ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 11.09.2017, 7:59
«برای دیگران دل بسوزانید؛ نه علیرضا رجایی»

حبیب‌الله پیمان

حبیب‌الله پیمان، دبیرکل جنبش مسلمانان مبارز، در یادداشتی تلگرامی نوشت:

بیماری سرطان علیرضا رجایی سرانجام به ازدست دادن یک چشم ونیمی از صورت وی انجامید. این خبر بهت آور، بسیاری را شوکه کرد و هرکس را که مختصر آشنایی با ویژگی های اخلاقی و منش سیاسی وی داشت، دراندوه عمیقی فرو برد.

اثرات روحی آسیب های سخت و ضایعاتی که بعضا همه عمر بر جسم و روان فشارمی آورند، دردهمه یکسان نیست. بسته به اینکه حادثه به «تصادف» پدید آید یا عوامل ارادی انسانی هم در وقوع آن دخالت داشته باشد، تأثیراتش بر اندیشه و روان، و از آن طریق بر واکنش فرد، متفاوت خواهد بود.

وقتی علت آسیب ناشناخته و تصادفی اعلام می شود، آزردگی و رنجی شدید و غالبا آمیخته با خشم وجود فرد را فرامی گیرد، خشمی که اگر با ژرف نگری و تأمل و دوراندیشی در پیامدهای حادثه، به تدریج مهار وخنثی نشود، و یا بر سر مقصری بی نشان و دور از دسترس، مثل«اقبال» و «روزگار» آوار نگردد، سلامت روحی شخص آسیب دیده را مختل و رفتار وی را از تعادل خارج    می سازد.

فرجام تلخ و دردناکی که بیماری برای علیرضا رقم زد، معلول تصادف نبود؛ زیرا از زمانی که علایم بالینی و تشخیص پزشک مسؤل در زندان، غیرعادی بودن ضایعه را نشان می دهد، تا روزی که بعد از آزادی از زندان اقدامات اولیه را جهت تشخیص نوع ضایعه و درمان آغاز می کند، دراثر نحوه عمل عوامل انسانی ذیربط، فرصتی طلایی برای پیشگیری و یا درمان به موقع از دسترس وی خارج می گردد.

این تعلل را در خوشبینانه ترین حالت، فقط می توان به سهل انگاری در انجام وظیفه قانونی و فقدان عاطفه همدردی و حس مسؤلیت انسانی و احیانا عکس آن، بی توجهی به سلامت بیمار به دلیل اختلافات فکری و سیاسی، نسبت داد.

در مورد اول، مقصر یا مقصرین می بایست مطابق قانون بازخواست و در صورت اثبات تقصیر، حتی اگر از سوی علیرضا بخشوده شوند، کیفر وجه عمومی جرم را متحمل گردند. برای موارد بعدی هم مقصرین باید در برابر شخص آسیب دیده، وجدان و رب خویش و وجدان عمومی جامعه، به قصور خود اعتراف و تقاضای بخشش کنند.

اما بعید است که علیرضا به این وجه از قضیه بیندیشد، من هم قصد ورود به این بحث را ندارم، می خواهم به بررسی واکنش هایی بپردازم که رنجدیدگی ناشی از این خسران و آسیب دیدگی تکان دهنده، در نظایر علیرضا رجایی بر می انگیزند.

نه یک واکنش لحظه‌ای بلکه فرایندی از کنش های همسو و رشدیابنده که هستی آسیب دیده را در یکی از دو سوی مخالف، متحول می سازند. واکنش هایی که قبل ازهرچیز، از طرز فکر و جهان بینی، ساخت روانی-عاطفی و منش پایدارشخصیت فرد تأثیر می پذیرند، و در بستر عمل و تجربه طولانی مدت شکل می گیرند.

موقعیت شخص آسیب دیده بی شباهت به کسی نیست که در کمرکش شیب تند صخره ای ایستاده است؛ یک طرف سراشیبی نفرت و خشم و انتقامجویی، و درسوی دیگر، پاکوب  صعود به قله های مرتفع آزادی و آفرینندگی.

بسیاری گام در سراشیبی می نهند و اراده خویش را تسلیم عاطفه خشم و انتقام می کنند، بدین امید که جراحت روح آسیب دیده را تشفی بخشند و یا بازوی اجرای عدالت شوند.

در هر دو حالت از این حقیقت غافلند که خارج از قلمرو حاکمیت قانون عادلانه، نیازی به انتقام و اعمال کیفر از بیرون نیست، زیرا حاصلی جز بازتولید ابدی خشونت و کینه جویی در پی ندارد.

باید میان عمل رهایی بخش و بازدارنده از تجاوز و ستم و عمل انتقامجویانه فرق گذاشت؛ از آنجا که  هرکس درگروی اعمال خویشتن است، بازتاب عمل مجرمانه، هستی فرد را از درون فاسد می کند و توسط وجدانی که دیر یا زود و در مواجهه با تکان های سخت بیدارمی شود، به گیرانه آتشی بدل می شود که از درون مجرم را به کام خود فرومی بلعد. 

صعود و استعلا؛ فرآیندی است خلاق  و رهایی بخش که با آن استعدادهای بالقوه  فعلیت می یابند. وچون بین بدن و ذهن و شعور، نوعی توازی و همنوایی برقراراست، افزایش توانمندی های فکری و روحی، تعادل جدیدی را ایجاب می کند که به موجب آن، کاستی بخشی از قدرت مادی و بدنی، با تقویت بخشی دیگر از این قوا جبران می شود و با آن، هماهنگی تازه ای بین رفتارهای بدنی و کنش های ذهنی و معنوی به وجود آمده، وحدت شخصیت فرد محفوظ می ماند.

با شناختی که از علیرضا رجایی داریم، تردیدی نیست همانند روزهای پیش از «حادثه»، قلبش به روی حس نفرت و کینه و انتقام جویی، مسدود خواهد ماند.

همنوایی و تأثیرگذاری متقابل میان قوای روحی و معنوی و جسم آسیب دیده اجازه نمی دهد رنجدیدگی، تبسم  از لبانش  برباید و برق مهربانی، هشیاری و امید از نگاهش زدوده گرداند.

بازگشت دایمی اراده آزاد و فاعلی او، برای آغازی دوباره از نقطه عزیمتی جدید، قلبش را از شادی و رضایت خاطر سرشار می کند و به زندگی و کنش های اجتماعی اش، معنا و ماهیتی اخلاقی و انسانی الهی می بخشد.

برای کسانی دل بسوزانید که در سراشیبی اضمحلال و بی آیندگی درحرکت اند؛ نه برای علیرضا رجایی که به فرآیند حقیقت، آزادی، عدالت و زیبایی وفادار مانده است و رو به تعالی و نامیرایی دارد.