شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Saturday 20 April 2024
|
ايران امروز |
دانشجوی دکترای انسانشناسی
منبع: بیبیسی
معمولاً هرگاه گردشگران ایرانی را در ترکیه میبینم، با آنها به گفتگو نشسته و تا آنجا که مایل باشند، درباره دلایل سفرشان به این کشور، دیدگاهشان درباره ترکیه و مردمانش، میزان انطباق تصورشان پیش از سفر با آنچه در طول سفر دیدند و... میپرسم. یکی از نکاتی که بسیاری از گردشگران ایرانی همراه با آه و افسوس به آن اشاره میکنند، شرایط مشابه ایران برای توسعه گردشگری است که به دلیل دیدگاههای حاکم، فرصتسوزی میشود. آنها بر این باورند که ایران اگر بیشتر از ترکیه جاذبههای طبیعی و تاریخی نداشته باشد، کمتر هم ندارد و میتواند این موج عظیم گردشگرانی که ترکیه به خود کشانده را، ایران جلب کند؛ بهویژه در شرایط چند سال اخیر که ناامنیهای این کشور مایه کاهش گردشگران ورودی به آنجا شده است.
در این نوشتار بر آنم تا نشان دهم اگرچه ایران در حال فرصتسوزی در زمینه گردشگری است، اما به باور نگارنده، درباره بازار هدف گردشگری به ایران باید بیشتر اندیشید. در اینجا به دو نکته اشاره میکنم: نخست اینکه چرا ایران نمیتواند همانند ترکیه گردشگران اروپایی را به خود بکشاند؛ و دوم اینکه کدام بازار گردشگری، بیشتر مناسب ایران است؟
درباره علل جذب نشدن گردشگران اروپایی به ایران، عموماً به محدودیتهای دینی و اجتماعی در درجه نخست، و سپس کمبود زیرساختارهای گردشگری در درجه دوم اشاره میشود. ضمن پذیرش این عوامل باید در نظر داشت حتی در صورت نبود این محدودیتها نیز، ایران هرگز نمیتوانست به اندازه ترکیه برای گردشگران اروپایی جذابیت داشته باشد.
ترکیه، نزدیکترین کشور آسیایی به اروپا است که حتی بخشهایی از آن نیز در خاک اروپا قرار دارد. بنابراین دسترسی به آن برای گردشگران اروپایی بسیار سادهتر از دسترسی به ایران است. بسیاری از گردشگران اروپایی با دوچرخه یا دیگر وسایل نقلیه شخصی به این کشور سفر میکنند. کافی است بدانیم فاصله استانبول بهعنوان توریستیترین شهر این کشور با اصفهان بهعنوان توریستیترین شهر ایران، نزدیک سه هزار و پانصد کیلومتر است که رقمی است قابل توجه. همین دوری راه میتواند یکی از دلایل قابل توجه برای کاهش تمایل سفر به ایران باشد.
از سوی دیگر و صد البته مهمتر، ترکیه (نامی که قدمتش برای این سرزمین به کمتر از یک سده میرسد) برای نزدیک به هزار سال (از ۳۹۵ تا ۱۴۵۳ میلادی) مرکز امپراتوری روم شرقی بود و پیش از آن نیز، شهرهای یونانینشین غرب آن، آوازهای فراگیر داشت. حتی در دورههای اسلامی سلجوقی و عثمانی نیز، بسیاری این سرزمین را همچنان به نام روم میشناختند؛ آنچنانکه آن شاخه از سلجوقیان را، سلجوقیان روم مینامیدند. بنابراین بسیاری از آثار تمدن یونانی و رومی در این سرزمین قرار داشته و از جاذبههای اصلی برای کشاندن گردشگران اروپایی است.
نه تنها جایگاه شهرهایی مانند تروا (افسانه اسب تروی) که جزو اصلیترین افسانههای یونانی است در این کشور قرار دارد، بلکه حتی تا آغازین سالهای تشکیل جمهوری ترکیه در سده بیستم هم بسیاری از شهرهای غربی ترکیه، یونانینشین بود. تنها پس از توافق با یونان برای یکدستسازی ملت ترکیه بود که بیش از یک میلیون یونانی را از شهرهای غربی آناتولی به یونان فرستاده و در عوض، پانصد و پنجاه هزار ترک مسلمان را از یونان به ترکیه آورد. بنابراین زادگاه پدران و پدربزرگان بسیاری از یونانیان امروز هم حتی شهرهای غربی ترکیه است.
