ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 31.07.2016, 9:30
ارومیه پاک شد از «دلشوره»‏

گفت‌وگو با مدیر دفتر ‏برنامه‌ریزی ستاد احیای دریاچه ارومیه

بررسی سه فاز نجات و چگونگی دو برابر ‏شدن آب دریاچه در گفت‌وگو با مدیر دفتر ‏تلفیق و برنامه‌ریزی ستاد احیا
دلشوره‌های نمکین دریاچه با ‏‏۱۰ میلیارد تن نمک در حال رنگ باختن است. ۸ ‏درصد کاهش برداشت آب و صرفه‌جویی ۶۰۰ ‏میلیون مترمکعبی، سطح آب ارومیه را از ۱.۱ به ‏‏۴.۲ میلیارد مترمکعب رسانده است؛ عددی دو ‏برابر سطح گذشته.

دو سال از اقدامات ستاد ‏احیای دریاچه ارومیه گذشته و این نتیجه پس از ‏اجرای فاز نخست از سه فاز تعریف شده به دست ‏آمده است. با این حال انتقادات به فعالیت‌های ‏ستاد احیا بسیار است. از نحوه هزینه‌کرد بودجه و ‏ایراد به بدنه کارشناسی گرفته تا منتسب کردن ‏پرآب‌تر شدن ارومیه به بارندگی‌ها. نقدهایی که ‏کارشناسان در دو سالی که از آغاز فعالیت تیم ‏دکتر کلانتری با ۷۵۰ متخصص می‌گذرد آنقدر ‏پررنگ شده بود که اسباب ترتیب دادن ‏گفت‌وگویی با مسعود تجریشی، مدیر دفتر تلفیق ‏و برنامه‌ریزی ستاد احیای دریاچه ارومیه شود. او ‏در پاسخ به این نقدها می‌گوید: «بارش‌های ‏امسال با سال گذشته تفاوتی نکرده است. با این ‏حال حجم آب دریاچه از ۱.۱ میلیارد متر مکعب ‏در سال قبل با وجود نرخ بارندگی ثابت نسبت به ‏سال گذشته به ۴.۲ میلیارد متر مکعب افزایش ‏یافته است بنابراین به نظر نمی‌رسد بارندگی تاثیر ‏چندانی در این افزایش داشته باشد.»

یکی از ‏کارهایی که ستاد در این مدت انجام داد اتصال ‏رودخانه زرینه رود به سیمینه رود بود. دلیل این ‏کار هم مشخص بود. وقتی آب در رودخانه جاری ‏می‌شود در دشت پخش شده و این به معنی ‏تبخیر آن است. پس از اتصال دو رود، بارش‌های ‏سال گذشته به دریاچه منتقل شد و در دشت‌ها ‏تبخیر نشد. این اقدام صرفه‌جویی حدود ۶۰۰ ‏میلیون متر مکعب آب به همراه داشت. در ‏مجموع اقداماتی که ستاد احیا باید انجام دهد در ‏قالب ۳هزار و ۳۰۰ پروژه تعریف شده است با این ‏وجود نجات ارومیه به تنهایی کار آسانی نیست و ‏به همین دلیل دعوت شد از نمایندگان کشورها. ‏به جز کارشناسانی که برای بازدید حضور پیدا ‏کردند و نظرا‌ت‌شان را ارایه دادند؛ اخیرا در وزارت ‏امور خارجه جلسه‌ای با سفرای ۲۵ کشور برگزار ‏شد.

بنا بر تاکید تجریشی کشورها مسوول ‏هستند در برابر سایت بین‌المللی ارومیه و اگر ‏روزی این دریاچه خشک شود؛ کشورها نیز در ‏مقابل این اهمال‌شان باید پاسخگو باشند. جامعه ‏بین‌المللی نسبت به هر موضوع بین‌المللی ‏وظیفه‌ای دارد کمااینکه ما هم با توجه به اینکه ‏دریاچه در کشور ما واقع شده وظایفی داریم. اگر ‏این دریاچه خشک شود تبعات آن دامنگیر ‏کشور‌های منطقه و دیگر کشورها نیز می‌شود به ‏همین دلیل است که دولت ژاپن پا به میان ‏گذاشت و ۳.۶ میلیون دلار تامین اعتبار کرد. با ‏تمام این اقدامات اما احیای دریاچه‌ای که ۲۰ ‏سال در معرض تهدید اضافه برداشت و استفاده ‏نادرست بوده، کار راحتی نیست و دو ساله انجام ‏نمی‌شود.

بر این اساس مسعود تجریشی، مدیر ‏دفتر تلفیق و برنامه‌ریزی ستاد احیای دریاچه ‏ارومیه از برنامه‌های طرح‌ریزی‌شده برای احیای ‏‏۱۰ ساله ارومیه به «اعتماد» می‌گوید. ‏


‌ وضعیت دریاچه ارومیه در ابتدای دولت ‏یازدهم آنقدر بحرانی بود که ستادی ویژه ‏برای احیای آن تشکیل شود و ردیف اعتباری ‏اختصاصی برای آن در نظر گرفته شود. در ‏نقطه آغاز کار وضعیت چگونه بود و در این ‏دو سال به چه نتایجی رسیده‌ایم؟
وضعیت دریاچه ارومیه را می‌توان آیینه‌ای از ‏وضعیت کل کشور دانست. با وجود اینکه ما در ‏منطقه‌ای خشک زندگی می‌کنیم اما الگو‌های ‏توسعه کشور بر اساس چنین شرایط اقلیمی ‏طراحی نشده است. یک نمونه بارز این الگوهای ‏توسعه ایجاد کارخانه فولاد به عنوان صنعتی که ‏حجم عظیمی آب نیاز دارد، در استان یزد است. ‏وقتی به این نمونه نگاه می‌کنیم این پرسش به ‏ذهن می‌رسد که بر اساس چه الگویی در یکی از ‏کم‌آب‌ترین مناطق کشور یکی از پر مصرف ‏‌ترین صنایع را بنا کرده‌ایم. امروز در دنیا ‏براساس آمایش سرزمین الگوهای توسعه تعریف ‏می‌شود به‌طور مثال کشورها در مناطقی که آب ‏فراوان است اقدام به تاسیس نیروگاه کرده و ‏سپس صنایعی را که برای تولید به برق فراوان نیاز ‏دارند در آنجا مستقر می‌کنند. اگر دقت کنید ‏می‌بینید عمده تولیدکنندگان آلومینیوم در ‏کشور‌های حوزه خلیج فارس مستقر شده‌اند. این ‏استقرار به‌دلیل اشتیاق آنها به این تولید نیست ‏بلکه پس از محاسبات دریافته‌اند هزینه تامین ‏انرژی بیشترین سهم را در قیمت تمام شده ‏آلومینیوم دارد و به همین دلیل باید در ‏کشور‌هایی مانند عربستان و امارات که هزینه ‏تامین انرژی پایین است، مستقر شوند. اما ‏متاسفانه ما در کشور به این موضوع که به ‏اصطلاح آمایش سرزمینی گفته می‌شود، توجه ‏نکردیم یا به‌طور سطحی به آن پرداختیم. بر ‏همین اساس در دوره‌ای در اطراف دریاچه ارومیه ‏با دیدن منابع آب فراوان به کاشت چغندر که ‏گیاهی پر مصرف است، اقدام کرده‌ایم و به دلیل ‏نداشتن طراحی درست در مورد توسعه حوزه‌های ‏آبریز کشاورزی در آن مناطق به‌طور بی‌رویه‌ای ‏این کشت گسترش پیدا کرد.

‌ براساس الگویی که شما از آن نام بردید؛ ‏گیاهان پر مصرف در منطقه پرآب ارومیه ‏کشت شد. پس چه شد که بعدها این نوع ‏کشت به عنوان طرحی مخرب شناخته شد؟
البته این نکته که کاشت محصولات پر مصرف یا ‏تاسیس واحد‌های صنعتی که نیاز به آب فراوان ‏دارد باید در مناطق پر آب انجام بگیرد، درست ‏است و اشکالی بر این موضوع وارد نیست اما ‏سوالی که مطرح است این است که ما مجاز به ‏استفاده از چند درصد آب حوزه‌های آبریز ‏هستیم. تحقیقات نشان می‌دهد برای آنکه ‏مصرف آب منجر به بروز تنش‌های آبی نشود ما ‏مجاز به استفاده از ۴۰ درصد از این آب‌ها هستیم ‏و از محل ذخیره ۶۰ درصد باید کمبود آب در ‏دوره‌های کم آبی جبران شده و به عنوان ذخایر ‏استراتژیک نگهداری شود. این در حالی است که ‏ما در حوضه‌های آبریز دریاچه ارومیه بیش از ۷۰ ‏درصد آب را مصرف می‌کردیم و باورمان این بود ‏همیشه آب وجود خواهد داشت. حتی تا همین ‏چند سال اخیر شاید ۳ سال قبل‌تر، هنوز برخی ‏مسوولان کشور بر این باور بودند که باید از ۱۰۰ ‏درصد منابع آب استفاده کرد، سه سد از سدهای ‏بزرگ حوضه آبریز دریاچه ارومیه در سال ۱۳۸۹ ‏به بهره‌برداری رسیده‌اند. مدت‌ها طول کشید تا به ‏مسوولان ثابت کردیم این عدد یک‌درصد پذیرفته ‏شده و حاصل یک تجربه جهانی است. در سایر ‏حوزه‌ها مثل گندم مسوولان حوزه برای ‏ذخایرشان حداقلی تعیین می‌کنند. به‌طور مثال ‏عنوان می‌کنند معادل مصرف یک سال کل ‏کشور باید در سیلو‌ها گندم ذخیره بماند تا در ‏صورت بروز مشکل تا یک سال پیش‌ رو با کمبود ‏مواجه نشویم.

