ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 29.04.2005, 19:16
آمریکا: سرزمین رویاها؟

مسعود نقره‌کار
جمعه ۹ ارديبهشت ۱۳۸۴

امریکا یکی از متغیرترین و شناورترین پدیده‌هائی‌ست که انسان معاصر با اَن مواجه است:
فرشته‌ی زیبای اَزادی ست به چشم پاره‌ای از مردم جهان ، و دیوی وحشی و اَزادی‌کش به چشم پاره‌ای دیگر، و برخی نیز اَن را نیمه فرشته نیمه دیو می‌بینند.
– پاره‌ای از مردم مهاجرینی که امریکا را کشف و بنانهادند را در زمره شجاع‌ترین و هوشمند‌ترین مردم جهان می‌دانند، پاره‌ای دیگر غاصبینی ماجراجو و سودجو که با کشتار و غارت سرخپوستان این سرزمین را تصاحب کردند و هنوز نیز بر اَنان ستم روا می‌دارند، و برخی بر این باور که اگر چه اکثر مهاجرین برای مال و منال بیشتر به این سرزمین رواَوردند اما هوشمندی و توانائی‌هایشان باعث اَبادانی و ترقی و پیشرفت در این سرزمین شد، اینان کشتار وحشیانه سرخپوستان و غصب زمین‌های اَنان را نیزاقدامی غیرانسانی می‌دانند.
– نخستین اندیشمندان و سیاستمدارانی که نهادهای سیاسی و اجتماعی امریکا را بنیان نهادند را پاره‌ای روشنفکران و روشنگران اَزاداندیش و اَزادیخواه وا نساندوست می‌دانند، جماعتی دیگر اما برده داران و سود جویانی که فقط به رفاه و اَزادی خود ، یا یک گروه و طبقه‌ای خاص اندیشیده و عمل کرده اند، برخی اما بر این نظرند که از هر دو طیف در این مجموعه حضور داشتند که در مبارزه‌ی سیاسی‌ای متمدنانه تلاش می‌کردند تا خواست‌های خود را متحقق کنند.
– پاره‌ای براین عقیده‌اند که اَزادی و دموکراسی در همه‌ی عرصه‌های حیات اجتماعی و انسانی به معنای واقعی فقط در امریکا جاری ست ، عده‌ای اما این ادعا را فریب و دروغی بزرگ می‌دانند، برخی دیگر بر این باورند که اَزادی ودموکرا سی در امریکا فقط در عرصه‌هائی از زندگی اجتماعی و فردی امریکائیان وجود دارد.
- جماعتی بر این باورند که اَزادی‌های سیاسی ، اَزادی اندیشه، بیان وقلم ، وجدائی حکومت ودین به عالی‌ترین وجه در این دیار وجود دارد، برخی اما براین عقیده نیستندوکنترل مطلق دو حزب برامورسیا سی ، انتخابات و بر رسانه‌های جمعی را مثال می‌زنند، حزب‌هائی که اختلافاتشان را هم جنگ زرگری و خیمه شب بازی می‌دانند، این نوع تفکر دخالت کلیسا را در همه‌ی امورحکومتی واضح و قطعی می‌داند. برخی اما حضوراین نوع اَزادی‌ها و دخالت‌هارا کنترل شده از سوی سیاستمدارانی که منافع مالی و معنوی کارتل‌های ، کنسرن‌ها و مجتمع‌های صنعتی، نظامی واطلاعاتی را نمایندگی می‌کنند، می‌دانند. عده‌ای نیز بر مشگلات وموانع موجود باوردارند اما تاکید می‌کنند که در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان امریکا در زمره‌ی بهترین کشورها در این عرصه است.
- سیاست خارجی امریکا به اعتقاد پاره‌ای از مردم بر مبنای انساندوستی ، گسترش اَزادی و دموکراسی با احترام به قوانین بین المللی ست ، اما اکثر مردمان جهان سیاست خارجی امریکا را جنگ طلبانه ، تجاوزگرانه و تنها بر بنیاد تامین منافع مالی و معنوی امریکا ، به هر قیمت ، می‌دانند، این عده بر این باورند که امریکا در طول حیات اش مدافع حاکمان دیکتاتور و جنایت کار بوده است. دیگرانی هستند که می‌گویند سیاست خارجی امریکا مجموعه‌ای ازاندیشه و عمل درست و خطا بوده است .