همچنین عمدهترین آثار تاریخی تمدن بیزانس (روم شرقی) نیز در شهرهای غربی ترکیه امروزین قرار دارد. درون و یا گرداگرد شهرهایی همچون استانبول، آنکارا، ازمیر، دنیزلی، آنتالیا و...، پر است از بازماندههای استادیومها (برای مبارزه گلادیاتورها)، حمامها و شهرهای رومی. بخش قابل توجهی از گردشگران اروپایی با حضور در این مکانها، احساسات نوستالوژیکشان را نسبت به تاریخ اجدادی (یا آنچه احساس میکنند تاریخ گذشتگانشان است) بازخوانی می کنند.
آثار تاریخی بیشمار ایران هرگز نه میتواند تا این اندازه برای گردشگران اروپایی آشنا و ملموس باشد و نه میتواند این حس تعلق و نوستالژی را در بین آنان برانگیزاند. بنابراین پرسش اینجاست که جامعه هدف و بازار گردشگری مناسب برای ایران کجاست؟ به نظر میآید این بازار در جایی قرار دارد که ایرانیان نه درباره آن میاندیشند و نه تمایلی به اندیشیدن درباره آن دارند. افغانستان و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، بهترین بازار گردشگری به ایران به شمار میآیند که در زیر، دلایل این ادعا را برمیشمارم.
اشتراکات فرهنگی، دینی، مذهبی، زبانی و تاریخی، بیشترین نزدیکیها را در بین این کشورها با ایران فراهم آورده است. اگر این بحث را بخواهیم درباره افغانستان بیشتر توسعه دهیم، میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
بخش عمدهای از جمعیت سی میلیونی این کشور، فارسیزبان هستند (تاجیکها و هزارهها). مابقی اقوام (پشتون، ازبک، ترکمن، نورستانی و...) هم عموماً فارسی را بلدند. افغان ها در فرهنگ و ادبیات سرمایههای مشترکی با ایرانیان دارند و آرامگاه فردوسی و خیام و عطار و حافظ و سعدی مورد علاقه قشر فرهنگی این کشور است. به همان میزان، بناهای تاریخی از سلسلههای حکومتی مشترک نیز برایشان اهمیت دارد. هزارهها که اکثریت قریب به اتفاق شیعه هستند، نیز زیارتگاههای اصلیشان مشهد و قم بهشمار میآید.
به دلیل نبود زیرساختهای کافی برای آموزش عالی، دولت این کشور همه ساله چند صد دانشجو را به عنوان بورسیه به کشورهای دیگر (همچون ترکیه) میفرستد (بسیاری از کارشناسان، دانشجویان میهمان را بهعنوان گردشگر علمی به شمار میآورند). اما چندین برابر این تعداد، جوانان افغانستانی با هزینه شخصی به تحصیل در کشورهای دیگر میپردازند. این فرصتی است که ایران به دلیل نزدیکی و اشتراک زبانی به سادگی میتواند به دست آورد.
همچنین در افغانستان افرادی ثروتمندی هستند که تعطیلات خود را در هند، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و کشورهای اروپایی میگذرانند. اما بخش دولتی و بخش خصوصی تلاشی برای جذب این گردشگران افغان انجام نمیدهند.