‌ تعادل در منطقه دقیقا از چه زمانی بر هم ‏ریخت؟
از زمانی که پمپ‌های آب در داخل رواج پیدا ‏کردند تعادل طبیعی که بین منابع و مصرف آب ‏وجود داشت از بین رفت. تا پیش از اینکه حفر ‏چاه با ماشین آلات صنعتی امکان پذیر شود ‏وضعیت متعادل بود و مردم با توجه به کم یا زیاد ‏بودن آب مثلا در قنات مصارف خود را مدیریت ‏می‌کردند و اگر آب قنات کم بود کمتر مصرف ‏می‌کردند. از دهه ۵۰ که ماشین‌آلات در استخراج ‏آب به کار گفته شد؛ استفاده نامتعادل از ذخایر ‏آبی نیز آغاز شد. زمانی که دست‌اندازی به ‏طبعیت الگو می‌شود باید شاهد آسیب‌های آن نیز ‏باشیم. در دو دهه اخیر استفاده از منابعی که ‏تجدپذیر نیستند مانند ذخایر آب افزایش یافت. ‏در گذشته تصور می‌شد آب مانند نفت نیست که ‏پس از مصرف جایگزینی برای آن نباشد و بارش ‏باران می‌تواند دوباره این منبع را تجدید کند در ‏صورتی که این تجدید منبع اگر به موقع انجام ‏نشود دیگر امکانی برای تجدید نخواهد داشت و ‏ظرفیت ذخیره‌سازی از بین می‌رود. در واقع ‏تکنولوژی جدید به ما توان رصد کردن ‏آسیب‌های تکنولوژی دیگری را می‌دهد که همان ‏استخراج آب با ابزارآلات صنعتی است. امروز همه ‏جا دیگر صحبت از تغییرات اقلیم است و حتی در ‏ساخت بنا هم آن را در نظر می‌گیرند. کشوری ‏مانند ایران که با حساسیت کمتری نسبت به ‏موضوع تغییر اقلیم برخورد کرد با مشکلاتی ‏مانند خشک شدن دریاچه ارومیه و بسیاری دیگر ‏از مناطق مانند دریاچه پریشان و تالاب گاو خونی ‏و دریاچه بختگان مواجه شد.

‌ همانطور که تاکید کردید الگوی نامناسب ‏توسعه در تمام مناطق کشور وجود داشته ‏است. چرا مشکل دریاچه ارومیه از همه ‏پررنگ‌تر مطرح و پیگیری شد؟
دلایل زیادی مطرح است. این دریاچه با داشتن ‏‏۴۰ میلیارد متر مکعب آب تعدیل‌کننده دما و ‏تفرجگاهی بود که به آذربایجان هویت می‌بخشید ‏و در منابع و کتاب‌های جغرافیا دومین دریاچه ‏بزرگ آب شور دنیا مثالی قابل رویت قلمداد ‏می‌شد که دارای شهرت جهانی ارزشمندی بود. ‏در ۲۰ سال اخیر تقریبا ۲۰درصد از میزان ‏بارندگی‌ها و تولید روان آب‌های‌مان کم شده ‏است که حجمی معادل ۲ میلیارد متر مکعب در ‏سال است. بدین‌ترتیب هر سال آب ورودی به ‏دریاچه ارومیه ۲ میلیارد متر مکعب کمتر شده ‏که ریشه در تغییرات اقلیمی و توسعه زمین‌های ‏کشاورزی از حدود ۳۵۰ هزار هکتار به نزدیک ‏‏۵۰۰ هزار هکتار در دهه اخیر رسیده است که این ‏افزایش هم نزدیک به ۲ میلیارد  متر مکعب آب ‏دیگر را مصرف می‌کند که مانع رسیدن این آب ‏به دریاچه می‌شود. این میزان کاهش آب ورودی ‏از اصلی‌ترین دلایل خشک شدن دریاچه ارومیه ‏است. هکتار‌ها از زمین‌های منطقه که تحت ‏کاشت دیم محصولاتی مانند تنباکو و انگور بودند ‏با دیدن سهولت بیشتر در دسترسی به آب به ‏دلیل وجود سد‌های جدید الگوی کاشت خود را ‏تغییر دادند و کاشت دیم را کنار گذاشتند و به ‏سمت کاشت سیب، گندم آبی و یونجه حرکت ‏کردند. تب سد‌سازی به دلیل اینکه احساس ‏می‌شد آب بیشتری در دسترس است کمک ‏می‌کرد تا باغ‌های بیشتری ایجاد شود و ‏کشاورزان به پرورش گیاهان پرمصرف‌تر بپردازند. ‏این تغییر الگوی کاشت وابستگی و استفاده از آب ‏را روز‌به‌روز افزایش داد و به کاهش سطح ذخایر ‏آبی منجر شد و هشدار‌های کارشناسان مردم را ‏هم نسبت به این موضوع حساس کرد و به صحنه ‏آورد. این فشارها منجر شد دولت قبل کار ‏گروه‌هایی تشکیل دهد با این حال این ‏فعالیت‌های دولت به دلیل اینکه هم نتوانست ‏مساله را عمیق ببیند و هم نتوانست آن را ‏یکپارچه مدیریت کند و هم اقدام عملی را انجام ‏نداد؛ موفقیت‌آمیز نبود.

این عدم توفیق موجب ایجاد ستاد احیا ‏شد؟
در بهمن ۱۳۹۲ دولت آقای روحانی با توجه به ‏تبعات اجتماعی- زیست‌محیطی که خشک شدن ‏دریاچه ارومیه می‌توانست داشته باشد کار‌گروهی ‏دیگر تشکیل داد در آن زمان تصور این بود که ‏اگر دریاچه خشک شود گردوغبار آن مناطق ‏شرق دریاچه را از بین خواهد برد و در نتیجه آن ‏مردم باید از آن مناطق تخلیه شوند و به مناطق ‏دیگر کوچانده شوند که این مساله مشکلات ‏اجتماعی زیادی ایجاد می‌کرد. از طرفی دریاچه ‏ارومیه یک سایت بین‌المللی است و توجه بسیاری ‏از نهادهای جهانی به آن معطوف است. حتی در دولت قبل عده‌ای از ‏اعضای خانه کشاورز که به صورت نمادین در کنار ‏دریاچه تجمع کرده بودند به بهانه اینکه چنین ‏تجمعاتی در یک استان مرزی خطر امنیتی دارد، ‏بازداشت شدند. بنابراین جنبه‌های این مساله ‏بسیار فراتر از یک موضوع محیط‌زیستی و یک ‏مطالبه‌گری مردمی معمولی پیش رفت و با روی ‏کار آمدن دولت آقای روحانی دریاچه ارومیه ‏تبدیل به نخستین اولویت‌های برنامه‌ریزی دولت ‏شد.

