ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 13.08.2020, 21:21
‏”اسلام راستین” وجود ندارد

آذرخش ایرانی

اختلاف بر سر “اسلام راستین”، از بعد از مرگ پیامبر و از دعوا بر سر جانشینی او آغاز شد که در پی آن، نخستین ‏انشعاب در امت اسلام، یعنی سنی و شیعه پدید آمد. در حالی که هر دوی آنها به یک خدا، یک کتاب و یک پیامبر باور ‏داشتند و به آن‌ها استناد می‌کردند، اما در عمل، در رهبری امت اسلام و حکومت بر سرزمین‌های فتح شده‌ی اسلامی ‏راه‌های متفاوتی را پیش گرفتند. اهل سنت “خلافت” را ادامه‌ی “درست” راه پیامبر می‌دانستند و پیروان علی به “امام ‏معصوم” باور داشتند و بر”امامت” پای می‌فشردند. این کشمکش در طول تاریخ بسته به شرایط سیاسی، اجتماعی، ‏فرهنگی، قومی و اقلیمی شاخه‌ها و گروه‌های پرشمار دیگری را در هر دو مذهب به وجود آورد. اهل سنت به چند ‏مذهب عمده (حنفی، حنبلی، شافعی، مالکی) و گروه‌های فرعی دیگر و پیروان شیعه به سه جریان اصلی (امامیه، زیدیه ‏و اسماعیلیه) و ده‌ها فرقه‌ی فرعی دیگر بخش شدند.

در میانه‌ی این دو جریان اصلی اسلام، گروه‌های دیگری نیز ‏سربرافراشتند که گاه انتساب آنها به یکی از این دو جریان بسیار دشوار می‌نماید. خوارج نخستین جریانی بود که هر دو ‏مذهب سنی و شیعه را رد می‌کرد و خود را ادامه‌ی “راستینِ” راه پیامبر می‌دانست. در درازای تاریخ، تا همین ۲۰۰-‏‏۳۰۰ سال پیش، فرقه‌های گوناگونی از درون هر دو مذهب بیرون آمدند که راه خود را از این دو جریان اصلی جدا می‌‏دانستند؛ از صوفی‌ها گرفته تا بهاییان و فرقه‌ی احمدیه در هند و پاکستان. در کنار این فرقه‌های گوناگون و پرشمار، ‏دسته‌بندی‌های سیاسی معاصر را نیز باید بیفزاییم که از یک صد سال گذشته تا اکنون ادامه دارد: از اخوان‌المسلمین ‏گرفته تا فداییان اسلام و سازمان مجاهدین خلق و از القاعده تا طالبان و داعش و جز آن. در این میان البته “نواندیشان ‏دینی” را نیز نباید از یاد برد که می‌کوشند با خوانشی دیگر و نوین از اسلام، آن را با دنیای امروز هماهنگ سازند.‏

اما واقعیت چیست؟ “اسلام راستین” کدام است؟

واقعیت این است که اسلام در مکان و زمان معینی و در شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقلیمی ویژه‌ای و با ‏رویدادهای منحصر به فردی در طول ۲۳ سال رشد کرد و شکل گرفت و متفاوت با بسیاری از دین‌های دیگرِ جهان از ‏همان آغاز از دلِ این شرایط و رویدادها برآمد و از آنها تأثیر پذیرفت. افزون بر این، اسلام در زمانی بسیار کوتاه در ‏مقیاس تاریخی، به سرعت گسترش یافت و خود را با فتوحات پیاپی و زنجیره‌ایِ سرزمین‌های دور و نزدیک، نه فقط ‏به عنوان یک دین جهانی بلکه به مثابه‌ی نظامی سیاسی تا حد یک امپراتوری جهانی آشکار ساخت. اسلامی که از یک ‏قبیله‌ی کوچک و با شعار وحدت و مساوات در شبه جزیره‌ی عربستان آغاز شد و تا جنگ‌های صلیبی و انهدام برج‌های دوقلوی آمریکا پیش رفت. بدین‌گونه اسلام از سویی از فرهنگ‌ها، اقوام و آداب و سنن مختلف سیراب شد و از ‏سوی دیگر مُهر خود را نیز بر آنها کوبید. از این رو عجیب نیست، اگر که اسلام از مولوی و حافظ و هلاکوخان تا ‏آتاتورک و بن‌لادن و خمینی را در خود پرورده و جای داده است.‏

واقعیت دیگر این است که اسلام به عنوان یک دین، همچون همه‌ی ادیان دیگر، از آموزه‌ها و ارزش‌های مطلق و قدسی ‏سخن می‌گوید که جاودانی و تغییرناپذیرند. آموزه‌ها و ارزش‌هایی که تنها با برداشت‌ها و تفسیرهای انسانی قابل فهم می‌شوند. برداشت‌ها و تفسیرهای انسانی‌ای که متفاوت و نسبی‌اند و می‌توانند اشتباه‌آمیز باشند. چه بسا احکامی که ‏ده‌ها و سده‌ها بر ملتی حکم راندند و زندگی و مرگ آنان را تعیین کردند و در دوره‌ای و زمانه‌ای دیگر - به هر دلیل و ‏بهانه‌ای - منسوخ و مردود شمرده شدند.‏

همه‌ی این‌ها چهره‌های متفاوت و گاه متناقضی از اسلام ساخته و ارائه داده‌اند، به گونه‌ای که نمی‌توان هر و هیچ ‏کدام از آنها را اسلام “راستین” یا “ناراستین” نامید. آنچه که در درازای تاریخ از اسلام در عمل، خود را به نمایش ‏گذاشت و هنوز نیز می‌گذارد، گرایش‌ها و خوانش‌های مختلف از آن، بسته به شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ‏قومی و اقلیمی است.

