iran-emrooz.net | Sat, 03.09.2011, 0:04
زخمی که نمیبینیم...
شادی ریحانی
http://persian2english.com/?p=22095
میدانید؟
خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست.
خشونت، تحقیر، آزار، گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقهء پایین آمدهء لباس زنی وقتی که دولا شده و مثلا چایی تعارف میکند. نگاه برادریست به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمیبیینیم؛ و نمیدانیم ادامهاش وقتی چشمهای ما در مجلس نیستند چیست. خشونت، ترسی است که آرام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته.
خشونت بیکلام، بیتماس بدنی، مردیست که تا در را باز میکند، زن ناگهان مضطرب میشود، غمگین میشود. نمیداند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاقتر باشد زیباتر باشد خوشحالتر باشد سنگینتر باشد سکسیتر باشد خانهدارتر باشد عاقلتر باشد. خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن میزند بصورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد. مرد میتواند زن را له کند بدون اینکه حتی لمسش کند. بدون اینکه حتی بخواهد لهش کند. این ارث مردان است که از پدران پدرانشان بهشان رسیده.
خشونت، آزار، تحقیر، امتداد همان "مادر ...ها، ...ها، خواهر ...ها، مادرش را فلانها، عمهاش را بیسار"هایی است که به شوخی و جدی به هم و به دیگران میگوییم. خشونت، آزار، تحقیر، همان "زن صفت! مثل زن گریه میکردی!"هاییست که بچههایمان از خیلی کودکی یاد میگیرند.
خشونت، آزار، تحقیر، پلههای بعدی نردبانی هستند که پلهء اولش با فلانی و بیساری معاشرت نکن چون...؛ فلان لباس را نپوش چون...است. «چون»هایی که اسمشان میشود "عشق". عشقهایی که میشوند ابزار کنترل. که منتهی میشوند به زنانی بیاعتماد به نفس، بیقدرت، غمگین، تحقیر شده، ترسان، وابسته، تهدید به ترک شده و شاید کتک خورده که فکر میکنند همهی زخمهایشان از عشق است. که مرد عاشق زخم میزند و زخم بالاخره خوب میشود.
خشونت زنی است که زیر نفسهای آغشته به بوی الکل مردش تظاهر به لذت میکند و فکر میکند قاعدهی بازی همین است. خشونت، توجیه آزار روحی، کلامی، جسمی، جنسی مردی است که مست است. مستی انگار عذر موجهی باشد برای ناموجهترین رفتارها
میدانید؟
کتک بدترین نوع خشونت علیه زنان نیست. کبودی و زخم و شکستگی خوب میشوند. قدرت و شادابی و باور به خویشی که از زن در طول ماهها و سالها گرفته میشود گاهی هیچ وقت، هیچ وقت، ترمیم نمیشود.
خشونت دست سنگین پدریست که بر صورت دخترک ۹ سالهاش بلند میشود اگرچه هرگز فرود نیاید. خشونت گردنکشی برادریست که نگاه پسرک معصوم همسایه را کور میکند و خواهر را ناامید از عشقی پاک و دیوار به دیوار همسایگی. خشونت آروغ زدنهای شوهرست به جای دستت درد نکند برای دستپخت عالی یک صبح تا ظهر حبس شدن در آَشپزخانه. خشونت قانون نابرابر حق قیمومیت پدربزرگیست که در فقدان پدر، صاحب بلامنازع نوهء دختریش میشود بیاینکه حضور مادر در جایی داخل آدم حساب شود. خشونت حق ارثی است که پس از مرگ پدر به تو داده میشود، یعنی نیم آن چیزی که برادرت میگیرد و تازه منت هم سرت میگذارند که نانآور خانهات دیگریست!
خشونت خود ما زنانیم که تمامی اینها را میپذیریم بیهیچ اعتراضی و آن کسی را هم که در میانمان به اعتراض برمیخیزد با القاب فلان و بهمان به سخره میگیریم!
خشونت خود خودمائیم و از ماست که بر ماست.