ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 28.07.2018, 19:47
دریاچه ارومیه، عروس سفیدپوش سیاه بخت ایران

علی اسدی / ایرنا

در فرهنگ عامه ایران سپید پوشی نشان سپید بختی است اما سپید پوشی عروس با نمک ایران، حکایت سیاه بختی و شور بختی اوست که نفس‌هایش به شماره افتاده؛ صحبت از دومین تالاب آب شور جهان است؛ دریاچه ارومیه.

«وقتی ۳۳ پل و پل خواجوی اصفهان که مهندسان وقت و شیخ بهایی آن را آیرو داینامیک ساخته‌اند چنان حیاتش متاثر از آب و هوای زاینده رود است که حالا بعد از خشکیدن آن، انحنا و تَرَک بر داشته است پس صد در صد آثار میراثی اطراف دریاچه ارومیه هم با این وضعیت می تواند تحت تاثیر و تخریب قرار بگیرند.» اینها سخنان نگران کننده اسماعیل کهرم فعال محیط زیست و مشاور سابق رئیس سازمان محیط زیست با ایرنا است.

او می‌گوید: سازه های میراثی اطراف دریاچه ارومیه از آسیاب‌های قدیمی، بازارها و مساجد با رطوبت دریاچه مانوس بودند؛ اینها موجود زنده نیستند که خودشان را با شرایط به وجود آمده ، تطبیق دهند.

من و شما و درختان و حیوانات می‌توانیم خود را با تغییر شرایط آب و هوایی تطبیق دهیم. مثلا تراکم موی گرگ‌های شمال ایران نسبت به همنوعان جنوبی بیشتر است اما یک سازه و بنا این توانایی را ندارد. البته اثر این ناتواتی به سرعت دیده نمی شود و حداکثر یک نسل طول می‌کشد تا خود را نشان دهد. ممکن است از یک درز و جابجایی کوچک آجرها شروع شود ولی در طول۳۰ سال این فروپاشی خود را کاملا نشان می‌دهد.

اغفال از میراث ۷۰۰ میلیون ساله
دریاچه ارومیه به عنوان بزرگترین دریاچه طبیعی داخلی ایران و با قدمتی بیش از ۷۰۰ میلیون سال به دلیل تهدیدات جدی که از سوی مخاطرات طبیعی، انسانی و زیست محیطی بر آن تحمیل شده است روز به روز به مرگ دردناک خود نزدیک ‌تر می شود. از این رو در سال های اخیر بررسی های علمی و پژوهشی مختلف درباره این دریاچه از سوی کارشناسان علوم مرتبط، رشد فزاینده ای داشته که هدف مشترک همه آنها نجات این اکوسیستم طبیعی در شمال غرب ایران است.

شاید در نگاه اول وضع «دریاچه ارومیه» بحثی محیط زیستی تلقی شود اما در این میان یکی از ابعاد بسیار مهم که در بررسی های علمی به شدت مغفول مانده آنجاست که این دریاچه و حوزه میراثی کهن آن برای باستان شناسی پیش از تاریخ ایران حکم گنجینه‌ ای ارزشمند و حیاتی را دارد طوری که یکی از اصلی ‌ترین و غنی ‌ترین منابع دسته ‌بندی‌ های فرهنگی و گاه شماری ‌های تاریخی محسوب می‌ شود.

دریاچه ای که حتی فنون نمک گیری از آن به عنوان یکی از آثار معنوی «میراث نا ملموس» کشور ثبت ملی شده است.

این دریاچه به دلیل تنوع بیولوژیکی نیز به عنوان پارک ملی در فهرست آثار بین المللی «میراث طبیعی» به ثبت رسیده است و بیش از یکصد جزیره کوچک را در خود جای داده که جزایر اشک، اسپیر، قویون داغی (کبودان )، آرزو و اسلامی از مهمترین ‌های آن به شمار می ‌رود.

