جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
ايران امروز |
حالا درست یک ماه از قتل «ستایش قریشی»، دختر ششساله افغانستانی، میگذرد. موج رسانهای درباره این حادثه دردناک فروکش کرده و دیگر کمتر کاربر شبکههای اجتماعی از هشتگ «#من ستایش هستم» استفاده میکند. پرونده البته دارد روند قضائیاش را طی میکند و هرازگاهی اخباری به نقل از دادستان ورامین یا وکیل «امیر»، قاتل ستایش، رسانهای میشود.
در همان روزهای پرتبوتاب خبریشدن قتل ستایش، بسیاری از جامعهشناسان و روانشناسان تلاش کردند نشان دهند وقوع این قتل چه زمینههای اجتماعی و روانیای دارد. بعضی هیجانزده از آغاز یک سونامی اخلاقی و جنسی در ایران حرف میزدند و برخی دیگر از ضرورت توجه بیشتر به وضعیت ناگوار افغانستانیها در ایران. اما اکنون که این موج سینوسی به نقطه نزولی خودش رسیده و تحقیقات قضائی اطلاعات جدیدی در اختیار محققان اجتماعی گذاشته است، شاید زمان بهتری برای کالبدشکافی جامعهشناسانه این فاجعه و مهمتر از آن رسیدن به یک راهحل باشد؛ راهحلی که بتواند امیر را که متهم زیر ۱۸ سال است، از چوبهدار نجات دهد و از قتل ستایشهای دیگر جلوگیری کند.
«عمادالدین باقی»، فعال حقوقبشر، «نیره توکلی»، جامعهشناس و «علی بنیهاشمی»، فعال حقوق کودک، سهنفری بودند که تلاش کردند در نشست «کودککشی و حقوقبشر، بررسی مورد امیر»، ابعاد مختلف اجتماعی این حادثه را تحلیل کنند و به راهحل برسند. دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران هم میزبان این نشست بود. اما کمی قبل از برگزاری مراسم ممانعتی با ورود کارشناسان نشست از سوی دانشکده صورت گرفته بود که هم در اجرای بهموقع برنامه تأخیر ایجاد کرد و هم کنایههای سخنرانان را به دنبال داشت.
عمادالدین باقی: در کشور مدها و موجها زندگی میکنیم
تابستان سال گذشته بود که رئیس مرکز فوریتهای اجتماعی بهزیستی کشور آماری تکاندهنده از کودکآزاری در کشور ارائه کرد. او برای کودکآزاری عدد نگرانکننده هشتهزارو ۶۶۴ را بیان کرده و گفته بود ممکن است این عدد بیشتر هم باشد، چراکه بسیاری از کودکآزاریها در خانوادهها پنهان باقی میماند. همین آمار بالای کودکآزاری در ایران باقی را به شگفتی واداشته بود که بپرسد: «در میان اینهمه کودکآزاریای که بخشی از آنها نیز منجر به مرگ کودک میشود، چرا مرگ ستایش اینهمه توجه ما را به خود جلب میکند؟».
باقی خود برای نشاندادن حجم گسترده کودکآزاریها در ایران به آماری استناد کرد که در شماره ۱۶ فصلنامه «رفاه اجتماعی» از کودکآزاری در بازه زمانی ۱۳۸۳-۱۳۸۲ منتشر شده است. در این یک سال نزدیک به ۷۰۰ مورد کودکآزاری جنسی، ۸۰ مورد کودکربایی، ۹ مورد کودکربایی منجر به قتل، چهار مورد تجارت کودک، ۳۱۴ مورد اخاذی از کودکان و ۱۲ مورد فرزندکشی اتفاق افتاده است.
باقی همچنین به مورد بیجه اشاره کرد که با همدستی چند نفر دیگر ۲۶ کودک هفت و ۱۰ ساله را مورد تجاوز قرار داده و به قتل رسانده بودند. او سپس پرسید: «قتل ستایش در برابر این حجم عظیم از کودکآزاری ناچیز است. سؤال اینجاست چرا برای بقیه این کودکان کمپین راه نمیافتد؟ چرا نسبت به بقیه بیتفاوت هستیم؟ شاید جواب اول این باشد که رسانه در این زمینه نقش دارد. البته این نکته درستی است. در مقالهای که با عنوان «اخلاق حقوقبشری در خبرنویسی حوادث» برای روزنامه «اعتماد ملی» نوشتم، شرح دادهام چگونه گاهی رسانهها اخبار را به شکلی نقل میکنند و افکار عمومی را چنان تهییج میکنند که قاضی اگر حکمی جز اعدام برای محکوم تعیین کند، از نظر افکار عمومی پذیرفتهشده نیست. اما این همه ماجرا نیست. در شرایطی که در کشور این همه تعداد کودک-قربانی زیاد است، چرا ستایش؟».
