پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ -
Thursday 28 March 2024
|
ايران امروز |
هلند، اکتبر ۲۰۱۹
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
داریوش پدیدهای که برای فارسی زبانان،کردها، تاجیکها و افغانها و به بطور قطع برای اکثریت ایرانیان تداعی کننده خاطرات و لحظاتیست که روزگاری را با شنیدن ترانههایش یاد روزهایی را برای آنان زنده میکندکه شاید هرگز تکرار نمیشوند. حزن صدای این هنرمندکه به گفته خودش حاصل خروش ترانههای ناب ایرانی و روزگار سخت سپری شده دوران کودکیاش بوده است ارتباط عمیقی را با مخاطبانش که اغلب از نسل دیروز دهه چهل، پنجاه و شست هستند برقرار کرده است به طوری که تا به امروز او را یکی از ستارههای آواز ایران حتی برای نسل پیش رو باقی نگه داشته است. شاید کمتر به این موضوع پرداخته باشید که چرا او با وجودگذر زمان و تحول هنر و صنعت موسیقی، دچار تاثیرپذیری نشده است و اصالت سبک موسیقیایی و نوع نگرش او بر ارائه آثارش کماکان منحصر به فرد باقی مانده است؟ از طرفی پایبندی یک هنرمند به اصول و عقاید هنری موسیقیاش تا چه اندازه میتواند تحت شعاع هجوم عوامل بیرونی نظیر تنوع سلیقهها و رویارویی مخاطب با موج عظیمی از آثار تولید شده قرار نگیرد؟ اگرچه تلاش برای حفظ این استراتژی توسط داریوش از او به عنوان پدیدهای در موسیقی ایران نام میبرد اما عواملی که چهارچوب فکری و گرایشهای یک هنرمند را شکل میدهد به یقین در سنتها و تعصبات اجتماعی و خانوادگی نیز ریشه دارد. شاید دور از ذهن باشد اما داریوش اقبالی نیز قربانی خشونتهای خانوادگی، سیاسی و اجتماعی دوران خود بوده است و از آنها برای شکوفایی و نبوغ هنر امروزش یاد میکند. داریوش در خاطرات خود اشاره میکند که دورانی کودکیاش شاهد از هم پاشیدن خانوادهاش بوده و در واقع طعم تلخ فرزند طلاق بودن را نیز چشیده است. او از دوران کودکیاش با مفهوم تبعید آشنا شد تا اینکه موسیقی او را از منجلاب روزهای ناخوشایند کودکی نجات داد.
داریوش اقبالی اولین قربانی خشونت از نوع اسیدپاشی؟!
به یقین با شنیدن نام اسید یاد یکی از شدیدترین نوع خشونتها که بیشتر علیه زنان صورت گرفته است میافتید. یورشی که بیشتر نه برای قتل بلکه با انگیزه انتقام و تباهی آینده فرد صورت میگیرد و در ایران اغلب ریشه در مسائل عاطفی دارد. پیشینه اسید پاشی در ایران ۶۰ سال و در جهان ۱۵۰ سال قدمت دارد و آنچه مبرهن است جنایت با اسید یکی از شیوههای نوین بشریت برای رهایی از کینههای فردی و انتقامی زجرآور است. در ایران اما ۹۰ درصد جنایت با اسید طی ۲۰ سال اخیر اتفاق افتاده است اما در این میان و طبق مستندات و خاطراتی که داریوش اقبالی از آن به عنوان یکی از لکههای تاریک زندگی خود در حین اجرای ترانه نفرین نامه یاد میکند، احتمال میرود داریوش از اولین قربانیان اسیدپاشی در ایران بوده باشدکه مجله زن روز در سال ۱۳۵۶ طی گزارش مفصلی به آن پرداخته است. داریوش اقبالی در آن زمان همچنین از هجوم رسانهها و خبرنگاران در مواجهه با چنین واقعه تلخی میگوید که بسیاری از روزنامهها و مجلات آن را نیز تیتر شماره یک نشریات خود کرده بودند. در این گزارش نیز ۴۲ سال به عقب برمی گردیم تا از احساس، چگونگی و انگیزههای این حادثه مطالبی را بازگو کنیم.