‌ از ۱۹ ‌بندی که ستاد احیا برای دریاچه ‏ارومیه تعیین کرده بود؛ چند بند به توافق ‏نهایی رسید؟
آقای روحانی در مورد دریاچه ارومیه کارگروهی ‏تشکیل دادند تا برخلاف کارگروه‌های دولت قبل ‏توان اجرایی هم داشته باشد و به همین منظور ‏وزیر نیرو را نیز مامور کردند تا در این زمینه ‏فعالیت کند. آقای وزیر هم کار خود را با جلساتی ‏در دانشگاه تهران آغاز کرد و به ۱۹ راهکار برای ‏شروع طرح احیای دریاچه رسیدند. شاید هر ۱۹ ‏راهکار فنی نبود اما مقدمه‌ای برای حرکت در ‏این‌راستا بود. پس از چند ماه آقای چیت‌چیان ‏اعلام کرد کار احیای دریاچه به‌حدی است که او ‏نمی‌تواند به امور وزارتخانه رسیدگی کند یا باید ‏مسوول احیا دریاچه باشد یا وزیر نیرو. پس از آن ‏بود که آقای دکتر کلانتری برای مدیریت این کار ‏انتخاب شد. برای شروع ایشان به همراه مهندس ‏کشاورز جلسه‌ای با حدود ۲۰ نفر از اساتید و ‏صاحبنظران در دانشگاه صنعتی شریف برگزار ‏کردند و در آن جلسه به ما اعلام کردند که ‏می‌خواهند مدیریت علمی مساله را به دانشگاه ‏صنعتی شریف واگذار کنند. ما هم برای همکاری ‏اعلام آمادگی کردیم. جلسات با همین افراد برای ‏بررسی صورت‌مساله و کار‌هایی که تا آن زمان ‏انجام شده بود چندبار دیگر تکرار شد نهایتا به ‏این نتیجه رسیدیم که با این ساختار کاری از ‏پیش نمی‌رود و نیاز به یک نهاد ساختارمند است ‏که در آن برای بررسی عمیق مشکل و حل سریع ‏آن گردش کاری وجود داشته باشد. این نهاد هم ‏باید نگاهی عملیاتی و اجرایی به مساله داشته ‏باشد و هم علم و تجربه جهانی را مدنظر قرار ‏دهد. در جلسات‌مان به این نتیجه رسیدیم که اگر ‏این مجموعه جدید ساختار حقوقی مشخصی ‏نداشته باشد به نتیجه نمی‌رسد به همین جهت دو ‏جلسه با بخش حقوقی نهاد ریاست‌جمهوری ‏داشتیم و پیشنهاد ما تشکیل کارگروهی با ‏اختیارات اصل ۱۳۸ قانون اساسی بود که با توجه ‏به این اصل کارگروه می‌تواند جایگاه دولت را ‏داشته باشد.
هدف ما سرعت بخشیدن به امور بود ‏برای اینکه بشود به‌جای دولت تصمیم گرفت تنها ‏راه قانونی نیز اصل ۱۳۸ بود. آقای دکتر روحانی ‏ابتدا مخالف این موضوع بودند. به این جهت که ‏در دولت قبل آقای احمدی‌نژاد بسیاری از امور ‏حاکمیتی را با استفاده از این قانون به کارگروه‌ها ‏واگذار کرده بود که به نظر ایشان این کار مطلوب ‏نبود و نمی‌خواستند خودشان هم تصمیمات ‏حاکمیتی را به کارگروه‌ها واگذار کنند اما نهایتا ‏استثنا قایل شدند و به عنوان تنها کارگروه ‏زیرمجموعه اصل ۱۳۸ با واحد حقوقی به توافق ‏رسیدیم و کارگروه با اختیارات اصل ۱۳۸ با ‏ریاست آقای جهانگیری و عضویت چند تن از وزرا ‏به دبیری آقای کلانتری تشکیل شد و دانشگاه ‏صنعتی شریف نیز برای هماهنگی بهتر با ‏دستگاه‌های اجرایی جدا از مباحث فنی که در ‏تهران انجام می‌شد دفاتری در دانشگاه تبریز و ‏دانشگاه ارومیه تاسیس کرد. بعد از ایجاد ساختار ‏حالا نوبت تعریف وظایف بود آقای دکتر روحانی ‏فرصت پنج ماهه‌ای مقرر کردند تا ما راهکار‌های ‏خود را ارایه دهیم آقای کلانتری هم اعلام کردند ‏می‌خواهم مجموعه در ارایه راهکار‌ها به اجماع ‏برسد. بدین‌ترتیب نخستین اقدامی که انجام ‏دادیم بررسی دوباره و دقیق ۱۹ راهکاری که پیش ‏از این به آن رسیدند در کارگروه‌های تخصصی ‏مجموعه بود. حدود ۷۵۰ نفر در کمک به ما ‏مشارکت داشتند از کارشناسان و اساتید تا ‏نخبگان و مردم عادی که به مسائل منطقه اشراف ‏داشتند. این افراد را در قالب کارگروه‌ها و ‏کمیته‌ها دسته‌بندی کردیم و در بررسی مجدد ‏‏۱۹ راهکار، حدود ۷ راهکار را حذف کردیم و پس ‏از آن راهکار‌های خود را هم به راهکار‌های قبلی ‏اضافه کردیم و مجموعا به ۲۷ راهکار رسیدیم. ‏برخی این راهکارها تسهیل ورود آب به دریاچه یا ‏به اصطلاح پروژه لایروبی آبریز‌ها بود. بخش دیگر ‏راهکار‌ها نیز به کنترل و حفظ وضعیت موجود ‏موج گرد و غبار در منطقه مرتبط می‌شد. در این ‏زمینه با شناسایی کانون‌های بحران با حمایت از ‏اقداماتی مانند درختکاری سعی در کاهش ‏اثرات منفی گرد و غبار داشتیم. اقدامات دیگر در ‏قالب حرکت‌های نرم‌افزاری و مطالعاتی شکل ‏گرفت. در این بخش به عنوان نمونه مطالعه روی ‏توان استحصال صنعتی از نمک کف دریاچه با ‏رعایت مسائل محیط‌زیستی صورت گرفت. بخش ‏دیگر راهکار‌های ما که از نظر من شاه‌بیت ‏اقدامات است راهکار‌های مربوط به کاهش ‏برداشت بود. برای اینکه جلوی برداشت بی‌رویه ‏مردم را از منابع آب بگیریم به این نتیجه رسیدیم ‏که باید میزان ۷۰ درصدی برداشت آب را کاهش ‏دهیم و این عدد را به ۴۵ درصد برسانیم لذا این ‏موضوع را هدف قرار دادیم و طبق برنامه مشخص ‏کردیم تا ۵ سال، هر سال ۸ واحد درصد کاهش ‏مصرف آب داشته باشیم. به این ترتیب پس از ‏پایان دوره ۵ ساله به عدد مورد نظر که همان ‏میزان مصرف ۴۵درصدی بود، خواهیم رسید. ‏اقدامات دیگر نیز کنترل برداشت‌های غیرمجاز ‏بود. واقعیت این است که هیچ حاکمیت بر آب ‏منطقه وجود نداشت. به عبارت دیگر هرکس مایل ‏بود با حفر چاه می‌توانست اقدام به برداشت آب ‏کند یا به برداشت غیرمجاز آب از کانال‌های ‏آبرسانی اقدام می‌کرد. ما عکس‌هایی داریم که در ‏یک کانال با طول کمتر از ۲۰۰ متر که حقابه ‏مشخصی از قبل داشت حدود ۱۴۰ پمپ غیرمجاز ‏قرار داده شده بود. آخرین دسته از راهکارهای ما ‏انتقال آب از نقاط دیگر به سمت دریاچه بود. در ‏کل مجموعه ۲۷ راهکار در قالب ۶ محور اصلی ‏دسته‌بندی شد که هرکدام از این راهکار‌ها در ‏مرحله اجرایی به پروژه‌های متعددی تبدیل ‏می‌شود مثلا یک راهکار که زیرمجموعه محور ‏تسهیل ورود آب به دریاچه محسوب می‌شود ‏راهکار لایروبی رودخانه‌هاست. ما ۱۴ رودخانه در ‏منطقه داریم که آبریز دریاچه ارومیه است و این ‏دست‌کم به معنی ۱۴ پروژه است البته ممکن ‏است در برخی موارد مثلا لایروبی رودخانه ‏آجی‌چای نیاز به پنج پروژه فرعی دیگر هم داشته ‏باشد یا باز در همین محور اتصال آب زرینه‌رود به ‏سیمینه‌رود یک پروژه با زیرپروژه‌های زیاد است. ‏به‌طورکلی می‌توان گفت در مجموع برای این ۲۷ ‏راهکار ۳۳۰۰ پروژه در دست اجرا داریم.

‌ دوره زمانی اجرای این پروژه‌ها چه مدتی ‏است؟
یک دوره ۱۰ ساله برای اولویت پروژه‌ها تعریف ‏کردیم. کارشناسان به ما اعلام کردند اگر نتوانید ‏در سه سال وضعیت دریاچه را تثبیت کنید به ‏دلیل اینکه آبی برای حل کردن نمک وجود ندارد ‏ارتفاع کف دریاچه افزایش می‌یابد و دیگر آب ‏روی آن سوار نمی‌شود پس ما سه سال اول را ‏دوره پروژه‌های احیای دریاچه و هفت سال بعد را ‏دوره احیا قرار دادیم. منظور از احیا این است که ‏دریاچه به شرایطی برگردد تا آرتیمیا بتواند به ‏حیات خود در آن ادامه دهد. پس احیا در سه فاز ‏تعریف شد. فاز نخست تثبیت، فاز دوم رسیدن به ‏مرحله احیا و فاز سوم احیا بود. پروژه‌های احیا را ‏نیز در افق ۱۱ساله برنامه‌ریزی کردیم و در ‏برش‌های سالانه مشخص کردیم چه اقداماتی باید ‏انجام شود و بودجه موردنیاز برای انجام آن، چه ‏مقدار و در انتهای هر سال تراز و سطح آب چقدر ‏باید باشد.

