پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - Thursday 18 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 27.11.2014, 10:59

«پاشایی» پل نزدیکی مردم و نخبگان؟

فرارو

پنجشبه ۴ آذر ۱۳۹۳

فرارو- کمتر از دوهفته از درگذشت مرتضی پاشایی می‌گذرد. از آن روز تا کنون همچنان سخن از اوست؛ از سئوال‌هایی درباره دفن شبانه او گرفته تا تصاویر سنگ قبر او، پاشایی همچنان در خبرها حضور دارد. در این مدت حرف‌ها و نظرات بسیاری نیز در اینجا و آنجا گفته و منتشر شدند؛ کامنت‌ها و نوشته‌های شخصی افراد تا تحلیل‌های مختلف عمدتا اجتماعی از اشخاص مختلف، همچنان نقش این خواننده را در رسانه‌ها پررنگ نگه داشته‌اند.

وجود فاصله میان مردم و بخش‌های دیگری از جامعه مانند روشنفکران و سیاست‌مداران، موضوعی بود که بارها در میان نقدها و بررسی‌ها در مرگ پاشایی به چشم می‌خوردند. این فاصله را بیش از همه می‌توان جایی دید که هنوز شوک ناشی از این رویداد تحلیل درستی به جامعه انتقال نداده بود و همه بیش از هرچیز به عدم شناخت جامعه و یا غیرقابل شناخت بودن آن اشاره می‌کردند.

در روزهای آغازین پس از مرگ پاشایی بسیاری از سایت‌ها مخاطبان خود را با سئوال‌هایی همچون «دلیل محبوبیت پاشایی چه بود؟»، «نظر شما درباره این رویداد چیست؟» و... به چالش کشیدند. در میان پاسخ‌ها محبوبیت این خواننده، جوزدگی مردم، مردمی‌بودن او و پاسخ‌هایی این‌چنینی بیش از همه دیده می‌شوند. اما کمی پس از گذشت این رویداد و نظرخواهی از متخصصان، وضعیت روشن‌تر شد. نخبگان و کارشناسان در ارتباط با عرصه‌های عمومی سبب شدند تا برداشت‌های اولیه و سطحی به‌سمت برداشت‌هایی دقیق‌تر سوق پیدا کنند.

کارشناسان چه گفتند؟

دکتر ناصر فکوهی(عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و انسان‌شناس) درباره این رویداد معتقد است: این رویداد و همه حوادث آن نشانه‌هایی هستند که نمی‌توان آن‌ها را حوادثی عادی و روزمره تلقی کرد. اگر به واکنش‌های پس از درگذشت مرتضی پاشایی بنگریم، می‌بینیم بسیاری از کسانی که به خیابان‌ها آمدند و در کنار یکدیگر گریه کردند، عواطفی کامل از خود نشان دادند و شاید بتوان گفت در طول مدتی کوتاه به بدنی همساز و جامعه‌ای انسانی بدل شده بودند که در یک غم با یکدیگر شریک شدند و رفتارهایی کاملا انسانی و قابل احترام از خود نشان دادند، پیش وپس از این واقعه می‌توانستند یا می‌توانند آدم‌هایی کاملا غیرمنطقی، زورگو، بی‌احساس، بی‌تفاوت، منفعل و حتی آزاردهنده برای خودشان و دیگران تبدیل شوند.

فکوهی همچنین گفت: این گرهی است که در همه این گونه  مراسم و مناسک وجود دارد و شاید دقیقا همین مناسک باشند که بتوانند انسانیت ِ انسان را به او بازگردانند.

همچنین دکتر تقی آزادارمکی(استاد دانشگاه تهران و جامعه‌شناس) با اشاره به این‌که این‌جور وقایع برعکس آنچه بسیار درباره آن گفته شد، غیرقابل پیش‌بینی نیستند، گفت: از نظر من باید راز و رمز اصلی این واقعه را در چند امر دید؛ اول در ورود جامعه به مرحله دگردیسی‌های مهم و بنیادی، دوم چرخش عمده در گروه‌های مرجع، و سوم مهم‌شدن جامعه و فرهنگ، مهم‌شدن امور اجتماعی و فرهنگی، و چهارم جداشدن عرصه سیاسی از فرهنگی و اجتماعی. وضعیت فعلی را که بارها در آینده به اشکال گوناگون تکرار خواهد شد، باید به عنوان ظهور جریان تغییرپذیری اجتماعی و فرهنگی تا تغییرپذیری سیاسی دید.