او سپس به سؤالش اینطور پاسخ داد: «کشور ما کشور مدها و موجهاست. معنای این حرف این است که بسیاری از واکنشهای ما ریشه معقول و منطقی ندارد و بدتر اینکه جنبه خودنمایانه دارد. یعنی این موجها بهجای آنکه فرصتی را برای آسیبشناسی فراهم کنند، فضایی را برای خودنمایی ایجاد میکنند. بههمیندلیل ناگهان موجی راه میافتد که خشونت آن کمتر از خشونت خود جنایت قتل ستایش نیست. پشت جنایت دردناک علیه ستایش، جنایتی دیگر در جریان است. گویی این اتفاق چونان نشتری بود که به دمل چرکینی خورد و دشمنی با یک جنایت، تبدیل به نوعی دیگر از دشمنی شد و این دشمنی تا جایی پیش رفت که برخی به خود اجازه دادند درباره نحوه کشتن امیر هم اظهارنظر کنند».
نمونهای از این نوع اظهارنظرها درباره نحوه کشتن امیر را میتوان در صفحه شخصی او در اینستاگرام دید. آنجا که برخی از کاربران این شبکه اجتماعی پیشنهادهای خصمانهای مثل «اعدام با صندلی برقی» و «مقابلهبهمثل با خانواده امیر» را مطرح کرده بودند. اما چرا این خصومت مجازی مهم است. از نظر باقی، امیر متهم زیر ۱۸ سال است و در اسلام منع فقهی برای اعدام محکوم زیر ۱۸ سال وجود دارد. نویسنده کتاب «حق حیات؛ پژوهشی در امکان لغو مجازات اعدام در شریعت و قوانین ایران»، با اشاره به اینکه احساسات نباید داور نهایی باشد، بلکه این عقلانیت و عدالت است که داوری نهایی را برعهده دارد، گفت: «در قانون مجازات اسلامی جدید که در سال ۹۲ به تصویب رسید، برای اولین بار در مواد ۹۱ و ۹۲ راه برای اعدامنکردن محکوم زیر ۱۸ سال فراهم شد اگرچه قانون در اینجا صراحت ندارد و دوپهلوست. البته در اینجا باید یک مغلطه را شرح دهم و آن اینکه قاتل ستایش باید مجازات شود و کسی در اصل مجازات شکی ندارد. آنچه درباره اعدام گفته میشود، درباره نحوه مجازات است».
باقی در آغاز سخنان خود اشاره کرد حقوقبشر باید در دپارتمان علوم اجتماعی در دانشگاهها تدریس شود نه دپارتمان حقوق. او در بخش بعدی سخنانش موضوعی را پیش کشید که نشان میدهد چرا او از ایده قرارگرفتن حقوقبشر ذیل علوم اجتماعی دفاع میکند. این فعال حقوقبشر ادامه داد: «یکی از مسائل مهمی که باید درباره مجازات اعدام مدنظر قرار گیرد، مفهوم «سرایت اجتماعی» است که «امیل دورکیم»، جامعهشناس، مطرح کرده است. در اعدام و بهویژه اعدام در ملأعام راهحل مشکل حذف آدمهای بد از صحنه روزگار معرفی میشود و وقتی چشم و روح و روان آدمها به کشتن عادت کرد، ممکن است کشتن حتی به عملی لذتبخش هم تبدیل شود».
سرایت یا واگیری اجتماعی که باقی از آن بهعنوان عاملی اجتماعی برای طرح موضوع منع اعدام بهویژه اعدام در ملأعام استفاده کرد، به معنی انتقال و گسترش نسبتا خودبهخودی برخی پدیدههای مرتبط با روانشناسی جمعی است. بهطوریکه از این طریق بتوان بهراحتی به پخش عقاید، امیال، احساسات، عواطف و سایر گرایشها، در محیطی که پذیرا باشد، پرداخت. ازهمینرو باقی تأکید کرد: «کشتن میتواند تبدیل به یک عادت شود و به هر سطحی تسری پیدا کند. ازاینرو هر نوع آموزش عادت به کشتن باید منع شود و اعدام در ملأعام خود منبع آموزش عادت به کشتن است».
او درنهایت راهحل این مسئله را رجوع به مُر قانون دانست و گفت: «براساس قانون، باید توجه داشت قاتل و مقتول هر دو کودک بودهاند و کودکان محصول اجتماعیشدن هستند و جرائم آنها محصول اجتماعیشدن غلط است. این موارد باید در دادن حکم امیر مورد توجه قرار گیرد. از سوی دیگر، افکار عمومی نباید قاضی را در دادن حکم تحتتأثیر قرار دهد».