‌ چرا باید دوره احیا اینقدر طولانی باشد؟ ‏برخی معتقدند ستاد احیا از ظرفیت‌های ‏کامل کارشناسی برخوردار نیست و بعضا ‏راهکارهایی که در ستاد مطرح می‌شود ‏عواقب زیست محیطی دارد. ‏
اگر دولت تمام منابع خود را هم به‌کار بگیرد باز ‏امکان احیا در مدت کمتر از این وجود ندارد. باید ‏در نظر گرفت که طرح احیای دریاچه‌ها در سایر ‏نقاط جهان نیز در دوره ۱۵ الی ۲۰ ساله انجام ‏می‌شود به هر حال مجموع ۷۵۰ نفر کارشناسان ‏داخلی و خارجی ما به این نتیجه رسید که با ‏کاهش مصرف آب و پروژه‌های مانند لایروبی و با ‏مشارکت مردم در زمینه کشاورزی با بهره‌وری بالا ‏در این مدت می‌توانیم اکوسیستم خود را به ‏شرایط قبل برگردانیم. در تعریف این فرآیند ‏هیچ‌گونه تجربه جهانی را کنار نگذاشتیم. در این ‏مدت کارشناسانی با تخصص دریاچه‌های آب شور ‏از امریکا برای بازدید و مشاوره به منطقه آورده ‏شدند. همچنین کارشناسان دریاچه آرال نیز از ‏وضعیت دریاچه بازدید کردند. در واقع هیچ ‏ایده‌ای در داخل نبود که مطرح شده باشد و ما ‏به آن گوش نکرده باشیم. سعی کردیم در تمام ‏این فرآیند به اجماع برسیم و می‌دانید که به ‏اجماع رسیدن در این موضوعات کار راحتی ‏نیست. به‌طور مثال آقای کردوانی معتقد بودند ‏احیای دریاچه دیگر ممکن نیست و تلاش‌ها فایده ‏ندارد اما ما در سه سال اول که قرار بود فقط ‏وضعیت را تثبیت کنیم حتی آب وارد دریاچه ‏کرده‌ایم. ایشان معتقد بود ۱۰ میلیارد تن نمک ‏در کف دریاچه وجود دارد و اگر آب به دریاچه ‏ریخته شود نمک را حل کرده و آب‌های زیر ‏زمینی را هم شور می‌کند. ایشان با توجه به علم و ‏تجربه خود این فرضیه را مطرح کردند و ما برای ‏اینکه به اجماع برسیم از تعداد زیادی زمین‌شناس ‏مشاوره گرفتیم و با بررسی‌های انجام شده به این ‏نتیجه رسیدیم که اطراف دریاچه از جنس خاک ‏رس است و امکان ورود و خروج آب به دریاچه ‏وجود ندارد. یا دیگر دوستان با تخصص منابع آب ‏معتقد بودند رودخانه‌ای می‌بینند که از بالا ‏می‌آید و ۲۰۰ میلیون متر مکعب آب آن گم ‏می‌شود و می‌گفتند حتما این آب به دریاچه ‏می‌ریزد. گاهی با دعواهای فنی زیادی رو به رو ‏می‌شدیم. برای فهمیدن این موضوع نیز سرانجام ‏آزمایش ایزوتیپ دیتنگ انجام دادیم. این آزمایش ‏توسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای موسسه ‏تحقیقات آب انجام و مشخص شد عمر آب در ‏داخل دریاچه دوسال است و این عمر در ‏آبخوان‌ها ۱۱ سال و در چشمه‌ها حتی بیشتر از ‏این است. این نتیجه که تاییدی هم بر نظر ‏زمین‌شناسان ما بود نشان داد ۹۷درصد محیط ‏پیرامونی دریاچه هیچ ارتباطی با دریاچه ندارد. ‏
ما از تمام ظرفیت ملی برای احیای دریاچه ‏استفاده کردیم و این به معنی استفاده از تمام ‏افراد نیست. یک دوست هیدرولوژیست دیگری ‏هم رشته من مدام از کار احیا ایراد می‌گرفت و ‏نهایتا در صحبتی که با او داشتم فهمیدم از ‏دعوت نشدن در جلسات ناراحت است. دلیل ‏مخالفت‌هایش هم ناراحتی از همین موضوع است ‏در صورتی که ما قرار نبود همه را دعوت کنیم. ‏فرض ما بر این است که اگر شخصی از دانشگاه ‏تبریز را دعوت می‌کنیم، نماینده کل دانشگاه ‏است و کسی اگر در آن دانشگاه نظری دارد ‏می‌تواند آن را با نماینده به عنوان یکی از اعضای ‏کارگروه مطرح کند. از لحاظ فرآیندی این ۷۵۰ ‏نفر می‌توانستند ۷۵۰۰ نفر باشند اما ما قرار بود ‏در پنج ماه به آقای دکتر روحانی بگوییم که ‏چگونه می‌شود دریاچه ارومیه را احیا کرد. با توجه ‏به این زمان ما باید چکیده این نظرات که توسط ‏نمایندگان به ما منتقل می‌شد را می‌شنیدیم. ‏تفاوت زیادی بین کاری که قرار است در پنج ماه ‏انجام شود با کاری که قرار است در پنج سال ‏انجام شود، وجود دارد. ما تصمیم گرفتیم در ‏برخی موارد ابتدا در کوتاه‌مدت به جمع‌بندی ‏برسیم و دوباره در بلندمدت به جزییات آن ‏بازگردیم. مثلا اگر تصمیم اولیه ما کاهش ‏کشاورزی است ما مطالعه در بحث معیشت ‏جایگزین را در دستور کار بلندمدت خود قرار ‏دادیم. در این مدت عده‌ای به نامشخص بودن آثار ‏بهداشتی گرد و غبار اشاره داشتند برای رفع این ‏نگرانی ما مطالعه‌ای در باب کاهش آسیب‌های ‏بهداشتی در دستور کار قرار دادیم. اهمیت این ‏مطالعات در آن است که اطلاعات اساسی که در ‏زمینه احیا نیاز داشتیم و آمار دقیق که تا پیش از ‏این در دسترس نبود را به دست آوریم. مانند ‏اینکه حجم آب مصرفی دقیقا چه مقدار است یا ‏سطح زمین‌ها کشاورزی چند هزار هکتار است.

کارشناسان امریکایی که برای بازدید از ‏دریاچه آمده بودند چه نظریه‌ای برای احیا ‏مطرح کردند؟
امریکایی‌هایی که برای مشاوره و بازدید به دریاچه ‏ارومیه آمده بودند از کارشناسان دریاچه سالت ‏لیک (‏Great Salt Lake‏) بودند که شباهت ‏ظاهری زیادی به دریاچه آب شور ارومیه دارد. اگر ‏تصاویر پیرامونی نباشد به سختی می‌توان ‏تشخیص داد که دو دریاچه متفاوت هستند. این ‏دو دریاچه به خواهرخوانده نیز شهرت دارند. حتی ‏در دریاچه ارومیه یک میان گذر وجود دارد که ‏نمونه آن در دریاچه سالت لیک برای عبور قطار ‏احداث شده است. امریکایی‌ها می‌گفتند ما با ‏استحصال صنعتی نمک از دریاچه سالت لیک ‏سالانه میلیارد‌ها دلار درآمد به دست آورده‌ایم و ‏پیشنهاد دادند ما نیز به مطالعات استحصال ‏صنعتی نمک را از کف دریاچه ارومیه آغاز کنیم. ‏با رعایت نکات زیست‌محیطی این پروژه را به ‏سازمان زمین‌شناسی دادیم و از سازمان محیط ‏زیست خواستیم بر آن نظارت کند. در حال حاضر ‏این پروژه به نتایج خوبی رسیده است. در دریاچه ‏ارومیه ۱۰ میلیارد تن نمک وجود دارد به این ‏معنی که به ازای هر یک نفر روی کره زمین بیش ‏از یک تن نمک در دریاچه ارومیه موجود است.

به جز استحصال نمک پروژه‌های تازه آغاز شده ‏در دریاچه چه بوده است؟
در زمینه آسیب‌های ناشی از خشک شدن دریاچه ‏ارومیه و بررسی تاثیر منفی این موضوع بر ‏مسائلی همچون بهداشت، سلامت، محیط زیست، ‏کشاورزی و تاثیرات منفی اجتماعی مطالعاتی ‏انجام شد. بررسی راهکارهای کاهش تبخیر آب ‏نیز پروژه مطالعاتی دیگر در دست اقدام است. این ‏مطالعات نشان می‌دهد پیامدهای خشکی دریاچه ‏در حوزه بهداشت می‌تواند وحشتناک باشد. با ‏مطالعات اولیه روی ۸۸ نفر در سن ۸ تا ۱۳ سال ‏متوجه شدیم سه نفر از آنها ریه‌های کاملا گرفته ‏دارند. ۳۰ درصد از این افراد مشکلات مختلف ‏ریوی و ۱۵درصد آنها به آسم مبتلا هستند. طی ‏این مطالعات به این نتیجه رسیدیم که با یک ‏مساله بسیار جدی رو به رو هستیم. این مطالعات ‏به ما توان می‌دهد پیش‌بینی کنیم اگر اقدامی ‏انجام نشود چه تاثیری می‌تواند بر اقتصاد و ‏صنعت و بهداشت و... داشته باشد پس از این ‏دسته اقدامات مطالعاتی، گروهی دیگر از اقدامات ‏در دستور کار قرار گرفت به عنوان اقدامات ‏حفاظتی شناخته می‌شود. ما از گذشته ‏می‌دانستیم با خشک شدن دریاچه به دلیل اینکه ‏جهت باد از غرب به شرق است تبریز با مشکل ‏مواجه می‌شود و همین‌طور هم شد. در حال ‏حاضر در تبریز به دلیل غبار نمک زیرساخت‌های ‏صنعتی دچار مشکل پوسیدگی شده‌اند. برای ‏کاهش اثرات مخرب غبارها، نیاز داریم کانون‌ها را ‏شناسایی کنیم. در کنار آن اقداماتی که مربوط ‏به داخل دریاچه است را به سازمان محیط زیست ‏برای اجرا ارجاع دادیم و آنچه در بیرون دریاچه ‏است را به سازمان جنگل‌ها و مراتع سپردیم. از ‏بهمن ۱۳۹۲ که این مطالعات آغاز شد به فاصله ‏کمی اقدام‌های عملی هم صورت گرفت. ‏
در حاشیه جاده ارومیه به سلماس که در غرب و ‏نزدیک دریاچه است حرکت شن‌های روان وجود ‏داشت. این حرکت را به کمک کشاورزان توانستیم ‏تثبیت کنیم. به کمک آنها بذرهای گیاه قره داغ ‏در آن مناطق کاشته شد و باز با کمک آنها آبیاری ‏صورت گرفت. امروز وقتی به آن مناطق نگاه ‏می‌کنید پوشش گیاهی مناسبی شکل گرفته ‏است. شاید این اقدامات هزینه کمی داشته باشد ‏اما به هماهنگی‌های زیادی نیاز دارد بنا براین ما ‏در این قسمت با محدودیت مالی مواجه نبودیم.

