iran-emrooz.net | Wed, 17.01.2007, 11:48
اتوبوس سنديكا، با چراغ خاموش
جواد لگزيان
عضو سرويس كارگری نشريه توقيف شدهی نامه
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
□ يك غروب زمستانی در ساختمان روزنامه نشسته بودم و داشتم نوشتهی خودم را آماده میكردم كه يكی از همكاران نزديك شد و گفت: "زحمت نكش، روزنامه تعطيل شد"! اين را با چنان لحن غمگينی گفت كه هنوز در ذهنام مانده است. روزنامه آسيا توقيف شد و ما همه بهتزده ساختمان روزنامه را ترك كرديم.
اما تعطيلی "نامه" غير منتظره نبود. فضا طوری بود كه انتظار میرفت، بلايی در راه باشد و سربرسد. آستانه تحمل پايين آمده بود و حتی يك ماهنامه با رويكرد انتقادی هم ديگر جايی نداشت، اين را همه ما میدانستيم.
□ راستش مدتها بود كه من داشتم گذشته را مرور میكردم. گذشتهای كه در آن بهترين فرزندان مردم برای تبديل جامعه ايران به يك جامعهی مدرن، يا پيشرفته و برابر تلاش میكردند. اما حاصل آن همه برای امروز ما چه بوده است؟ من به تمام آن پاكبازان درود میفرستم، اما نقد گذشته در راستای اين درود، لازم است.
□ يك مقاله درباره تعطيلی ماهنامه "نامه" و اعتراض به آن را به روزنامهای بردم كه تيتر آن بود: "باز هم برايتان نامه خواهد آمد". بچههای آنجا اظهار همدردی كردند اما از چاپ مقالهی من كه قرار بود در آن شرايط به بچهها اميد بدهد، هيچ خبری نشد!
يك هفته بعد به دفتر روزنامه رفتم و يكی از دوستان پس از كلی احوالپرسی فرمود: جواد! بیخيال اين سنديكا و اين شعارها شو! تاريخ مصرف آن گذشته است و ...
عصر سردی بود و من غروب آن روز تا خانه قدم زدم و به محبت دوستانی فكر كردم كه قرار بود در كنار ما باشند.
□ سرويس كارگری "نامه" در شمارههای آخر آن فعالتر شد و از شعار سنديكا كه يك نهاد مدنی و صنفی برای رونق بخشی بهتر توليد است، حمايت میكرد. آيا بهراستی اين شعار تند بود و با نيازهای امروز جامعهی ما همخوانی نداشت؟ سنديكا يك تشكل مدنی برای پيگيری مسالمتآميز خواستههای بهحق كارگران است كه امروز در تمام جهان وجود دارد و به رسميت شناخته میشود.
□ امروز صبح تلويزيون يك كارتون جالب نشان داد. نه، من قاطی نكردهام و فكر میكنم بايد به قصهها خوب دقت كرد. يك خرگوش كوچولو در روزهای برفی زمستان دوست داشت بهار زودتر بيايد تا حال مادرش خوب شود؛ چون دكتر گفته بود كه مادر خرگوش كوچولو تا بهار حالش خوب خواهد شد. برای همين، خرگوش كوچولو چند تا گل برداشت و درگلدان گذاشت و صدای بلبل هم در آورد. اما از بهار خبری نشد!
حالا حكايت ما است ... زمستان يعنی نا آگاهی، بهار يعنی آگاهی، يعنی تشكل و البته بقيه رمز گشايی از اين داستان نمادين بر عهدهی خوانندگان محترم.
□ كاربردی كردن روياها! اين، يعنی به عمل در آوردن آرزوها، يعنی به زمان حال منتقل كردن اميد!
اتوبوس سنديكا، تشكل صنفی كارگران و انجمن صنفی واقعی آنها، تنها هنگامی میتواند بهراه خود ادامه بدهد كه از حمايت مردمی بر خوردار باشد و اين يعنی گروههای خود سامانده كوچكی كه بر ديوارهای مناطق كارگری شهر تصوير زيبايی نقاشی میكنند به نام: "اتوبوس سنديكا، همبستگی و رهايی".
□ در تزهای آوريل، لنين تصريح میكند كه هر فعاليتی بايد با توجه به بنيان مادی جامعه سازماندهی شود. تحليل و بررسی اين مسأله مهم را میتوان در مقالهی انتخاب لنين، از اسلاوی ژيژك، در كتاب رخداد با ترجمهی مرداد فرهادپور، اميد مهرگان، مازيار اسلامی و شهريار وقفی پور، مطالعه كرد و درس گرفت.
□ درود بر تمام كسانی كه مواد مخدر، مشروبات الكلی و دستورالعملهای عجيب و غريب فرقههای قرن بوق، آنها را از مسير انسانی خويش خارج نكرده است، چرا كه همهی آنها میتوانند به اتوبوس سنديكا ياری برسانند.
□خرده بورژوازی منحطی كه تفكر و ادبيات و هنر را به كلوپ خانوادگی و محافل كوتهفكرانه تبديل میكند به پايان رسيده است و كارگران در ابتدای راهاند و میتوانند و بايد كه گروههای ادبی، فكری و هنری خودسازمانده خودشان را داشته باشند، چرا كه تشكل قانونی، مسالمتآميز و صنفی حق مسلم ماست.