عشق یکطرفه داریوش را راهی تخت بیمارستان کرد
داریوش اقبالی که در دهه ۵۰ میلادی توانسته بود به شهرت برسد در کابارههای تهران و کرج اجراهای زنده برپا میکرد. «کاباره جزیره» در تهران یک شب میزبان اجرای داریوش بود که با یورش یک زن به نام مریم به سوی او با لیوان آبجوی محتوی اسید ناتمام ماند. حاضران در آن شب بعد از حادثه فریادهای «سوختم سوختم» داریوش را به یاد میآورند که نهایتا با راهی شدن او به بیمارستان منجر شد. شدت جراحات به حدی بود که پزشکان چندین عمل جراحی بر صورت و بدن وی انجام دادند. چندروز بعد خبرنگاران هفتهنامه «زنروز» در بیمارستان با داریوش مصاحبه میکنند و از زبان خود او ماجرا راشرح میدهند. داریوش در مصاحبهاش اینچنین عنوان میکند ” با از بین بردن شرف و حیثیت مردی که تا کنون آزارش به یک مورچه نرسیده چه مقام و منزلتی میخواهند برای خود کسب کنند؟ من چوب نجابت و پاکی خودم را میخورم چه بسا اگر هنگامی که این زن برای اولین بار پشت سن کاباره به ملاقاتم آمد و با گریه و التماس به پایم افتاد اورا میپذیرفتم شاید حالا هیچیک از این اتفاقها برایم پیش نمیآمد و از شدت نفرت این زن به این روز نمیافتادم. این زن که بخاطر هوسهای بچگانه در قالب به اصطلاح عشق اینگونه مرا به گوشه بیمارستان انداخته و من باید بخاطر سوختگیهای ناشی از نفرتش تنم زیر تیغ جراحی قرارگیرد، اگر کامیاب میشد و اگر روی خوش از من میدید دست به این عمل غیر انسانی میزد؟ اگر رفتار انسانی و عاقلانه نسبت به این زن نداشتم به یقین هیچ آسیبی به من نمیرسید و امروز شبها و روزهایم را اینچنین با رنج و تلخی سپری نمیکردم.”
مریم دست رد داریوش به او را علاقهاش به گوگوش عنوان کرده:
داریوش در پاسخ به خبرنگاران درباره ادعای مریم که گفته بود او به دلیل عشقش به گوگوش دست رد به سینه من زده است گفت: «اولا که او از همان اول رها بود ثانیا خانم گوگوش یک همکار و یک دوست خوب من است و موضوع عشق و عاشقی با او دربین نیست و از طرفی دیگر نه از نظر سنی، نه از نظر مسائل و مشکلات و نه از هیچ نظر دیگری او در خور من نبود که بخواهم کوچکترین فکری در موردش داشته باشم». «برای من مریم یک انسان، یک علاقهمند به هنر با مقدار زیادی افکار مالیخولیائی بود.» «او بیشتر از اینکه هوس انگیز و قابل دوست داشتن باشد قابل ترحم بود.»
داریوش: او را نمیبخشم و باید مجازات شود
خبرنگار: حالا این زن با پاشیدن اسید تا این حد برتو صدمه وارد کرده است، چه تصمیمی درباره او داری، آیا به شکایت خود باقی میمانی و یا بخاطر دیوانگیهایش اورا میبخشی؟
داریوش: «من چشمداشتی ندارم که با دریافت آن از شکایت خود صرفنظر کنم.» «بعلاوه او از همه چیزش بریده که توانسته بدون توجه به آنها خود را گرفتار این وضع و مرا دچار این مهلکه کند.» «با توجه به حالات و حرکات او و این عمل غیر انسانی که درباره من انجام داده است، وجود او در میان این اجتماع سم است.» «چه بهتر اینکه تا زمانیکه قانون او را مستحق میداند، در زندان بماند و شاید آنجا به فکر بیفتد که بخاطر یک هوس چگونه سلامتی من و زندگی خودش را به خطر انداخته.» «بگذار کمی هم عذاب وجدان بکشد و روزی بخود بیاید.»
داریوش: او مرتب مزاحم من میشد و با تغییر چهره خود برای آخرین بار دست به چنین عملی زد.