‌ بحث بودجه تخصیصی به ستاد احیا یکی ‏از موضوعات چالش‌برانگیز و پربحث در ‏محافل کارشناسی است. برخی معتقدند ‏ستاد اقدام مناسبی برای تخصیص بهینه ‏منابع انجام نمی‌دهد. تا به حال چه میزان ‏بودجه دریافت کرده‌اید و چه مبالغی ‏تخصیص داده‌اید؟
بودجه مصوب برای احیای دریاچه ارومیه در سال ‏‏۱۳۹۴، ۱۱۲۵ میلیارد تومان بود که قرار بود به ‏‏۱۷ دستگاه اجرایی متولی اجرای مصوبات ستاد ‏احیای دریاچه ارومیه پرداخت شود که از این ‏مقدار ۳۴۰ میلیارد تومان آن تا پایان سال ۱۳۹۴ ‏پرداخت شد. همان‌طور که مطلع هستید؛ ‏دستگاه‌ها باید بودجه سال جاری را تا تیر ماه ‏سال بعد خرج کنند یعنی برای تخصیص و ‏هزینه‌کرد بودجه ۱۳۹۴ تا تیر ۱۳۹۵ فرصت دارند ‏و اگر نتوانند هزینه کنند باید این منابع به خزانه ‏بازگردد. برگشت به خزانه نیز به معنی عملکرد ‏پایین است. در عین حال نمی‌توان هزینه بیهوده ‏نیز کرد. به همین دلیل هیچ دستگاه اجرایی زیر ‏بار گرفتن منابع مالی بیشتر نمی‌رود. ‏
آخر سال ۹۴ به دستگاه اجرایی اعلام شد هر ‏چقدر پول لازم دارند اعلام کنند. در این سال ‏بالاترین درصد درخواست ۷۵درصد کل بودجه ‏بود و آن نهادی که ظرفیت دریافت بودجه خود را ‏‏۷۵درصد اعلام می‌کند تقریبا می‌توان مطمئن ‏بود که ۶۰ درصد منابع را بیشتر نمی‌تواند هزینه ‏کند. اما اتفاقی که افتاد این بود که دولت به دلیل ‏شرایط دشوار اقتصادی موفق به پرداخت حدود ‏‏۳۳ درصد بودجه شد. در سال ۱۳۹۴ کارمندان ‏برخی دستگاه‌های دولتی به دلیل شرایط بد ‏اقتصادی حتی تا ۲۸ اسفند ماه هم حقوق ‏دریافت نکردند؛ به عبارت ساده‌تر بودجه ما نیز به ‏شرایط عمومی کشور بستگی دارد. اگر تا ‏‏۶۰درصد بودجه اعلام شده اختصاص پیدا ‏می‌کرد، ظرفیت هزینه کرد آن در دستگاه‌های ‏اجرایی وجود داشت اما این میزان بودجه ‏تخصیص نیافت و در عین حال واقعا ظرفیت ‏دستگاه‌های اجرایی نیز استفاده از ۱۰۰ درصد ‏بودجه پیش‌بینی شده نبود. پس گلایه‌ها در مورد ‏کمبود پول به‌جاست چون تا دو برابر ۳۳ درصد ‏پرداخت شده در دستگاه‌های اجرایی ظرفیت ‏هزینه کرد وجود داشت ولی خود دستگاه‌ها نیز ‏توان بالایی برای جذب منابع ندارند. البته امسال ‏آقای جهانگیری و شریعتمداری قول جبران ‏پرداخت بودجه سال قبل را داده‌اند. در بودجه ‏سال قبل هم تا ساعت ۱:۳۰ بامداد شب سال نو ‏بودجه پرداختی به ما را همان ۶۰ درصد ‏پیش‌بینی کرده بودند اما با دستور رییس‌جمهور ‏مبنی بر پرداخت دو هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان از ‏مطالبات بازنشستگان، خزانه ۲۷ درصد از بودجه ‏ما را کم کرد و ساعت ۵:۳۰ صبح به ما خبر دادند ‏که این میزان اعتبار از تخصیص خارج شده است. ‏مجموع دولت واقعا تا ساعات پایانی قصد داشت ‏این اعتبار را به دریاچه اختصاص دهد اما نهایتا ‏بودجه ستاد که پرداخت شد ۳۳ درصد از ‏پیش‌بینی کل بودجه آن سال بود.

‌ در دوسال اخیر با همین میزان اعتبارات و ‏برنامه‌های انجام شده چقدر از برداشت آب ‏کم شده، آیا در دستیابی به کاهش هشت ‏درصد هدف سالانه‌ای که اشاره کردید موفق ‏بودید؟
در موضوع کاهش برداشت‌ها دو نکته مطرح بود. ‏یک؛ کاهش درصد مصرف فعلی به سمت ۴۰ ‏درصد و دوم؛ جلوگیری از افزایش برداشت‌های ‏جدید. در گذشته شما می‌دیدید در منطقه ‏دستگاه‌های حفاری به راحتی مشغول حفر ‏چاه‌های بدون مجوز بودند. این جریان سبب شد ‏جلسه‌ای با قضات آذربایجان شرقی و غربی برگزار ‏کنیم و همچنین جلسات مشابهی با نیروی ‏انتظامی و فرمانداری‌ها. در این جلسات بر رعایت ‏قانون تاکید شد. طبق قانون هرکسی چاه بدون ‏مجوز حفر کند یا با پمپ از کانال‌های آب ‏برداشت غیرقانونی داشته باشد؛ باید با برخورد ‏مراجع قضایی مواجه شود. برای این هدف ما هم ‏از نیروهای مردمی استفاده کردیم هم با ‏قراردادی به نام گشت و بازرسی، دستگاه‌های ‏موجود را تقویت کردیم. باید اشاره کنم همکاری ‏دستگاه‌ها با ما کم نظیر بود. دادستان آذربایجان ‏شرقی حتی گفت اگر تبعیضی در جمع‌آوری ‏دستگاه‌های حفر غیرمجاز وجود نداشته باشد طی ‏یک روز دستگاه‌ها جمع‌آوری شده و اجازه داده ‏نمی‌شود روند برخورد با متخلفان در دستگاه ‏قضایی وارد کاغذ بازی‌های اداری و طولانی شود. ‏امروز می‌توان گفت حفر چاه‌های غیرقانونی در ‏این استان تقریبا قلع و قمع شد. در آذربایجان ‏غربی هم آمار برخوردها بسیار خوب بود و اگر در ‏این استان‌ها دستگاه حفر غیرمجازی دیده می‌شد ‏به سرعت ضبط و جمع‌آوری می‌شد. در واقع ما ‏با استفاده از ظرفیت‌های قانونی موجود و توجیه ‏مسوولان نسبت به خطرات برداشت غیرقانونی ‏آب برای دریاچه ارومیه توانستیم با این برداشت‌ها ‏برخورد کنیم و در این راه قضات و نیروی انتظامی ‏و شرکت‌های آب منطقه‌ای همکاری خوبی ‏داشتند. امسال هم اقدامی جدید در این راستا ‏داریم که قراردادش سال گذشته بسته شد. بر ‏اساس این قرارداد شرکت آب منطقه‌ای باید در ‏ازای منابعی که در اختیار می‌گیرد گروه‌هایی را ‏برای گشت محسوس و نامحسوس آماده کند. با ‏این مجموعه اقدامات امسال توانستیم بسیاری از ‏سر دهنه‌ها را شناسایی کنیم. در سردهنه‌ها افراد ‏با خاک‌ریزی، آب را به سمت مزارع خود هدایت ‏می‌کردند. تمام این خاک‌ریز‌ها با بولدوزر و به ‏کمک مردم بدون هیچ هزینه‌ای از بین رفت. ‏
نکته دیگری که مطرح است کاهش درصد مصرف ‏فعلی و حرکت به سمت مصرف تا ۴۰درصد است. ‏برای این کار با کمک تصاویر ماهواره‌ای دریافتیم ‏که در شرق دریاچه ۲.۱ برابر نیاز واقعی به ‏گیاهان آب داده می‌شود که اقدامی غیر ضروری ‏و بی‌فایده است. در غرب دریاچه اوضاع بدتر هم ‏بود و تا ۱/۴۵ برابر نیاز گیاه به آن آب داده ‏می‌شد. با توجه به این داده‌ها به این نتیجه ‏رسیدیم که دستیابی به عدد ۴۰درصد دور از ‏واقعیت نیست. تا امروز توانستیم پیرو اقدامات ‏انجام شده، مصرف آب سد بوکان را ۱۶ درصد ‏کم کنیم. نکته جالب این است که با وجود اینکه ‏مصرف آب را کاهش دادیم حجم تولیدمان ‏افزایش پیدا کرد که تنفس بهتر گیاه را در ‏شرایطی که به آن کمتر آب داده شود می‌توان ‏یکی از دلایل آن دانست. بر این اساس ما رقم ۴۰ ‏درصد را از روی نظرات کارشناسی که با ‏روش‌های مختلف از جمله مطالعات روی تصاویر ‏ماهواره‌ای به دست آمده بود به جمع‌بندی ‏رساندیم و مطمئن هستیم این کاهش مصرف اثر ‏زیان باری نخواهد داشت.