- پاره‌ای رسانه‌های گروهی امریکا را رسانه‌هائی اَزاد و اَزادیخواه می‌دانند، برخی اما اَزادی واَزادیخواهی رسانه‌ها( و مطبوعات) در امریکارا افسانه می‌خوانند و می‌گویند اداره کننده‌ها‌ی رسانه‌ها ثروتمندان وسیاستمداران اَلت دست اَنها هستندو ناشر نظرات و سیاست‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اَنان. عده‌ای نیز بر این باور که جامعه‌ی امریکا از چنان تنوعی در عرصه رسانه‌ها و مطبوعات برخوردار هست که هرکسی با هر فکر و نظری می‌تواند افکار و نظرات خود را بیان کند.
- اَنچه به عنوان فرهنگ و ارزش‌های امریکائی در جهان مطرح است را برخی پیشرفته‌ترین می‌دانند و بسیاری از متفکرین و سیاستمداران امریکائی نیزبر این نظرندکه این فرهنگ و ارزش‌ها می‌باید در جهان گسترش یابد ، پاره‌ای از مردم اما این فرهنگ و ارزش‌ها را منحط‌ترین و مخرب‌ترین می‌پندارند، کسانی نیز هستند که فرهنگ و ارزش‌های امریکائی را مجموعه‌ای از ارزش‌های انسانی و بالنده، و غیر انسانی ومنحط می‌دانند.
- درعرصه علم و فن ، و تکنولوژی ، امریکا بی رقیب است وسراَمدهمه‌ی کشورهای جهان . پاره‌ای بر این عقیده‌اند که این توانائی شگفت انگیز نه فقط در راه بهروزی و سعادت امریکائیان بکار رفته است بل که تمامی بشریت از اَن بهره مند شده و می‌شود، وبه همین خاطر می‌باید از امریکا و امریکائیان سپاسگزاری کرد، برخی اما بر این باورند که این عرصه نیز پهنه‌ی سودورزی و اعمال سلطه سیا سی ، فرهنگی و مذهبی حاکمان امریکائی بوده است ، عده‌ای نیز می‌گویند از این توانائی هم در راه سعادت بشر بهره گرفته شده است و هم مورد سو استفاده سودورزان و سلطه گران قرار گرفته است .
- می‌گویند عدالت اقتصادی و اجتماعی در امریکا به بهترین و عادلا نه‌ترین شکل وجود دارد، فرصت برای دست یافتن به ثروت و رفاه و موقعیت‌های خوب برای همگان هست ، و در برابر قوانین نیز رئیس جمهورامریکا و بی خانمان‌ها‌ی امریکائی یکسانند. برخی اما بر این باورند که جنگلی ست این سرزمین، درحالیکه میلیاردرها ومیلیونرها‌ی امریکائی دیوانه وار در ثروت ورفاه غلت می‌زنند، وحتی عدالت را با پول خرید و فروش می‌کنند، میلیون‌ها امریکائی بیکارو بی خانمانندواز اولیه‌ترین امکانات اجتماعی و قضائی و حقوقی محرومند. پاره‌ای دیگر اما بر این نظرند که علیرغم مشکلات موجود جامعه امریکا در مقایسه با جوامع موجود یکی از عادلانه‌ترین جوامع است.

******
واقعیت این است که هر کدام از نظرات ارائه شده گوشه‌هائی ازامریکای واقعی را نشان می‌دهند، گوشه‌هائی از واقعیت و حقیقت سرزمین رویائی میلیون‌ها، و شاید میلیاردها انسان در جهان. صاحبان هر کدام از نظرات سه گانه هم توانسته‌اند انبوهی اَمار و نمونه دراثبات نظرات خودارائه دهند.
