پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - Thursday 28 March 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 01.09.2007, 15:32

گزارشی از شهر وان در کردستان ترکیه

هادی صوفی زاده


عکسی از قلعه شهر وان

‏ یکی از دوستان در تعریف جامعه کردستان ترکیه نکته جالبی ایراد نمودند که گفتند هر کسی با احتیاط به این ‏منطقه پا می گذارد اما به آسانی آن را رها نمی کند و جاذبه های آن به حدی است که گیرایی زیادی دارد.‏
‏ شهر وان واقع در کردستان ترکیه که مدتی در آن زیسته ام شهری به یاد ماندنی است. آداب ورسوم وسنت ‏مردمان این شهر و دیار به حدی ارزنده است که تعریف فوق را اثبات می نماید. بنده نیز با توجه به انس و ‏احساس خاصی که به آن دیار دارم همانا سرزمین اولیم دوستش دارم و شاید برجستگی همچون احساسی است ‏که یکی از دوستان ارجمندم در آن شهر از روی لطف قصه جالبی را به من نسبت دادند که گفتند: " پادشاهی ‏بوده که به پسرش نصیحت نموده که به هر جا رفتی خانه ای بساز! شاهزاده نیزبرای اجرای نصایح پدرش عازم ‏سفر می شود و در هر شهر و روستایی با توجه به توانی که داشته، خانه ای می سازد و بعداز مدتی که پیش ‏پدرش بر می گردد پیروزمندانه اعلام می دارد که خانه ها را درست کرده است!. اما پدر ایشان می گوید که ‏انسان عاقلی بوده پسرش را متوجه سوء تعبیرش می نماید و می گوید پسرم شما اشتباه متوجه شدی منظور من ‏ساختمان سازی نبوده منظور از نصیحت به شما مردم داری بود نه ساختمان سازی"!. گرچه ایشان به بنده ‏بزرگی بخشیدند اما نیاز روحی و قلبی من به مردمان آن دیار بوده که به مردمان آن سرزمین وابسته باشم و ‏سفرم به آنجا خارج از آن نیست. ‏

‏ شهر وان با جمعیتی نزدیک به 800,000 نفریکی از شهرهای تاریخی و زیبای کردستان ترکیه است که در ‏کنار دریاچه وان از شمال و غرب و در میان کوههای مرتفع سیاه کوه از شرق و کوه آرتوس از جنوب و از آن ‏طرف دریاچه نیز کوه بسیار تاریخی و حماسی و محل داستان "خه ج و سیامند" سیپان قرار دارد. شهر وان ‏دارای آب و هوای بسیار جذاب و دلپذیر، با جاذبه های توریستی وبا ویژگی های خاص خود و وجود درختان و ‏تاکستانهای زیاد داخل شهر جلوه خاصی به آن شهر بخشیده و سیمای آن شهر را با اکثر شهرهای دیگر کردستان ‏ترکیه متمایز نموده است. وجود کازینوها، رستورانها و هتلهای کنار دریاچه امکانات تفریحی و تفننی خوبی ‏را برای مردم فراهم کرده است. دریاچه به علت شور بودن آب آن تنها یک نوع ماهی زیست می کند که در ‏بازار ماهی فروشان فراوان و بسیار خوشمزه و ارزان هم هست. در شهر وان نوعی گربه سفید و پشمالو نیز با ‏یک چشم زرد وچشم دیگر آبی وجود دارند که آن نوع تنها در شهر وان زندگی می کنند.‏


گربه وان

پیش از تشکیل جمهوری ترکیه، ارامنه و کردها در این شهر زیسته اند. اما با نسل کشی ارامنه توسط ترکها، ‏ترکهای زیادی از مناطق مرکزی ترکیه به این جا آورده شده اند و برای مدتی این شهررا اکثریت کرد و اقلیت ‏ترک تشکیل داده اند. اما بنا به ریشته تاریخی کردها و با رشد زاد و ولد آنها، اقلیت ترک در میان کردها حل شده و ویا ‏به زادگاه اصلیشان مجددا مهاجرت نموده اند و اینک اقلیت کوچکی از ترکهای مهاجر در آن شهر مانده اند. ‏ترانه های زیبای کردی در کوچه و پس کوچه های این شهر به هر کسی که چه زبان کردی بداند چه نداند ‏احساس خاصی می بخشد.‏
‏ از لحاظ فرهنگی شهر وان با ترکیبی از مردمان شهری و روستایی که اکثر روستائیان در جریان جنگهای ‏داخلی به آن شهر سرازیر شده اند. این شهر دارای مردمانی فرهیخته و تحصیلکرده می باشد. یاشار کمال از ‏چهره های سرشناس کرد، اهل شهر" بی گرین" که نام ترکی آن مرادیه می باشد از توابع استان وان است، می ‏باشد و برای نمونه وجود بیش از 400 وکیل تنها در یک شهر نشان از رشد تحصیلی آنهاست. رشد فرهنگی ‏جامعه توانسته کمک مهمی در بالا بردن ضریب اعتماد ملی به وجود بیاورد و این اعتماد را می توان درمباحث ‏با آنها دید. مهمترین جوش و خروش مردمی و عرق ملی را می توان در آئینهای جشن نوروز دید که مردم در ‏صفوف صدها هزارنفری جشنهای نوروزی را گرامی می دارند.‏