اما یکی از اصلیترین گونههای گردشگر افغانستانی، گردشگر درمانی است. سالها جنگ در این کشور نه تنها زیرساختهای درمانی آنرا ویران کرده و مانع ساخت بیمارستانهای جدید شده، بلکه همچنان بمبگذاریها و... افغانستانیهای بسیاری را مجروح و بیمار میکند. بر اساس سخنان سفیر افغانستان در هند، روزانه بیش از هفتصد گردشگر درمانی افغانستانی به هند میروند. تعداد گردشگردان درمانی افغانستان در هند آنچنان زیاد است که محلهای در اطراف دهلینو به نام «لاجپت نگر» به دلیل علاقمندی افغانستانیها به آن به نام «افغانستان کوچک» شناخته میشود. شفاخانههای این محله در این میان در برابر ازدحام مراجعین آمادگی دارند. این افراد برای رفتن به هند، به دلیل اختلافات مرزی هند و پاکستان باید از مرز هوایی بروند. همچنین در هند به مترجمان روزانه بین سی تا پنجاه دلار دستمزد میپردازند. بهطور متوسط هر گردشگر درمانی افغانستانی در هند چهار هزار دلار هزینه میکند. البته تعداد بیشتری گردشگر درمانی به پاکستان، تاجیکستان و حتی ترکیه میروند.
اما گردشگران درمانی افغانستان به چند دلیل تمایل زیادی به طی کردن فرایند درمان خود در ایران دارند:
نخست اینکه زبان بیشتر شهرهای شمالی پاکستان (که بیماران افغانستانی میروند) پشتو است و زبان هندیها هم عموماً هندی است که برای بخش قابل توجهی از افغانستانیها –بهویژه غیر پشتونها- نا آشنا است. در حالیکه حتی عمده پشتونها به فارسی میتوانند صحبت کنند و بنابراین ایران هم برای پشتونها و هم دیگر اقوام عمدتاً فارسزبان از نظر زبانی جاذبه دارد. عدم نیاز به مترجم و پرداخت روزانه دستمزد به وی، نکته قابل توجه برای هر گردشگر درمانی افغانستانی است.
حضور در ایران برای درمان، برخلاف حضور در هند میتواند از طریق مرز زمینی باشد؛ چرا که ایران و افغانستان مرز مشترک زیادی با یکدیگر دارند. این خود هزینه متقاضیان افغانستانی درمان را کاهش میدهد و برایشان مهم است.
حضور در ایران برخلاف پاکستان، همراه با ناامنی نیست. مسیر قندهار و کویته به پاکستان تقریباً مورد استفاده گردشگران درمانی قرار نمیگیرد و عمدتاً از مرز «تورخم» در ولایت ننگرهار به آن کشور میروند که عموماً ناامن است.
بههرحال بازار گردشگری افغانستان جزو معدود بازارهای خارجی برای عرصه گردشگری ایران است که تقریباً هیچ نیازی به تبلیغات و بازاریابی ندارد. در واقع این بار آنچه نیاز به تبلیغات دارد، نه گردشگران افغانستان، بلکه ایرانیان اند تا بپذیرند که افغانستانیها هم گردشگرانی درآمدزا هستند. اما نه دولتمردان و مسئولان گردشگری ایران برنامهای برای جذب این بازار گردشگری دارند و نه مردم تمایلی به اندیشیدن در اینباره یا بهعبارت بهتر، بازاندیشی در پیشفرضهای ذهنی شان. نباید فراموش کرد افغانستان هممرز استانهای خراسان رضوی، جنوبی و سیستان و بلوچستان است که احداث درمانگاههای تخصصی در این استانها میتواند هم هزینههای مسافرتی افغانستانیها را کمتر کند و هم مایه توسعه مناطق محروم و مرزی ایران شود. در کنار اینها باید توجه داشت بیشترین نزدیکی های فرهنگی و زبانی افغانستانیها با همین استانهای مرزی است.
به جز افغانستان (که البته میتوان شرایطش را به برخی از دیگر کشورهای حوزه آسیای میانه و قفقاز نیز گسترش داد)، پاکستان و کشورهای حاشیه حلیج فارس نیز بازار خوبی برای گردشگری ایران هستند. بر اساس نظرسنجی سال گذشته موسسه پیو (PEW)، در خاورمیانه بیش از همه پاکستانیها هستند که به ایران علاقه دارند. سرود ملی این کشور همچنان به زبان فارسی است و نسل سالخورده این کشور هنوز با زبان فارسی (که تا دهه هفتاد میلادی در مدارس این کشور آموزش داده می شد) آشنا هستند. مقاصد زیارتی ایران اصلیترین جاذبه برای شیعیان پاکستان (که البته بخش قابل توجهی از آنها، هزارههای افغانستانی مهاجر به این کشورند)، جاذبههای ادبی (همچون آرامگاه شاعران) و فرهنگی/تاریخی نیز مورد توجه و علاقه ایشان است. در فضای مجازی میتوان به بحثهایی در وبسایتهای تخصصی سفر دست یافت که نگرانی پاکستانیهای علاقمند از سفر به ایران (به خاطر نگاه منفی ایرانیان) را نشان میدهد.
