iran-emrooz.net | Tue, 29.08.2006, 14:04
انرژی اتمی آيندهای ندارد
مانفرد كرينر/ ترجمه احمد سمايی
۴ مرداد سال جاری (۲۶ جولای) در نيروگاه اتمی "فورسمارک" در حوالی استکهلم (پايتخت سوئد) اتفاق بسيار خطرناکی روی داد که میتوانست به فاجعهای شبيه حادثه چرنوبيل در ۲۰ سال قبل منجر شود. شروع ماجرا به بروز يک اتصال در شبکه برق عمومی سوئد برمیگشت که از جمله موجب قطع ارتباط نيروگاه فورسمارک با پستهای فشار قوی برق شده بود و از اين رو برق توليدی نيروگاه امکان خروج نمیيافت. در چنين حالتی ظرفيت توليدی نيروگاه بايد سريعا به حداقل آن کاهش يابد. برق مختصری که در اين حالت توليد میشود برای روشن نگاهداشتن خود نيروگاه و دستگاههای سردکننده ان که مانع ذوب مرکز اصلی نيروگاه میشوند بسيار حياتی است. مرکز يا هسته اصلی نيروگاه محل واکنشهای زنجيرهای حساس بر روی اورانيوم غنی شده و شکاف هسته اتمهای اين فلز برای توليد انرژی است. در جريان چرنوبيل همين مرکز بود که در اثر سردنشدن به ذوب و انفجار رسيد. واقعيت اين است که کاهش توان توليدی نيروگاههای اتمی کار بسيار حساس و دقيقی است که کارکنان نيروگاه فورسمارک نتوانستند با موفقيت آن را انجام دهند. در چنين حالتی بايد سريعا ژنراتورهای رزرو برق به طور اتوماتيک روشن شوند تا برق لازم را جهت ادامه کار دستگاههای سردکننده نيروگاه فراهم سازند. اما ژنراتورهای يدکی فورسمارک نيز به دستگاههای متناوب کننده برق دائم وصل بودند که ابنها نيز به دليل متصل بودن به شبکه برق عمومی، در اثر اتصال ايجادشده در اين شبکه دچار اختلال شده بودند و دستکم ۲ ژنراتور از مجموع ۴ ژنراتور به راه نيافتادند.به عقيده كارشناسان اتمی سوئد کافی بود که تنها يک ژنراتور ديگر هم شروع به کار نکند تا سردسازی نيروگاه با مشکل اساسی مواجه شود و به انفجاری مشابه چرنوبيل بيانجامد.
سانحه فورسمارک چند روزی پس از آن روی داد که اجلاس سران ۸ کشور صنعتی دنيا در سنت پترزبورگ روسيه در باره كاهش وابستگي به انرژيهاي فسيلي و لزوم استفاده گسترده تر از انرژی اتمی در سطح بينالمللی، به توافق رسيده بود. اما ماجرای فورسمارک که بار ديگر بر ادعای قابل کنترل بودن همه اختلالات در نيروگاهها و ايمنی بالای آنها خط بطلان کشيد دوباره بحث سود و زيان بهرهگيری از انرژی هستهای را در بسياری از کشورهای غربی شدت و حدت بيشتری بخشيد. سوئدیها بر صرفنظرکردن سريعتر از اين انرژی تاکيدی بيشتری نهادند، در آلمان درستی تصميم برای تعطيل مرحلهبندی شده نيروگاههای اتمی بيش از پيش تاييد شد و حتی در فرانسه که کمتر بحث خروج از انرژی اتمی جريان داشته نيز زمينهای برای بحثهای جدی در اين زمينه فراهم آمد.
خارج از مسائل مربوط به ايمنی نيروگاههای اتمی و ريسکهای مهلک توليد انرژی هستهای برای انسان و محيطزيست که صانحه فورسمارک دوباره به بحث آن قوت بيشتری بخشيده ، اين انرژی از جنبههای ديگری نيز زير مهميز انتقاد و نفی قرار دارد که از جمله در نوشتار زير به آن پرداخته شده است. نويسنده اين نوشتار "مانفرد کرينر" (Manfred Kriener) پژوهشگر و روزنامهنگار آلمانی است که از سالهای دهه هشتاد جنبههای مختلف انرژی اتمی را تعقيب و پيگيری میکند و چندين کتاب در اين باره نوشته است. کرينر دهه گذشته دبير يخش محيط زيست روزنامه آلمانی "تاتس" بوده و هم اينک سردبيری نشريه "اسلو فود" را به عهده دارد. مطلب زير را وی در شماره ۲۰ جولای روزنامه تاتس انتشار داده است.
