ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 02.12.2018, 0:14
به سکوت، امیدی نیست

علی زمانیان

نقدی بر نوشتار دکتر رنانی با عنوان «سکوت ملی، امید ملی»

دکتر رنانی با نشر مطلبی با عنوان «سکوت ملی، امید ملی»، و پس از تهمید مقدمات و مدعیات متعدد، توصیه به سکوت کرده‌اند و خودشان هم پیش دستی کرده و نوشته‌اند که از این پس، سکوت خواهند کرد تا مبادا ترک بردارد جام شیشه‌ا‌ی امیدی که جامعه از آن می‌نوشد و خود را بر پای نگه داشته است. و البته گفته‌اند: «جامعه ما تقریبا همه آنچه را باید از فساد و ناکارآمدی و بی‌عدالتی نظام تدبیر کنونی بداند، می‌داند و همه آنچه نویسندگان و روشنفکران و صاحب نظران باید بگویند گفته شده است.»

گرچه از منظرهای متعدد می‌توان این نوشته را نقد کرد و فارغ از مفهوم شناسی امید که آورده‌اند، اما فقط به بیان دو نکته اکتفا می‌شود:

۱. آیا گفتن، امید زدا و  سکوت، امیدزا است؟
۲. آیا جامعه می‌داند آن چه را که باید بداند؟

یکی از موقعیت‌هایی که ممکن است ما را دچار خطای در تحلیل کند ( و به نظر می‌رسد دکتر رنانی دچار همین خطا شده است)، خلط میان دو موقعیت «بی‌خبری» و مقوله‌ی «امید» است. و این خطا از تشابه میان رفتار ناشی از بی‌خبری و رفتار ناشی از امید سرچشمه می‌گیرد. کنش ناشی از غفلت و بی‌خبری، بسیار شبیه به کنش ناشی از «امید» است. به سخن دیگر، گویی خط فاصل روشن و مرز مشخص بیرونی و قابل مشاهده در تفکیک دو نوع رفتار وجود ندارد: رفتاری که از آبشخور امید سیراب می‌شود و رفتاری که ناشی از بی‌خبری است. تشابه ظاهری این دو موقعیت، رهزن است و ما را در شناخت و یا در مقام توصیه به خطا می‌اندازد. به عنوان مثال، دو نفر را در نظر بیاورید که هر دو دچار سرطان بدخیم و کشنده‌اند. یکی از این دو می‌داند که سرطان دارد و دیگری نمی‌داند. اما در عیان و آشکار، هر دو در گذران زندگی روزمره و در مواجهه‌ی با وقایع پیرامون، شبیه به یکدیگر رفتار می‌کنند. تشابه در رفتار این دو نفر، اما دو گونه دلالت دارد: یکی از امید فرد مطلع خبر می‌دهد و دیگری ما را به بی‌خبری فرد دوم دلالت می‌دهد. در این بی‌خبری و سکوت، امید نیست.

امید، با سکوت و بی‌خبری به دست نمی‌آید. غنچه‌ی امید بر شاخسار آگاهیِ از واقعیت و جسارت مواجه شدن عقلانی و کارگشا با جهان بیرونی شکوفه می‌دهد. بی‌خبری و غافلانه زیستن، اساسا مقوله‌ی امید را سالبه به انتفای موضوع می‌کند. از سوی دیگر، واقعیت ستبر و سخت و کشنده‌ی عینی، موجودیتی مستقل از ساحت آگاهی ما دارد، چه ما از آن مطلع باشیم و چه نباشیم. به سخن دیگر، واقعیت عینی، از خبر داشتن و یا نداشتن ما تبعیت نمی‌کند. واقعیت، واقعیت است چه ما از آن خبر داشته باشیم و در باره‌اش سخن بگوییم و چه سکوت کنیم و زندگی را به غفلت و بی‌خبری سپری نماییم.

امید، محصول گفتگوی خرد جمعی برای یافتن راه برون رفت از مشکلات و مصایب است. رویارویی جسارت آمیز با واقعیت‌های تاریک و سخت و گلاویز شدن با مسئله‌هایی است که مسیر زندگی را سد کرده‌اند. امید، گرچه در نهایت امر روان شناختی است اما پایه‌ها و ارکانش در جهان بیرون از روان آدمی پی ریزی می‌شود. جهانی که درآن، افراد در تعامل با یک‌دیگر و از طریق رابطه‌ای دو سویه به جستجوی راه خروج از بطری برمی‌خیزند. این مهم است که نباید سکوت را با امید مساوق دانست و یا سکوت را مقدمه‌ی ضروری برای خلق امید و نگهداشتن آن تلقی نمود.

1397/09/10