پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - Thursday 28 March 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 25.05.2008, 8:47

فقر با آيين نامه ساماندهی نمی شود

علی اکبر اسماعيل پور

يكشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷
بحث اشتغال کودکان از موارد بسيار پيچيده در مسائل اجتماعی ايران است و می توان گفت اقسام اشتغال کودکان سخت ترين و طاقت فرسا ترين انواع اشتغال است که نصيب هزاران کودک و نوجوان معصوم کشورمان شده است. کار در کارگاه هايی که با مواد شيميايی توليد کفش سر و کار دارد تا کار در کارگاه های قاليبافی و کارگاه های مکانيکی و کار در مزارع کشاورزی سخت ترين نوع اشتغال است که با خشونت تمام کودکی اين کودکان را به يغما می برد و در سن کودکی چهره اين کودکان را پير و فرسوده می سازد. در اين ميان کار در خيابان، کودک را از نظر روحی و روانی نيز مضمحل می سازد، کودک با فروش ملتمسانه آنچه را با خود به همراه دارد به نوعی غرور و شخصيت و حيثيت خود را از اوان کودکی به حراج می گذارد. در ميان اقسام مختلف اشتغال کودکان آنجا که در حوزه وزارت کار و امور اجتماعی است فقط به امضای مقاوله های سازمان جهانی کار که بر ممنوعيت اشتغال کودکان تاکيد دارد، اکتفا کرده است و در پی آن ارائه گزارش های نه چندان واقعی به مجامع بين المللی درخصوص اجرای اين مقاوله نامه ها. اما از سال ۸۱ تا به حال بحثی بين نهاد های مسوول آسيب های اجتماعی مطرح شده است به نام «ساماندهی کودکان خيابانی» که به جهت نحوه برخورد متوليان ساماندهی با کودکان، از همان ابتدا اعتراض شديد حاميان حقوق کودکان را برانگيخته بود که در تمامی موارد متوليان سعی در کارآمد جلوه دادن فعاليت های خود داشته اند. اما آنچه در پی می آيد نتيجه مطالعه رسانه يی عملکرد يک سال گذشته متوليان ساماندهی کودکان خيابانی است و تلاش شده است با مراجعه به گفت وگوها و سخنرانی های دست اندرکاران ساماندهی کودکان خيابانی، جنبه های مبهم و غيرشفاف عملکرد ها برجسته تر شود تا شايد تاثير اندکی در بهبود روند برخورد با يکی از مسائل مهم و بغرنج اجتماعی داشته باشد؛

۱- در تاريخ ۱۶ ارديبهشت سال ۸۶ مديرکل بهزيستی استان تهران درهمايشی در استان گلستان اعلام کرد متاسفانه مشکل عمده ساماندهی کودکان خيابانی اين است که اغلب آنها دارای خانواده هستند و بعضاً تحت نظارت آنها مورد سوءاستفاده قرار می گيرند و بهزيستی به رغم جمع آوری، از نظر قانونی نمی تواند آنها را به مدت طولانی نگه دارد چرا که خانواده برای آزادسازی آنها اقدام می کند. وی همچنين در اين سخنرانی اعلام کرد اکثر خانواده های اين کودکان نياز مالی ندارند و تنها به منظور سوء استفاده از کودکان آنها را راهی خيابان می کنند. وی همچنين اعلام کرد که حدود ۴۰ درصد از کودکان جمع آوری شده سال قبل تبعه افغان بودند که به همراه خانواده هايشان رد مرز شدند.