به جز سد بوکان در باقی مناطق هم کاهش ‏مصرف داشته‌اید؟ می‌خواهم بدانم به سالانه ‏‏۸درصد کاهش مصرف طبق برنامه ‏رسیده‌اید؟
قانون می‌گوید میزان مصرف باید در کل کم شود ‏اما تعیین نشده که تمام مناطق باید ۸ درصد ‏کاهش سالانه داشته باشد. مثلا در بخش ‏کشاورزی گفته‌ایم که باید کل مصارف کشاورزی ‏آب ۸ واحد درصد کاهش پیدا کند اما ممکن ‏است این کاهش ۲۴درصد باشد. هدف این است ‏که در مجموع ۲۶۵۰ میلیون متر مکعب آب به ‏دریاچه هرسال اضافه شود. اگر ۵۰ درصد این ‏میزان از جنوب دریاچه بیاید ممکن است ‏بخواهیم این عدد را به ۷۰ درصد برسانیم یا از ‏جهات دیگر دریاچه این آب را تامین کنیم. ‏بدین‌ترتیب تاکید هرگز این نبود که در تمام ‏مناطق کاهش ۸ درصدی مصرف آب را داشته ‏باشیم.

پروژه کاهش مصرف چه مدتی است ‏اجرایی شده و در مجموع چقدر در منطقه ‏کاهش مصرف اتفاق افتاده است؟
زمان اصلی اجرای پروژه کاهش مصرف از شهریور ‏و مهر امسال آغاز می‌شود اما ما از دوسال قبل ‏آن را در قالب طرح‌های رهاسازی آب آغاز ‏کرده‌ایم. در جداول هدفگذاری شده آمده است در ‏طول سه سال با خرید آب از سد بوکان از سد ‏بوکان رها‌سازی انجام شود ولی به دلیل اینکه آب ‏زیادی در این حوزه وجود داشت ما زودتر و بیشتر ‏رهاسازی انجام دادیم و این انتقال آب از سد به ‏دریاچه به مفهوم کم کردن سهم آب کشاورزی ‏است. در این مدت کاهش ۸ درصدی در این ‏حوزه به دست آمده است. البته کاهش سهم آب ‏کشاورزی مخالفت‌های را به دنبال داشت. برخی ‏کشاورزان در ابتدا تصور داشتند که آقای دکتر ‏کلانتری و ستاد آمده و می‌خواهد کشاورزی در ‏این منطقه را از بین ببرد. ولی بعدا متوجه اهداف ‏ستاد شدند. یعنی کاهش مصرف آب همزمان با ‏به‌کار‌گیری فناوری‌های نوین برای افزایش تولید و ‏افزایش بهره‌وری و تولیدات که به بهبود وضعیت ‏معیشت آنان منجر شود. ‏

‌ این نقدها چندان بیراه نبود چراکه ابتدای ‏کار ستاد طرح نکاشت را مطرح کردید. ‏
‎ ‎استدلال ما این بود کشاورزان بیش از حد ‏نیازشان آب مصرف می‌کنند، ما مصوبه‌ای را به ‏تصویب رساندیم که مورد تایید کارشناسان وزارت ‏جهاد کشاورزی بود، در این طرح تاکید شده بود ‏که برای گیاه مصرف ۸۰ درصد آب مورد نیاز ‏کفایت می‌کند. همچنین راهکار‌های کاهش ‏مصرف را که گاهی در روش آبیاری و گاهی در ‏نوع بذر و... دیده می‌شود برنامه‌ریزی کردیم. در ‏سال ۱۳۹۴ برای آغاز کار تنها به سازه‌هایی مانند ‏لوله کانال و آبیاری تحت فشار توجه می‌کردیم ‏اما در سال ۱۳۹۵ وارد مباحثی همچون نوع بذر، ‏ترویج، نشا‌کاری و تغییر الگوی کشت شدیم. ‏وقتی به کل روش‌ها نگاه می‌کنید می‌بینید یک ‏طیف گسترده دارید که در قالب آن می‌خواهید ‏برگردید و کم کم معماری مجددی را شکل ‏دهید. هم در کشاورزی هم در حوضه آب و هم در ‏مدیریت مصرف آب. مسلم است که این کار ‏راحتی نیست. به‌طور نمونه چغندرقند که گیاهی ‏بسیار پر مصرف است هم برای طرح نکاشت مورد ‏مخالفت قرار گرفت، لذا برای حل مشکل با ‏کارخانه‌های تبدیلی چغندرقند در منطقه صحبت ‏کردیم تا به اندازه نیاز خودشان چغندرقند بخرند ‏و باقی مانده تولید را برای مصارف اصفهان و ‏مشهد ارسال نکنند. ما مطالعه کردیم و متوجه ‏شدیم ارزش چغندری که از منطقه خارج شده و ‏به شکر تبدیل می‌شود حدود ۲۰ میلیون دلار ‏است که هزینه واردات آن از خارج دو میلیون ‏دلار ارزان‌تر است و توجیه اقتصادی ندارد. امسال ‏سندیکای چغندرکاران به تمام کارخانه‌ها ‏بخشنامه کرده و مصوبه ممنوعیت خروج چغندر ‏قند از استان گرفته شده است.

کشاورزان باید کشت جایگزین داشته ‏باشند تا معیشت‌شان تحت تاثیر قرار نگیرد. ‏مدتی پیش آقای کلانتری تاکید کردند ‏کشاورزان درآمدی بالغ بر ۷ میلیارد تومان ‏در سال‌های گذشته داشته‌اند. چگونه ‏کشاورزان را متقاعد به چشم‌پوشی از درآمد ‏فعلی‌شان خواهید کرد؟ برای اعلام محصولات ‏جایگزین برای کاشت برنامه‌ای دارید؟
به کار خانه‌ها اعلام کرده‌ایم اگر کشاورزی در ‏گذشته چغندر به شما تحویل می‌داده به او توصیه ‏کاشت گندم کنید. ستاد متعهد می‌شود ‏مابه‌التفاوت قیمت گندم و چغندر را به کشاورز ‏پرداخت کند. اما عملا کسی برای این کار ‏مراجعه نکرده است. برخی کشاورزان با اینکه ‏هنوز پول چغندرهای سنوات گذشته را از ‏کارخانه‌ها دریافت نکرده‌اند هنوز به کاشت ‏چغندرقند می‌پردازند. یا با وجود قیمت ۵۰ الی ‏‏۸۰ تومانی در منطقه باز به کاشت سیب ادامه ‏می‌دهند. باید بدانید کشاورزان آذربایجان غربی و ‏شرقی پایین‌ترین سطح درآمد را نسبت به ‏کشاورزان کل کشور دارند ما ابتدا باید در این ‏منطقه مصرف آب را کاهش دهیم و سهم آب ‏دریاچه را بپردازیم، سپس با اقدامات بهره‌ور، ‏کشاورزی را سودمندتر کنیم. هم‌اکنون با سازمان ‏فضایی برای ساخت سنسور‌هایی که میزان دقیق ‏رطوبت خاک را بسنجد و اعلام کند چه مقدار آب ‏برای گیاهان کاشته شده لازم است همکاری خود ‏را آغاز کرده‌ایم. از سوی دیگر با بهترین دانشگاه ‏کشاورزی دنیا توافق کردیم که آنچه از تجربه در ‏بهبود کشاورزی دارد در اختیار ما قرار دهد. باید ‏تاکید کنم دولت برای اینکه مصرف آب را کم ‏کرده و آب اضافه مانده را به دریاچه بدهد ‏همچنین معیشت زندگی کشاورزان را با بهره‌وری ‏بهبود ببخشد؛ عزم خود را جزم کرده است.

کارگروه شما هیچ کاشتی را بدون تعیین ‏کشت جایگزین ممنوع نکرده است؟
این طرح بنا بود در سه سال نخست اجرا شود ‏ضمن آنکه بسیاری از افراد به اشتباه فکر ‏می‌کردند این طرح نکاشت بود در حالی که در ‏این طرح نکاشتن مد نظر نبود بلکه «به کاشت» ‏دنبال می‌شد. دلیل این سختگیری هم این بود که ‏کارشناسان گفته بودند اگر تا ۳ سال آینده فکری ‏به حال دریاچه نکنید باید احیای آن فراموش ‏شود. تصمیم سختی بود مانند اینکه پزشک به ‏خاطر نجات جان فرد تصمیم به قطع دست او ‏بگیرد. ما نیز طرح «به کاشت» را اعلام کردیم تا ‏آب را بگیریم و به دریاچه بدهیم اما با دیدن ‏مخالفت‌ها به دنبال پیدا کردن منابع آبی جدید ‏رفتیم. در این طرح به کشاورزان گفته شده بود دو ‏نوبت آب در اختیارشان قرار می‌گیرد. وقتی به ‏قبل رجوع می‌کنیم می‌بینیم در شرایطی که در ‏اطراف سد حسن لو کشاورزان کاشت دیم داشتند ‏اما به یکباره عده‌ای آمدند و زمین‌ها را آبیاری ‏کردند. در اثر این جریان آب را از پایین دست با ‏پمپ به بالا دست انتقال دادند آن هم با هزینه ‏بسیار سنگین و الگوی مصرف را در منطقه تغییر ‏دادند. این سیاست غلط حتما به یک معیشت ‏پایدار منجر نمی‌شود. حال که آمده‌ایم و ‏می‌گوییم این یک سیاست غلط از سوی دولت ‏بوده، اعتراض‌ها شکل می‌گیرد. جالب است که ما ‏در شرایطی که عدس دیم در این منطقه تولید ‏می‌کردیم این اراضی را تبدیل به زمین‌های یونجه ‏با آبیاری فراوان کردیم و در مقابل واردکننده ‏عدس شدیم. امروز با وزارت جهادکشاورزی و نیرو ‏توافق کردیم از امسال ۸ درصد مصرف آب را کم ‏کنیم و برای این کار روی یک سری بذر دیم کار ‏می‌کنیم که نیاز به دو مرتبه آبیاری دارند. با ‏راهنمایی در حوزه ماشین آلات و نوع بذر و ترویج ‏می‌توان کاری کرد که کشاورز با دو نوبت آبدهی ‏به درآمدی دو برابر همان عدسی که قبلا ‏می‌کاشت برسد. پس ما دنبال این هستیم که ‏کشاورزی را با الگویی که در آنجا جواب می‌دهد ‏هماهنگ کرده و به اصطلاح یک زنجیره ارزش ‏ایجاد کنیم. به این مفهوم که اگر من یک سیب ‏می‌کارم باید سردخانه برای نگهداری آن را هم ‏فراهم کنم، بازار فروش آن را درنظر بگیرم و ‏امکان حمل و نقل محصول را فراهم کنم. تولید ‏آن موقع است که اگر سیب کاشتیم درآمد ‏کشاورز افزایش پیدا کرده و اقتصاد ملی رشد ‏می‌کند. شرایط امروز که کشاورز سیب می‌کارد ‏و به امان خدا رها می‌شود و نهایت ۸۰ تومان از ‏هر کیلو سیب نصیبش می‌شود شرایط مطلوبی ‏نیست.


