ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 16.08.2006, 5:41
جنگی كه پیروز نداشت

دكترحسين باقرزاده
سه‌شنبه ٢٤ مرداد ١٣٨٥ – ١٥ اوت ٢٠٠٦
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

جنگی‌ كه به مدت چند هفته بین حزب‌الله لبنان و اسراییل جریان داشت پس از تلفات عظیم انسانی و خرابی‌های وسیع در لبنان به آتش‌بس رسید. جنگ هزاران كشته و زخمی (اكثریت قریب به اتفاق آنان، افراد غیر نظامی) از خود به جا گذاشت، و سدها هزار نفر آواره و بی‌خانمان شدند. طرفین درگیر، هر یك ادعای ‌پیروزی كردند و شكست رقیب خود را صلا دادند. حامیان آنان نیز، آمریكا از سوی‌اسراییل و جمهوری اسلامی از سوی حزب‌الله، این «پیروزی»ها را جشن گرفتند. ادعای پیروزی، در عین حال لحن تهدید نیز دارد. طرف «پیروز» برای طرف شكست خورده خط و نشان می‌كشد كه اگر او باز سر بلند كند و بخواهد مصاف دهد ضربه دیگری خواهد خورد. و به این ترتیب، نباید جنگ را خاتمه یافته تلقی ‌كرد.

جنگ بین اسراییل و حزب‌الله لبنان در واقع نبردی از طریق واسطه بین آمریكا و جمهوری اسلامی نیز بود. شواهد زیادی در دست بود كه نشان می‌‌داد آمریكا و جمهوری اسلامی هر یك به نوبه خود به این جنگ دامن زده‌اند. اكنون سیمور هرش روزنامه‌نگار پر سابقه و معتبر آمریكایی در مجله نیویوركر به نقل از منابع موثق خود گزارش می‌دهد كه نقشه حمله به حزب‌الله از ماه‌ها قبل با شركت مقامات آمریكایی و اسراییلی در واشنگتن ریخته شده بود. جمهوری اسلامی نیز با مجهز كردن حزب‌الله به هزاران موشك كه بیشتر حربه تعرضی است تا دفاعی، برای درگیر كردن حزب‌الله با اسراییل مایه گذاشته است. از این رو، ربودن دو سرباز اسراییلی به وسیله حزب‌الله تنها به عنوان یك جرقه، انبار باروتی را منفجر كرده است كه از پیش به وسیله دو طرف و حامیان آن‌ها ساخته و پرداخته شده بود. این پیكار نظامی اگر برای دو طرف درگیر انگیزه‌های دفاعی یا حفظ امنیت و استقلال و حیات شهروندان آنان را داشته است، برای حامیان آنان حد اكثر نبردی آزمایشی برای قدرت‌نمایی خود در نبرد نهایی نبوده است. بنا بر این،‌ از این رو نیز نباید جنگ را خاتمه یافته تلقی كرد.

ولی بر خلاف ادعای‌ طرفین (یا چهار طرف جنگ)، این جنگ پیروز نداشت. البته می‌توان استدلال كرد كه جنگ اصولا پیروز ندارد. جغد جنگ فقط خرابی و ویرانی به دنبال می‌آورد، و اگر انسان‌هایی را «پیروز» می‌كند، انسانیت را می‌كشد. قهرمانان جنگ فقط می‌توانند بر روی كشته‌ها و خرابی‌ها پرچم پیروزی خود را برافرازند و بر روی‌ گور برقصند. حدوث جنگ نشان شكست انصاف و عدالت و خرد و منطق و مدارا و تحمل است، و این‌ها همه یعنی‌ انسانیت. پس جنگ یعنی نفی انسانیت، و پیروزمندان در جنگ باید كه در عین حال به عزای‌ انسانیت بنشینند. اگر در پایان جنگ، جشن و سروری هست باید به خاطر پایان جنگ باشد و نه پیروزی در آن. این جنگ به خصوص كه به هر حال جز خرابی و كشتار برآیندی نداشت و هیچ یك از دو طرف نتوانستند بر روی كشته‌ها و خرابی‌های دیگری جشن پیروزی بگیرند.

هدف جنگی اسراییل (و آمریكا) این بود كه ماشین نظامی حزب‌الله را بالكل از كار بیندازد و از این طریق نفوذ سیاسی‌ جمهوری اسلامی را در منطقه تضعیف كند. لبنان برای سال‌ها زیر نفوذ دو قدرت ضد اسراییلی/آمریكایی منطقه یعنی‌ سوریه و ایران بوده است. سال گذشته پس از ترور رفیق حریری در بیروت، سوریه مجبور شد زیر فشار غرب نیروهای خود را از لبنان بیرون بكشد و به حضور چند ده ساله خود در آن جا خاتمه دهد. اكنون نوبت آن بود كه نفوذ جمهوری اسلامی از این كشور برداشته شود. حزب‌الله ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی بوده است و به شكرانه كمك‌های بی‌دریغ مالی و سیاسی و نظامی رژیم ایران جنوب لبنان را تحت كنترل خود گرفته بود. بنا بر این از دید اسراییل و آمریكا تنها راه قطع نفوذ جمهوری اسلامی در لبنان نابود كردن حزب‌الله به عنوان یك نیروی‌ نظامی بود. برای‌ این كار شیوه بمباران وسیع به كار گرفته شد و برای‌ ریشه كردن حزب‌الله نیروهای اسراییلی بخش وسیعی از لبنان را با خاك یكسان كردند. ولی‌علارغم همه این خرابی‌ها، قدرت نظامی‌ حزب‌الله ضربه چندانی ندید و تا روزهای آخر ضربات موشكی و حملات آنان به نیروهای‌ اسراییلی هم‌چنان ادامه داشت. علاوه بر این، شواهدی در دست است كه نشان می‌دهد نفوذ سیاسی حزب‌الله، و در نتیجه، نفوذ سیاسی جمهوری اسلامی، در لبنان افزایش یافته است. این برآیند دقیقا چیزی است كه اسراییل نمی‌خواست. اسراییل در این جنگ پیروز نشده است.