به گمان من ، که مخالفت باحاکمیت سیاسی امریکا بخشی از زندگی سیاسی و اجتماعی ام بود، و امروز در امریکا به عنوان یک ایرانی – امریکائی دوران تبعید خود را می‌گذرانم، در برخورد وارزیابی از امریکا وامریکائیان می‌باید دقت بیشتری به خرج دادو دچار یک جانبه نگری نشد. ارکان و نهادهای حکومتی در امریکا، و نیز کل جامعه‌ی امریکا یک دست نیستند.اَنچه نادیده گرفته می‌شد و می‌شود این تفاوت‌ها و به ویژه جنبش روشنفکری و روشنگری در امریکا ست ، تفاوت‌ها و ویژگی‌هائی که در اتخاذ سیاست در برخورد با حاکمیت و جامعه امریکا می‌باید مد نظر باشند.
این مقدمه را نوشتم تا مدخلی باشد برای طرح خبرهائی از این جامعه‌ی شگفت انگیز:

******
۲۱ ماه مارس ۲۰۰۵، نو جوان سرخپوست امریکائی Jeff weise دردبیرستانی در منطقه سرخپوست نشین در Red lake در شمال امریکا تعدادی دانش آموز، یک معلم ونگهبان مدرسه را به گلوله بست و سپس خود را کشت. فاجعه‌ی خونین شهرک "دریاچه‌ی سرخ" ۱۰ کشته و تعدادی زخمی برجای گذاشت.
جف را همگان دراین مدرسه و منطقه سرخپوست نشین می‌شناختند، نوجوانی ۱۶ ساله، تنها و گوشه گیر که از بیماری افسردگی رنج می‌برد و به همین دلیل نیز تحت درمان بود. پدر جف چهار سال قبل خودکشی کرده بود و مادر الکلیک اش نیز که در یک تصادف اتوموبیل به سختی اَسیب دیده بود در خانه‌ی سالمندان یا معلولین نگهداری می‌شد.
این حادثه جانکاه بار دیگر وضعیت اسفناک زندگی سرخپوستان امریکائی را برجسته‌تر کرد. ۱۰ قربانی و تعدادی زخمی و بازماندگانی داغداراَینه‌ای شدند تا امریکا بار دیگر خودرا در اَن ور انداز کند. الکلیسم وانواع دیگر اعتیاد، افسردگی و تمایل به خودکشی در میان سرخپوستان امریکا بیداد می‌کند. برای نمونه در سال گذشته یک بررسی پژوهشی در همین دبیرستان نشان داده بود که در میان ۵۶ نفر از شاگردان کلاس نهم ۸۱ درصد دختران و ۴۳ درصد پسران به خودکشی فکر کرده اند. بی توجهی اکثر سیاستمداران ومسئولین مملکتی در این رابطه این نظررا تقویت می‌کند که در گسترش الکلسیم ، سوق دادن سرخپوستان به سوی اعتیاد و قمارخانه‌ها و جداسازی اَنها از جامعه و"ایزوله‌" کردن شان بخشی از سیاستمداران کاخ سفید نقش ایفاکرده‌اند تا مباد روزی صاحبان اصلی این سرزمین خواب و اَرامش اَنان را به عنوان "اقلیتی حق طلب و ستیزه جو" بر هم زنند. البته اَقای رئیس جمهور نسبت به این فاجعه واکنش نشان دادند ، ایشان اعلام کردند که همراه با همسرشان برای قربانیان این واقعه دعا خواهند کرد!
باری ، جف، قاتل ۹ انسان ، که خود نیز قربانی بزرگ این جنایت است، از خود جملا تی بر جای گذاشته است ، تلخ و هشداردهنده. او در در توصیف خود ش با تمسخر و طعنه گفته است :" من چیزی نیستم جز یک سرخپوست وامریکائی‌ی بومی‌ی نشئه و معتاد " ، وزیستن اش در منطقه‌ی زندگی سرخپوستان را نیز اینگونه وصف کرده است: " کابوس انسان ، انسان سرزمینی که هرگز تغییری نکرده وتغییری نیز نخواهد کرد."

