ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 18.01.2021, 16:01
یرواند آبراهامیان و چپ سنتی

م- روغنی

یرواند آبراهامیان پژوهشگر برجسته تاریخ، در مصاحبه با عنایت فانی در برنامه “به عبارت دیگر” بی‌بی‌سی فارسی، خود را مارکسیست فرهنگی نامیده و برتری اقتصاد بر همه چیز را نادرست می‌سنجد.[۱] اما برخلاف اظهاراتش در این برنامه، در مصاحبه با ایمان گنجی به مناسبت ترجمه کتاب “خمینیسم” به فارسی، از تحلیل اقتصادی‌اش، که پس از این خواهیم خواند، به گونه‌ای از ‌نظام خمینی دفاع و می‌گوید: “بر خلاف رویکرد غربی، نباید [این نظام را] «بنیادگرایانه» بلکه «پوپولیستی» فهمید و باید پراگماتیسم یا عمل‌گرایی نهفته در قلبش را تشخیص داد که راه را برای تغییر و اصلاح در آن می‌گشاید.”[۲]

آبراهامیان در تحلیل خود دو گونه پوپولیسم را در انقلاب تشخیص می‌دهد: پوپولیسم چپ و پوپولیسم راست‌گرا. به باور وی پوپولیسم چپ‌گرا در آغاز انقلاب مسلط شد اما پوپولیسم راست به‌تدریج غالب گردید. این پژوهشگر بدون اشاره به ویژگی‌های بنیادگرایانه نظام خمینی که با خشونت تمام در اعدام فله‌ای زندانیان سیاسی و افسران ارتش، حجاب اجباری، قانون قصاص، سرکوب روزنامه‌ها و سازمان‌های سیاسی و بلاخره قانون اساسی مبتنی بر نهاد ارتجاعی ولایت ففیه خودنمایی می‌کرد، غالب شدن پوپولیسم راست‌گرا را به گردن عوامل خارجی می‌اندازد و می‌گوید: “[در فردای پیروزی انقلاب] احساس می‌کردم اگر سیر طبیعی امور رخ دهد،‌ گشایش و پوپولیسم به نوعی رفرمیسم [اصلاح‌طلبی] اجتماعی بدل خواهند شد،‌ و هر چه کمتر گرایش مذهبی خواهند داشت.اما وضعیت به شیوه‌ای پیش نرفت که من انتظار یا امید داشتم. و مهم‌ترین علت هم فشار خارجی بود. ما نمی‌دانستیم که دولت بوش زیرآب دولت خاتمی را می‌زند و این کار پوپولیسم راست‌گرا را تقویت خواهد کرد. و با ترامپ هم اتفاق مشابهی تکرار شد.”[۳]

آبراهامیان در مصاحبه دیگری با “۱۰مهر”[۴] به مناسبت انتشار خاطرات “رفیق عمویی” و با استناد به کتاب خاطرات طولانی‌ترین زندانی سیاسی دو رژیم شاه و خمینی به دفاع از مواضع و سیاست‌های چپ سنتی در ایران می‌پردازد. در این گفتگو در آغاز “مفاهیمی مانند این که حزب توده مصدق را تضعیف کرد، یا سازمان نظامی حزب توده می‌توانست از کودتا جلوگیری کند.” را به عنوان اسطوره‌ها و روایت‌های متعارف رد می‌کند که واکاوی آنها از دایره این نوشته خارج است.

اما مهمترین بخش این مصاحبه به ارزیابی آبراهامیان از ماهیت نظام خمینی باز می‌گردد که به توجیه رویکرد راست‌روانه و تآییدآمیز چپ سنتی از “خط امام” می‌انجامد. وی باور دارد که حمایت چپ سنتی از خمینی بر مبنای سیاست اعلام و اجرا شده در آغاز انقلاب از جمله “برنامه‌های اقتصادی از نوع ملی کردن صنایع، نظام بانکی، بازرگانی خارجی، و همچنین برنامه‌های اجتماعی از نوع گسترش تأمین اجتماعی، به‌ویژه توسعهٔ اقتصادی روستاها، و غیره، بود. طبیعتاً این سیاست‌ها نشانهٔ این بود که دولت از همان ابتدا یک برنامهٔ پیشرو و ضدامپریالیستی را دنبال می‌کند.” [۵] در این ارزیابی شرایط انقلابی آن زمان، جامعه مدنی فعال و فشار سازمان‌های سیاسی اپوزیسیون برای اجرای اصلاحات نادیده گرفته می‌شود و برنامه‌های اقتصادی و اجتماعی دولت نتیجه تسلط پوپولیسم چپ به شمار می‌آید.

