ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 16.10.2020, 18:20
برندگان نوبل اقتصادی ۲۰۲۰ و درس‌هایی برای ایران

جمشید اسدی

پل میلگروم (‏Paul Milgrom‏) و رارت ویلسون (‏Robert Wilson‏)، هر دو استاد دانشگاه پر اعتبار استنفورد ‏آمریکا، نوبل اقتصادی سال ۲۰۲۰ را در ۱۲ اکتبر از آن خود کردند. انگیزه ارج گذاری بانک مرکزی و آکادمی نوبل سوئد، ‏پژوهش‌های دانشگاهی ارزنده این دو اقتصاددان در مورد حراج و نیز راهکارهای ایشان برای به کار بست آن بود.

برای بسیاری حراج کاهش بها از سوی فروشنده است برای آن که کسان بیشتری کالایش را بخرند. این درست. اما ‏پژوهش میلگروم و ویلسون در مورد حراجی است، همچون مزایده و مناقصه دولتی و فروش آثار هنری و عتیقه، که در آن ‏فروشنده بهایی تعیین نمی‌کند و بلکه کالا را سرانجام به خریداری می‌فروشد که بالاترین بها را پیشنهاد می‌دهد. این گونه ‏حراج، خواهنده بهای پیشنهادی خود را می‌داند و در مورد بهای پیشنهادی دیگران گمانه می‌زند.‏

امروز به ویژه در پی گسترش اقتصاد بازار – بنیاد و فنآوری‌های اجتماعی اینترنتی که هزینه‌های داد و ستدی را ‏کاهش داده‌اند، حراج، با تعریفی که آمد، هر روز میلیاردها دلار را موردهای بیشتری جابجا می‌کند: فروش جای آگهی با ‏موتورهای جستجو در فضای اینترنتی، عمده فروشی برق، واگذاری پروانه ماهیگیری در آب‌های همگانی، اعتبار برای ‏میزان آلودگی کربن، برنامه ریزی نوبت ساعت فرود هواپیما در فرودگاه، پروانه سخن پراکنی رسانه‌ای، فروش باند‌های ‏موج برای رادیو و تلفن، پروانه بهره برداری از کان‌های معدنیِ، داد و ستد اوراق بهادار و دیگر.‏

جانمایه پژوهش پل میلگروم و رابرت ویلسون برای پی بردن به چند و چون بهینه سازی روند حراج است، به گونه‌ای که حراج گزار به بالاترین و خواهنده به بیشترین ارزش دست یابند و جامعه نیز از آن بهره مند شود.

پل میلگروم به این نتیجه رسید که هر گاه خواهنده‌ها از برآورد و بهای پیشنهادی یکدیگر آگاهی داشته باشند، چون ‏هیچ یک نمی‌خواهند بازنده شوند، هریک بهای بیشتری برای به دست آوردن کالای مورد حراج پیشنهاد می‌کنند و بدین ‏ترتیب میانگین بهای پیشنهادی به سود حراج گزار بالاتر می‌رود.

پژوهش ویلسون به ارائه نظریه «نفرین برنده» (‏winner’s curse‏) انجامید، بر این پایه که خواهنده خردورز ‏همواره بهایی پیشنهاد می‌کند که حتی بر پایه برآورد خود او نیز کمتر از بهای کالا یا امتیاز حراجی است. چون چنین می‌‏پندارد که اگر بهای پیشنهادی او بیانگر ارزش واقعی کالا مورد حراج باشد، دیگران هم همان بها را پیشنهاد می‌کنند. از ‏همین رو از هراس این که نکناد برای برنده شدن بهایی بیشتری بپردازد و پول از دست دهد، بهایی پیشنهاد می‌کند که حتی ‏به باور خود او هم کمتر از ارزش کالای حراج شده است. ویلسون با بهره گیری از نظریه بازی‌ها نشان داد که چگونه ‏می‌توان از «نفرین برنده» پرهیخت.‏

این دو همکار دانشگاهی به همراه یکدیگر نیز مدل « حراج چند دوره‌ای همزمان»  ‏‎(Simultaneous Multiple ‎Round Auction)‎‏ را برساختند. میلگروم با چند همکار دیگر مدل دیگری برای حراج امتیازهای مکمل هم ارایه داد ‏‎(The ‎Clock-Proxy Auction: A Practical Combinatorial Auction Design)‎‏.‏ تا پیش از این دو اقتصاددان، حراج بسیاری از امتیازها، همچون فروش امواج رادیویی، کار آسانی نبود.‏

در سال ۱۹۹۴، دولت آمریکا برای نخستین بار الگوی این دو اقتصاددانان برای واگذاری امواج تلفن بی سیم را به ‏کار برد و به ۱۲۰ میلیارد دلار درآمد دست یافت، ‌در حالی که تا پیش از آن این امتیاز‌ها به بهایی بسیار کمتر واگذار می‌‏کرد. از آن پس بسیاری از دیگر کشورها هم همان الگو را برگزیدند.‏

رابرت ویلسون و پل میلگروم که زمانی دانشجوی وی بود در زمان دریافت جایزه، به ترتیب ۸۳ و ۷۲ سال داشتند. ‏نظریه‌ها و راهکارهای این دو اقتصاددانان،  بی‌تردید برای گذار از اقتصاد رانتی ـ ولایی به اقتصاد بازار – بنیاد آموزه‌های درخور و سازنده‌ای در بردارد.‏

چه نه تنها در اقتصاد بازار – بنیاد می‌بایستی امتیازها و پروانه‌های بهره برداری را به گونه‌ای روشن و با ‏پاسداشت رقابت آزاد واگذاشت، بلکه بنگاه‌ها وسازمان‌های در اختیار رانت خواران نظام، همچون بنیادها، آستان‌ها، ‏نیروی مسلح و آقازادگان، را نیز می‌بایستی در روند حراجی روشن و دادگرانه به جامعه مدنی و بخش خصوصی ‏بازگردانید.‏