احمد سمايي
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
http://gashtha.blogspot.com
در اواسط ماه جولای امسال دو خبر عمده مربوط به انرژی اتمی بحثهای گستردهای را در باره سياستهای انرژيايی دول غربی دامن زد. از يک سو جرج بوش اعلام کرد که آمريکا به نيروگاههای اتمی بيشتری نيازمند است و از سوی ديگر،"تونی بلر"، نخستوزير انگلستان از رويکرد دوباره کشورش به اين نوع انرژی سخن گفت. اظهارات رهبران آمريکا وانگلستان در باره لزوم استفاده بيشتر از انرژی اتمی چند روز پيش از اجلاس سالانه سران هشت کشور صنعتی در روسيه ابراز شد. يکی از توافقات مهم اين اجلاس هم، بر لزوم گسترش و اشاعه کاربرد انرژی اتمی در مقياس بينالمللی تاکيد داشت.
آيا همه اين تحولات نشانه آن است که گرمشدن جو زمين و افزايش بیسابقه بهای سوختهای فسيلی موجب کاهش بدبينی عمومی دهههای گذشته نسبت به انرژی اتمی و رونق و رواج دوباره اين نوع انرژی خواهد شد؟
نمونه آمريكا
از بوش و اظهارات او شروع میکنيم. راست اين است که مصاحبه او در ماه جولای با روزنامه " هندلز بلات" (آلمان) بر خلاف نظر بسياری که آن را به حمايت از انرژی اتمی تعبير کردند حاوی نکته و موضوع جديدی نبود. بوش "عطش" آمريکايیها به نفت که در مصرف يکچهارم توليد روزانه جهان توسط آنها تبارز يافته را اخيرا در چندين سخنرانی و مصاحبه امری مسئلهساز و دردسرآفرين خوانده است. ولی او خوب میداند که از انرژی اتمی هم ، نمیتوان به عنوان سوخت اتوموبيل استفاده کرد و نيروگاههای اتمی نيز، تنها میتوانند بخش اندکی از نياز به نفت را جبران کنند. از همين رو پيشنهادات رييس جمهور آمريکا در مورد استفاده از انرژی اتمی را کمتر میتوان به حمايت آتشين وی از اين نوع انرژی تعبير کرد. بر عکس، تاکيد او تا کنون بيشتر براستفاده فزونتر از موتورهای هيدروژنی، سلولهای درونسوز، و سوختهای طبيعی و گياهی بوده است. او آشکارا خواهان تمرکز موسسات علمی آمريکا بر ساخت و توسعه "نوع جديدی از باطری" ها و يا اتوموبيلهايی که با "اتانول" حرکت کنند بوده است. در واقع موضعگيری مثبت به سود انرژی اتمی را خبرنگار "هندلز بلات" با سوالات مکرر خود تا حدودی به بوش تحميل میکند. او در پاسخ به سوالهای جهتدار و مکرر خبرنگار تنها به اين اکتفا می کند که بگويد: "انرژی اتمی موضوع مهمی است" و يا " راه جديدی " برای ممانعت از گرمشدن بيشتر هواست. بوش در ادامه مصاحبه از طرح های اتمی هند و چين ستايش کرده اما کلمه ای در باره استفاده بيشتر از اين نوع انرژی در آمريکا بر زبان نياورده است. دليلش هم روشن است: در آمريکا توسعه صنايع مربوط به انرژی اتمی متوقف شده و از سال ۱۹۷۳ که آخرين نيروگاه هستهآی ساخته شد به رغم مواضع پرطمطراقی که گهگاه در باره لزوم گسترش کاربرد انرژی اتمی اعلام می شود چرخشی در توقف ساخت چنين نيروگاههايی ايجاد نشده است.