در خصوص سخنان اين مسوول محترم بايد تاکيد کرد که کلمات «اکثر»، «اغلب»، «درصد بالايی» و... به کرات در گزارش های مسوولان ديده شده است که متاسفانه دارای ارزش آماری نبوده و تنها نبود مطالعه دقيق يک مساله اجتماعی را نشان می دهد. از اينها گذشته انتظار می رود قبل از شروع به کار يک پروژه عظيم مثل ساماندهی کودکان خيابانی با مطالعه دقيق و تحليل درست از موضوع به يک جمع بندی برسند که مثلاً چند درصد از کودکان خيابانی دارای خانواده هستند و چند درصد گسسته از خانواده يا بدون خانواده، مليت آنها چگونه است و....؛ موضوعی که تشکل های حامی کودکان اغلب به آن معترض بودند که گروه هدف خود را مشخص کرده و بر مبنای آن حرکت کنيد و به عنوان مثال کودکانی را که دارای خانواده هستند به مراکز نگهداری شبانه روزی نبريد و حال رئيس اين سازمان در ميانه راه و پس از صرف هزينه های بالا پی به اين موضوع برده اند. اما آنچه جای تامل و تعجب فراوان دارد، ادامه يک رويه اشتباه در حل يک مساله اجتماعی مصداق همان ضرب المثل «سنگ اول چون نهد معمار کج» است. از اينها گذشته چگونه اين سازمان پی برده است که «اکثر» خانواده های اين کودکان نياز مالی ندارند؟ شايد منظورشان اين است که يکی از تفريحات خانواده های پايين دست جامعه اين است که فرزندان شان را در اوقات فراغت برای کار به خيابان بفرستند؟

۲- ۱۹ خرداد۸۶ مدير کل آسيب ديدگان اجتماعی کشور از جذب و پذيرش ۱۲ هزار کودک خيابانی و کار در سال گذشته خبر داد، هرچند در ادامه افزود که ۸۰ درصد کودکان خيابانی شناسايی شده کودک کار بوده، دارای خانواده و در ارتباط با خانواده هستند و تنها ۲۰ درصد اين کودکان خيابان خواب هستند. در ادامه و در همين تاريخ فرانک ايمانی کارشناس مسوول طرح کودکان کار و خيابانی خاطرنشان کرد کودکانی در مراکز نگهداری پذيرش می شوند که دارای مشکلات رفتاری باشند.

به گفته مدير آسيب ديدگان اجتماعی ۸۰ درصد از کودکان جذب شده دارای خانواده هستند و طبعاً نمی توانستند همه آنها مشکلات رفتاری داشته باشند و از طرف ديگر وی خبر می دهد تنها کودکانی جذب می شوند که مشکلات رفتاری داشته باشند.

۳- در تاريخ ۳ تير ۸۶ مدير کل آسيب ديدگان اجتماعی سازمان بهزيستی از تدوين طرح ساماندهی کودکان خيابانی خبر داد و اعلام کرد اين طرح مربوط به کودکان ۱۵ تا ۱۸ سال است که بر اساس قانون می توانند به اشتغال سبک مبادرت ورزند. وی افزود بر اساس اين طرح کودکان ۱۵ تا ۱۸ سال به مدت دو ساعت در روز به کار مشغول خواهند بود و بقيه روز را به فراگيری آموزش های ديگر خواهند پرداخت که بهزيستی مسوول اين آموزش ها خواهد بود. وی مسووليت اشتغال کودکان زير ۱۵ سال را با وزارت کار و امور اجتماعی دانست که بر اساس قانون، کار کودکان زير ۱۵ سال ممنوع است و وزارت کار مسوول برخورد با کارفرمايان سود جو است. وی در ادامه خبر داد که امسال (سال ۸۶) همه کودکان خيابانی را تحت پوشش آموزش و پرورش قرار می دهيم. در ادامه مديرکل آسيب های اجتماعی اظهار داشت که فقر خانواده ها دليل اصلی روی آوردن کودکان به اشتغال است (پيشتر رئيس سازمان بهزيستی استان تهران اعلام کرده بود اکثر خانواده های اين کودکان نياز مالی ندارند). وی در ادامه در خصوص آمار اين کودکان در کشور گفت مبنای علمی و منطقی برای آمار اين کودکان وجود ندارد و آمار ارائه شده از سوی هر سازمانی کذب است.