گردشگران عرب هم به طبیعت سرسبز شمال ایران بسیار علاقمندند، هم مایل به استفاده از پیستهای اسکی ایران و هم مشتریان پر و پا قرص درمانگاههای تخصصی ایران هستند. ارزان بودن خدمات در ایران نیز برای این افراد مزید علت است. بر اساس گزارش سال ۲۰۱۳ وبسایت «توربو نیوز»، تمایل گردشگران عرب به بازدید از ایران افزایش یافته است. در کنار شیعیان عراق، شهروندان امارات، بحرین، کویت و عربستان، تا پیش از تنشهای ایران با عربستان (که موضعگیری دیگر کشورهای عربی را نیز در پی داشت) بازار گردشگری ایران را در اختیار داشتند. در این میان دو شهر شیراز و اصفهان، اصلیترین مقاصد مورد علاقه گردشگران عرباند؛ به گونهای که در برخی دورهها ظرفیت هتلهای این دو شهر توسط گردشگران عرب بهطور کامل پر میشود.
اما ایرانیان در بسیاری موارد نسبت به حضور گردشگران عرب، افغانستانی و پاکستانی در کشور حساسیت دارند. هیچ کشوری نتوانسته چرخ صنعت گردشگری را اینگونه بچرخاند. برای مقایسه کافی است بدانیم بر اساس نظرسنجی سال گذشته موسسه پیو (PEW) ترکیه پس از اسرائیل و عربستان، سومین کشوری بود که مردمش از ایران خوششان نمیآمد. اما وابستگی اقتصاد این کشور به گردشگری باعث شده برخوردهایشان با گردشگران ایرانی بسیار محترمانه باشد؛ به گونهای که بیشتر گردشگران ایرانی از رفتار میزبانان ترک احساس رضایت میکنند. همچنین بسیاری از کشورها هستند که تنها برخی مقاصد را در دسترس گردشگران خارجی قرار میدهند. ایران نیز میتواند همین سیاست را برای گردشگران خارجی در نظر گرفته و برای نمونه تنها بخشهایی از ساحل دریای مازندران را برای گردشگران بینالمللی تعیین کرده و سایر نقاط، صرفاً برای استفاده گردشگران داخلی باشد. در کنار این سیاست، میتوان ویزای گردشگری را تنها برای گروههای خاصی از افراد (از نظر توان اقتصادی و...) صادر کرد.
این نوشته را با خاطرهای به پایان میرسانم. چند سال پیش که مدیر گروه گردشگری یک موسسه آموزش عالی غیرانتفاعی در ایران بودم، پیشنهاد دادم به جای زبان فرانسه بهعنوان زبان دوم (که در کنار زبان انگلیسی، برای دانشجویان این رشته الزامی است)، عربی آموزش داده شود؛ چرا که گردشگران عرب بیشتری نسبت به فرانسویها وارد ایران میشوند و پتانسیل گردشگران عرب نیز برای ایران بیشتر است. این پیشنهاد با اعتراض بیشتر دانشجویان و استادان روبرو شد. این در حالی است که بیشتر کشورهای گردشگرپذیر دنیا در حال تبلیغات و بازاریابی برای گردشگران عرب هستند. پاپلی یزدی و سقایی در مقدمه کتاب «گردشگری: ماهیت و مفاهیم» به درستی اشاره میکنند کشوری که گردشگر بخواهد، باید از شعارهای مرگ بر این و آن خودداری کند. این سخن را میتوان بسط داد؛ بدین صورت که کشوری که گردشگر میخواهد، نفرت بر اساس تعصب از این قوم و آن زبان را هم باید کنار بگذارد.
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|