ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 15.01.2020, 22:13
اولویت گفتمان بر سازمان

مصطفی تاج‌زاده

طرح بحث

در یک ارزیابی اجمالی، اعتراضات آبان ماه سال جاری را می‌توان برآمده از سه مؤلفه اصلی دانست. مؤلفه‌هایی که فارغ از رهیافت‌های نظری و گفتمانی حیات سیاسی و اجتماعی ما را دگرگون کرده‌اند. این مؤلفه‌ها عبارت‌اند از:

الف) نابرابری: در جهان غیرقطبی و به‌طور مشخص دنیای پساشوروی، به‌تدریج بر حجم نابرابری‌ها افزوده شده ‌است. به‌بیان‌دیگر، این مؤلفه به مسئله‌ای جهانی بدل شده و حوزه‌هایی نظیر سیاست، اقتصاد، جنسیت و... را در بر گرفته است و مطابق آراء شماری از اندیشمندان علم سیاست نابرابری به‌تدریج زوال دموکراسی‌ها را در پی داشته است.

ب) سازمان‌زدایی: در دهه‌های گذشته، احزاب و مطبوعات در کشورهای توسعه‌یافته و حتی کشورهای درحال‌گذار به‌مثابه عنصر سازمان‌بخش و موتورهای محرک سیاست‌ورزی و مطالبه‌گری ظاهر می‌شدند؛ اما این نقش به‌تدریج با افول مواجه شد و در بزنگاه‌هایی سیطره آن‌ به‌کلی از میان رفت. شاهد این مدعا اعتراضات موسوم به «جلیقه‌زردها»ست؛ معترضان این جنبش به گواه راویان و تحلیلگران سازمان و گفتمان مشخصی را نمایندگی نکرده و از سوی دیگر، طیف‌های حاضر در سیاست فرانسه هم به‌سوی نمایندگی و سازماندهی آنها حرکت نکرده اند. فلذا هدف، روش و سرنوشت این جنبش در هاله‌ای از ابهام قرار گرفته است.

ج) کنشگری خیابانی: تا پیش از دی‌ماه۱۳۹۶، سیاست‌ورزی در ایران، بویژه نزد اصلاح‌طلبان در لحظات انتخاباتی محدود و محصور بود و ذیل استراتژی‌هایی نظیر «آرامش فعال» تئوریزه می‌شد. اما از آن تاریخ، شاهد هستیم کنشگری خیابانی به هنجاری جدید و قابل‌تأمل بدل شده است؛ تا بدانجا که در فاصله میان دو انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۶ تا مجلس ۱۳۹۸، دو موج از اعتراض خیابانی (دی۹۶ و آبان۹۸) کشور را متأثر کرده است. گویی، براساس توافقی نانوشته مقرر است سرنوشت سیاست در خیابان مشخص شود یا از آنجا تاثیر بپذیرد؛ تحولات شیلی، لبنان، عراق و... موید این تاثیر و تاثر است.

فرآیند جهانی شدن، رشد فراگیر شبکه اجتماعی و به‌تبع آن، انتقال سریع اطلاعات بر تحولات اجتماعی و سیاسی تاثیراتی عمیق داشته است. به طور مشخص، می‌توان تحولات اخیر کشور را در آینه دو رخداد منطقه‌ای و اثرات نمایشی آن ارزیابی کرد.

۱. خاورمیانه این روزها متلاطم است و اجتماعات خیابانی با اهداف متفاوت فراگیر شده‌اند. این الگوی سیاست‌ورزی به.سرعت، بویژه از طریق اینترنت در حال تکثیر و تحکیم است. بعنوان نمونه، در بازه زمانی نزدیک دامن اعتراضات عراق به لبنان کشانده شد. پس از آن‌هم، شاهد بروز اعتراضات گسترده آبان‌ماه در ایران بودیم.

۲. الگوی امنیت‌ملی بسط‌محور و ترویج دامنه‌دار آن ذیل عناوینی مانند «عمق استراتژیک» به‌مرور به فضای ضدایرانی در خاورمیانه منجر شده است. بسیار می‌شنویم که گفته می‌شود: «باید در حلب جنگید تا از جنگ در همدان و تهران جلوگیری کنیم». تکرار این عبارت به‌تدریج حلبی‌ها را با این پرسش مواجه می‌کند که «چرا ایران باید در حلب بجنگد تا همدان و تهران را امن نگه دارد؟!» این نگاه انتقادی به‌تدریج در منطقه تکثیر شده و پرسش‌هایی مشابه را در افکار عمومی به وجود آورده است؛ چنانکه بخشی از معترضان در عراق می‌گویند: «ایران می‌خواهد با آمریکا بجنگد؛ چرا این جنگ باید در عراق رخ دهد و مردم عراق تاوان آن را بدهند؟» البته نفی مداخله‌گری در عراق محدود به ایران نیست و آنچنان که از بیانیه آیت‌الله سیستانی برمی‌آید، مردم عراق و بویژه جوانان عراقی اساسا به دخالت خارجی در امور عراق حساسیت پیدا کرده‌اند؛ خواه از سوی ایران، خواه از سوی عربستان و آمریکا. تأکید بر ادبیات بسط‌محور به‌تدریج از سوی مقامات نظامی ایران کاهش یافته، اما حجم اعتراضات فزونی گرفته است؛ مردم منطقه به ضدیت برخاسته‌اند و مردم کشور، هزینه‌های نظامی منطقه را به پرسش گرفته‌اند. ازاین‌رو، بر ماست خواست ملی مردم عراق، سوریه، لبنان و البته هموطنان را محترم بشماریم؛ همانطور که نمی‌خواهیم آلت‌ دست کشور دیگری باشیم و یا دیگران منافع‌ملی‌مان را تعریف کنند.