حتی در فاصله‌‌ای از این دریاچه آثاری نظیر «کلیسای طاطائوس یا قره کلیسا» و «تخت سلیمان» وجود دارد که در یونسکو به ثبت جهانی رسیده است.

وقتی تایتانیک در ایران غرق می‌شود
دریاچه ارومیه میراثی طبیعی و دارای ابعاد ملی و بین المللی است و ناگزیر دغدغه برای احیای آن نیز ابعادی ملی و بین المللی به خود می ‌گیرد.

اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ لئوناردو دی کاپریو بازیگر مشهور هالیوود و برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر جهان در سال ۲۰۱۶ با انتشار عکسی از یک کشتی به گل نشسته در بخش خشک‌ شده دریاچه ارومیه در صفحه اینستاگرام خود که دنبال کنندگان جهانی دارد به نقل از پایگاه جهانی هواشناسی، نوشت: « یک کشتی مخروبه در دریاچه خشک شده ارومیه در شمال غربی ایران. این بزرگترین دریاچه نمک در خاورمیانه است، اما در حال حاضر فقط پنج درصد از آب آن باقی مانده است. از دو دهه پیش به دلیل تغییر آب و هوا، ساخت و ساز سد و کاهش بارندگی، دریاچه رو به خشکی رفته است».

این اقدام مهم و متعارف انساندوستانه از طرف یک چهره بین المللی با یک اقدام متعارف و کاملا آشنای عده ای از کاربران ایرانی اینستا گرام مواجه شد که درباره لیونل مسی، رونالدو و دیگران هم به یاد داریم؛ اینها نمونه‌ای از این واکنش‌ها است:

«لئو بیا قسمت دوم تایتانیک رو تو دریاچه ارومیه بساز، خودم قول می‌دم این بار نزارم غرق شی
- لئو از یارانه این ماه چه خبر؟ واریز نشد؟
- من تو ارومیه نمی‌دونم دریاچه داره خشک می‌شه اونوقت تو از کجا می دونی؟
- دی کاپریو پاشو بیا ایران یه آب دوغ خیار بزنیم با هم. دریاچه رو ولش!»

شاید با خواندن این پیام‌های فارسی جواب چرایی به این روز افتادن دریاچه عزیزمان را بفهمیم.

سخره گرفتن پست این بازیگر دلیل عمده سخره گرفتن و بی اعتنایی به زیست بوم مان نیز هست.

کمپین «من دریاچه ارومیه هستم»
از واکنش بازیگر هالیوودی که بگذریم راه اندازی کمپین «من دریاچه ارومیه هستم» بازیگر مطرح ایرانی هم از دیگر اتفاقات حاشیه ای بود که البته این حرکت نمادین نیز از گزند طعنه و تنش در امان نماند و برخی اصولگرایان معتقد بودند این کمپین به جای آنکه با هدف احیای دریاچه ارومیه شکل گرفته باشد برای احیای موقعیت سیاسی اصلاح طلبان شکل گرفت.

ماجرا از دید آنان بدین گونه است که جمعی از اصلاح طلبان در ارومیه با شکست در انتخابات مجلس شورای اسلامی، دست به نقل مکان از فعالیت سیاسی به فعالیت اجتماعی زدند تا اهداف سیاسی خود را در پوششی اجتماعی پیش برند و با این اوصاف بعد از آمدن رضا کیانیان بازیگر معروف سینما به ارومیه به تشکیل کمپین «من دریاچه ارومیه هستم» اقدام می‌کنند.

اما بی عنایت به جهت گیری‌ها، این کمپین با هدف احیای دریاچه ارومیه قرار بود با جمع آوری امضای شهروندان ایرانی و با ارائه آن به سازمان ملل پشتیبانی و حمایت جهانی برای حفظ بزرگترین دریاچه شور دنیا را خواستار شود.