******
قانون اساسی امریکا، یکی از "قانون اساسی"های نسبتا" دموکراتیک و مترقی در جهان است که دویست و اندی سال قبل تدوین و انتشار یافت . نویسندگان اولیه وامضا کنندگان این قانون اساسی ۵۵ نفر از طیف متنوعی از سیاستمداران ثروتمند و تحصیلکردگان امریکائی بودند، از ثروتمندان ملا ک و برده دار گرفته ( که جرج واشنگتن اولین رئیس جمهور امریکا یکی از اَنان بود ) تا تجار و پزشکان و وکلا. در طی این مدت تلاش‌های زیادی برای تغییر این قانون اساسی صورت گرفته است، برخی در راه دمکراتیک‌تر و عادلانه‌تر کردن اَن وپاره‌ای در راه از میان برداشتن اصل‌های د موکراتیک اش کوشیده‌اند . یکی از "شاه بیت"‌های قانون اساسی امریکا اصل اساسی و دموکراتیک جدائی حکومت از مذهب است، و عجیب اینکه از شانس بد ما در میان ۴۱ رئیس جمهورامریکا هیچکدام همچون جرج. دبلیو. بوش دشمن این جدائی نبوده اند. ایشان "بنیادگرایانه " با این جدائی نیز سر "جنگ" دارد، اَن هم درست در شرایطی که انواع بنیادگرائی‌ها، به ویژه بنیادگرائی‌ی اسلامی دنیا را هر چه بیشتر بسوی نفرت ، خشونت و جنگ سوق می‌دهد.
اَقای رئیس جمهورالبته نشان داده است که با خیلی چیز‌ها سر جنگ دارد از جمله با صلح. ایشان کلمات قصاری دراین زمینه دارد که ماندنی ست، فی المثل گفته است " جنگ یعنی صلح"، ودر مصاحبه‌ای بعد از مرگ پاپ که به تمجید از پاپ پرداخته بود در پاسخ به یکی از خبر نگاران که گفته بود " اما پاپ با جنگ عراق مخالف بود " رئیس جمهور فرمودند:" بله ، او مرد صلح بود و جنگ را دوست نداشت "!
البته مذهبی بودن جناب رئیس جمهور و خاندان اش ، به وقتش نه فقط در عرصه جهانی که در عرصه داخلی نیز گهگاه عود می‌کند، که این روز‌ها شاهد نمونه‌ای از اَن هستیم. اینان مخالف مرگ قانونی Terri Schiavo، ۴۱ ساله که از سال ۱۹۹۰ بر اثر اَسیب وسیع و غیر قابل برگشت مغزی و" مرگ مغز"‌ی زندگی سخت وگیاهی‌ای را می‌گذراند، بودند. رئیس جمهور و برادرش ، و برخی از کلیسائیون با براه انداختن هیاهو و جنجال تلاش کرد ند تا با اعمال نفوذ و " سیاسی " کردن این واقعه و دور زدن قوانین مانع عملی شدن خواست همسر این بیمار شوند اما نتوا نستند. الحق که حکایت غریبی ست، چگونه می‌توان از سوئی فرمان جنگ ویرانگر وکشتار ده‌ها هزار کودک و زن ومرد جوان وپیر صادرکردو بر ویرانه‌ها واجساد کشته گان شادی پیروزی سر داد ، امااز سوی دیگر بر مرگ قانونی‌ی بیماری غیر قابل درمان مرثیه خواند ، هیاهوو جنجال راه انداخت و از انسان و انسان دوستی سخن گفت؟! براستی می‌توان باورکرد که جرج بوش و خاندانش, وهمفکرانشان در تراژدی Terri، که برخى ازاَنان صادر کننده‌ی فتوای قتل پزشکانی هستند که سقط جنین می‌کنند, طرفداران و مدافعان" حق حیات"Pro Lifeهستند اما شوهر"تری" که خواستار "قطع حیات از روی ترحم " برای بیماران غیر قابل درمانی همچون " تری " ست " مخالف حیات " و قاتل؟!

