ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 28.08.2006, 0:40
ایران و آمریکا: تحقیر ایرانیان، چرا؟

امید معماریان
دوشنبه ٦ شهريور ١٣٨٥

اوپن دموکراسی- اگوست ٢٠٠٦: تصور کنید هشتاد محقق برجسته آمریکایی برای حضور در کنفرانسی به تهران دعوت شوند، بعد از ماه‌ها تلاش برای دریافت ویزا، تایید نهایی و روزها سفر به فرودگاه تهران برسند تا تنها بازداشت شده، دستبند زده و به آمریکا بازگردانده شوند. چنین خبری بدون شک در صدر اخبار ایالات متحده قرار خواهد گرفت.

دوم اگوست سال جاری، بیش از ٣٠٠ محقق، دانشمند و صاحبان صنایع ایران برای شرکت در گردهمایی فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف در هتل‌هایت شهرسانتاکلارای کالیفرنیا دور هم جمع شدند. گردهمایی‌ای که هر دوسال یکبار در یکی از کشورهای جهان برگزار می‌شود. بیشتر این افراد از کشورهای آمریکای شمالی واروپا راهی این گردهمایی شدند. دراین میان هشتاد تن مجموع بیش از ١٠٠ ایرانی راهی این کنفرانس شده بودند در فرودگاه‌های شیکاگو، لس آنجلس، سن فرانسیسکو و نیویورک درحالی که ویزای آمریکا در دست داشتند، توسط مقامات اداره مهاجرت بازداشت شدند. یکی از این فارغ التحصیلانی که در این وضعیت قرار گرفته است می‌گوید آنها را در مکان‌هایی چون زندان نگهداری کرده‌اند. همه این افراد به صورت تحقیرآمیزی به ایران بازگردانده شدند. یکی از این افراد در فرودگاه سان فرانسیسکو در تماس تلفنی با یکی کسانی که به استقبال آنها در فرودگاه آمده بودند می‌گوید که تا کنون در عمر خود بسان آنچه اداره مهاجرت با آنان کرد مورد تحقیر و اهانت قرار نگرفته است.

پس از آن سخنگوی وزارت امورخارجه در امور کنسولی اعلام کرد که "ویزاهای صادر شده توسط مقامات آمریکایی می‌تواند در هر زمانی که نشانه‌ای از احتمال عدم وجود صلاحیت برای حضور آنان در آمریکا محرز شود، باطل شود."

برای ایرانیان به دست آوردن ویزای آمریکا روند بسیار پرزحمتی را همراه با حداقل دو سفر به دوبی یا ترکیه و دیگر کشورهای همسایه طلب می‌کند (چرا که از سال ١٩٧٩ به بعد ایالات متحده کنسولگری در ایران ندارد).
صرف نظر از پرکردن فرم‌های درخواست و مصاحبه‌های نفر به نفری که انجام می‌شود، دو ماه زمان برای تعیین صلاحیت افراد برای اخذ ویزا لازم است. بعد از همه این مراحل است که ممکن است درخواست کنندگان برای خرید بلیط اقدام کنند.

همزمان با آنچه اداره مهاجرت آمریکا با ایران در فرودگاه‌های یاد شده انجام داد، وزارت خارجه آمریکا نقض حقوق بشر در ایران که در سی ام جولای بعد از یک اعتصاب غذای نه روزه به مرگ دانشجوی زندانی، اکبرمحمدی انجامید رابا انتشار بیانیه‌ای محکوم کرد. شان مک کوی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت: " ما از دولت ایران می‌خواهیم که در مورد همه شهروندان ایرانی رعایت موازین حقوق بشر را مد نظر دارد، از جمله درمورد دانشجویان، اقلیت‌های دینی، کارگران، زنان. همچنین کسانی که درنتیجه دفاع از حقوق بشر وآزادی در زندان‌ها به سر می‌برند را از زندان آزاد کند."

پرزیدنت جورج بوش نیز چندین بار در موقعیت‌های مختلف اعلام کرد که آمریکا با مردم ایران مشکلی ندارد، "مردمی که شایسته هستند توسط حکومتگرانی دموکرات که به حقوق بشر احترام می‌گذارند، اداره شوند." در پانزدهم فوریه سال جاری (٢٠٠٦)، وزارت خارجه آمریکا اعلان کرد که بودجه‌ای ٧٥ میلیون دلاری را برای آنچه "دستیابی مردم ایران آزادی" نامید، اختصاص داده است. پولی که پنج میلیون دلارش به آموزش دانشجویان ایرانی و برنامه‌هایی برای بازدیدکنندگان بین‌المللی به منظور ایجاد پلی بین دو ملت ایران و آمریکا اختصاص داشت.


این درحالی است که حقوق بشر اساسا مفهومی است در ارتباط با تضمین حقوق انسان‌ها به نحوی که به صورت شایسته‌ای مورد احترام و عزت قرار گیرند. آشکار است که هنگامی که مردم شکنجه می‌شوند، کشته می‌شوند و یا مورد تجاوز قرار می‌گیرند چنین حقوقی نقض می‌شود. مثال‌های متعددی از نقض حقوق بشر در سراسر دنیا وجود دارد از جمله نقض اساسی حقوق بشر در زندان‌های ابوغریب و گوانتانامو. با این حال حوادث اخیر در فرودگاه‌های آمریکا، اگر چه ممکن است با اتفاقاتی که در زندان‌های یاد شده رخ داده است تفاوت‌هایی داشته باشد، اما در اصل آنچه اتفاق افتاده و آن همانا نقض "حقوق بشر" است، برابری می‌کند.

