ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 12.07.2007, 15:07
فرصت تجربه نشده آزادی در خيابان های شهر

محبوبه حسين زاده/اعتماد
پنجشنبه ۲۱ تير ۱۳۸۶
وقتی صحبت از کودکان فراری به ميان می آيد، بلافاصله نگاه ها به سمت ارگان ها و نهادهای دولتی معطوف می شود که وظيفه حمايت از اين کودکان را برعهده دارند. اين در حالی است که در تمام دنيا، تجربه نهادهای جايگزين خانواده با شکست مواجه شده است. کودکانی که در خيابان ها، زندگی آزاد خارج از قواعد تربيت والدين و در حقيقت يک فرصت تجربه نشده را تجربه می کنند، آيا حاضر به ترک اين نوع زندگی و زندگی (نگهداری) در مراکز دولتی با مقررات و انضباط بيشتر هستند؟ پس چه می توان کرد؟ جاويد سبحانی، کارشناس ارشد جامعه شناسی که تحقيقی را بر کودکان فراری انجام داده است، می گويد؛« مسوولان بهزيستی برای کودکانی که به هر دليل در خيابان ها زندگی می کنند، اصطلاح کودکان رسوب شده را به کار می برند، چون زندگی خيابانی يک زندگی معتادکننده است و کودکانی که در اين زندگی آزادی خارج از قواعد تربيت والدين و در حقيقت يک فرصت تجربه نشده را تجربه می کنند، حاضر به ترک اين نوع زندگی نيستند.»

وی در مورد شرايط ادامه زندگی کودکان در خيابان ها می گويد؛« بايد به يک نکته اصلی توجه کرد و آن اين که درست است اين کودکان در خيابان مورد خشونت قرار می گيرند اما خشونتی که در خانه متحمل آن می شوند، خشونتی مداوم است ولی در خيابان بعد از خشونت می آموزند که چگونه برخورد کنند. کودکانی که وارد زندگی خيابانی می شوند، به دليل نظام سلسله مراتب قدرتی که در خيابان وجود دارد، مجبورند به دليل شرايط سخت زندگی در خيابان، مورد حمايت قرار بگيرند و به همين دليل جذب يک گروه می شوند. در خيابان گروه هايی وجود دارند که توسط افراد بزرگسال تری که خود کودک خيابان بوده اند، سازماندهی می شوند و اين کودکان خيابانی توسط همين گروه های خيابانی که شکل گرفته اند، حمايت می شوند.»

اين فعال حقوق کودکان از تاثير گروه های همسالان در کودکان خيابانی می گويد؛« گروه های همسالان در زندگی و تربيت کودکان خيابانی نقش بسيار مهمی دارند، چون هم به اين کودکان هويت می دهند و هم عامل حمايتی از آنان هستند و علاوه بر اين، کودکان خيابانی الگوهای رفتاری خود را از اين گروه ها می گيرند و همين يکی از عوامل بقای اين کودکان در خيابان است و حتی بسيار اتفاق افتاده که اين گروه ها به صورت تيم درآمده و برای خود خانه يی برای زندگی اجازه کرده و بعد از کار در خيابا ن ها، شب را در اين خانه ها سپری می کنند.»

وی ادامه می دهد؛« اما بسياری از اين کودکان در خيابان مورد سوءاستفاده قرار می گيرند و اين وضعيت به لحاظ روانی شرايطی را برای آنان فراهم می کند که دست به خشونت و رفتارهای ضداجتماعی می زنند و همين عامل باعث دستگيری آنان و نگهداری شان در کانون های اصلاح و تربيت يا مراکز بهزيستی می شود. البته علاوه بر اين بهزيستی بسياری از کودکان خيابانی را به مراکز نگهداری انتقال می دهد. اما در اين مراکز تفکيک خاصی از لحاظ سنی و نوع کار و زندگی(کودکان فراری در کنار کودکان کار) بين اين کودکان صورت نمی گيرد و اين مراکز بيشتر به مرکزی برای آموزش های جديد رفتارهای انحرافی تبديل می شود.»

سبحانی با اشاره به تجربه کشورهای ديگر در اين مورد می گويد؛« در تمام دنيا، تجربه نهادهای جايگزين خانواده با شکست مواجه شده است. به دليل خلاء عاطفی، رسمی بودن و نداشتن بعد عاطفی در الگوهای رفتاری، وابستگی عاطفی که کودکان به والدين دارند در اين مراکز نگهداری يا مراکز شبه خانواده اتفاق نمی افتد و فرآيند تربيتی به درستی تکميل نمی شود. به همين دليل نگهداری کودکان در اين مراکز بايد به عنوان آخرين راه حل باشد و نه اولين راه حل. هم اکنون در تمامی کشورها تاکيد بر اين است که اگر اين کودکان دارای خانواده هستند، در درجه اول نهاد خانواده تقويت شود.»

وی از تقويت گروه های همسالان و شبکه های همياری، به عنوان دو راهکار جايگزين مناسب برای مراکز رسمی نگهداری کودکان فراری نام می برد؛« نهادهای شبه خانواده تمام تلاش خود را می کنند که کودکان را به خانه های شان برگردانند در حالی که بسياری از کودکانی که زندگی آزاد در خيابان ها را تجربه کرده اند باز هم در برگشت به خانه، فرار می کنند. از سوی ديگر در همين مراکز نگهداری دولتی چون انضباط سفت و سختی حاکم است، کودکان نمی توانند به زندگی در آنجا تن دهند چون با زندگی در خيابان بسياری از الگوهای رفتاری مبتنی بر آزادی بيش از حد را فرا گرفته اند و برای کودکانی که تحمل انضباط والدين را نداشته اند و از خانه فرار کرده اند، تحمل شرايط مراکز نگهداری بسيار سخت است. در اين شرايط تقويت گروه های همسالان می تواند يکی از بهترين گزينه های مطرح شده باشد. کودکان می توانند به صورت يک گروه در خانه يی زندگی کنند و البته هميشه يک مددکار با اين کودکان و خانه برای کاهش آسيب هايی که اينها با آن مواجه می شوند، در ارتباط باشد. کودکان در اين منازل تحت حمايت گروه های همسال خود که دارای تجربه های مشترک فرار و زندگی در خيابان هستند، قرار می گيرند.» سبحانی در مورد شبکه های همياری نيز می گويد؛« تجربه جهانی نشان داده است که شبکه های همياری که توسط خود افراد آسيب ديده اجتماعی تشکيل می شود، در کمک به اين افراد و بازتوانی آنها موثرتر از ساير نهادهای رسمی است، همانند شبکه NA (افراد معتادی که اقدام به ترک مواد مخدر می کنند) و شبکه هايی که توسط افراد مبتلا به ايدز تشکيل شده است. در مورد کودکان فراری نيز مسلماً ايجاد شبکه هايی از افرادی که اين نوع زندگی را تجربه کرده اند و حمايت اين افراد از کودکان و نوجوانانی که فرار از خانه را تجربه می کنند، می تواند موثرتر از نگهداری کودکان در مراکزی رسمی و تحت نظر مددکارانی باشد که هيچ تجربه عملی و جدی از زندگی در خيابان و کار با کودکان فراری ندارند.»