******
" اَزادی " در امریکا حکایت‌ها دارد، خوب و بد، که این یکی از اَن حکایت‌هاست : اَقای Howard Stern یکی از معروف‌ترین و پولساز‌ترین برنامه سازان رادیو و تلویزیون در امریکاست. برنامه‌های ایشان میلیون‌ها شنونده و بیننده دارد و بالطبع میلیون‌ها دلار دراَمد . تخصص این " نر " تحقیر زنان ، و گاه مردان است . در یکی از تازه‌ترین برنامه‌های تلویزیونی شان، ایشان پس از مصاحبه ای" سکسی و شادی اَفرین" با دختر خانمی جوان از دختر خواست تا در ازای دریافت مبلغی معادل هزار دلار بینی و صورت خود را درناحیه‌ی نشیمنگاه مردی که حرفه اش گوزیدن بود قرار دهد و بو و صدای ۲۰۰ گوز مرد را تحمل کند. دخترجوان درمیان ابراز احساسات حاضرین در استودیو، که برخى با دست و برخی دیگر با ماسک بینی خود را پوشانده بودند این کار را خندان و شاد انجام داد و مبلغ هزار دلار جایزه در یافت کرد و.....این نمونه‌ای از رفتاراهانت اَمیز این جناب با زنان ومردانی ست که در برنامه اش که میلیون‌ها بیننده دارد، شرکت می‌کنند.
برخی از سیاستمداران و خانواده‌های امریکائی خواستار حذف" شوهای مستهجن " این جناب شده ا ند اما این جناب به نام نامی " اَزادی بیان " و" اَزادی رسانه‌های جمعی " توی دهان سیاستمداران و منتقدین برنامه‌هایش زد، و نه فقط معروف‌تر که میلیونر‌تر هم شده است!

******
در امریکا اَزادی بیان و قلم وجود دارد و رسانه‌های گروه‌ای نیز اَزادند، سانسور هم وجود دارد اما به شیوه ای" مدرن و متمدنانه"، بازار و ناشران چه و چگونه حرف زدن و چه و چگونه نوشتن را مشخص می‌کنند. ماجرای Bill Maher برنامه ساز و طنز پرداز امریکائی نمونه است ؛ او به جنگ و ارتش امریکا اعتراض و انتقاد داشت ، گردنندگان رسانه‌ها واگهی دهندگان رفتاری با او کردند که او مجبور به عذر خواهی و " توبه" شد . واقعیت این است که ثروت مندان وپول در این عرصه حرف اَخر را می‌زنند و دامنه‌ی کار و فعالیت را تعیین می‌کننذ ، رسانه‌های جمعی نیز همین وضعیت را دارند، برای نمونه شبکه تلویزیونی oxF یکی از ارتجاعی‌ترین شبکه‌های تلویزیونی امریکاوبخشی از کلیسا ئیون با چندین شبکه‌ی عظیم و صدها روحانی کراواتی و شیک ومیلیاردها دلار پشتوانه‌ی مالی تلویزیون امریکا را قبضه کرده اند، البته برنامه‌ی گروه‌های " اَته ئیست " - بی خدایان و لا مذهب‌ها- هم از تک و توکی شبکه تلویزیونی پخش می‌شود اما از شبکه‌ها و در ساعت‌هائی که بینندگان انگشت شمارنند. بسیاری از برنامه‌های رادیوئی و شبکه‌های تلویزیونی که نه ازطرف دولت کمکی به اَ نها می‌شود و نه اَگهی‌ای کافی به اَنها داده می‌شود، و ، به سختی به کار خود ادامه می‌دهند، که نمونه اند:
LINK, FSTV (FREE SPEECH), PBS, NPR

******
مصاحبه‌های تکاندهنده‌ی شبکه تلویزیونى FSTV با خانواده‌های سربازان امریکائی‌ای که پس از بازگشت از جبهه جنگ در عراق دچار بیماری‌های روانی و عصبی شده ا ند، و برخی نیز خود کشی کرده‌اند این سوال را پیش کشیده است که چه هنگام اَمارگیران تلفات جنگ این قربانیان را نیز در اَمارگیری‌های خود به حساب خواهند اَورد؟! واقعیت این است که بازی با ارقام کشته شدگان و مصدومین جنگ از اَن بازی‌های غیر انسانی ایست که سیاست بازان هرازگاهی پای بساط اش می‌نشینند واز اَن سو استفاده می‌کنند ، وگاه