آبشار بی گرین (مرادیه)‏

ممنوعیت زبان کردی ، تفاوت الفبا، و عوامل جغرافیایی و سیاسی مانع ارتباط فرهنگی کردهای ترکیه با ‏کردهای نقاط دیگر شده است. خوشبختانه در چند سال اخیر ارتباطات وسیعی شکل گرفته که منجر به شناخت ‏بیشتر کردها از همدیگر وایجاد نوعی تبادل فرهنگی صورت گرفته است. نباید نادیده گرفت که تلویزیون روژ ‏تی فی و میزوپوتامیا که از اروپا پخش می شوند بهترین خدمت را در زمینه شناخت کردها از همدیگر نموده ‏اند. در داخل کشور نیز انتشار روزنامه" ئازادیا ولات" یعنی آزادی کشور به زبان کردی و روزنامه "گیوندم" ‏که نظرات حزب جامعه دمکراتیک را منعکس می نماید کمک زیادی را به درج اخبار کردهای مقیم کشورهای ‏همجوار نموده است. ‏


‏ ‏
‏ در این شهر، شعبه کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد فعال است که ایرانیهای تحت تعقیب به آن ‏نهاد مراجعه و درخواست پناهندگی می نمایند. زندگی پناهندگی و اختلاف فرهنگی، کمتر ایرانی پناهجو را از ‏زندگی در آن شهرراضی می نماید و عمدتا با خاطره های بد آنجا را ترک می کنند. در میان پناهجویان مقیم آنجا ‏فضای بغض آلودی حکم می کند که بسیاری را به احتیاط در امر مراودات وا می دارد. یکی از پناهجویان در ‏تعریف پناهنده می گفت. پناهنده کسی است که بر سر سفره ات حاضر است و می خورد و می خورد و قبل از ‏بلند شدن سفره ات را با چاقو پاره پاره می کند. ‏


اماکن تاریخی این شهر بسیارند که می توان به قلعه توشبا مرکز پادشاهی " اورارتو" در کنار دریاچه وان، "ئه ‏سپه شین" که دولت ترکیه برای از بین بردن هویت اصلی شهرها و مناطق نام ترکی ( چاووش تپه) را بر آن ‏نهاده اند! و در 25 کیلومتری شهر وان قرار دارد" سه ردوری" پسر "آرگشتی" حاکم دولت اورارتو حاکم آنجا ‏بوده ، آبشار "بی گرین" با نام ترکی مرادیه، زادگاه یاشار کمال ، قلعه خوشاب، موزه شهر وان و جزیره آخ ‏تامارا. و اماکن بسیاری هر کدام دارای تاریخی زنده و ثبت شده هستند که سینه به سینه هم در میان مردم انتقال ‏یافته و وقایع تاریخی را در میان مردم نگه داشته اند. ‏

دو مورد از اماکن تاریخی بسیار ارزشمند و بیادماندنی است. یکی جزیره آخ تامارا است و دیگری عظمت ‏تاریخی قلعه اسبه شین که دوست دارم کمی به معرفی آنها بپردازم. ‏

قلعه "ئه سپه شین"

تاریخ آن به 750 قبل از میلاد بر می گردد. قلعه ای که 57 سال قبل با پیدا شدن سنگهایی که از بالای کوه به ‏پایین ریزش نموده بودند از زیر خاک پیدا شده است. نام آن از آنجا می آید که سیمای کوه که از دامنه به آن نگاه ‏کنی درست مانند اسب می نماید و و بنا به نوشته های بجامانده 2000 نفر سکنه داشته ، 59 کوپه گندم که هر ‏کدام از انبانه ها دارای ظرفیت یک تن گندم، و هنوز هم موجود است تمدن دیرینه آن منطقه را نشان می دهد.‏