این اتفاق نمی‌افتد مگر آنکه طرح‌های ‏ترویجی انجام شود. آیا اقدامی انجام داده‌اید ‏یا در دست اقدام دارید؟
در سال ۱۳۹۳ اگر به فهرست هزینه کرد ما نگاه ‏کنید تمام منابع صرف کانال، لوله آبیاری تحت ‏فشار و از این دست کارهای سازه‌ای شده است. ‏در مرحله دوم به مذاکره با لایه‌های تاثیرگذار ‏مردم مثل ریش سفیدان و شوراهای روستا و شهر ‏پرداختیم در سال ۱۳۹۴ به سراغ زراعت رفتیم و ‏از بخش زراعت وزارت جهاد کشاورزی دعوت به ‏همکاری کردیم. امروز ما به دنبال نشا کاری ‏هستیم. چراکه دو نوبت آبدهی را کم می‌کند. اگر ‏از پنج نوبت آبدهی در منطقه دو نوبت را کم ‏کنیم یعنی ۴۰ درصد مصرف را کاهش داده‌ایم ‏که رقم بزرگی است. اقدام دیگر نیز اصلاح ‏بذر‌هاست. در حال حاضر میانگین برداشت گندم ‏آبی ما سه تن در هکتار است. در حالی که ‏دیم‌کاران ما نزدیک دو تن برداشت می‌کنند حال ‏آنکه گندم آبی باید ۷ تن در هر هکتار محصول ‏بدهد. یکی از اصلی‌ترین دلایلش وجود بذر ‏نامرغوب و نداشتن ترویج درست است. ما در سال ‏‏۱۳۹۴ برای ترویج و اصلاح بذرهای نامرغوب و ‏همچنین فعال کردن مراکز خدمات فناوری ‏بودجه اختصاص داده‌ایم و در سال ۱۳۹۵ وارد ‏تحقیقات و ترویج شده‌ایم. با آقای دکتر زند ‏جلساتی برگزار کرده‌ایم و امسال پروژه‌های ‏ترویجی خود را آماده‌سازی می‌کنیم. چند نقطه را ‏در آذربایجان غربی و شرقی بطور نمونه مشخص ‏کرده‌ایم.
قصد داریم معماری جدید طراحی شده ‏را در منطقه‌ای ترویج دهیم که دست‌کم ۵۰۰ نفر ‏مروج و کارشناس ترویج حضور دارند. پس امسال ‏ما به زنجیره خودمان ترویج را اضافه کرده‌ایم و ‏سال آینده قصد داریم باغبانی را نیز به این زنجیره ‏اضافه کنیم و به کمک جهاد کشاورزی با ایجاد ‏زیرساخت از مسائل سازه‌ای به مسائلی غیر ‏سازه‌ای که یک مقدار عمیق‌تر است حرکت کنیم. ‏بسیاری به ما ایراد می‌گیرند چراکه اصولا ما ‏ایرانی‌ها اساسا چندان صبور نیستیم. ۲۰ سال یک ‏چیز را نابود می‌کنیم و می‌خواهیم دو روزه مساله ‏را حل کنیم. یکی از مسوولان می‌گفت شما چه ‏می‌گویید؟ من خودم برای افزایش تعداد چاه‌ها ‏جایزه گرفته‌ام و شما الان می‌گویید از سدها ‏وچاه‌های احداث شده، استفاده نکنید؟ باید ‏دانست تغییر نگاه چنین مدیرانی کار راحتی ‏نیست. خود همین مدیران می‌شوند جز‌ئی از ‏مقاومت در برابر حرکت رو به جلوی ما. با همه این ‏مقاومت‌ها و مشکلات از مسائلی که حل آن ‏آسان‌تر بود شروع کردیم و امروز به سراغ مسائل ‏پیچیده‌تر رفته‌ایم. به مسائلی رسیده‌ایم که با ‏مردم سر و کار داشته و نیاز به نهاد‌سازی دارد. ‏برای همین نهاد‌سازی‌ها به هماهنگی با ‏دستگاه‌های بی‌شماری احتیاج است که اگر کسی ‏به روند کاری ما دقت کند می‌فهمد به‌طور ‏کارشناسی حرکت شده است. اما اگر سطحی نگاه ‏شود ممکن است بگویند اینها هم آمده‌اند چند ‏لوله بخرند و کار بگذارند. شاید با نگاهی به ‏هزینه‌های ابتدایی ما چنین تصوری دست دهد ‏اما هزینه‌های سخت افزاری هم برای فراهم کردن ‏زیرساخت‌های اصلی لازم بود ولی با دیدن ‏فهرست هزینه‌های ما در سال ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ ‏هرکسی متوجه می‌شود که به سمت حل مسائل ‏غیرسازه‌ای و پیچیده‌تر حرکت می‌کنیم. ‏

‌ چه میزان اعتبار برای این اقدامات ‏اختصاص داده‌اید؟
امسال ما ۸ میلیارد تومان به ترویج اختصاص ‏داده‌ایم که بودجه خوبی برای شروع است. این ‏رقم در سال گذشته صفر بود. در واقع این روش ‏زنجیره ارزش را می‌بیند. برنامه‌های تدوین شده با ‏نگاه به توسعه روستایی طراحی شده است. برای ‏مثال اگر به تاریخ گل محمدی نگاه کنید می‌بینید ‏در کشور ما تاریخی هزار ساله دارد. گل رز ما را ‏بردند در دمشق و گفتند این رز دمشقی است. ‏امروز بلغارستان با سابقه نزدیک به ۳۰۰ سال ‏بیشتر از ما در تجارت گل محمدی نقش دارد. ما ‏باید برای توسعه همین تجارت بررسی می‌کردیم ‏تا ببینیم اگر ۱۰ هزار هکتار زیر کشت داشته ‏باشیم چه تعداد کارخانه و چه میزان ‏سرمایه‌گذاری نیاز است تا محصولات این زمین‌ها ‏را به یک کیلوگرم اسانس تبدیل کنیم. به این ‏ترتیب به جای فروش هر کیلو گل ۵ هزار تومان ‏و هر لیتر گلاب ۱۵ هزار تومان، یک کیلوگرم ‏اسانس را ۱۰۰۰ دلار بفروشیم. این یعنی اینکه ما ‏زنجیره ارزش را برای بهره‌وری بیشتر از محصول ‏ایجاد کرده‌ایم. برای ترویج چنین اقداماتی نیاز ‏است ما در هر منطقه یک مزرعه نمونه ایجاد ‏کنیم تا سایر مزرعه‌داران با دیدن درآمد بیشتر ‏آن خود به خود به دنبال شیوه‌های نوین ما ‏باشند. حاصل این برنامه‌ریزی کاهش مصرف آب ‏به دلیل استفاده از روش‌های علمی را به دنبال ‏دارد. ما به کشاورز نمی‌گوییم کشاورزی نکن و ‏تولید صنایع دستی داشته باشد بلکه با نگاه به ‏آمایش سرزمینی روش‌های محتلف کاشت را که ‏در آمد بیشتر برای کشاورز وکشور ایجاد می‌کند ‏ارایه می‌دهیم. ‏

‌ در برنامه‌های ستاد منابع آبی جدیدی ‏پیش‌بینی کرده‌اید. این آب‌ها از کدام محل ‏تامین می‌شود؟
ما مصوبه‌ای گرفتیم که ۶۰۰ میلیون متر مکعب ‏آب به جای توسعه اراضی جدید کشاورزی به ‏دریاچه منتقل شود. این یکی از پروژه‌های تامین ‏منابع جدید آب برای دریاچه است.
پروژه دیگر ‏نیز انتقال آب ارس بود که دیگر در دستور کار ‏قرار ندارد. چراکه پس از بررسی مشخص شد هر ‏متر مکعب آب ۵ هزار تومان هزینه دارد از این رو ‏به دلیل صرفه اقتصادی پایین این برنامه حذف ‏شد. از دیگر راه‌ها نیز جمع‌آوری و تصفیه پساب‌ها ‏و انتقال آن به دریاچه است که تا ۳۰۰ میلیون ‏متر مکعب می‌توانیم آب  تصفیه شده را به دریاچه ‏باز گردانیم. این طرح از امسال برای تکمیل شبکه ‏فاضلاب و تصفیه فاضلاب ۱۴ شهر آغاز شده ‏است. اینها پروژه‌های چند منظوره‌ای است که ‏علاوه بر تامین آب برای دریاچه به روند توسعه نیز ‏در کشور کمک می‌کند. ‏