□ ترويج انديشههای چپزده در جامعهی عقبمانده فاقد بنيان مادی، صدمات جبران ناپذيری را برای جامعهی ما و جهان سوم به ارمغان آورده است. بههدر رفتن پتانسيلهای مبارزه در بيابانها و تبديل انديشهی سوسياليستی به قبيلهگرايی و فرقهسازی بخشی كوچك از اين صدمات است.
اين كه عدهای يك مرتبه توهّم سراغشان بيايد كه تنها با يك گروه كوچك میتوان يك جامعه را بدون توجه به ساختارها و بنيان مادی آن به بهشت تبديل ساخت، برای ما فاجعه را رقم زد. فاجعهای كه تلفات آن بهترين فرزندان اين مرز و بوم بودند كه بايد برای خلق زندگی میكردند و نه اينكه برای آنها بميرند، بدون آنكه خلق كمترين آگاهی از وجود و فعاليت آنان داشته باشد!
بدون توجه به زير ساختهای يك جامعه و ناتوان از بررسی رويدادهای جهانی، عدهای با سرعت بسيار قرائتی خود خوانده از انديشهی ماركسيستی را علم كردند كه هيچ رهاوردی برای جامعه نداشت و تنها توليد آن آدمهای بدبين، مايوس و شكاكی بود كه بريده از جمع و جامعه در خيالات و اوهام بهسر میبردند.
مبارزه راه دارد و بايد آن را از اول آغاز كرد. آگاهی، تشكل مدنی هدفدار و با برنامه و ... اما متأسفانه در جامعهی ما، بعضی مبارزه را از مراحل پايانی شروع میكنند و خوب فرجام اين مبارزه از اول آن معلوم است!
□ اتوبوس شلوغ است و نمیشود سوار شد؛ گويا قرار بوده با افزايش قيمت بليط 20 تومانی به 200 تومان مشكل حل شود كه اينطور نشده است!
اما جدای از اين، همه به در اتوبوس چسبيدهاند و هيچ كس از جايش تكان نمیخورد تا يك نفر ديگر بتواند سوار شود.
وقتی در جامعهی، هنوز اينقدر فرهنگسازی نكردهايم كه يك گام برای يك همشهری برداريم، معلوم نيست چگونه میخواهيم فاصلهی بين خودمان و آرمانها را بپيماييم.
□ محبت دوستان تمامی نداشت. يكی از بچهها مرا در سينما ديد و پرسيد: ... اگر ميلياردر بودی يا ناگهان به تو يك ميليارد تومان میدادند، باز هم از سنديكای كارگران دفاع میكردی؟
به او گفتم: اگر دوستان به حساب ما پولی واريز كنند، خوشحال میشويم؛ در آن هنگام، هم از سنديكا دفاع میكنم و هم با پولم يك كارخانه راهانداری میكنم و به كارگران اجازه میدهم تشكل خودشان را داشته باشند و از نهادهای مدنی و تشكلهای كارفرمايی هم حمايت میكنم. منتظر لطف دوستان هستم؛ عزت زياد!
□ دانش افراد تحصيلكردهی ما دربارهی لزوم تشكل اجتماعی و شكلگيری يك جامعه مدنی چهاندازه است و آنها تا چه حد برای پديد آمدن اين نهادها مسؤوليتپذير بوده و تلاش میكنند؟
با يك بررسی مختصر دربارهی اين پرسش اساسی، اوضاع مردم عادی در اين رابطه نيز روشن میشود!
□ چهقدر ساده است كه آدم روی يك وبلاگ و سايت، روياهايش را بنويسد و خيال پردازی كند و به مخالفانش هرچهقدر هم كه قدرتمند باشد، دشنام بگويد. اما خيلی سخت است اگر بخواهيم در جهان واقعی و در شرايط واقعاً موجود عمل كنيم. آنچه در بسياری از رفتارهای سياسی ما به چشم میخورد متأسفانه ريشه در همين رويازدگی دارد، بهطوری كه گاهی بديهیترين مسايل را هم از ياد میبريم. برای مثال آن رفيقی كه در كافهای در هامبورگ نشسته است، از من میخواهد در تهران مانند او عمل كنم و البته عمل به معنی شعار دادن و موضعگرفتن!
از ياد بردن بعد مسافت زمانی و مكانی در رفتار سياسی، هزينههای بسياری را به ما تحميل كرده است كه قطعاً لازم است در موقعيت كنونی از تحميل هزينه به پتانسيل فعلی با تمام توان جلوگيری كنيم.
اتوبوس سنديكا با چراغ روشن در خيابانهای تهران كارش را آغاز كرد. اما اكنون ... اتوبوس تشكل اجتماعی، اتوبوس نهاد مدنی و اتوبوس زندگی هرچند با چراغ خاموش، اما با اميد و لبخند و آرام به راه خود ادامه میدهد. بياييد در عمل به ادامهی حركت اتوبوس، كمك كنيم!