ایرانیان از این منظر داستان‌های زیادی از رویارویی با اداره مهاجرت آمریکا به بهانه " جنگ با تروریسم" دارند. برای من آنچه در فرودگاه‌های آمریکا برای آن ایرنیان رخ داد، در نوع خود سومین تجربه تحقیر و اهانت در دوسال گذشته به شمار می‌رود.

اولین حادثه در سپتامبر سال ٢٠٠٤ اتفاق افتاد زمانی که برای ارائه مقاله کنفرانسی در یک موسسه آمریکایی در شهر واشنگتن و سازمان ملل دعوت شدم. برای گرفتن ویزا مجبور بودم دوبار به دوبی سفر کنم. بعد از طی روند تایید صلاحیت که نزدیک به سه ماه طول کشید، ویزا را گرفتم. بلیطم را تهیه و به فرانکفورت که فرودگاه ترانزیت بود پرواز کردم. بعد از کنترل پاسپورت و ویزا در حال ورود به تونل منتهی به هواپیما بودم که دربلندگو نام خودم را شنیدم. باید به مراقیت‌های امنیتی مراجعه می‌کردم.

یکی از مامورین امنیتی پشت میز به من اطلاع داد که اسم من در سیاهه‌ای است که " پرواز ممنوع" نامیده می‌شود. سپس دو پلیس آلمانی مرا به اتاقی بردند و در مورد هویتم شروع به پرسش کردند. بعد از اینکه گفتم روزنامه‌نگار هستم و آنها هم در اینترنت اطلاعاتی را در موردم به دست آورند، آرام گرفتند و به گمانم خیالشان راحت شد که تروریست نیستم. بعد ازآن با اولین پرواز به تهران بازگشتم.

واقعیت آنکه شوکه شده بودم. همیشه فکر می‌کردم کسانی در لیست" پرواز ممنوع" قرار می‌گیرند که گذشته مبهمی دارند و کلا افراد خطرناکی هستند. من ویزای آمریکا را از کنسولگری این کشور دریافت کرده بودم. نمی‌توانستم بفهمم که چطور دولت آمریکا ویزا صادر می‌کند اما اجازه ورود به کشور را نمی‌دهد. نمی‌توانستم تصور کنم که این موضوع به راحتی بر می‌گردد به نادانی بخشی از دولت آمریکا، دولتی که همواره وقتی بزرگ می‌شدم گمان می‌کردم یکی از سازمان یافته‌ترین‌ها و کارآمدترین‌ها در دنیا است.

ده روز بعد از آن درتهران به خاطرفعالیت‌های مطبوعاتی و اجتماعی توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدم و جالب آنکه باید به آنها توضیح می‌دادم که چگونه ویزای ایالات متحده را اخذ کرده‌ام. ویزایی که هیچ اعتباری نداشت. بعد از ماه‌ها، برای ادامه تحصیل با دریافت یک فرصت مطالعاتی راهی این کشور شدم. موضوعی که مقدمه‌ای برای اتفاق دوم شد.

این بار من ، به عنوان یک روزنامه‌نگار دموکراسی‌خواه، ضد بنیادگرایی، هوادار حقوق بشر و همچنان که بازجویم خطابم می‌کرد، یک "جانور غرب‌زده" برای درخواست ویزا به کنسولگری ایالات متحده در استانبول مراجعه کردم. باردیگر درخواست ویزا که با یک روند چند ساعته سوال و جواب بازجویی مانند، توسط یکی از کارمندان سفارت همراه بود. همران با لحنی، بی‌ادبانه ، زننده و از نظر من توهین‌آمیز. بیش از سه ساعت از زمان مصاحبه گذشته بود که از فرط عصبانیت و ناراحتی به خاطر همه سوالات شخصی و خانوادگی که از من شد، احساس کردم واقعا درحال تحقیر شدن هستم. به نظرم سوالات و لحنی که او به کار می‌برد از خط قرمز شخصی‌ام عبور کرد.

در همین لحظه همه مدارکم را جمع کردم و به او گفتم می‌خواهم از سفارت بروم و دیگر نمی‌خواهم برای ویزا اقدام کنم. گفتم نمی‌خواهم به کشوری بیایم که در بدو ورود چنین رفتار ناهنجاری را با میهمانان خود انجام می‌دهد. از کنسولگری بیرون آمدم و نفس راحتی کشیدم. اگرچه روز بعد مسئول کنسولگری نامه‌ای برایم ارسال کرد و از اتفاقات رخ داده روز پیش از آن عذر خواهی کرد و دعوت کرد که برای تکمیل روند درخواست به سفارت خانه بروم. باردیگر ویزا را گرفتم ولی این بار نامم در سیاهه "پرواز ممنوع" نبود.

ایالات متحده نمی‌تواند همزمانی که به تحقیر و توهین به مردم ایران می‌پردازد، آنها را گرامی بدارد. خیلی بیش از آنکه دولت بوش بتواند به تفکیک مردم ایران ودولت ایران بپردازد و رفتار متناسبی را از خود نشان دهد، تمایل دارد که با شهروندان ایرانی به عنوان اعضای باشگاه "محور شرارت" برخورد کند. یکی از افراد یاد شده در فرودگاه‌های آمریکا بزرگی نشاط می‌گوید که "آنچه در کالیفرنیا رخ داد نمونه کاملی برای دشمن تراشی برای آمریکا به شمار می‌رود." درحقیقت رفتار با ایرانی‌ها انعکاس بسیاری در رسانه‌های ایرانی داشته است.

بی‌احترامی به مردم ایران از سوی دیگر به تقویت جنبش ضدآمریکایی در ایران منجر می‌شود که توسط رادیکاترین عناصر هدایت می‌شوند. چنین رفتارهایی از طرف مسئولین دولت آمریکا به دلیل تقویت صداهایی از این دست، به تعویق روند دموکراتیزاسیون در ایران نیزمنجر می‌شود.