سخنان باقی البته از سوی حاضران بیپاسخ نماند. انتقادات اصلیای که به سخنرانی او شد، چند محور اصلی داشت؛ اولا از نظر حاضران، او مسئله مهاجر افغانستانیبودن ستایش را در صحبتهایش نادیده گرفته بود. البته باقی درمقابل معتقد بود در جریان قتل ستایش، دوگانه ایرانی و افغانستانی مطرح نبوده است. برخی هم انتقاد داشتند آنچه باقی با عنوان موج از آن یاد میکند، اتفاق خوبی بود که باعث ایجاد حسی از همراهی و همدردی در میان ایرانیان با این فاجعه شد و نگذاشت این حادثه بین اخبار روزمره گم شود. در برابر این انتقاد، باقی تأکید کرد منظورش جوسازی احساسی بوده است.
نیره توکلی: به پشت درهای بسته خانهها برویم
توکلی اما زاویه دیگری را برای ورود به بحث انتخاب کرده بود؛ زاویهای که البته از نظر شنوندگان بیارتباط به مورد امیر و ستایش بود و درنهایت هم اعتراض آنها را در پی داشت. او تلاش داشت نشان دهد «کودککشی» را نباید محدود به یک عمل خاص کرد. بسیاری از سیاستهای اقتصادی، فرهنگی، شهری و... میتواند عملا کودکان را از جامعه حذف کند و حادثه قتل ستایش فرصتی برای فکرکردن دوباره به اشکال متفاوت کودککشی است.
این جامعهشناس بحث خود را اینگونه تشریح کرد: «از صبح که از خواب بیدار میشویم، تا شب که به رختخواب میرویم، انواع و اقسام خشونتها را میبینیم که بر کودکان اعمال میشود. بهقدریکه دیگر این خشونتها برایمان عادی شده است. امروز یکی از خشونتهایی که به کودکان روا میشود، سیاستهایی است که بچه را به کالایی لوکس و تجملاتی بدل کرده که فقط طبقات مرفه جامعه از عهده داشتن آن برمیآیند. در نقطه مقابل این نگاه، نگاهی است که بچه را نیروی کار میبیند. این نگاه بیشتر متعلق به طبقه پایین جامعه است. این نگاه به بچه که بچه مایملک والدین است، بدترین نوع خشونت علیه کودک است».
البته توکلی انتقادات تندوتیزتری هم داشت: «سیاستهای شهری و اقتصادی ما مدتهاست کودکان را کشته است. آیا شما در شهر، دیگر بچهای میبینید؟ شهری که همه پیادهروهای آن را به برجسازان فروختهاند، جایی برای گشتوگذار بچهها باقی گذاشته است؟ مگر نه اینکه قربانیان آلودگی هوا در درجهاول کودکان هستند؟ کشتن یعنی حذفکردن. شما از تهران شهری ساختهاید که فقط کسی که صاحب خودرو است، میتواند در آن رفتوآمد کند. شما همهچیز را پیادهرو، گشتوگذار و هوای پاک را از میلیونها کودک دریغ کردهاید. آیا درست است بگوییم آنکه ستایش را کشته، جنایتکار است اما آنکه میلیونها کودک را حذف میکند قهرمان؟»
البته این عضو انجمن جامعهشناسی ایران برای رفع نوع دوم از خشونتها یعنی خشونتهایی که سیاستهای اقتصادی و شهری علیه کودکان اعمال میکند، راهحلی نداشت. اما راهحلش برای ازبینبردن خشونتهایی مثل اینکه والدین کودکان را به چشم مایملک خود نبینند، این بود که نظارت را به پشت درهای بسته خانهها بکشیم.
او توضیح داد: «امروز یکی از بزرگترین مشکلات ما پشت درهای بسته است و باید نظارت را به پشت درهای بسته بکشانیم. تا قبل از انقلاب صنعتی، زنان یکی از انواع موجودات خانگی و جزئی از دارایی مردان محسوب میشدند. اما این وضعیت بهمرور تغییر کرد. این نگاه درحالحاضر درباره کودکان وجود دارد. نمونهاش وقتی است که والدینی کودکشان را میزنند و شما برای جلوگیری از کتکزدن وارد عمل میشوید. آنچه در این مواقع میشنوید، این جمله است: بچه خودمه! این تفکر باید تغییر کند».
البته راهحل توکلی چندان به مذاق حاضران خوش نیامد و چیزی نگذشته بود که سیل سؤالات مکتوب به سوی او سرازیر شد با این مضمون که «چطور نظارت را به پشت درهای بسته ببریم اما حریم خصوصی افراد را مخدوش نکنیم؟» یا «چطور از ایده دوریجستن نهاد قدرت از حوزه خصوصی افراد دفاع کنیم و درعینحال با طرحهایی مثل نظارت بر پشت درهای بسته، کنار بیاییم؟» البته پاسخ توکلی چندان هم مفصل و قانعکننده نبود: «کار را دست نهادهای مدنی بسپارید» و «از صداوسیما بخواهید در این زمینه فرهنگسازی کند»».
