iran-emrooz.net | Fri, 06.05.2005, 10:03
فرش ايران و روشهای ملانصرالدينی
دكتر علی حصوری
جمعه ١٦ ارديبهشت ١٣٨٤
برای بار چندم بايد بگويم كه فرش ايران دچار گرفتاری است و راه حل درستی برای مسائل آن ارائه نمیشود. هنگامی كه من پس از انقلاب فرهنگی، ناگزير به خواست يك موسسهء انتشاراتی به تحقيق در فرش ايران آغاز كردم، آثار مهمی به زبانهای دنيا، مخصوصا آلمانی و انگليسی وجود داشت كه از جمله سادهترين و خلاصهترين آنها (نوشتهء سيسيل ادواردز) به فارسی ترجمه والگوی كار ايرانيان شده بود. ما طی پانزده سال كار مداوم نه تنها عمدهء منابع فرش ايران را مرور و خلاصه كرديم، بلكه خود در تحقيق ميدانی و در سفرهای دور و دراز و گاهی دشوار توانستيم دست آوردهای بزرگی بيابيم كه هرگز كسی به آنها فكر نكرده بود. علت موفقيت ما انتخاب روش ويژهای در مطالعه بود. هرگاه همهء كارهای من و آن موسسه در اين زمينه منتشر شود (چند تائی سالها است كه زير چاپ مانده است)، ميزان كار و ارزش آن آشكار خواهد شد. كارهای ما برای چند جوان علاقمند الگوی كار شد و دست آوردهای خوبی داشت. از ميان پژوهشهای ايرانی كارهای آقای دكتر سيروس پرهام و خانم مهندس صوراسرافيل در سطح علمی و آقايان پرويز تناولی در سطح هنری و سر انجام تورج ژوله هم اهميت دارد.
هنگامی كه ما كار را آغاز كرديم گذشته از شركت فرش ايران كه كارش صرفا تجاری بوده و پس از انقلاب رنگ تجارت اسلامی گرفته بود ، يك ادارهء كل در وزارت جهاد سازندگی ايجاد شده بود تا به بیسرو سامانی فرش سامان دهد. در همان وزارتخانه اقدام به ايجاد تعاونیهای فرش و اتحاديهء آنان كردند كه در موارد فراوانی تنها وسيلهء زيان رساندن بوده و من از مسئولان شهرها و شهرستانها اقرارهای فراوان در اين زمينه دارم. اكنون میدانيم كه اين موسسه شصت ميليارد تومان وام از بانك كشاورزی گرفته و همهء آن را به باد داده و قادر به پرداخت بهرهء آن هم نيست و هيچ كس هم در پی رسيدگی به اين كار نيست. اكنون يكی از صادر كنندگان تحصيل كرده میگويد كه”آن بنده خداها تقصيری ندارند“. ما ”بنده خدا“ را برای انسان مظلوم به كار میبريم و من نمیدانم چرا ايشان جای ظالم و مظلوم را عوض میكنند. سوآل اين است گناه از كدام بنده خداها است؟ روستائيانی كه سرمايههای خود را به دست همين بنده خداها دادهاند و آنها هم پهلوی همين شصت ميليارد رفته است؟ به نظر من حتی آن بنده خداهائی كه شصت ميليارد وام را هم دادهاند مقصرند، زيرا اين بنده خداها را به تاراج اين پول تشويق كردهاند. چگونه ممكن است به سازمانی بدون كنترل اين همه وام آن هم چندين سال پيش داده شود؟
كار به جائی نمیرسيد، زيرا در همان وزارتخانه مركز تحقيقات فرش به عنوان سازمانی وابسته به آن وزارتخانه هم ايجاد شد تا پاسخگوی مسائل فرش ايران باشد. با ايجاد نمايشگاه سالانهء فرش ايران و كنفرانسهائی كه در كنار آن بود و در سالهای نخست
گاهی محققانی از اروپا و امريكا هم در آن شركت میكردند، نهاد پاره وقتی هم به كار فرش پرداخت كه گاهی مجموعهء مقالاتش هم منتشر میشد.
مشكل همچنان بر سر جای خود بود تا به فكر تاسيس دانشكدهها و رشتههای فرش افتادند و دانشكدهها و رشتههای بیاستاد باز شد و فارغ التحصيل بيرون داد. كار طوری بود كه رفوگری كه من معرفی كردم و شش كلاس سواد داشت بهترين استاد يكی از رشتههای فرش در يكی از دانشگاهها شد. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. عمدهء فارغ التحصيلان فرش بيكار ماندهاند يا به كارهائی غير مربوط با فرش روی آوردهاند.