داریوش ادامه میدهد: «من مریم را ۴ یا ۵ بار دیده بودم که ۲بار پشت سن کاباره آمد و چندبار نیز بین مشتریان کاباره چشمم به او افتاد.» «اولین بار سال گذشته برای اجرای برنامه به «کاباره شکوفه نو» رفته بودم که یکی از بچهها پیش من آمد و گفت: زن جوانی با اصرار میخواهد تورا ببیند.» «من به او گفتم چکار دارد؟ و آیا من تاکنون او را دیدهام؟ و آیا میشناسم؟ او گفت نمیدانم ولی هرچه به او گفتم ملاقات امکان ندارد قبول نمیکند.» «چون کنجکاو شده بودم گفتم بگویید بیاید.» «پیش خودم فکر کردم شاید زنیست که احتیاج به کمک مادی دارد چون به موارد اینچنینی زیاد برخورد کرده بودم.» «دقایقی بعد به پشت سن آمد و چنان هیجان زده بود بدون اینکه به من فرصت حرف زدن بدهد شروع به بیان احساسات آتشین خود نسبت به من کرد، بی مهابا اشک از چشمانش سرازیر شد و مرتب قربان صدقه ام میرفت و میگفت چند سالی است که در آتش اشتیاق تو میسوزم.» «من کههاج و واج مانده بودم گفتم: خانم آرام، صبر کن ببینم چه میگویی.» «فورا گفت چشم ساکت میشوم.» «در همان لحظه اول متوجه شدم او گرفتار نوعی بیماری روانی است ولی به روی خود نیاوردم و از او پرسیدم مگر شوهر و زندگی نداری؟ گفت شوهر و چند بچه دارم ولی به حدی به تو علاقهمندم که آرزو میکنم همه آنان فدای یک موی تو شوند.» «به جای او من خجالت کشیدم، در وضع عجیبی قرار گرفته بودم، اگر تندی میکردم ممکن بود سر و صدای او بلند شود.» «از او تقاضا کردم سن را ترک کند تا بتوانه به برنامه ام بپردازم.» «او پس از شنیدن این حرفها درحالیکه با چشمان اشکبار نگاهم میکرد آرام آرام درحالیکه نگاهش را از صورت من برنمی گرفت پا به عقب گزاشت و رفت.» «پس از آن شب ۲ یا ۳ بار فقط او را درمیان مشتریان کاباره دیدم و از کارمندان کاباره خواستم که دیگر کسی را پشت سن راه ندهد.» «مدتی گذشت تا اینکه یک شب دیگر او پشت سن کاباره آمد و مجددا روی زمین نشست و گفت من امشب از اینجا تکان نمیخورم و باید عشقم را قبول کنی.» «بعدها او شماره تلفن خانه من را که نمیدانم به چه طریق پیدا کرده بود چندین مرتبه مزاحمم شد و من متقابلا در جواب به او میگفتم لطفا بروید و به زندگی خود مشغول شوید از دست من کاری ساخته نیست و شما باید خجالت بکشید که با داشتن شوهر و بچه دم از این مسائل میزنید.» «بهتر است به روان شناس مراجعه کنید.» «او همچنین در محله سکونت من نیز سد راهم میشد و میخواست با من حرف بزند که من توجه نمیکردم و او با عصبانیت به من فحاشی کرد و فریاد زد بالاخره تورا خواهم کشت.» «من این حرف او را یک شوخی پنداشتم و برایم باور کردنی نبودکه یکروز تهدیدش را عملی کند.» «از آن ماجرا چند وقت گذشت تا بعد مدتی دیدم برایم درب منزل گل فرستاده است و وقتی من گل را پذیرفتم مجددا تلفنها شروع شد و او هر روز این کار را تکرار میکرد.» «احساس میکردم این زن سوهان روح من شده است و تصمیم گرفتم علیه او به ماموران انتظامی شکایت کنم ولی فرصت نشد و او در یکی از این شبها با تغییر قیافه خود به «کاباره جزیره» که محل اجرای یکی از برنامههایم بود آمد و به عنوان اینکه میخواهد درخواست ترانه مورد علاقهاش را بکند سراپای مرا در لهیب سوزش اسید غرق کرد.»
دهه هشتاد، آغاز موج خشونت اسیدپاشی و آمنه بهرامی اولین قربانی که خشم رسانهها را برانگیخت
۱۲ آبان ۱۳۸۲، فریادهای «آمنه بهرامی» زیر پل سیدخندان سکانسی بی پایان از زندگی اوست که هرگز از یاد نمیبرد. روزی که خشم بر بغض فائق آمد تا تصویری از زندگی واقعی را برای آمنه تا همیشه سانسور شده و تلخ ثبت کند. فرد خاطی شاید هرگز خود را نبخشد اگر میدانست معنی واقعی تباهی را نه تنها برای یک شخص بلکه برای خانواده او به ارمغان آورده است. آمنه بهرامی نهایتا بعد از کش و قوسهای فراوان و بعد از اینکه ماجرای هولناک او از طریق رسانهها و مطبوعات به گوش همگان رسیده بود بعد یک ماه جهت مراحل تکمیلی درمان که پزشکان در ایران از عهده آن خارج بودند به بارسلونا رفت و تا حدود یکسال طی جراحیهای پیاپی قرار گرفت تا اینکه نهایتا هر دو چشم خود را نیز از دست داد. بخشی از هزینههای درمانی آمنه توسط دولت اسپانیا و مبلغی حدود ۲۶ هزار یورو نیز توسط ریس جمهور وقت محمد خاتمی به خانواده آمنه بهرامی کمک مالی شد؛ و برای باقی هزینهها دولت اسپانیا اعلام کردکه آمنه باید تقاضای پناهندگی کندتا ادامه مراحل درمانی بر روی وی صورت گیردکه آمنه نپذیرفت و به ایران بازگشت. اما آنچه پایان تراژدی آمنه بهرامی بود تصمیم وی هنگام اجرای حکم قصاص چشم دربرابر چشم بود. «بخشش»؛ اقدامی که سبب شد او کاندیدای جایزه «صبر و شکیبایی یونسکو» و برنده «دیپلم افتخار از دانشگاه حقوق بارسلون» گردد و از او با نام «قهرمان بخشش در برابر خشم یاد»کنند.