دریاچه خشکی که نجات غریقش را غرق کرد
با انتخاب حسن روحانی به مقام ریاست‌ جمهوری و شکل‌گیری دولت یازدهم، برنامه نجات دریاچه ارومیه مورد تأکید قرار گرفته و کار گروه ملی نجات دریاچه ارومیه (ستاد احیای دریاچه ارومیه) به مدیریت معاون اول رئیس جمهوری تشکیل شد تا موضوعاتی همچون مقابله با ریزگردها، وضعیت کشاورزی و الگوی کشت در منطقه و تعداد زیاد چاه‌های آب مورد بررسی قرار گیرد.

برخی کارشناسان اعتقاد دارند فعالیت‌های ترمیمی انجام شده در این دوره در کنار حمایت‌های مردمی، موجب کاهش روند تخریب دریاچه ارومیه شد اماهرچه گذشت امیدها برای احیای آن کمرنگ‌تر شد تا خود این ستاد در بی خبری منحل شده است.

برای دریاچه ارومیه گریه کردم
پروفسور پرویز کردوانی از چهره‌های ماندگار که لقب پدر جغرافیای ایران نیز به او اعطا شده، در گفت و گو با خبرنگار فرهنگی گفت: طبق قانون «ظروف مرتبط» این دریاچه خشک خواهد شد. ( شما دو لیوان پلاستکی بگیرید میان اینها یک نی بگذارید بالا پایین رفتن آب در هر لیوانی به سطح آب در لیوان مقابل بستگی دارد). این حرف را من می زنم که بنیانگذار دانشگاه ارومیه‌ و به اقلیم آن منطقه از ۵۰ سال پیش مسلط هستم.

زمانی این دریاچه ۳۲ هزار متر مکعب آب داشت و بسیار زیبا بود. به عنوان یک منطقه گردشگری اساتید دانشگاه‌های خارجی را به تماشای دریاچه ارومیه می‌بردم به خصوص از سال ۵۰ به بعد که کشتیرانی هم در آن راه افتاد. در آن زمان آب دریاچه به اندازه‌ای زیاد بود که گاهی بیم آن می‌رفت که آذرشهر زیر آب برود.

باران، سفره‌های زیر زمینی و رودها سه منبع تامین کننده آب دریاچه ارومیه بودند که بعدها به سه دلیل توسعه کشاورزی (حفر چاه‌های عمیق و نیمه عمیق موتوری با شرکت‌های حفاری در دهه ۴۰ و اوج آن پس از انقلاب)، توسعه صنعت و گسترش شهرنشینی (تامین آب شرب یا مورد نیاز صنعت با سدسازی‌های متعدد بر روی آبراه‌های منتهی به دریاچه) جلوی آن گرفته شد.

دارنده نشان عالی دانش به ایرنا می‌گوید: ادعای باروری ابرها و اقدام نصف کردن آب کشاورزها برای ریختن به دریاچه ظرف این همه سال فایده نداشت.

مدتی من چهره و لباسم را اندکی تغییر دادم و در پوشش مردم محلی به عنوان سرپرست یک تیم دولتی چاه‌های اطراف دریاچه ملکان، بناب، آذرشهر،عجب شیر و اسکو را دور زدیم تا ارومیه و چاه‌های غیرمجاز زیادی را بستیم؛ این چاه‌ها به نفع روستائیان بود اما باید برای مصلحت بزرگتر مردمی آنها را می‌بستیم. اما گویا برای این طرح هم دیر شده بود. وقتی این حرکت ما هم جواب نداده به هتل بر گشتم و گریه کردم و آنجا گفتم دیگر این دریاچه احیا نمی‌شود.

مسئولان استان گلایه کرده بودند که گروه‌های محقق خارجی به نوبت اینجا آمدند و خوردند و رفتند ولی هیچ طرحی برای احیا ندادند؛ پاسخ من این است که آنها دانستند که دیگر این دریاچه قابل احیا نیست.