وزارت کار در شناسايی کارگاه های زيرزمينی و بهبود وضعيت کودکان شاغل در اين کارگاه ها ناتوان است، حال چگونه می خواهد به کارفرمايان اشکال سياه اشتغال در خيابان دسترسی داشته باشد؟ از اينها گذشته به گفته نامبرده و در صورت صحت اين مدعا،۸۰درصد کودکان خيابانی از طرف خانواده هايشان هدايت می شوند و لابد وزارت کار بايد با پدران اين کودکان که کارفرما محسوب می شوند، برخورد کند و حتی اگر بخواهيم اين طنز را جدی فرض کنيم بر اساس قوانين ما پدران اين اختيار را دارند که فرزندان شان را به هر کاری مجبور سازند، پس کسی را يارای مقابله با پدران نيازمند نيست. طرح مربوط به دو ساعت اشتغال در روز هم با ابهامات فراوانی همراه است چرا که وقتی والدين نيازمند اين کودکان انتظار درآمدزايی از اين کودکان دارند و کودک بعد از ساعات طولانی کار در خيابان تا مبلغ مشخصی وجه نقد به همراه نبرد حق ورود به منزل را نخواهد داشت، چگونه می خواهند راضی شوند اين کودک دو ساعت کار کند و بعد آموزش های متنوع بهزيستی را فرا گيرد؟ در خصوص تحصيل اين کودکان نيز هيچ گاه مکانيسم آن مشخص نشده است که چگونه می خواهند کودکان خيابانی را تحت پوشش آموزش و پرورش قرار دهند؟

۴- در تاريخ ۵ تيرماه ۸۶ معاون فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران نيز گزارشی به شورای شهر ارائه داده است که از ميان کودکان ساماندهی شده ۸۰ درصد شهرستانی، ۱۶ درصد از شهرستان های استان تهران و ۵ درصد متولد کشورهای همسايه هستند.

حتی اگر بپذيريم که شهرداری نيز متولی ساماندهی کودکان خيابانی شهر تهران است، يافته های شهرداری از لحاظ آماری بايد اندک شباهتی به يافته های سازمان بهزيستی داشته باشد چرا که پيشتر رئيس سازمان بهزيستی استان تهران اعلام کرده بود ۴۰ درصد کودکان جمع آوری شده تبعه کشور افغانستان هستند و اين مسوول شهرداری می گويد تنها پنج درصد کودکان از کشورهای همسايه هستند.

۵- عضو کميسيون فرهنگی مجلس در تاريخ ۱۶ مهر در حالی که تاکيد کرده بود وجود و حضور کودکان خيابانی در شأن نظام اسلامی نيست، افزود که هيچ سازمانی خود را مسوول برخورد با آسيب های اجتماعی نمی داند و کودکان خيابانی نيازمند رسيدگی جدی و فوری هستند. وی گفت تعدد مراکز تصميم گيری در خصوص کودکان نظير آموزش و پرورش، بهزيستی، نيروی انتظامی، دستگاه قضايی، بهداشت و درمان، شهرداری و سازمان هايی نظير سازمان دانش آموزی و «انجمن حمايت از حقوق کودکان» باعث شده که هيچ نهادی خود را متولی و مسوول برخورد با آسيب های اجتماعی نداند.

نکته قابل توجه در اين مصاحبه اين است که نماينده محترم به حداقل ها آگاه نبوده و مثلاً نمی دانسته انجمن حمايت از حقوق کودکان يک NGO است که دخالتی در تصميم گيری ها ندارد يا سازمان های دانش آموزی اصلاً در ساماندهی کودکان خيابانی دخالتی ندارند و...

۶ - در تاريخ ۱۲ مهرماه سال ۸۵ رئيس سازمان بهزيستی در پاسخ به فارس اعلام کرد که با گذشت يک سال از تصويب آيين نامه ساماندهی کودکان خيابانی بنا به دلايلی که وی آن را ناهماهنگی های بين بخشی ناميد اين آيين نامه هنوز اجرايی نشده است در حالی که ما ۲۰ هزار کودک خيابانی در سراسر کشور داريم.