مخازن گندم متعلق به سه هزار سال قبل

‏ و مهمتر از همه کندن سنگهای دل آن کوه به درازای بیش از 50 متر و به عمق حد اقل 10 متر و پهنای 5 متر ‏
‏ برای انباشت آب سوراخ کرده اند مهمترین مکان باستانی این شهر است. در قسمت مرکزی قلعه نوشته ای از ‏خط میخی به جای مانده که متن آن نوشته شده که "این قلعه متعلق به "سه ردوری" پسر آرگشتی پادشاه دولت ‏اورارتو و 2000 سکنه دارد و اگر کسی قلعه را از ما خراب کند به خدایانمان که 12 نفر هستند شکایت خواهیم ‏نمود."‏


راهنمای قلعه آقای محمد کوشمن ، از دوستان نزدیکم جزو اندک کسانی در جهان است که مسلط به خواندن خط ‏میخی و اساطیری می باشد.‏

‏ در ضلع شمالی قلعه کاسه توالتی تراشیده شده از سنگ وجود دارد که بنا به گفته راهنما مدرن ترین کاسه توالت ‏تاریخ کهن بشمار می رود. گرچه هنوز هم بخش بزرگی از قلعه هنوز هم خاکبرداری نشده است اما در این قلعه ‏موارد بسیاری دیگر وجود دارد که تنها دیدن آن می تواند عظمت آن را بیان نماید.‏



جزیره آخ تامارا

در سر راه وان ـ تاتوان و در وسط دریاچه وان قرار گرفته و افسانه ای عا شقانه دارد که تایتانیک به پایش نمی ‏رسد.کلیسای آن قدمتی 1100 ساله دارد و اهمیت کلیسا در آن است که در سال 1974 که زمین لرزه تمامی ‏شهر وان و روستاهای آن منطقه را با خاک یکسان نموده است قلعه سالم مانده است.‏



کلیسای تامارا واقع در جزیره ‏

‏ نام آن از آنجا می آید که گویا دختر کشیش که نامش تامارا بوده عاشق یک جوان روستایی در روستای ساحل ‏دریاچه می شود که فاصله جزیره تا ساحل یک کیلومتر است. شبی طوفانی پسر عاشق برای دیدار معشوق خود ‏شنا کنان به طرف جزیره راه می افتد. از بخت بد امواج دریا عرصه را بر ایشان تنگ می کند، در حالیکه ‏معشوقش تامارا با چراغ فانوسی منتظر ایشان است جوان عاشق نرسیده به جزیره و در جنگ با امواج دریا ‏خسته می شود و مدام به معشوقش "تامارا" فریاد می زند. اما باز هم طوفان خشن صدای طفلک بیچاره را به ‏دور می برد و تامارا نیز ناچار به تغییر مکان می دهد و از محل ملاقات دور می شود و در نتیجه جوان نیز ‏دنبال چراغ فانوس می افتد که در نهایت از نفس می افتد و هنگام غرق شدن به معشوقش فریاد می زند آخ ‏تامارا، آخ تامارا، آخ تامارا... و نام این جزیره از اینجا آمده است.‏

مردمان این شهر دارای مردمانی خوش ذوق اهل سیاحت و هنر دوست هستند است. یکی از رسوم زیبای ‏ساکنین این شهر خواندن آوازهای دسته جمعی و خانوادگی بعداز صرف غذا و به افتخار مهمان است. کم ‏آهنگ محلی در کردستان ترکیه هست که ریشه در اعماق جامعه نداشته باشد.‏



‏ هنرمند معروف کردستان ترکیه شوان پرور می گوید که یکباردر اوایل دهه هفتاد به روستائی در منطقه باتمان ‏سفر می کند که دختری شعری را به ایشان تقدیم میکند. ایشان نیز آن را می سراید و یکی از شاهکارهای شوان ‏پرور به حساب می آید.مختصری از متن آن از این قرار است:‏

‏ دختری روستاییم، آه که زخمارم ‏
‏ شهر و بیرون ندیده، آه که زخمارم‏
گل مراتع "گه لی" هستم، آه که زخمیم‏
آب چشمه و رودبارم، آه که زخمیم‏
برادر، چرا سرم را دوختی
‏ به اجبار اسیر کردی‏
‏ زنده به گورم کردی‏
‏ چرا عشق دل مرا
آتش زدی به جان من
جاری کردی اشک ز چشمانم
عاشق بودم عاشق یک جوان ‏
تا شاید بشه همسر من
بشود مال و همه چیز من
اسف، پدر و برادر نادان شدند بلای سر من
اسف پدر و برادر نادان شدند بلای خوشبختی من
‏ خواهم از بین رود و پاک شود روی جهان‏
دختر و پسر بشوند مثل دو انسان
هر دری باز شود دانشگاه و دبستان
بخوانند درس استقلال کردستان ‏



 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024