آزادارمکی با ذکر این نکته که باید به شکل‌گیری و اهمیت گروه‌های اجتماعی‌ای جدیدی که شکل گرفته‌اند توجه کنیم، گفت: در کنار روشنفکران، سیاستمداران و بوروکرات‌ها و نسل‌ها و زنان در ایران نیروهای جدیدی ظهور کرده‌اند که عمده‌ترین آنها هنرمندان، ورزشکاران و گروه‌های قومی هستند. این سه نیروی عمده جدید اجتماعی در گذشته کمتر در سایه روشنفکران و سیاست‌مداران امکان عمل یافته‌اند. بدین لحاظ به کنشگری مستقل تبدیل شده‌اند. آن‌ها صداهای جدیدی پیدا کرده و سعی دارند تا به طور مستقل وارد عمل، اندیشه و کار شوند.

دکتر حسین باهر (جامعه‌شناس) نیز در یادداشتی در این باره گفته است: کاش در جریان بیماری و مرگ ناراحت‌کننده یک‌هنرمند (که اینجا قرعه به نام مرتضی پاشایی افتاده) رسانه‌ها به‌جای تمرکز بر جدایی موضع عقل و احساس، به تکمیل این پیوند در جامعه کمک می‌کردند. جوان‌هایی هستند که این‌روزها در پارک‌ها و بوستان‌ها به یاد آن ازدست‌رفته شمع روشن می‌کنند، چراکه او را صدای قلب خود می‌دانند. صدای عقلانیت باید اینجا آنها را همراهی کند، رسانه باید کمکشان کند تا همان‌طور که پرشورواحساس در ماجرای مرگ او حاضر می‌شوند، در فرآیند زندگی هنرمندان دیگر هم حضور پیدا کنند و قدم‌به‌قدم در جهت رشد و تعالی بروند و شعارها را به شعورها نزدیک کنند تا جامعه در چنین بزنگاه‌هایی به پرتگاه افراط‌وتفریط نغلتد.

دکتر مصطفی مهرآئین  جامعه‌شناس و مدیر موسسه رخداد تازه نیز در گفتگویی گفت: این یک گفتمان رایج در ایران است که هر چهره مشهوری که از دنیا می‌رود برای آن مراسم می‌گیرند و این فرمی معمول برای جامعه است. اما اینکه در همه شبکه‌های اجتماعی و در همه صفحه ها شاهد آن باشیم، در حاشیه آن شکل می‌گیرد تا ما مرگ را به یک امر عادی تبدیل کنیم و بتوانیم آن را بپذیریم.

مهرآئین همچنین با توضیح درباره اینکه شبکه‌های اجتماعی در این‌جور مواقع سبب ایجاد همدلی و نزدکی مردم می‌شوند، گفت: وقتی چنین اخبار دست به دست می‌گردند و منتقل می‌شوند، دیگران نسبت به این اخبار حساسیت نشان می‌دهند و امکان جست‌وجوگری در جامعه به وجود می‌آید که این فرد چه کسی بود یا این اتفاق چه چیزی بود و وقتی این جست‌وجوگری شکل می‌گیرد، کسانی که از همدیگر منفک بودند به همدیگر نزدیک می‌شوند و مفهوم “مردم” ممکن می شود.

سیدعلیرضا بهشتی (استاد دانشگاه و عضو هیئت مدیره دانشگاه تربیت مدرس) نیز در مطلبی در رابطه با این رویداد نوشت: موج‌های پررنگ‌شدن روزافزون نقشِ مردم پس از انقلاب اطلاعاتی و ارتباطی، جامعه ما را هم فراگرفته است. کسانی که این تحول مهم و سرنوشت‌ساز را درک کنند، می‌توانند از سرمایه اجتماعی و اعتماد شهروندان بهره ببرند. شاید مهم‌ترین درسی که درگذشت پاشایی از این منظر در پی دارد، این است که امروز برای فهم تحولات پیرامون‌مان لازم است از مرزهای رایج عرصه سیاسی مانند اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی عبور کنیم و واقعیت متکثر جامعه را در سیاست‌ورزی‌ها لحاظ کنیم. این هم طبعا نوعی سیاست‌ورزی است اما گونه‌ای که سیاست‌مداران ما کمتر با آن آشنا هستند: «سیاست جامعه محور.»

پس از انتشار و بازانتشار چنین نقدها و بررسی‌ها و تحلیل‌هایی در فضای مجازی و رسانه‌ها، نگاه به رویداد پیرامون مرگ مرتضی پاشایی تغییر کرد و ارتباط میان مردم و نخبگان در جامعه نقش موثری گذاشت. شوک‌ها، علامت‌سئوال‌ها و هیجاناتی که بیش از همه از فضای مجازی برخواسته بودند در همین فضا توانستند منطقی نسبی را کسب کنند. پس از این اگر نگاهی به کامنت‌هایی در انتهای تحلیل‌ها بیاندازیم، حرف‌هایی را می‌بینیم که به نوعی درک و همدلی با نظرات متخصصان و تلاش می‌کنند تا این رویداد را از دور و با نگاهی آگاهانه‌تر بنگرند.




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024