اين گفت وگو در حالی صورت گرفت که در ابتدای سال خبر شروع ساماندهی کودکان خيابانی را در جرايد خوانده بوديم و وی در حالی از وجود ۲۰ هزار کودک خيابانی در کشور سخن می گفت که کمی قبل از آن مدير کل آسيب های اجتماعی وجود هر نوع آمار از کودکان خيابانی را کذب و غيرقابل قبول خوانده بود. از اينها گذشته قبلاً خوانده بوديم که اجرای آيين نامه آغاز شده است در حالی که رئيس اين سازمان از اجرايی نشدن آيين نامه خبر می دهد.

۷- در تاريخ ۱۲ آذر ۸۶ زهره صفاری فرد معاون امور اجتماعی سازمان بهزيستی اعلام کرد اين سازمان مسووليتی در جذب کودکان خيابانی تبعه کشور های خارجی ندارد. وی ادامه داد مسووليت سازمان بهزيستی بيشتر معطوف به وضعيت کودکان زير ۱۵ سال است که در سطح شهر تهران به دستفروشی مشغول هستند. نکته قابل توجه اين است که برخلاف گفته های نامبرده، مدير کل بهزيستی استان تهران قبلاً اعلام کرده بود ۴۰ درصد کودکان ساماندهی شده سال قبل تبعه افغان هستند. از اين گذشته، در حالی وی مسووليت سازمان بهزيستی را رسيدگی به وضعيت کودکان زير ۱۵ سال می داند که پيشتر مدير کل آسيب های اجتماعی محتوای آيين نامه ساماندهی را متوجه کودکان بين ۱۵ تا ۱۸ سال دانسته و اعلام کرده بود مسووليت کودکان زير ۱۵ سال با وزارت کار و امور اجتماعی است.

۸- در تاريخ ۵ آبان ماه کارشناس آسيب های اجتماعی تهران اعلام کرد ۹۰ درصد کودکان خيابانی از اتباع بيگانه هستند و سپس در تاريخ ۲۴/۹/۸۶ مديرکل آسيب های اجتماعی شهرداری تهران اعلام کرد ۵۰ درصد از کودکان خيابانی شهر تهران از اتباع بيگانه هستند. وی سپس مدعی شد شهرداری قادر است در مدت يک ماه تمامی کودکان خيابانی را ساماندهی کند.

گذشته از تناقض معلومات مدير و رئيس در مورد آمار کودکان تبعه کشورهای ديگر ادعای مسوول شهرداری در خصوص ساماندهی کودکان خيابانی جای تامل فراوان دارد. بيش از ۱۵ نهاد دولتی از سال ۸۱ تا به حال نتوانسته اند بحث ساماندهی را پيش ببرند و به نظر می رسد اين ادعا بيشتر مصداق آن ضرب المثل سنگ بزرگ... باشد.

۹- قبل از پايان اتفاقات سال ۸۶ در خصوص کودکان خيابانی به طنزی تلخ ولی واقعی برخوردم که لازم است ديگران نيز روی آن تامل کنند؛«تغيير قانون فرزندخواندگی در حل معضل کودکان خيابانی اثرگذار است.» (نماينده مجلس هفتم و عضو کميسيون اجتماعی مجلس) اين نماينده مجلس پيشنهادی را مطرح کرده است با اين مضمون که اگر لايحه فرزندخواندگی اصلاح و تصويب نهايی شود در حل معضل کودکان خيابانی نيز تاثير زيادی دارد. خانواده های مرفه که بچه نياز دارند کودکان خيابانی را به فرزندخواندگی قبول کنند تا از تعداد اين کودکان کاسته شود. (بند ۹ را بدون شرح باقی می گذارم.)

۱۰- از سال ۸۷ می گذريم و وارد سال ۸۷ می شويم. در شروع نيمه دوم ارديبهشت ماه خبری را در رسانه ها می خوانيم که؛«شهرداری تهران طرح ضربتی ساماندهی کودکان خيابانی را آغاز کرده است.» ظاهراً مديريت آسيب های اجتماعی شهرداری تهران به آرزوی سال ۸۶ خود دست يافته و اين بار اين سازمان داوطلب اجرای آزمايشی ديگر روی اين کودکان معصوم شده است و همان طور که سال قبل اعلام کرده گويا قرار است کودکان خيابانی را يک ماهه ساماندهی کند. گويا اين سازمان می خواهد به نوعی شکست سنگين خود در خانه های سبز و ريحانه را جبران کند.

