ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 09.01.2019, 12:20
سیاست بدون مشارکت، یعنی هیچ

عباس عبدی

روزنامه اعتماد ۱۷ دی ۱۳۹۷

● هفته گذشته به همراه دوست عزیزم آقای مصطفی تاج‌زاده گفت‌وگوی مشترکی با نشریه اندیشه پویا داشتیم. محور آن درباره سیاست‌ورزی مرحوم مهندس بازرگان بود. طبعا هنگامی که نشریه منتشر شود، گزارش کامل آن را می‌‌توان دید ولی با توجه به انتقاداتی که این روزها متوجه آقای روحانی شده است، دوست دارم که محوری‌ترین نقدم را به آن مرحوم تکرار و نتایج مرتبط آن با موضوع امروز را بیان کنم.

● مهم‌ترین وظیفه و ویژگی یک سیاستمدار چیست؟ سیاستمدار لزوما اندیشمند نیست. بسیاری از اندیشمندان حتی در حوزه سیاست وجود دارند که قادر به پیش بردن یک کنش سیاسی نیستند. سیاستمدار وظیفه پیاده کردن یک ایده و اندیشه را در عرصه‌ جامعه به عهده دارد. وظیفه سیاستمدار بیان گزاره‌های درست نیست بلکه اجرای ایده‌های درست است. اگر چه گزاره‌های آن را از دیگران گرفته باشد. نمونه مشهور آن رابط آنتونی گیدنز و تونی بلر است که گیدنز در مقام جامعه‌شناس و دانشمند؛ دیدگاه و نظریه راه سوم را طرح کرد و حتی مشاور تونی بلر هم شد ولی پیشبرد این ایده از طریق سیاستمداری به نام تونی بلر محقق شد. بنابراین هر سیاستمداری که به هر دلیلی موفق به انجام و پیاده‌سازی ایده‌اش نشود، شکست خورده محسوب می‌شود.

● سیاستمدار برای تحقق این هدف چه باید انجام دهد؟ وظیفه اصلی او برنامه‌ریزی برای بسیج نیروی انسانی و امکانات مادی و فیزیکی در قالب یک طرح اجرایی است. مهمترین وجه این کار، بسیج نیروی انسانی و مشارکت دادن آنها در اجرای طرح و تبدیل مردم به حامیان خود است. اگر از این زاویه نگاه کنیم، مرحوم بازرگان هر چند انسان سلیم‌النفس و متعهدی بود ولی قادر به بسیج و حفظ نیروهای سیاسی حامی خودش نبود. شاید برخی بگویند دیگران اشتباه کردند که گرد او جمع نشدند، یا او را ترک کردند یا دوستانش انشعاب کردند و... اینها مساله‌ای را حل نمی‌کند، در نهایت این سیاستمدار است که باید دیگران را جذب می‌کرده، گو اینکه رفتار او نه ‌تنها جاذب نبود که دافعه شدیدی هم داشت.

● این وضعیتی بود که مرحوم هاشمی هم در سال‌های پایانی ریاست جمهوری خویش با آن مواجه شد و در دفاع از عملکرد دولت خودش تقریبا تک و تنها مانده بود و باید منتظر نماز جمعه می‌ماند تا دفاعی یکسویه از عملکرد دولت خود کند. اتفاقی که هیچ‌گاه برای آقای خاتمی رخ نداد و همواره کسانی بودند که از او دفاع کنند. چرا؟ به این علت که این افراد خودشان را در تصمیمات دولت خاتمی و دوره او شریک می‌دانستند. احمدی‌نژاد را هم ببینید، هنگامی که رفت، خودش بود و دو، سه نفر از یاران غارش، سایرین یا دفاع نکردند یا به حمله‌کنندگان پیوستند. چرا؟ چون سیاستمدار باید امور خود را از طریق مشارکت و همفکری دیگران پیش ببرد. حتی اگر یک ایده درست و اجرایی در ذهن خود دارد باید بکوشد که آن را از زبان دیگران درآورده و اجرایی کند. هیچ شکستی برای یک سیاستمدار بدتر از تنها شدن نیست. این برخلاف دانشمند است که می‌تواند تنهای تنها باشد. زیرا دانش در فرد متجلی می‌شود ولی سیاست در جمع و کنش جمعی است که معنا دارد.

● از سوی دیگر سیاستمدار باید به دیگران اعتماد کند. البته با حفظ احتیاط، بی‌اعتمادی به همراهانش موجب بی‌اعتمادی متقابل می‌شود. در شرایط کنونی جامعه ایران هر سیاستمداری باید بکوشد که دو مخالف خود را تبدیل به یک مخالف کند و هزار دوست خود را تبدیل به 10 هزار نماید. این کار لزوما معادل نادیده گرفتن اصول نیست. چه بسا با یک گفت‌وگوی صمیمانه و یک برخورد انسانی و اخلاقی می‌توان بسیاری از این اهداف را محقق کرد بهتر از همه استفاده از ادبیات انسانی و درست است که عاری از توهین و تحقیر باشد. اینها رمز نفوذ سیاستمدار در همراهان است.

● متاسفانه آقای روحانی از حیث این ویژگی‌ها و به طور مشخص از حیث جلب مشارکت و همراهی با دیگران و نهادینه کردن اعتماد در دولت و سایر نهادهای مرتبط و نیز استفاده از ادبیات همدلانه، در حد مورد نیاز شرایطِ امروز ایران عمل نکرده است. بنده به طور مشخص بارها از طریق برخی از کسانی که ارتباط دارند، نظرات انتقادی خود را با مصادیق بیان کرده‌ام. ادبیات ایشان، تک‌گویی‌ها، استفاده از لغاتی که فاصله‌ها را زیادتر می‌کند، کمبود ارتباطات چهره به چهره با همراهان و مدیرانش و... ممکن است منجر به آن شود که حلقه سیاستِ دولت کوچک و کوچک‌تر شود.

● امروز عدم موفقیت دولت گریبان همه جامعه را می‌گیرد. بنابراین هیچ‌کس نباید درصدد تضعیف دولت باشد ولی اگر به نقد علاقه‌مندان بی‌توجهی شود در نهایت مخالفت‌ها و بی‌تفاوتی‌ها از جایی بیرون می‌زند که پیش‌بینی نمی‌شوند.(من حیث لایتحسب) امیدواریم که در این زمینه تغییر رفتاری را شاهد باشیم. فراموش نکنیم رکن سیاست، مشارکت است و بقیه آن حاشیه است.