باز هم مشكلی حل نمیشد تا به فكر تاسيس ميز فرش افتادند كه معاون رفسنجانی از آن حمايت كرد. ميز فرش تعدادی صندلی و در نتيجه اطاق و پول در اختيار گرفت و گويا به جائی نرسيد (من نزديك پنج سال است كه از ايران دورم)، زيرا هم اكنون خبر تاسيس مركز ملی فرش ايران را در نشريات فرش خواندم كه در وزارت بازرگانی دائر شده است.
اين طرز كار صددر صد ملا نصرالدينی است. میگويند ملا هيزم زيادی جمع كرده بود و نمیتوانست آن را بردارد و به پشت حمل كند. میرفت، باز هم میآورد و روی آن میگذاشت. البته تنها در همين روش است كه برای لحاف ملا هم مورد مصرف پيدا میشود و میبينيد كه شده است.
اين سازمان مركز ملی فرش هم در آغاز كار خويش است و مانند همهء آن سازمانهای ريز و درشت ديگر فعلا شعار میدهد. بايد ياد آور شد كه وزارت بازرگانی كه شركت با سابقهء فرش را هم در زير مجموعهء خود دارد، تاكنون در همين سازمان نتوانسته است دست آورد مهمی داشته باشد و سالانه رقم مهمی را به اين شركت توليد كنندهء فرش میدهد تا بتواند خود را سر پا نگه دارد. از موفقيتهای اين شركت صحبت میشود اما از زيانهای آن نه. البته اگر بخواهيد مسئولان امور كار نامهء مهمی به دست شما خواهند داد. مهم آن نيست بلكه تاسيس سازمانهای جديد و تكراری است كه نشانهء ناتوانی مسئولان در كار فرش است و شكل بسيار ناپسندی يافته است.
از سوی ديگر مسائل فرش ايران نه تنها همچنان بر سر جای خود مانده بلكه به علت بیضابطهگی امور، روز به روز با دشواریهای بيشتر و تازهتر رو به رو میشود. در اوضاع فعلی همهء كارهای نادرست در فرش صورت میگيرد. از تقلب در بافت فرش (و از جمله به اقرار برخی مسئولان در سازمانهای دولتي) تا حمايت همين دستگاههای دولتی از بافت فرش گرهدار با ماشين و به كمك كامپيوتر و جازدن آن به عنوان فرش دستی، صدور فرش بوسيلهء دستگاههای دولتی به قيمتی بسيار ارزان و به منظور به دست آوردن ارز، قاچاق فرش و صدور از اسكلههای آزاد و كارهای ديگری كه با مراجعه به مقالاتی كه برخی دست انركاران تحقيقات فرش در داخل ايران مینويسند میتوان آنها را فهرست كرد.
اينك تا آنجا كه من میدانم فرش ايران با انواع دشواریها روبرو است. وقتی در مواد اوليه، رنگرزی وبافت تقلب میشود و كسی نمیتواند جلو اين كارها را بگيرد. وقتی عمدهء طراحان فرش از سنتها دورافتادهاند و سرمايهای هم برای نو آوری ندارند، چنان كه بتواند با ابتكارهای پانصد سال گذشته برابری كند وكارهايشان در برابر نه تنها شاهكارهای عصر صفوی بلكه بسياری از طرحهای روستائی و عشايری، قابل توجه نيست، چه كاری میتوان برای فرش ايران كرد كه مثلا فرزانگانش اكنون برای آن در امريكا بازار میيابند، در حالی كه من گزارشهائی از ورشكستگی چند فرش فروش مهم از امريكا دارم.
در وطن ما هركه به فكر خويش است و فرش ما هم هنگامی درست میشود كه مردم به حقوق خويش آشنا شوند و به سر نوشت خويش مسلط. اگر تودهء فرشباف كشور به حقوق خود آشنا بود ، سرمايهاش را به دست يك سازمان تاراجگر به مديريت بنده خداها نمیداد. در كشور ما كمتر كسی هست كه به منافع ملی فكر كند. من نمیگويم كه مثلا در غرب فساد و سوء استفاده نيست، در غرب نظامی وجود دارد كه در درجهء اول محافظ منافع ملی است و اگر كسی هم به ناحق به ثروتی میرسد در همين قالب است نه در قالب تاراج مملكت. اين چيزی است كه در هيچ سياستی و از جمله سياستگذاری در فرش ايران و حتی خود سياستگذاری و جود ندارد. داشتن ضابطهای ناسازگار يا ناقص بهتر از نبود ضابطه است.