بر مجموعه تناقض هايی که شرح آن در سطور بالا آمد بر نام ساماندهی کودکان خيابانی را گذاشته اند، چرخه معيوبی که حداقل از سال ۸۱ تاکنون در يک دور باطل مدام تکرار می شود. شايد کار در خيابان از لحاظ کميت در مقايسه با وسعت و تنوع اقسام اشتغال کودکان به شکل پنهان و آشکار آن چندان قابل توجه نباشد اما از طرف ديگر واقعيت قضيه اين است که کار کودکان در خيابان عريان ترين چهره فقر است و برانگيزاننده احساسات و افکار عمومی است. کار در خيابان علاوه بر اينکه گريبانگير هزاران کودک اين سرزمين است نشان دهنده ناکارآمدی سياست های اتخاذ شده در خصوص مسائل و معضلات اجتماعی است و شايد به همين سبب است که انواع و اقسام طرح های ضربتی و غيرضربتی برای جمع آوری اين کودکان اجرا شده است، و به کار بردن مکرر الفاظ جمع آوری، تفکيک، غربالگری، ساماندهی و... دليلی محکم برای کشف ذهنيت متوليان اين طرح ها است که همانا ذهنيت پاکسازی و زيباسازی شهری است که اگر غير از اين بود برای هزاران کودک کارگر ديگر که در کارگاه های پنهان به کار اشتغال دارند نيز بايد حساسيت بيشتری نشان می دادند چرا که آسيب هايی بسيار بيش از آنچه متوجه کودکان خيابانی است، تهديدشان می کند و مسلماً آشکار بودن و در معرض ديد عموم بودن اشتغال اين کودکان سبب شده است ده ها طرح ناموفق در موردشان اجرا شود، متوليان امور آسيب های اجتماعی (سازمان بهزيستی) و متوليان مبلمان شهری (شهرداری) به تکاپو بيفتند تا جايی که برای جمع آوری کودکان معصومی که به رغم ميل خود نان آور خانواده هايشان هستند با يکديگر به رقابت برخيزند؛ رقابتی بی حاصل که تا به حال ميلياردها تومان هزينه صرف آن شده و علاوه بر آن کودکان در سن بسيار پايين کودکی علاوه بر مشقات کار در خيابان اين بار مکان هايی شبيه زندان را در تجربيات تلخ دوران کودکی خود ذخيره می سازند.

از زمانی که شهرداری تهران خانه های سبز و ريحانه را به ترتيب برای ساماندهی کودکان خيابانی پسر و دختر در سال ۱۳۷۸ تاسيس کرده است، اين دو نهاد برای کار در اين حوزه با يکديگر دعوا و رقابت شديدی داشتند تا جايی که در سال ۱۳۸۱ پس از صرف ميلياردها ريال هزينه دو مرکز فوق تعطيل شدند، هرچند در همان زمان رسانه ها اعلام کردند به کودکان باقيمانده در اين مراکز مبالغی وجه نقد دادند که به شهرهايشان برگردند، و به اين ترتيب بود که سازمان بهزيستی از سال ۱۳۸۱ افتخار متولی تام الاختيار ساماندهی کودکان خيابانی را يدک کشيده است و در خبر آخری خبرگزاری فارس، معاون اجتماعی سازمان بهزيستی اعلام کرد اين سازمان ديگر توان اجرايی ساماندهی کودکان خيابانی را ندارد و اين در حالی است که تحت پوشش تامين اجتماعی قرار دادن، ايجاد اشتغال برای کودکان و خانواده ها و تحت پوشش آموزش و پرورش بردن کودکان خيابانی از شعارهای بی حاصل اين سازمان در سال گذشته بود و چنين مجموعه يی می خواهد از اجرا کنار کشيده و نظارت و سياستگذاری ساماندهی کودکان خيابانی را انجام دهد.

روزنامه اعتماد


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024