دولت با همکاری دانشگاه صنعتی شریف سال گذشته هلندی‌ها و دوره‌ای هم آلمانی‌ها را برای ارائه راه چاره به ارومیه آورد ولی هیچکدام به راه حلی نرسیدند.
«اخباری که مدیران استانی در مورد بالا آمدن سطح آب دریاچه می‌دهند صحت ندارد و تنها برای تشویق مسئولان کشوری به منظور ادامه یافتن کار است؛ حقیقت این است که نه تنها آب بالا نیامده بلکه دریاچه آنقدر خشک شده که مثل دشت‌ها نشست هم کرده است.»

اسماعیل کهرم کارشناس ارشد محیط زیست اما نظر دیگری دارد. وی به ایرنا گفت که نظرش نقطه مقابل کردوانی است و افزود: همانطور که بدن پس از جراحی جای بخیه‌ها را ترمیم می‌کند، طبیعت قدرت تطبیق بالایی دارد. برای نمونه در فلسطین اشغالی تالابی را تبدیل به مانژ کردند اما پس از ۳۰ سال منصرف شدند و همان مانژ را به طرح اولیه یعنی تالاب تبدیل کردند و نتیجه این شد که همه گیاهان و حیوانات آبزی ریز هم بر گشتند.

این قول من یک قول علمی است که اگر آب کافی و دائم به دریاچه بیاید همه آسیب‌ها رفع و دریاچه احیا می‌شود طوری که حتی آرتمیا (تنها موجود زنده دریاچه ارومیه) هم بازمی‌گردند.

نشستند و گفتند و برخاستند
کهرم که خود زمانی عضو «کمیته احیای دریاچه ارومیه» در دولت بوده درباره علل ناکارآمدی این کمیته گفت: آقای کلانتری که اکنون رئیس سازمان محیط زیست است آن زمان رئیس کمیته احیای دریاچه ارومیه بود. این کمیته با نیت خیر از اوایل دولت روحانی و زمان فعالیت خانم ابتکار شروع شد اما انحلال آن دو دلیل عمده داشت: پول و بودجه کافی در حدود میلیاردها تومان برای تزریق آب به دریاچه تحقق پیدا نکرد و دلیل مهمتر اینکه کار باز گرداندن ۳۷ میلیارد مکعب آب به این دریاچه کار این کمیته نبود؛ این کمیته از زمان تشکیل هیچ عملکرد مثبتی نداشت. یک هفته دستور جلسه بررسی رسوبات و یک هفته حرف‌های کلی و دهن پر کن زدن بود و چون هیچ سودی به حال دریاچه نگون بخت نداشت و کار این کمیته به نشستن و گفتن و برخاستن خلاصه شده بود، پیش از انحلال، آنجا را ترک کردم.

« تصاویر فضایی نشان می‌دهد ۷۳ هزار حلقه چاه با مجوز و بی مجوز در اطراف ارومیه حفر شده است؛ این شوخی نیست. در ثانی با پول که نمی شود آب خرید؛ زمانی آقای جهانگیری گفت از کشورهای همسایه آب می خریم و تزریق می‌کنیم اما حرف ایشان بدون پشتوانه بود. چون در سال ۲۰۱۸ کشوری به ما آب نمی فروشد.

مرثیه حماسی اشک و باران
جمله کردوانی عضو بنیاد مطالعات آسیایی، شبکه آب خاورمیانه مثل شوکر عمل می‌کند: «به دلایل اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و سیاسی دریاچه ارومیه باید تعطیل شود»!

جمله‌ای که به خاطرش از جانب یکی از شهروندان جوان و متعصب ارومیه به مرگ تهدید هم شده است.