در سالهای گذشته آمريکا ظرفيت متنابعی از توليد برق را با کمک نيروگاههای غيرهسته ای ايجاد کرده است. تنها در فاصله ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۲، ۱۴۴ هزار مگاوت به ظرفيت شبکه برق آمريکا افزدوه شده است. برای توليد چنين ميزانی از برق به بيش از ۱۰۰ نيروگاه اتمی نياز است. طرفه اما اين که حتی يک مگاوات از ظرفيت جديد شبکه برق آمريکا در ۶ سال گذشته هم محصول نيروگاههای اتمی نيست و هيچ کس هم تا کنون دوباره به صرافت نيافته که تقاضای کسب مجوز برای توليد انرژی هستهای را تسليم دوائر مسئول ايالات متحده کند. تا آنجا که به سالها و دهههای آتی مربوط میشود نيز، انتظار نمی رود که در بازارانرژی آمريکا دانشمندان اتمی اين کشور نقشی ايفا کنند. محققان آژانس اطلاعاتی انرژی ، وابسته به دولت ايالات متحده، در گزارش چشماندازها انرژی که اواخر سال ۲۰۰۵ انتشار دادهاند شفاف و بی هيچ ابهامی بر اين نکته تاکيد کردهاند:" بعيد است که تا سال ۲۰۲۵ ما شاهد ورود نيروگاه هستهای جديدی به شبکه برق آمريکا باشيم."
شرکتهای توليد انرژی در آمريکا پيوسته تاکيد کردهاند که برای ساختن نيروگاههای هستهای جديد نيازمند کمک دولت هستند. آنها آشکار و نهان بر اين واقعيت انگشت میگذارند که انرژی اتمی باصرفه و سودآور نيست و ريسک تکنولوژيک، مالی و سياسی آن بالاست. و هر چه هم که به لحاظ زمانی از ساخت آخرين نيروگاه اتمی فاصله بگيريم موقعيت تکنولوپک و تجربی برای ساختن نيروگاههای جديد نامساعدتر میشود. به گفته همين محافل، به دليل سالها توقف در ساخت نيروگاههای اتمی در غرب، تجربه جديد چندانی در اين زمينه وجود ندارد که بتوان نيروگاههای جديد را بر مبنای خوب وبد آنها بنا کرد. زمان قسما غيرقابل محاسبه ساخت نيروگاه هستهای که بعضا از ۱۰ سال هم فراتر میرود را نيز میتوان مزيد بر علت تلقی کرد. همه اينها تصميم در زمينه ايجاد نيروگاه جديد را به نوعی ماجراجويی شبيه میکند.
بزرگترين افتضاح تاريخ اقتصاد
در دنيا هم اينک ۲۷ نيروگاه هستهای در دست ايجاد است. ساخت بعضی از اينها بيش از ۲۰ سال پيش شروع شده و چشما ندازی هم برای اتمامشان ديده نمیشود. لذا میتوان گفت که تنها ۲۰ نيروگاه به طور واقعی در دست احداث است. در اين ۲۰ مورد هم عمدتا تکنولوژی روسی، چينی يا هندی به کار گرفته شده يا میشود. کشورهای صنعتی غرب پس از توقف بلندمدتی که از ساخت آخرين نيروگاههای هستهای خود تجربه کرده اند بايد دوباره کار در اين زمينه را از نو آغاز کنند. و آنها در واقع هم همين کار را می کنند: در فنلاند سال گذشته ساخت نيروگاه هستهای موسوم به " اولکيلوتو ۳" شروع شد که اولين تجربه ايجاد نيروگاه اتمی در اروپا پس از فاجعه چرنوبيل به شمار می رود. اين نيروگاه قرار است نسل سوم نيروگاههای هستهآی باشد که با فشار آب کار می کند و ادعا میشود که از هر گونه اختلال و انفجاری مصون خواهد بود. اما اين پروژه تنها با کمک دولت و پس از قراداد در باره خريد تضمينی برق توليدی آن و نيز با مساعدتهای مالی و بانکی گسترده امکان آغاز يافته است. با اين همه اندکی پس از شروع پروژه، موانع و دشواریهای قديمی شروع به خودنمايی کردهاند: ساخت نيروگاه روندی بسيار کند و نامطلوب دارد، زمان تکميل آن بسيار ديرتر از موعد ابتدائا اعلام شده خواهد بود و هزينههای آن نيز بسيار بيشتر از پيشبينیهاست. مجله معروف اقتصادی "فوربس" زمانی ماجراجويی استفاده از انرژی اتمی را به جنگ ويتنام تشبيه کرده و آن را "بزرگترين افتضاح تاريخ اقتصاد" لقب داده بود. اين افتضاح میتواند در فنلاند برگهای قطورتری پيدا کند.