شاید از این رو بتوان و باید از انواع اسلام سخن گفت تا یک اسلام واحد: اسلام عربی، ترکی یا ‏هندو-ایرانی، اسلام آفریقایی یا مالازیایی، اسلام آسیایی یا اروپایی-آمریکایی، اسلام خداسالار یا مردم‌سالار، اسلام ‏شریعت‌محور یا عرفی، اسلام سیاسی یا سکولار، اسلام سنتی یا مدرن، اسلام انقلابی یا محافظه‌کار، اسلام افراطی یا ‏معتدل، اسلام جنگی یا صلح‌طلب، اسلام ظاهری یا باطنی، اسلام فردی یا اجتماعی و بسیاری دیگر از گونه‌های اسلام. ‏

حتی اسلامِ یک نفر با اسلام نفری دیگر در یک خانواده‌ی واحد می‌تواند با یکدیگر متفاوت باشد: مسلمانی که از مال ‏‏”حلال” می‌خورد و قطره‌ای از شراب را “نجس” می‌داند تا مسلمانی که شرابش را می‌نوشد و پس از آن وضو می‌‏گیرد و به نماز می‌ایستد؛ مسلمانی که سراسر بدنش را برقع می‌پیچد و صدایش را مرد دیگری نمی‌شنود و مسلمانی که ‏صدای جادویی‌اش را به فلک‌الافلاک می‌رساند و نیمه عریان با خدای خود راز و نیاز می‌کند؛ مسلمانی که کشتن هر ‏موجود زنده‌ای را گناهی بزرگ می‌شمرد و مسلمانی که به نام الله قتل‌عام می‌کند.‏

در این کشاکش‌های دینی، فرهنگی، قومی، فردی و سیاسی از تنها چیزی که نمی‌توان سخن گفت، “اسلام راستین” ‏است. چرا که بنابر موازین عقلی و منطقی یا باید همه‌ی اینها را “راستین” دانست یا هیچکدام آنها را؛ و در عمل هم ‏همواره چنین بوده؛ آن که خود را “راستین” می‌نامد، دیگران را به ناچار “دروغین” می‌داند. و این نبردِ “راستین” و ‏‏”دروغین” را در جهان اسلام که در درازای تاریخ برای آن و به نام آن، اما با انگیزه‌ها و اهدافی دیگر، جان‌ها گرفته ‏شده، خون‌ها ریخته شده وسرزمین‌ها نابود شده، پایانی نخواهد بود. ‏

سخن کوتاه: راه حل این کشمکشِ دینی و تاریخی تنها در این باور است که: ‏

-‏ دین باوری را امری شخصی، باطنی و درونی بدانیم و آن را به دیگران تحمیل نکنیم.‏
‏-‏ باورهای دینی خود را نسبی و دگرگون پذیر بدانیم و برای نگاه و نگرشی دیگر، گشاده نظر باشیم.‏
‏- خود را تنها ملاک و معیارِ درستِ باورهای خود ندانیم و به نگرش‌ها و گرایش‌های دیگر احترام بگذاریم.‏

تنها با چنین روش و منشی شاید بتوانیم جهانی سراسر صلح و آشتی پی بریزیم.‏

مرداد ۱۳۹۹‏


نظر خوانندگان:


■ مطلبی بسیار بجا در مورد اسلام که حکومتش در ۴۰ سال گذشته ایران و فرهنگش را به ویرانی نزدیک کرده است! کاربرد موثر این روش برخورد در مورد دیگر جریانات فکری، فلسفی، و سیاسی حتی بارز تر است. مثال آشکار در فرهنگ سیاسی ایران مارکسیسم “راستین” است. تعداد گروه‌های مدعی مارکسیسم در ایران از ۲ در سال‌های پس از انشعاب حزب توده و پس از مرگ استالین به ده‌ها در روز‌های جاری رسیده است. بر خلاف اسلامیون، اینان اغلب سالخورده و نزدیک به انقراض هستند و هرگز دستشان به قدرت نخواهد رسید. اما کماکان بر راستین بودن مارکسیسم خودشان پای فشاری میکنند. تصفیه‌های خونین چند ده میلیونی در چین و شوروی سابق موید چنین پافشاری بر “راستین” بودن مارکسیسم خودی بود.
مهرداد


■ نویسنده محترم در پایان و زیر عنوان “سخن کوتاه” سه راه حل مشکل انشقاق در اسلام را آورده‌اند که از نظر باورهای دینی مسلمین انجام‌پذیر نیست. چون اسلام دقیقا بر همان پایه‌ها ساخته شده و کنار گذاشتن‌شان نفی کلی اسلام است و پیروان چنان دینی را دیگر نمی‌شود مسلم نامید. حالا اگر اصرار دارند به اینکه چنان دینی داشته باشند بهتراست نام دیگری برای آن برگزینند. آن دین بیشتر شبیه دین “مهر” است تا اسلام.
شیوا امیری


■ اين مقاله کوتاه از تمام نوشته‌های شريعتی٬ سروش، بازرگان، بنی‌صدر و ... در باره اسلام واقع‌بين‌تر و برای حاميان دمکراسی و حقوق بشر مفيدتر و با ارزش‌تر است.
منصور فرهنگ