‏‌ امروز وسعت دریاچه که در دوران پرآبی ۵ ‏هزار و ۷۰۰ کیلومتر و در دوران کم آبی ۸۵۵ ‏کیلومتر برآورد می‌شد؛ به چه سطحی ‏رسیده است؟
در طول ۲۰ سال اخیر به‌طور میانگین دریاچه با ‏کاهش ۴۰ سانتی سطح آب مواجه بود ما در ‏طول سه سال از آخر ۱۳۹۲ که کارمان را شروع ‏کردیم توانستیم سطح آب دریاچه را با اقدامات ‏اجرایی افزایش دهیم در واقع ما وضعیت دریاچه ‏را تثبیت کردیم. ‏

‌ پرآب‌تر شدن دریاچه به عقیده برخی ‏منتقدان بی‌ارتباط با بارندگی‌های صورت ‏گرفته نیست. شما در یک تحلیل بی‌طرفانه ‏بارندگی‌ها را تا چه حد در پرآب‌تر شدن ‏دریاچه موثر می‌دانید؟
بارش‌های امسال با سال گذشته تفاوتی نکرده ‏است. با این حال حجم آب دریاچه از ۱.۱ میلیارد ‏متر مکعب در سال قبل با وجود نرخ بارندگی ‏ثابت نسبت به سال گذشته به ۴.۲ میلیارد متر ‏مکعب افزایش یافته است. به نظر نمی‌رسد ‏بارندگی تاثیر چندانی در این افزایش داشته باشد. ‏نخستین اقدام ما این بود که رودخانه زرینه‌رود را ‏به سیمینه‌رود متصل کردیم. دلیل این کار هم ‏مشخص بود. وقتی آب در رودخانه جاری می‌شود ‏در دشت پخش شده و این به معنی تبخیر آن و ‏عدم رسیدن به دریاچه است. یکی از کارشناسان ‏ایده اتصال این دو رود به هم را ارایه کرد. پس از ‏مطالعه روی این پیشنهاد دیدیم این دو رود ‏سال‌ها قبل هم به هم متصل بودند. بر این اساس ‏پروژه را از سال ۱۳۹۴ عملیاتی کردیم. پس از ‏اتصال دو رود، بارش‌های سال گذشته به دریاچه ‏منتقل شد و در دشت‌ها تبخیر نشد. این اقدام ‏صرفه‌جویی حدود ۶۰۰ میلیون متر مکعب آب را ‏به همراه داشت. اقدام دیگر ما در سال گذشته ‏موضوع رهاسازی‌ها بود چراکه رودها قدرت انتقال ‏آب را نداشتند. برای این منظور از کانال‌های ‏آبیاری استفاده کرده‌ایم. دو سازه را هم ترمیم ‏کردیم و آب را از سد بوکان در ماه‌های اسفند، ‏فروردین و اردیبهشت رها کردیم. به این ترتیب ‏مقدار معتنابهی آب به پیکره دریاچه رسانده شد. ‏تفاوت اقدامات سازه‌ای با سایر روش‌ها همین ‏است که در کوتاه‌مدت کارساز بوده اما کارهایی ‏مانند اصلاح الگوی کشت و تغییر رفتارها در ‏بلندمدت نتیجه می‌دهد.

‌ نزدیک به دو سال است فائو پروپوزال خود ‏برای احیای دریاچه ارومیه را ارایه کرده اما ‏ایران هیچ اعتباری برای اجرای این برنامه در ‏اختیار قرار نداده است. به همین منظور هم ‏فائو با ژاپن قرارداد ۳.۶ میلیون دلاری امضا ‏کرد. بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت اگر ‏کشورهای داوطلب حضور نداشته باشند ‏هیچ برنامه‌ای برای احیا عملیاتی نخواهد ‏شد.
دولت ژاپن قانونی دارد که طبق آن باید درصدی ‏از درآمد خود را برای کمک به مسائلی از این ‏دست اختصاص دهد به همین منظور آنها ‏بودجه‌ای ۱۰ میلیون دلاری به ایران تخصیص ‏دادند. طی صحبت و نامه‌نگاری که با فائو داشتیم ‏اعلام کردیم اگر بتواند بودجه‌ای از ژاپن دریافت ‏کند مدیریت پروژه کاهش مصرف به ۴۰ درصد را ‏به فائو واگذار می‌کنیم. در این راستا از ‏کارشناسان فائو نیز دعوت کردیم و شش نفر ‏برای بازدید در سال۱۳۹۳ به ایران آمدند و در ‏سال ۱۳۹۴ رایزنی‌ها را آغاز کردیم. سرانجام در ‏انتهای سال ۱۳۹۴ تفاهمنامه‌ای بین آقای ‏کلانتری و سفیر ژاپن در ایران امضا شد. طبق این ‏تفاهمنامه ژاپن این پول را به فائو می‌دهد و فائو ‏هم به کمک ما این پروژه را مدیریت می‌کند تا از ‏ظرفیت‌های بین‌المللی و تجربه جهانی فائو در ‏احیای دریاچه ارومیه استفاده شود. همچنین ‏دانشگاه وخنینگن که رتبه نخست دانشگاه‌های ‏کشاورزی را داراست و ۴۵۰۰ محقق دارد تا به ‏حال ۳ جلسه مشترک با ما برگزار کردند و جزو ‏شرکای اجرای طرح هستند. بسیاری دیگر از ‏دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی داخلی نیز جزو ‏شرکای پروژه هستند و منابعی بیش از اعتبار ‏فراهم شده توسط دولت ژاپن توسط ستاد برای ‏مطالعات تامین اعتبار شده است. اینکه چرا فائو ‏نتوانسته هنوز از پولی که برایش واریز شده ‏استفاده کند مربوط به عدم انجام اقدامات ‏لجستیکی مربوط به خودشان است و ارتباطی به ‏طرف ایرانی ندارد.

‌ غیر از اعتباری که ژاپن تخصیص داده آیا ‏ایران نیز در این پروژه سرمایه‌گذاری کرده ‏است؟
بله، در حال حاضر یک قرارداد سه ساله حدود ‏شش میلیارد تومانی با یک مشاور داخلی برای ‏جنوب دریاچه داریم و دو قرار داد هرکدام نزدیک ‏به ۸۰۰ میلیون تومانی با دانشگاه‌های تبریز و ‏ارومیه برای سال اول برای شرق و غرب دریاچه ‏بسته‌ایم. در مقابل ۱۰میلیارد تومان اعتبار ‏تخصیصی از طرف ژاپن برای چهار سال در نظر ‏گرفته شده. در ضمن خود ستاد نیز حدود دو ‏برابر فقط برای مطالعه کاهش ۴۰ درصد آب ‏هزینه خواهد کرد.

‌ چرا فائو را انتخاب کردید؟
اگر کسی در دنیا بخواهد چنین کاری انجام دهد ‏بهترین سازمان تخصصی بین‌المللی در این زمینه ‏فائو است. همچنین فائو مطلوب‌ترین سازمان ‏برای هماهنگی بادیگر سازمان‌های بین‌المللی ‏است. هم‌اکنون ۲۴ سازمان بین‌المللی مربوط به ‏سازمان ملل فقط در زمینه آب وجود دارد و ما ‏به جای اینکه با هر ۲۴ سازمان هماهنگ کنیم با ‏یک سازمان با قدرت هماهنگی بالا همکاری ‏می‌کنیم که او خود توان هماهنگی بالایی دارد. ‏می‌توان گفت هوشمندانه‌ترین کاری که ‏می‌توانستیم انجام دهیم همین بود. ‏

در جلسه وزارت امور خارجه با سفرای ۲۵ ‏کشور که در خرداد برگزار شد چه تصمیماتی ‏برای ارومیه گرفته شد؟
در آن جلسه مطرح شد که دریاچه ارومیه یک ‏سایت بین‌المللی و چالشی منطقه‌ای است. جامعه ‏بین‌المللی هم نسبت به هر موضوع بین‌المللی ‏وظیفه‌ای دارد و ما هم با توجه به اینکه دریاچه در ‏کشور ما واقع شده وظایفی داریم. ضمن اینکه اگر ‏این دریاچه خشک شود تبعات آن دامنگیر ‏کشور‌های منطقه هم می‌شود. امروز ایران در ‏حال انجام سهم خود است و دیگر کشورها نیز ‏همانند دولت ژاپن احیای دریاچه ارومیه را باید ‏یک وظیفه ببینند. مثل یک برنامه بین‌المللی به ‏نام‎ GROW ‎‏ که توسط دولت آلمان راه‌اندازی ‏شد. طبق این برنامه دریاچه ارومیه یکی از ۲۰ ‏حوضه آبریز بین‌المللی تحت نظر قرار گرفته و ‏دانشگاه بن در این زمینه همکاری خود را آغاز ‏کرده است. البته با کشورهای دیگر مانند ‏هلندواسترالیا و فنلاند هم به توافقات خوبی برای ‏جلب همکاری و انتقال تجربه آنان رسیده‌ایم. ‏