نمونه انگلستان
در مورد انگلستان و طرحهای تونی بلر برای استفاده گسترده تر از انرژی هستهای چه میتوان گفت؟ راست اين است که گزارش انرژی دولت بريتانيا که در نيمه اول جولای امسال انتشار يافت را نبايد به عنوان برنامه اتمی اين کشور تعبير و تفسير کرد. اين گزارش ابهامات زيادی دارد، و تا آنجا که به پروژههای اتمی مربوط میشود عمدتا بر اهميت نيروگاههای اتمی در منابع چندگانه تامين انرژی در آتيه تاکيد دارد. گزارش اما به نحوی شفاف و آشکار صراحت دارد که ساخت نيروگاههای هستهای جديد بايد " از سوی بخش خصوصی پيشنهاد، طراحی ، مديريت و مهمتر از همه ، تامين مالی بشود." چنين شرط و شروطی از همين ابتدا پاشنه آشيل هر پروژه اتمی خواهد بود. صحبتهای غيررسمی در دولت بلر حاکی از آن است که اولين تقاضای ساخت نيروگاه اتمی زودتر از سال ۲۰۰۷ تسليم ادارات مسئول نخواهد شد. اگر سال ۲۰۰۸ اجازه ساخت صادر شود در بهترين حالت نيروگاه جديد در نيمه دهه آتی به شبکه برق انگلستان خواهد پيوست. ولی خوب، مشکل آنجاست که تا آن زمان اغلب نيروگاههای فعال کنونی انگلستان به پايان عمر خود میرسند و بايد نيروگاه های جديدی را جايگزين آنها کرد. اين روند البته منحصر به انگلستان نيست: سهم نيروگاههای اتمی در تامين برق دنيا مجموعا رو به کاهش است. و سن متوسط اکثر نيروگاههای اتمی موجود نيز در حول و حوش ۲۳ سال است. برای آن که تعداد ۴۴۲ نيروگاه هستهای موجود در جهان ثابت بماند و کهنههايی که از مدار خارج میشوند بلافاصله با تاسيسات نو جايگزين شوند بايد تا سال ۲۰۲۰ نيروگاههای اتمی جديدی مثل قارچ از زمين سر دربياورند. ولی برنامه برای چنين ساخت وساز گستردهای به جز در آسيا در کمتر نقطهای از دنيا قابل مشاهده است.
روي ديگر سكه
قطعنامه سران کشورهای گروه ۸ در روسيه مبنی بر لزوم گسترش و استفاده هر چه بيشتر از انرژی اتمی نيز نخواهد توانست روند نزولی توليد و مصرف اين نوع انرژی را متوقف کند. طرفه آن که در اين اجلاس بحث پيرامون مسائل عراق، ايران و کره شمالی نيز در دستور کار قرار داشت، مسائلی که در وجه عمده باز هم به استفاده از انرژی هستهای در مقياس و ابعاد خطرناک ديگری مربوط میشوند. در واقع بحران ايران و کره شمالی روی خطرناکتر سکه استفاده به اصطلاح صلحآميز از انرژی اتمی است که به تلاش برای ساختن بمب اتمی از همين تکنولوژی برمی گردد.
همه اينها تاييدی بر اين واقعيت است که انرژی اتمی گزينه آسان،بی خطر و آيندهداری نيست. اين انرژی کماکان مقبوليت عام نيافته است، به لحاظ اقتصادی نسبت هزينه/ فايده آن متناسب نيست و دفع زبالههای آن همچنان معضلی حلنشده است. شايد يک انفجار ديگر در مقياس چرنوبيل آخرين ميخ را بر تابوت استفاده از اين نوع انرژی بکوبد.
استفاده صلحآميز همگانی از انرژی اتمی در سالهای پس از جنگ جهانی دوم غرامت و وجهالمصالحهای بود که دولت آمريکا برای جبران بمبهايی که بر سر هيروشيما و ناکازاکی انداخت مطرح نمود. همگانی شدن اين حق در عين حال هديهای به کشورهايی بود که از توليد و استفاده از سلاح اتمی صرفنظر میکنند. ۵۰ سال پس از آن تاريخ ايده استفاده صلحآميز از انرژی اتمی به انسانی میماند که با دستگاه اکسيژن زنده نگه داشته شده است . و همين پيکر بیجان است که کماکان مانع اصلی بر سر راه يک چرخش اساسی در رويکرد به توليد و مصرف انرژیهای تجديدپذير است، انرژی هايی برآمده از باد و نور و تودههای زيستی که بر لزوم استفاده از معجون انرژی اتمی و فسيلی نقطه پايان گذارد و گشايشگر احيای رجوع انسان به انرژیهای اوليه زمين شود.