نیز نکاتی طرح می‌کنند ما نده گار. ژنرال شوارتسکف به هنگام نازیدن به تعداد اندک کشته شدگان امریکائی در" جنگ خلیج " در پاسخ به خبرنگاری که از او در باره‌ی رقم عراقی‌های نظامی وغیر نظامی کشته شده پرسیده بود پاسخ داده بود:" من برای شمارش اجساد اَنان اینجا نیامده ام ". در مناظره‌ی بین "دیک چینی " معاون رئیس جمهور و "ادوارد" کاندید معاونت ریاست جمهوری سال ۲۰۰۴، د یک چینی در پاسخ به این نظر ادوارد که:" نیروهای ائتلاف، غیر از امریکا، نقش موثری در جنگ عراق ایفا نمی‌کنندو در واقع متحد و موتلف جدی‌ای برای امریکا در عراق وجود ندارد"، نیروهای عراقی را جای نیروهای ائتلاف جا زد و بر رقم بالای کشته شدگان اَنها تاکید ورزید ، اما تا به امروز دولت امریکا در موردتعداد واقعی کشته شدگان سکوت کرده است. البته اَقای چینی و بوش پس از انتخاب مجدد دیگر کاری به رقم کشته شدگان عراقی که غیر نظامیان اش بیش از ۱۰۰ هزار نفر اعلام شده است، ندارند، وفقط هر هنگام که رقمی در مورد تعداد غیر نظامیان طرح می‌شود ، می‌گویند " اغراق اَمیزاست و بیشتراز رقم واقعی تخمین زده شده است".

******
اشغال نظامی عراق که جرج بوش با یکدندگی‌ی حیرت انگیزی از این دسته گل به اَب دادن اش دفاع می‌کندبار دیگر سیمای هولناک و پاره‌ی حیوانی‌ی انسان را به نمایش گذاشت. در بساط امریکائیان و انگلیسی‌های "متمدن و مدرن "، " تحقیر و شکنجه و کشتار مصدومین جنگی وکودکان و مردان وزنان غیر نظامی و ویرانگری و..." پهن است ، و در بساط ننگین و خونین ترمسلمانانی که "شورشی " خوانده شده‌اند علاوه بر مجموعه‌ی فوق " سرهای بریده و بدن‌های قطعه قطعه " شده‌ی نظامیان و غیر نظامیان چیده اند. در این میان اما تفاوت‌هائی نیز هست. در امریکا و انگلیس تحقیر کنندگان و شکنجه گران و قاتلین مصدومین جنگی محاکمه ، تنبیه و مجازات شده و می‌شوند، در اَن سو اما اینگونه نیست . براستی بهشت اَن مسلمان قاتلی که سربریدن و قطعه قطعه کردن انسان عبادت اش است چگونه سرزمینی ست؟!

******
اَزادی خرید و حمل اسلحه نیز در زمره‌ی اَزادی‌های فردی درامریکا و نشانی از احترام به حق دفاع از خود است. این حکایت هم مخالفین و موافقینی دارد، که بالطبع کارخانه‌ها و شرکت‌های ساخت و فروش اسلحه، ثروتمندان و حزب جمهوریخواه امریکادر زمره‌ی موافقین اند، حالا اگر این اَزادی باعث افزایش و گسترش قتل وغارت در امریکا می‌شود، بشودو ربطی به موافقین این نوع اَزادی ندارد.
درامریکا بسیاری از بیماران روانی و عصبی خطرناک که توان خرید امکانات گران درمانی خود را ندارند در جامعه ویلا نند. بیکاری، بی عدالتی ، فقر ، اَموزش و تقدیس خشونت و... وجود دارد، وپر واضح است که اَزادی خرید و حمل سلاح در چنین جامعه‌ای جز افزایش وگسترش جنایت دستاورد دیگری نداشته و نخواهد داشت. نمونه‌ها فراوانند ، ماه مارس امریکا شاهد چندین فاجعه کوچک و بزرگ بود، که این یکی ازاَن‌هاست :
یکشنبه ۱۳مارس ۲۰۰۵، Terry Ratzmann ۴۴ ساله وارد محلی که در اَن مراسم و جلسه مذهبی برگزار می‌شد ، شد وحاضرین در جلسه را به گلوله بست . او ۷ نفر از افراد شرکت کننده در مراسم را کشت و سپس خودکشی کرد. گفته شده است این مرد به ظاهر" اَرام و مهربان " که کارش را از دست داده بود از بیماری افسردگی رنج می‌برد.