افزون براین آبراهامیان بیگانه‌ستیزی خمینی را که برمبنای آن شوروی، آمریکا و انگلیس یکسان ارزیابی می‌گردید و یکی بدتر از دیگری اعلان می‌شد، گرایش “ضد امپریالیستی” خمینی می‌نامد. پرچم “ضد امپریالیستی” خمینی تنها برای منزوی کردن لیبرال‌ها، خلع سلاح نیروهای چپ و سرکوب نیروهای غیر همسو و غیر اسلامی به‌دست دانشجویان “خط امام” برافراشته شد و سبب گردید چپ سنتی فرصت‌طلبانه بر ویژه‌گی‌های ارتجاعی و سرکوب‌گرانه حکومت خمینی چشم‌پوشی کند و هرگونه مخالفتی با نظام اسلامی را آمریکایی به‌شمار آورد. کیانوری در اعلامیه مشترکش با فداییان اکثریت علیه نیروهای منتقد و مخالف جمھوری اسلامی و شخص آیت‌الله خمینی چنین موضع گرفت:

“اقدامات کینه‌توزانه جبهه متحد دشمنان انقلاب ایران به سرکردگی امپریالیسم آمریکا پی در پی علیه انقلاب ما انجام می‌گردد... ایجاد آشوب و شورش ضد انقلابی در کردستان، توطئه برای مسخ و منحرف ساختن انقلاب به یاری امیرانتظام‌ها، قطب زاده‌ها، یزدی‌ها، بنی صدرها، سلامتیان‌ها و...دیگر لیبرال‌های آمریکا زده ” جبهه ملی”، ” نهضت آزادی”، ” رنجبری”‌ها و سایر گروهک‌های آمریکا ساخته، و سرانجام اجرای نقشه‌های تروریستی- بخشی به دست ساواکی‌ها و سلطنت طلبان و جنایت کاران حرفه‌ای و بخشی به دست گمراهان و بازی خوردگان جوانی که به آلت بی اراده اجرای دستورهای تبهکارانه رهبران خائن خود تبدیل شده‌اند.”[۶]

بدین ترتیب چپ سنتی علیه کلیه نیروها و عناصری که به وجهی مخالف اقدامات بنیادگرایانه خمینی بودند در کنار بنیادگراها وارد کارزار شد. و این در حالی بود که در سال‌های اول انقلاب ائتلاف نیروهای سکولار و میانه رو ملی و مذهبی علیه بنیادگرایی اسلامی می‌توانست مسیر رویدادهای کشور را دگرگون سازد. شوربختانه نابردباری و توهمات ایده ئولوژیک برخی از شخصیت‌های سیاسی و بسیاری از نیروهای اپوزیسیون به سرکوب تک تک تشکل‌های سیاسی و استقرار نهایی بنیادگرای انجامید.

آبراهامیان عدم مخالفت چپ سنتی با رژیم خمینی را در زمان جنگ که به‌تدریج به “پوپو لیسم” راست گرایش می‌یافت مورد تآیید قرار می‌دهد. به باور این پژوهشگر “مخالفت با جمهوری اسلامی در شرایط اشغال خاک ایران توسط صدام حسین کاری بسیار غیرمسئولانه می‌بود. این یک جنگ دفاع ملی بود. مانند این بود که ترقی‌خواهان در انگلستان یا فرانسه در طول جنگ جهانی دوم به این دلیل که با رژیم‌های سرمایه‌داری مشکل دارند به مخالفت با دولت‌های خود بپردازند.”

آبراهامیان جنگ ایران و عراق را به نادرستی با جنگ دوم جهانی و تسلط فاشیسم در ایتالیا و نازی‌ها در آلمان و اشغال برخی از کشورهای اروپایی مقایسه می‌کند. در این دوره برای نمونه نیروهای سیاسی مخالف جنگ در ایتالیا کمیته ملی آزادی “CLN” تشکیل دادند که متشکل از کمونیستها، سوسیالیست‌ها، لیبرال سوسیالیست‌ها، جمهوریخواهان، دمکرات مسیحی‌ها و دیگر احزاب خرد با هماهنگی نخست وزیر پادشاه ویکتور امانوئل سوم می‌شد. هیچ کدام از این احزاب خواستار ادامه جنگ نبودند و شکست فاشیسم را در تارک برنامه‌های خویش قرار داده بودند. اما در جنگ ایران و عراق نیروهای بنیادگرا دست بالار را داشتند و مشارکت نیروهای غیر همسو در جنگ را برنمی تابیدند. خمینی جنگ را نعمت می‌سنجید و آنرا به سود اسلام ارزیابی می‌کرد و به مدت ۸ سال از پذیرش قطعنامه آتش بس شورای امنیت خودادی کرد زیرا در سایه جنگ می‌توانست مخالفان را سرکوب کند و در برابر خواسته‌ای دمکراتیک و اصلاحات ایستادگی نماید.