آتش بنزین

به‌رغم تغییرات پدیدآمده در سه مؤلفه فوق‌الذکر و نیز بستر منطقه‌ای مورداشاره در یک خلاء خبری تصمیمی مبنی بر افزایش قیمت بنزین ابلاغ شد. پرواضح است، چنین تصمیمی حتی در شرایط رونق اقتصادی شوک و پیامدهای اجتماعی را به دنبال خواهد داشت. با این وجود، در شرایطی که نظام سیاسی در ضعیف‌ترین موقعیت از نظر عینی و ذهنی قرار داشت، چنین تصمیمی اتخاذ شد. واقعیت آن است به لحاظ عینی، مردم از گرانی، تورم، بیکاری و سایر مشکلات اقتصادی تحت‌فشار مضاعف قرار دارند و به لحاظ ذهنی، افکار عمومی به دلیل فسادهای افشاشده و ناکارآمدی‌ها دچار مساله جدی شده‌اند. در چنین وضعیتی، علاوه بر کاهش مشروعیت، دو جریان اصلی و ریشه‌دار سیاسی کشور -که در ۳۰سال گذشته حرف اصلی را در سیاست می‌زدند- به اقلیت‌های سیاست بدل شده‌اند؛ درحالیکه طی ۴۰سال گذشته، همواره مجموع آرا و پایگاه اجتماعی این دو جریان سیاسی، اکثریت (بیش از ۵۰درصد) جامعه ایران را شکل می‌داد؛ اینک، مجموع پایگاه اجتماعی هردو جناح، اقلیت جامعه هستند و پایگاه هر دو جریان، بویژه اصلاح‌طلبان، دچار ریزش شده است.

باری، به هر تقدیر افزایش ناگهانی قیمت بنزین حتی اگر از بعد اقتصادی توجیه‌پذیر باشد، به لحاظ سیاسی و اجتماعی و امنیتی تصمیمی بسیار نادرست بوده است و طبعا با گذشت زمان ابعاد دقیق‌تری مکشوف خواهد شد. فارغ از نگاه‌های تکنیکی، از منظر سیاست شاهد بودیم بار دیگر اصلاح‌طلبان در حساس‌ترین موقعیت‌ها، سیاست صبر و انتظار و سکوت را در پیش گرفتند و در مقابل آتش بنزین، انفعال پیشه کردند.

سیاست “صبر و انتظار” در دوره پهلوی از سوی جبهه‌‌ملی اتخاذ شد. این تشکل به پیامدهای این سیاست وفادار ماند و از جریان تحولات بعدی حذف شد؛ کرکره‌های احزاب پایین کشیده شدند و گفته شد در خانه‌ می‌نشینیم تا روزی که سر اعلیحضرت به سنگ بخورد و قس‌علی‌هذا. اما ورود به این وضعیت از سوی جریان اصلاحات عملی تناقض‌آلود است. این جریان سیاسی از احزاب و نشریات برخوردار است و اعضاء و همفکرانش در دولت و مجلس و شورای‌شهر حاضر هستند و از مواهب حضور در قدرت بهره می‌برند. ازاین‌رو، سخن گفتن از صبر و انتظار سکوت نه سیاسی است و نه اخلاقی! «صبر و انتظار» یعنی: اصلاح‌طلبان در یک دوره زمانی از همه مناصب قدرت خارج شوند، در خانه بنشینند و بعد از پنج‌سال که عملکرد جریان مقابل و خلاء اصلاح‌طلبان روشن شد، به جریان مقابل بگویند: «شما اهل اداره کشور نیستید و به بن‌بست می‌رسید. حال، ما برمی‌گردیم و کشور را اداره می‌کنیم». اما اصلاح‌طلبی در وضعیتی غبارآلود، راهبردی مغشوش اتخاذ کرده است!

اصلاح طلبی به کجا می رود؟

با توجه به مختصات جامعه جنبشی ایران و به‌رغم وضعیت نامناسب جریان اصلاحات باید اذعان کرد، مساله‌ای اصلی «عبور جامعه از اصلاح‌طلبان» نیست. مساله اصلی‌ در بروز حوادثی از جنس اعتراضات اخیر، امتناع اصلاح‌طلبی و آغاز دوقطبی است. چنین وضعیتی با توجه به تجربیات جهانی و آموزه‌های نظری در کوتاه‌مدت به هرج‌ومرج و در بلندمدت به کودتای نظامی منجر خواهد شد و متاسفانه اصلاح‌طلبان با بی‌عملی و زمان‌نشناسی خود، عملا به برآمدن و تقویت چنین فضایی کمک می‌کنند. چنانکه شاهد بودیم کاهش ضریب نفوذ گفتمان اصلاحات، خشونت اعتراضات و ناآرامی آبان‌ماه را به نسبت دی‌ماه افزایش داد.

جریان اصلاحات طی ۲۲سال پس از دوم‌خرداد ۱۳۷۶ بارها این تجربه را آموخته که “قدرت گفتمان، بیشتر از سازمان است”؛ اما هیچ‌گاه سازماندهی و توان بسیج اجتماعی اصلاح‌طلبان در حد پتانسیل و انتظارات جامعه نبوده است. بنابراین، باید تاکید کرد تا اطلاع ثانوی، گفتمان است که در جامعه ما حرف اصلی را می‌زند و نه سازمان. این درحالی است که اصلاح‌طلبان کاملا از اهمیت گفتمان، غافل مانده‌اند. درحالیکه حتی در شرایط فعلی، اگر اصلاح‌طلبان مواضع صریح و عاقلانه‌ای اتخاذ کنند؛ هم جامعه به آن توجه می‌کند و هم در جناح مقابل، نیروهای عاقل و منطقی با آن همراهی نشان خواهند داد.