از سوی دیگر، حزب‌الله مجبور شده است كه از سلطه نظامی خود در جنوب لبنان بگذرد و به جای آن به حضور نیروهای سازمان ملل و حكومت لبنان تن دهد. یعنی حزب ‌الله دیگر نمی‌تواند منطقه جنوب لبنان را در تیول خود داشته باشد و هر زمان خود اراده كند یا ولی‌نعمتان آن در تهران دستور دهند به عملیات نظامی علیه اسراییل دست بزند. اهمیت و ارزش حزب‌الله برای جمهوری اسلامی حضور نظامی آن در مرز با اسراییل بوده و برای حزب‌الله، حفظ این موقعیت اهمیت حیاتی داشته است. حزب الله اگر چه توانسته است برای چند هفته در برابر ماشین عظیم نظامی اسراییل «مقاومت» كند و حملات مرگبار آن را با موشك‌پرانی به مناطق مسكونی اسراییل پاسخ دهد، ولی تنها در صورتی كه توانسته بود موقعیت خود را در جنوب لبنان حفظ كند ادعای پیروزی آن می‌توانست اعتباری داشته باشد. حزب‌الله نیز در این جنگ پیروز نشده است.

اكنون جنگ متوقف شده است (نمی‌توان گفت كه قطع شده است). بیشترین هزینه این جنگ خانمانسوز را مردم لبنان (اعم از شیعه و غیر شیعه) می‌پردازند. در عین حال می‌توان گفت كه جنگ برندگانی داشته است. بزرگترین برنده جنگ نیروهای بنیادگرای جهان عرب و جهان مسلمان نشین هستند. به اعتبار سیاسی آمریكا در منطقه ضربه سنگین‌تری وارد شده است و بنیادگرایان منطقه حربه تازه‌ای برای تبلیغات خود به دست آورده‌اند. عواقب شوم این سیاست خشونت‌بار هم چون عواقب جنگ عراق ممكن است تا سال‌ها ادامه پیدا كند. جمهوری اسلامی اگر چه نفوذ نظامی خود را در جنوب لبنان و مرز با اسراییل از دست می‌دهد ولی از عدم پیروزی اسراییل و آمریكا راضی است. هرچه كه آمریكا در منطقه بیشتر اعتبار و حیثیت خود را از دست بدهد جمهوری‌ اسلامی بیشتر احساس رضایت و امنیت می‌كند. و هرچه كه این رژیم بیشتر قدرت و بقای‌ خود را تثبیت شده ببیند به همان نسبت مبارزه برای دموكراسی و حقوق بشر در ایران (و منطقه) صدمه می‌بیند.

گفته شد كه آمریكا و جمهوری اسلامی از طریق واسطه‌های خود در جنگ اخیر درگیر ماجرا بودند و این اولین نبرد خود را با نتیجه عدم پیروزی متقابل به انجام رسانده‌اند. آمریكا اگر به دنبال آن بوده است تا از این طریق ضرب‌شستی به جمهوری اسلامی نشان دهد در این كار موفق نبوده است. این امر باید تجربه دیگری (پس از عراق) برای آمریكاییان باشد كه مشكلات منطقه خاورمیانه راه حل نظامی ندارد. هرگونه حمله نظامی به ایران نیز به احتمال زیاد مآلا به نفع رژیم حاكم یا نیروهای بنیادگرای‌ منطقه تمام خواهد شد. تجربه جنگ اسراییل و حزب‌الله هم‌چنین باید آن دسته از ایرانیانی را كه هنوز برای حل مشكل مردم ایران به دخالت نظامی آمریكا دل بسته‌اند بیدار كرده باشد. حمله نظامی اسراییل به لبنان را باید نسخه تمرینی حمله احتمالی آمریكا به ایران دانست. خرابی‌های لبنان را باید در سطح به مراتب مرگبارتری در پهنه وسیع ایران دید، تلفات انسانی آن را باید در مقیاس ده‌ها برابر در ایران شماره كرد، و اثر آن در گسترش نفوذ بنیادگراها را باید وسیع‌تر و مخرب‌تر ارزیابی كرد. باید برای جلوگیری از چنین فاجعه ای همه ما به جنبش ضد جنگ بپیوندیم. و مهمتر از آن این كه همه ما به یك جنبش دموكراسی خواهی وسیع بپیوندیم و تلاش كنیم تا پیش از آن كه حمله نظامی آمریكا به ایران اتفاق بیفتد مشتركا مشكل ایران را با نفی این رژیم ماجراجو و جنگ‌طلب و استقرار یك نظام دموكراتیك حل كنیم.