مقایسه نادرست دیگر آبراهامیان در مصاحبه با روزنامه اعتماد ملی روی داده است[۷]. ظاهرا جواد ظریف در یکی از جلسات شورای امنیت سازمان ملل متحد نقل قولی از مصدق را بیان کرده است: “ایران در مقابل خواست دیگر کشورها، تسلیم نخواهد شد.” ابراهامیان در این مصاحبه شباهت‌هایی بین مصدق و ظریف می‌یابد ! ” مصدق زمانی که به سازمان ملل رفت در واقع داشت از استقلال کشورهایی دفاع می‌کرد که در آن دوران به تازگی از بند امپراتوری‌های استعمارگر در آن دوران رها شده‌ بودند. او با استفاده از این عبارات سعی می‌کرد تا حمایت این کشورهای تازه استقلال‌یافته را جلب کند. ظریف هم تلاش می‌کند تا با همین ادبیات حمایت کشورهای دیگر جهان به ویژه کشورهای جهان سوم را جلب و تبیین کند چیزی که ایران می‌خواهد در واقع استقلال ملی و رهایی از سلطه خارجی است. من تصور می‌کنم که این نوع ادبیات ظریف پژواک همان ادبیات مصدق در سازمان ملل است.”[۸]

آبراهامیان که هنوز در بند ادبیات جنگ سرد است گفتمان مصدق را که برخاسته از اتحاد ملی ایرانیان علیه تسلط استعمار انگلیس بر کنترل نفت کشور بود، با تلاش‌های مشکوک و پرهزینه جمهوری اسلامی در دست‌یابی به چرخه غیر محدود انرژی هسته‌ای که هیچگاه مورد تآیید ملت ایران قرار نگرفته است مقایسه می‌کند. تسلط کامل جمهوری دینی به انرژی هسته‌ای می‌تواند منطقه را با مسابقه تسلیحات هسته‌ای کشورهای رقیب روبرو سازد. امید و برنامه ریزی عملی جمهوری اسلامی برای نابودی اسرائیل و اخاذی این رژیم از غرب از راه پیشبرد فعالیت‌های هسته‌ای خطر این گونه فعالیت‌ها را آشکارتر می‌سازد. ظرَف نماینده ملت ایران نیست. او کارگزار خامنه‌ای و سیاست‌های ایده ئولویک منطقه‌ای و جهانی اوست.

انتقاد و واکاوی نظریه‌های سیاسی و ایده ئولوژیک آبراهامیان از ارزش آثار تاریخی وی و مهارت حرفه‌ای‌اش در بررسی تاریخ ایران نمی‌کاهد. وی یکی از برجسته ترین پژوهشگران تاریخ ایران است.

آذر ۱۳۹۹
mrowghani.com
————————————
[۱] - عنایت فانی، به عبارت دیگر، گفتگو با یرواند آبراهامیان ۲۶ آگوست ۲۰۱۳
[۲] - ایمان گنجی، خمینیسم در گفتگو با یرواند آبراهامیان، رادیو زمانه، ۱۵ ژانویه ۲۰۲۱
[۳] - همان
[۴] - ۱۰ مهر، مصاحبه با دکتر آبراهامیان در مورد کتاب خاطرات رفیق عمویی، هشتم آذر ۱۳۹۹
[۵] - همان
[۶] - محمود روغنی، فراز و فرود جدایی دین از دولت، از شاه اسماعیل اول تا ولی مطقه فقیه، ص. ۲۱۶ mroghani.com
[۷] - یرواند آبراهامیان: ظریف و مصدق هر دو از حق استقلال ملی دفاع می‌کردند، رزنامه آعتماد ملی، ۱۸ آگوست ۲۰۱۸
[۸] - همان


نظر خوانندگان:


■ مواضع حزب توده در رابطه به «ضدامپریالیست» خواندن خمینی را همانطوریکه آقای روغنی اشاره کرده، در واقع در راستای سیاستهای شوروی در منطقه و جهان باید فهمید. نظریات و عملکرد خمینی را در دینامیسم خود و به صورت تاریخی می‌شود فهمید. مخالفت‌های خمینی با برخی کشورهای غربی از زاویه ضدمدرنیته و شدیدا ضد لیبرالیستی بوده است و درست از همین دیدگاه دشمنی ویژه‌ای با آزادیخواهی و دگراندیشی داشت. نظرات پوپولیسم راست و بنیادنگرانه ریشه در نظریه پردازان اخوان المسلمین (سید قطب) داشته که در ایران فدائیان اسلام را ایجاد و تقویت کرد. دستور قتل کسروی و مخالفت خمینی با رای و مشارکت اجتماعی زنان ...حتی در دهه ۴۰ نیز بیانگر همین مسئله می‌باشد ..خامنه‌ای نیز امروز مثلا در رابطه با واکسن از خمینی به ارث برده و دشمنی خود را با مدرنیته و علم نشان می‌دهد و بدینترتیب هزینه بسیار زیادی را به مردم ایران تحمیل می‌کند.
خوبان


■ آقای م روغنی: در قسمتی از مقاله تان نوشته‌اید {آبراهامیان که هنوز در بند ادبیات جنگ سرد است گفتمان مصدق را که برخواسته از اتحاد ملی ایرانیان علیه تسلط استعمار انگلیس بر کنترل نفت کشور بود} در این قسمت برخواسته غلط است باید می‌نوشتید «برخاسته»
بهرام پویش


■ اقای روغنی باور ندارید که این فرد یک سرباز ذوب در ولایت است که بهتر است در قم درس بدهد؟ او نیز به پایداری رژیم جنایت خیلی‌ کمک رسانده است. تا کی‌ می‌خواهید قلم فرسایی کنید؟
شاد باشید، فریدون


■ با کلیت مطلب آقای روغنی موافقم، اما با پاراگراف پایانی نویسنده، “انتقاد و واکاوی نظریه‌های سیاسی و ایده ئولوژیک آبراهامیان از ارزش آثار تاریخی وی و مهارت حرفه‌ای‌اش در بررسی تاریخ ایران نمی‌کاهد. وی یکی از برجسته ترین پژوهشگران تاریخ ایران است.”، کاملاً موافقم. و معتقدم، پژوهشگرانی برجسته مانند آبراهامیان نباید وارده موضع گیری سیاسی-ایدئولوژیک آشکار له یا علیه رژیم کنونی شوند، چون با زیر سوال رفتن عینی دیدگاه سیاسی‌شان و غلط درآمدن آن در مقابل چشم جامعه و تاریخ، شهرت پژهشگری وی نیز آسیب می‌بیند. یعنی آبراهامیان و آبراهامیان‌ها برای منافع و موقعیت شخصی و حرفه‌ای خودشان هم که شده وارد اینگونه موضع گیری های آشکار سیاسی نشوند.
شاهین خسروی


■ جناب م. روغنی سلام ، در مورد نقل شماره [۶] که در این جا کپی آنرا می گذارم متاسفانه پانوشت شماره [۶] کمکی برای رسیدن به مرجع نقل قول نمی‌کند. “اقدامات کینه‌توزانه جبهه متحد دشمنان انقلاب ایران به سرکردگی امپریالیسم آمریکا پی در پی علیه انقلاب ما انجام می‌گردد... ایجاد آشوب و شورش ضد انقلابی در کردستان، توطئه برای مسخ و منحرف ساختن انقلاب به یاری امیرانتظام‌ها، قطب زاده‌ها، یزدی‌ها، بنی صدرها، سلامتیان‌ها و...دیگر لیبرال‌های آمریکا زده ” جبهه ملی”، ” نهضت آزادی”، ” رنجبری”‌ها و سایر گروهک‌های آمریکا ساخته، و سرانجام اجرای نقشه‌های تروریستی- بخشی به دست ساواکی‌ها و سلطنت طلبان و جنایت کاران حرفه‌ای و بخشی به دست گمراهان و بازی خوردگان جوانی که به آلت بی اراده اجرای دستورهای تبهکارانه رهبران خائن خود تبدیل شده‌اند.”(پایان نقل قول)
در پانوشت شماه [۶] آمده است: محمود روغنی، فراز و فرود جدایی دین از دولت، از شاه اسماعیل اول تا ولی مطقه فقیه، ص. ۲۱۶ mroghani.com
راستش رابطه‌ای بین نقل قول و مرجع دیده نمی‌شود.
با احترام / هومن دبیری


■ دوست عزیز هومن دبیری، اگر در گوگل “بیانیه مشترک حزب توده ایران و فدائیان خلق ایران (اکثریت) آبانماه ۱۳۶۰” را جستجو کنید به بیانیه مورد نظر خواهید رسید.
با آرزوی روزهای بهتر در ایران
م- روغنی