وی در توجیه این نظر توضیح داد: یک روز هنگام بازدید در نزدیکی پیرانشهر و سردشت، رود عظیمی دیدم که از ایران به عراق می رفت به نام «الزاب الصغیر»؛ به این اندیشیدم وقتی دولت آب ارس و سایر آبها را برای تامین آب شرب و کشاورزی می‌خواهد می تواند روی این رودخانه که به عراق می رود حساب باز کند اما پس از تحقیق متوجه شدم، هرچه در این دریاچه آب ببندند چون دیر شده، ازجمله تخلیه آب سفره‌های زیر زمینی آنجا و اطرافش، آب به زیر زمین فرو خواهد رفت و کار بیهوده‌ای‌ست.

بنابراین حالا که دیگر امیدی نیست اگر خودمان زودتر دریاچه را خشک کنیم از نظر اقتصادی از اتلاف پول و انرژی جلوگیری کرده ایم از نظر زیست محیطی هم هزاران هکتار زمین قابل کشت گیرمان می‌آید و از نظر سیاسی هم کشورهای خارج نمی گویند توانایی نگهداری نداشتند ایران و ضعیف قلمدادمان نکنند.

متاسفانه الان چون نمی توانند از آب شرب مردم بزنند، از ۱۲ نقطه فاضلاب محلی شهرها را در دریاچه ارومیه می ریزند که نه تنها بی فایده است بلکه هزاران بیماری به عمل می آورد.

چمچاره کردن!
کردوانی برای برون رفت از این معضل راه حلی ارائه می کند که به قول ادبا و قدما بیشتر چمچاره کردن از سر ناچاری است تا چاره کردن؛ او می گوید: من پیشنهاد کردم اگر بخواهید به فرض محال دریاچه را احیا کنید با این سطح بالای نمک چیزی شبیه بحرالمیت و غیرقابل استفاده به ‌دست می‌آید اما اگر خشک شود می‌توان آن را پس از خالی کردن نمک به «بزرگترین پارک حیوانی- گیاهی ایران و جهان» تبدیل کرد.

اگر این کار را ظرف دو یا سه سال انجام دهند آنجا آماده کشت می‌شود. آلمانی‌ها نیز پس از بازدید پیشنهاد تبدیل این دریاچه را به پارک خورشیدی مطرح کردند تا برق تمام استان‌های مجاور را تامین کند و یک گروه دیگر گفتند نمکش را جمع کنید تا منابع طبیعی آنجا را جنگل کاری کند.

من می‌گویم بعد جمع آوری نمک کف دریاچه، میلیاردها تومان درآمد حاصله را شن و ماسه بخرند و به اندازه ده سانتی در کف این دریاچه بریزند تا انواع بخصوصی از گیاهان انجا کاشته شود بدین ترتیب به جای گرد و غبار نمک که همه از آن بیم داریم، بادهای خنک از روی این پارک گیاهی روانه تبریز و دیگر شهرها می شود و با کمک به ایجاد حیات وحش، زیبایی جایگزینی به منطقه باز می‌گردد.

البته نظر کردوانی مخالفان بسیاری در حوزهٔ محیط زیست کشور دارد. حسین آخانی گیاه‌شناس و استاد دانشگاه تهران، تأکید می‌کند که یک دانشمند نباید مطالب اثبات نشده و خیالی را در مجامع عمومی نشر دهد. او می‌گوید عدم آگاهی دکتر کردوانی به اصول اکولوژی باعث شده با کم شدن آب دریاچه ارومیه حکم به مرگ آن بدهد.

مخالف دیگر فرضیه مطروحه کردوانی، محمد درویش، کارشناس محیط زیست و عضو هیات علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع در این باره معتقد است: این نمک در حدود ۱۰ میلیارد تن است. بهترین راه مهار آن برای تبدیل نشدن به معضل زیست‌ محیطی این است که دریاچه احیا شود و نمک‌ها دوباره به زیر بستر آب دریاچه بروند. اگر فرض را بر این بگیریم که این نمک‌ها با استفاده از کامیون‌های ۱۰ تنی جمع شده و به خارج از منطقه حمل شوند، ما نیاز به یک میلیارد کامیون داریم، حالا اینکه این نمک‌ها بعد از حمل به کجا برده شوند نیز خود داستان دیگری است.

