در آورده اند و من از این میترسم که اگر حامله شوم یکی از این کودکان "عروس دریایی" نصیبم شود. این کودکان نه فقط در مناطق آلوده به رادیواکتیو بدنیا میآیند بلکه اکنون در سرتاسر چهل حزیرهی مارشال شاهد این مسئله هستیم. من با بیشتر از صدها تن از زنان در جزایر شمالی مصاحبه کرده ام و این شرح حال واقعی این زنان است که در اینجا بیان میکنم. این بیماریها در حال رشد هستند و چاره ای برای آنها در آینده به چشم نمیخورد.
این مسائل فقط به بیماریهای جسمی ختم نمیشود بلکه محیط زیستمان هم به شدت تحت تاًثیر قرار گرفته است. ایالات متحدهی آمریکا فقط این جزایر را در اجارهی خود دارد. آیا میشود تصور کرد که اگر این جزایر در مالکیت آمریکا بود چگونه عمل میکرد؟ به همین خاطر در سال 1982 مردم جزیرهی کواجلین تصمیم گرفتند که علناً دست به اعتراض بزنند. آنها بوسیلهی قایقهایشان به یازده جزیرهی ممنوعه وارد شدند و برای مدت چهار ماه در آنجا به زندگی پرداختند، جمعیتی به تعداد هزار نفر. حرف آنها این بود که ایالات متحدهی آمریکا حق ندارد که با آنها به مثابهی مردمی حقیر آنهم در سرزمین خودشان برخورد کند. آنها پایگاه را منحل کرده و آزمایشات را متوقف نمودند.
پس از تمام این سالها ایالات متحدهی آمریکا هرگز یک تحقیق جامع در بارهی این مسئلهی مهم نکرده است. وزارت نیرو یک تیم پزشکی به آنجا ارسال کرد. اما آنها تنها به دو جزیرهی ای میروند که از نظر آمریکا تحت تاًثیر مواد رادیواکتیو انفجارات سال 1954 در این دو جزیره قرار گرفتهاند: رانگلپ و اتیریک. اما تعداد به مراتب بیشتری از تنها این دو جزیره وجود دارند. و جالب توجه است که آنها کودکان را شامل این بررسی نمیکنند. آنها تنها کسانی را مشمول این شرایط میدانند که در سال 1954 در این دو جزیره وجود داشته اند.
مردم جزایر مارشال دیگر از دست دولت آمریکا به ستوه آمده اند. ما خواستار یک تحقیقات رادیولوژی غیر وابسته به آمریکا هستیم. ما میخواهیم که این کار بدون مداخلهی دولت آمریکا انجام شود.
این مصیبتی است که بر سر مردم رانگلپ آمد. آنها گفتند که دیگر بیش از این تحمل ندارند. آمریکا نباید با ما مثل حیوان رفتار کند، گویی که ما ارزش انسانی نداریم. ما از اینجا خواهیم رفت. آنها بتوسط کشتی به اسم "جنگجوی رنگین کمان" که متعلق به گروه صلح سبز، جزیرهی رانگلپ را ترک گفتند. تمام سکنهی جزیره، 350 نفر، به جزیرهی مجاتو Mejato) ) که یک جزیرهی مرجانی از حلقه جزایر مرجانی کواجلین است کوچ کردند. زمینداران آن منطقه این جزیره را به آنها برای زندگی واگذار کردند. اما آمریکا نه فقط کمکی نکرد بلکه سعی در بی اعتبار کردن دعاوی این مردم کرد.
با کوچ جمعی خود، مردم رانگلپ نشان دادند که دیگر نمیخواهند بخشی از این دیوانگی اتمی باشند. و اینکه آخرین حرف آنها این است که کودکان و آیندهی آنها مهمترین مسئله برای آنهاست. زیرا آنها میدانند که خودشان شدیداً آلوده به مواد رادیواکتیو شده اند. آنها مجبور به گرفتن تصمیمی بسیار دشوار بودند. ترک سرزمین اجدادی و آواره شدن کار آسانی نیست. اما آنها تصمیم گرفتند که کودکان در درجهی اول قرار دارند. آنها درک میکنند که خودشان بزودی خواهند مرد. آنها آرام آرام در حال مرگند.
ما تنها ملتی محدود، فقط چند هزار نفر، پراکنده در جزایری کوچک هستیم. اما ما سعی میکنیم به سهم خودمان با این دیوانگی اتمی مبارزه کنیم. و اگر چه تعداد ما محدود است، این کار را شروع کرده ایم. این خود نشانه ایست که شما هم قادر به این مبارزه هستید. ما به پشتیبانی همهی شما احتیاج داریم. ما باید با هم متحد شویم تا قادر باشیم که دنیای خود را برای کودکان خود و نسلهای آینده محفوظ نگه داریم.
گرفته شده از کتاب "زنان در بارهی جنگ"
Women on War, Edited and with an Introduction by Daniela Gioseffi