******
عدالت اجتماعی در امریکا وجود دارد. جامعه ، جامعه‌ی حاکمیت قانون است، نمونه اش رفتار قانونی ست که با یکی از بهترین و محبوب‌ترین رئیس جمهورهای تاریخ امریکا ، بیل کلینتون ، به اجرا دراَ مد، حکایت شل بودن بند تنبان ایشان را می‌گویم! باری ، اما همین عدالت در امریکا خرید و فروش هم می‌شود، یعنی عدالت را می‌توان در اکثر موارد خرید. فراوانند نمونه‌هائی که قاتلین و مجرمین ثروتمند و معروف با خرید و کرایه‌ی وکلای مبرز و ورزیده از دست عدالت گریخته اند، و فقیرانی که به خاطر خطا ئی کوچک اَبرو و جان شان را این "عدالت " بر باد داده است . و این یک نمونه‌ی تلخ و شرم اَور است :
" در ماه جولای ۲۰۰۴ در شهر سالیسبوری در مریلند، دختر جوان سیاه پوستی به جرم دزدیدن ۴دلار و ۵۲ سنت بنزین محاکمه شد. به گزارش پلیس این دختر خانم ۱۸ ساله بعد از بنزین زدن وارد مغازه پمپ بنزینی شد و قیمت سیگاری را سوا ل کرد ، او سیگار نخریده مغازه و پمپ بنزین را ترک کرد. دخترجوان دستگیر شدو در دا دگاه ادعاکرد که فراموش کرده بود پول بنزین را بدهد اما قاضی حرف او را باور نکرد و او را محکوم کرد. تنبیه این دختر جوان یکی از زشت‌ترین و غیر انسانی‌ترین انواع تنبیه‌ها بود. به حکم قاضی بر روی مقوائی بزرگ نوشتند "من به خاطر دزدیدن بنزین دستگیر شدم " و بعد این تابلو را بر گردن دختر اَویزان کردند واو را مجبور کردند ساعت‌ها با این تابلو در برابر پمپ بنزین مذکور ، و خبرنگاران و عکاسان و مردمان کنجکاو بایستد!"

******
مرگ پاپ جان پل دوم نیز عرصه‌ای برای بهره برداری سیاسی و مذهبی بوش و خاندانش شده است . بی تردید بزرگداشت پر شکوه وپرخرج مرا سم تدفین پاپ بی ارتباط با شخصیت انسانی و دموکرات پاپ" جان پل دوم" در مقا یسه با پاپ‌های پیشین نبود اما نقّش و بهره برداری سیاست بازان امریکائی و هم پیمانانش را هم در این شکوهمندی نمی‌شود نادیده گرفت . زمانه زمانه‌ی نشان دادن برتری و قدرقدرتی مسیحیت بر سایر ادیان است و چه موقعیتی بهتر از این؟! بوش نخستین رئیس جمهور امریکاست که درمراسم تدفین یک پاپ شرکت کرد و با خود برخی از بلند پایه‌ترین سیاست مداران امریکائی ، از جمله بیل کلینتون!! را همراه کرد، البته بیل کلینتون برخی ویژگی‌های انسانی و اَزاداندیشانه پاپ را دلیل شرکت خود در این مراسم اعلام کرده است، ویژگی‌هائی که بوش مخالف اَنها بود ، ویژگی‌هائی همچون صلح طلبی ، مداراوتساهل با مخالفین ، انتقاد به پاره‌ای از عملکردهای کلیسا در گذشته و حال ، انتقاد به گوشه‌هائی از ستمگری‌های سرمایه، یاری رساندن به فقرای جهان و...... حالا به کدامین دلائل اَقای رئیس جمهورى که با این خصائل و پیام‌های پاپ سر جنگ داشت ، به او لقب " قهرمان دوران‌ها" را اعطا فرمودند خود دانند وخدای شان.
وحکایت همچنان باقی ست.
-----------------------------------------
برخی ازمنابع این مقاله:
1-Orlando Sentinel ,March- April, 2005
2-The New York Times, March-April, 2005
3-Entertaiment (E!), TV Channel, March 2005
4 -AOL News, July 2004