اما کردوانی در پاسخ این کارشناسان به ما می گوید: آنها که می گویند میلیاردها تن نمک کجا برود؟ بدانند که این نمک با نمک کویر فرق دارد خالص و بی گل است؛ خوراکی نیست ولی صنعتی است. ما برای استخراج نفت و تولیدات پتروشیمی همه ابزار و اشیایی که ما روزمره استفاده می‌کنیم احتیاج شدیدی به آن داریم. مثلا بهترین ماده برای تولید خمیردندان است.

دیگر آن که می‌توانیم بخش زیادی از آن را صادر کنیم چون اروپا بخاطر هوای مرطوب نمک ندارد و پروسه تولید نمک از آب دریا آنجا گران تمام می‌شود.

با ریختن ۴۰ درصد از آب کشاورزی استان به دریاچه، باعث مهاجرت بیشتر کشاورزان نشوید! بیاید و بپذیرید که دریاچه ارومیه احیا نمی شود در شان کشاورزان ارومیه‌ای نیست که خانه و کاشانه را رها کرده و پیک موتوری و کارگر آواره تهران بشوند.

جالب اینجاست که در این تضارب و تنافر آرا از کهرم دو راه نجات شنیده می‌شود که کردوانی می گوید خود کاشف اولین راه پیشنهادی اوست که انجامش نتیجه بخش نخواهد بود.

آنجا که کهرم می‌گوید: اینکه دولت در این سالها با احداث ۳۶ سد در مقابل آب های منطقه جلوی شریان‌های رودخانه‌های جاری منتهی به دریاچه ارومیه را گرفته و حالا برای جبران، آب کشاورزی را بدون آنکه نتیجه ای داشته باشد به آنجا می‌ریزد و تنها نتیجه‌اش فشار و استرس روی کشاورزان است.

اما گویا رودخانه‌ای داریم به نام « زاب » که به عراق می‌ریزد می توان با ایجاد یک تونل انحرافی آب آن را به دریاچه ارومیه برد ولی دو اشکال بزرگ وجود دارد اول اینکه کلّ آن حدود ۶۰۰ میلیون متر مکب در سال است که در همان زمان انتقال ۴۰۰ میلیونش با در نظر گرفتن شدت تابش آفتاب و میزان تبخیری که در آن منطقه هست از بین می‌رود و حتی اگر کامل هم وارد شود در طول یک فصل تابستان تبخیر خواهد شد.

«آخ اگه بارون بزنه»!(۱)
اما راه حل مقبول طبع استاد کهرم که اجرای هرگونه طرحی را اتلاف پول و وقت و سرمایه می داند: همیشه ما به خدا امید داشتیم حالا هم فقط باید به آسمان چشم بدوزیم که باران کافی ببارد و گرنه با تخصیص بودجه و کمیته احیا وهر اقدام دیگری هیچ نتیجه‌ای حاصل نمی شود.

اینکه هرکارشناسی نظری دارد محترم است اما مهم این است که «نخستین مصوبه دولت تدبیر و امید» که احیای دریاچه ارومیه بود هنوز به بار ننشسته و نفس‌های خطه قهرمان پرور بزرگ زادگان ارومیه همچون قهرمان اسطوره‌ای‌اش ناصرخان حجازی به شماره افتاده.

امید که این میراث طبیعی، ملی و مواریث فرهنگی پیرامونی آن زایل نشود و کارمان به «از پیش کسی کار کسی نگشاید... امید، به کردگار می باید»(۲) ختم نشود.

برای دریاچه ارومیه‌های دیگر وطن
برای تن رنجور ایران!

—————————————————-
۱.بخشی از ترانه هفته خاکستری خوانده شده توسط فرهاد مهراد۱۳۵۳ که در شعر «دخترای ننه دریا» احمد شاملو به سال ۱۳۵۷ هم استفاده شد.
۲. ابوسعید ابوالخیر