علی بنیهاشمی: خشونت محصول مناسبات طبقاتی نابرابر است
محل قتل ستایش قریشی، خیرآباد ورامین است. خیرآباد به گفته عضو شورای اسلامی شهر ورامین، یکی از «مناطق کمتربرخوردار» ورامین است. «جعفر اردستانی» در اولین جلسه رسمی شورای شهر ورامین پس از قتل ستایش، گفته بود: «این اتفاق ریشههای فرهنگی و اجتماعی دارد و شورا با برنامهریزی و اختصاص بودجه مناسب برای تقویت فضاهای فرهنگی و تفریحات سالم در مناطق کمبرخوردار، میتواند در کاهش اثرات بزهکاریها نقشآفرینی کند».
او همچنین خواستار صرف هزینه بیشتر توسط شهرداری برای توسعه مراکز فرهنگی و تفریحی در خیرآباد و مناطق کمتربرخوردار شهر ورامین شده بود. این «برخورداری کم» محور تحلیلهای بنیهاشمی هم بود. او معتقد بود برای فهم عواملی که قتل ستایش را رقم زدهاند، باید سراغ مناسبات طبقاتی نابرابری برویم که در این مناطق کمتربرخوردار نه یک امیر، بلکه هزاران امیر تولید کرده است.
بنیهاشمی مدیر داخلی جمعیت دفاع از حقوق کودکان کار و خیابان و محل کارش پاسگاه نعمتآباد است. بههمیندلیل سعی میکرد تحلیلهای اقتصادیاش بیش از هر چیز با نمونههای عینی از آنچه هر روزه از کودکان کار و خیابان در محلههای محروم میبیند، همراه باشد. یکی از این خاطرات، قصه موشهای جمعیت بود: «ساختمان جمعیت موش داشت. به کمک چسبموش توانستیم ۳۰ موش را گیر بیندازیم. از بچههای جمعیت پرسیدم: با موشهایی که به دام افتادهاند، چهکار کنیم؟ پاسخها بینظیر بود؛ بچهای هشتساله میگفت: سنگسارشان کنیم! یک کودک دیگر میگفت: آتششان بزنیم! فکر میکنید این خشونت از کجا میآید؟ من معتقدم خشونت پدیدهای ساختاری، تاریخی و طبقاتی است».
او ادامه داد: «یک اصل ساده اقتصادی میگوید: انسانها اسیر دستمزد و کالاها اسیر قیمت هستند. اکنون فرض کنید شما به داخل یک فروشگاه بروید و کالایی را بخواهید. فرض کنید قیمت کالا ۱۰ تومان و دستمزد شما هم ۱۰ تومان است. ۱۰ تومان را میدهید و کالا را دریافت میکنید. نتیجه این معادله صفر میشود. اما اگر قیمت کالا ۱۰ تومان و دستمزد شما پنج تومان باشد، چه میشود. نتیجه معادله منفی میشود. کودکی که پولش پنج تومان و کالای موردنیازش ۱۰ تومان است، اولین خشونت را تجربه میکند. بهاینترتیب سادهترین نیازهایش با این مناسبات پولی سرکوب میشود. این کودک تا نوجوانی بارهاوبارها به این شکل سرکوب میشود و وقتی به نوجوانی و جوانی رسید، تبدیل به شبکه پیچیدهای از عقدهها شده که با کوچکترین تلنگری دست به خشونت میزند».
این فعال حقوق کودک که صحبتهایش را با این جمله که «فکر کنم جوش آوردم، کمی آب بخورم»، قطع میکرد و پس از نوشیدن جرعهای آب، دوباره با حرارت قبلی حرفهایش ادامه میداد، تأکید کرد: «وقتی دستمزد و قیمتها با هم برابر نباشد، پایهایترین نیازها هم از سبد خانواده بیرون میافتد؛ نیازهایی مثل آموزش و بهداشت». با وجود این، راهحل جلوگیری از خشونتهایی مشابه خشونت علیه ستایش، از نظر بنیهاشی فقط آموزش و فرهنگسازی نیست، بلکه راهحل نیز به همان میزان دلایل، اقتصادی است.
البته بنیهاشمی، هم از انتقاد در امان نماند. منتقدان او معتقد بودند او عامل اقتصادی را بیش از اندازه در خشونتی که علیه ستایش صورت گرفته است، دخیل میداند. در برابر این منتقدان، برخی نیز با او همصدا شده بودند که او دست روی نقطه درستی گذاشته است. محرومیت و حاشیهنشینی در داستان قتل ستایش بسیار اثرگذار است و تحلیلهای طبقاتی در هر نوع چارهجویی برای جلوگیری از اتفاقات مشابه، باید مدنظر قرار گیرند.
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|