انگلیس پرچم دار قربانیای اسید پاشی در جهان با اکثریت قربانی در مردان
مقوله خشونت با اسید در ایران به قدری آمیخته با یک جریان احساسی، اجتماعی، عاطفی و رسانهای پیش میرود که کمتر کسی گمان میکند این خشونت ورای مرزهای کشورمان ایران نیز اتفاق افتد. خشونت با این ماده منزجرکننده فوبیایی بیش از وقوع یک قتل با اسلحه یا یورش با سلاح سرد را با خود به کسانی که حتی شنونده و یا حتی خواننده داستان آن در روزنامه و یا مجلات هستند منتقل میکند و وقتی متوجه میشویم قربانیان زیادی هستند که در سراسر جهان با این معضل روبرو هستند بیشتر بر آن میشویم تا از آسیبهای این خشونت بدانیم.
انجمن نجات یافتگان اسیدپاشی انگلستان طی بیانیهای اعلام کرده است در سال ۲۰۱۶ تعداد ۶۰۰ گزارش حمله با اسید در این کشور به ثبت رسیده است که از هر ۵ مورد اسیدپاشی ۴ مورد قربانی مردان بودهاند. به عبارتی ۸۰ درصد قربانیان این نوع خشونت گریبانگیر مردان است.
در انگلستان که بیشترین میزان اسیدپاشی در جهان را با سالی حدود ۶۰۰ مورد به خود اختصاص داده، طی سالهای گذشته میزان اسیدپاشی به مردان به شدت افزایش داشته و از هر ۵ مورد اسید پاشی، ۴ مورد قربانی مردان بودهاند. در سال ۲۰۱۶ طی آماری که از سوی سازمان مذکور منتشر شد، از بین ۶۰۱ قربانی اسیدپاشی در این کشور ۸۰ درصد مرد بودند. بعد از انگلستان کشورهای هندوستان، پاکستان، بنگلادش، نیجریه وکامبوج نیز در این فاجعه و آسیبهای جبران ناپذیرآن نقش دارند.
رویکرد جامعه هنر به مقوله خشونت با اسید
به تازگی و طی یک دهه اخیر نگاه شماری از کارگردانان سینمای ایران و جهان به سوی معضل اسیدپاشی از دریچه دوربین نشان از اثر عمیق این داستان بر روی مخاطب عام به عنوان یک پدیده نوین اجتماعی جهت خلق اثری درام آغاز شده است که در فیلم لانتوری این مهم مورد توجه «رضا درمیشینان» نویسنده وکارگردان ایرانی قرارگرفته است. سوژهای خاص و متفاوت که سینماگران تاکنون کمتر به سراغ آن رفتهاند. درآخرین اثر خلق شده در سال ۲۰۱۹ ساخا پولاک «Sacha Polak» نویسنده و کارگردان زن هلندی سازنده فیلم «Dirty God»خدای کثیف میباشد. خدای کثیف راوی قصهای است که در آن «مادر بریتانیایی جوان پس از اینکه قربانی یک حمله اسیدپاشی بسیار وحشیانه قرار گرفته و او را به شدت ترسناک کرده است، تلاش میکند دوباره زندگیاش را بازسازی و سروسامان دهد. او از اینكه دختر كوچكش به دلیل جای زخم شدید صورت از او میترسد ناراحت است و احساس ناخوشاندی دارد.»
————————-
منابع:
1-https://www.bbc.co.uk/bbcthree/article/5d38c003-c54a-4513-a369-f9eae0d52f91
2-https://rialtofilm.nl/en/films/156/the-dutch-film-night-dirty-god-in-co-operation-with-la-riot
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|