ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 03.08.2020, 10:51
زبان دموکراسی و مدارا

حمید فرخنده

.(JavaScript must be enabled to view this email address)

به دلایلی که بر همه روشن و مبرهن است خشم و نفرت انباشته شده نزد بخش بزرگی از مردم بویژه نسل جوان کشور هر از چندی به اعتراضات خیابانی و نهایتا سرکوب و کشتار و زندانی کردن عده‌ای انجامیده است. هربار در کنار سرکوب فیزیکی معترضان بازار حمله کلامی و اتهامات واهی نیز به آنها گرم می‌شود. حتی اگر جوانانی عاصی و خشمگین به گرانی و افزایش ۳۰۰ درصدی قیمت بنزین به بانک‌ها حمله کنند یا پمپ بنزین آتش بزنند، مقصر اصلی حکومتی است که کار را بدینجا کشانده است. در جریان انقلاب ۵۷ بسیاری بانک‌ها، اتوبوس‌های شرکت واحد و مرکز دولتی به آتش کشیده شدند و در آن اتفاقات افرادی نیز با اصابت گلوله‌های سربازان حکومت نظامی یا ماموران پلیس کشته و مجروح شدند. برخی نیز دستگیر شدند، اما نه حکم اعدام برایشان صادر شد و نه حتی به زندان‌ها طولانی محکوم شدند. در تلویزیون نیز  کسی نیاوردند که توجیه‌گر کشتار و مثله کردن معترضان باشد. لحن و کلام آن قرآن‌شناس که زجرکش کردن معترضان دستگیر شده در اعتراضات آبان ماه را توصیه و برای آن توجیه شرعی می‌تراشید البته چنان شور بود که خان هم فهمید و چند روز بعد او را آوردند تا صحبت‌های خود را تصحیح و ملایم‌تر کند.

سرکوبگران در جمهوری اسلامی اما ادعای دموکراسی، برابری شهروندان و رعایت حقوق بشر ندارند و هرچند تاسف‌آور آست اما کلام‌شان عمدتا با مرام‌شان می‌خواند.

کلام برخی از نیروها و شخصیت‌های سیاسی مخالف نظام جمهوری اسلامی اما با مرام‌شان هماهنگ نیست. آنها در نوشته‌ها و گفتارهای خود از دموکراسی حداکثری دفاع می‌کنند اما ادبیاتشان پرخاشگرانه و حذفی است. همانگونه که جمهوری اسلامی رادیو و تلویزیون کشور را به بوق و بلندگوی تبلیغاتی خود تبدیل کرده است آنها نیز توقع دارند که رسانه‌های مستقل و خبرنگاران حرفه‌ای خارج از کشور وظیفه اصلی خود را رها کنند و به صدا و تریبون تبلیغاتی ضدحکومت ایران تبدیل شوند. هر رسانه یا روزنامه‌نگاری که می‌خواهد به نقش حرفه‌ای خود وفادار بماند را مدافع حکومت ایران می‌نامند. گویی چیزی که کم است صدا در ذم حکومت و مسئولان آن است و یا اینکه وظیفه رسانه یا خبرنگار اصولا این است.

گروهی دیگر به نام از دموکراسی و لائیسیته چنان ضدیت با دین و اسلام و عرب‌ستیزی را وجهه همت خود قرار داده‌اند و یا به شکل تصنعی به دنبال زدودن کلمات عربی در زبان فارسی و جایگزین کردن آنها با واژه‌های غریب و نامأنوس هستند که گویی می‌خواهند به شکست قادسیه و برقراری جمهوری اسلامی واکنش نشان دهند. در حالیکه دموکراسی در ذات خود نه دین‌ستیز است، نه دیگرستیز و نه به دنبال خلوص فرهنگی.

برخی نیز خط بطلان بر همه اصلاح‌طلبان و یا تحول‌خواهانی که روزگاری دستی در قدرت یا حاشیه قدرت داشته‌اند می‌کشند و آنها را سروته یک کرباس می‌دانند. مخالفت با اصلاح‌طلبی و انتقاد به اصلاح‌طلبان البته حق هر نیروی سیاسی یا هر فردی است. اگر شخصی زمانی در جنایت و سرکوب مخالفان جمهوری اسلامی داشته نیز باید در زمان مناسب در دادگاه صالحه پاسخگوی اعمال خود باشد. اما آنها که دموکراسی برای ایران و مردمش می‌خواهند آیا اندیشیده‌اند با این نگاه و ادبیات پرخاشگرایانه و حذفی چه نوع دموکراسی‌خواهی هستند؟

دموکراسی نظامی نیست که با انقلاب و به‌طور ناگهانی به آن دست یافت بلکه در طی راه، به تدریج و با مشارکت همگان یا حداقل اکثریت مردم و با مدارا و تغییر افکار و عادات، ساخته می‌شود. برای هر کنش‌گری در مسیر دموکراسی و دموکراسی‌خواهی، گام نخست و پله نخست تحمل «دیگری» است.

البته تندروها از چپ و راست یا طرفداران خلوص یک زبان یا فرهنگ در همه کشورها و فرهنگ‌ها وجود دارند. مشکل اما آنجا آغاز می‌شود که در مورد ایران برای هر کدام از این خواسته‌ها و نظرات سیاسی و یا شیوه‌های برخورد، تاویل و تفسیر دموکراسی خواهانه ارائه می‌شود.

با زبان حذف نمی‌شود ادعای جذب داشت و با زبان خشم و ادبیات نفرت نمی‌توان از مدارا سخن گفت. همانطور که با حمله نظامی خارجی نمی‌توان به دموکراسی رسید با حمله کلامی داخلی نیز نمی‌توان فضای اتحاد، همبستگی و همکاری لازم برای پی ریزی دمکراسی در کشور بوجود آورد. دشت‌های پراکنده دموکراسی‌خواهی در داخل و خارج کشور را می‌توان به هم پیوند داد و در راه پر فراز و نشیب دموکراسی پیش رفت، با مجمع الجزایر نفرت اما نمی‌توان به این مهم رسید.


نظر خوانندگان:


■ آقای حمید فرخنده به راستی عالی بود. درد اصلی اپوزیسیون ایران همین است. راست و چپ، سازمانی و منفرد، همه در حرف طرفدار دگراندیشان و دمکراسی هستند، ولی در عمل حتی با همجنس خودشان هم کنار نمی‌آیند. همه از زبان مردم حرف می‌زنند و خود را جای مردم می‌گذارند. این همه انشعاب، این همه سازمان، این همه سایت، این همه رادیو و تلویزیون، این همه آدم سیاسی، این همه روشنفکر، عوام می‌گفتند خدا زیاد کند. یواش یواش داریم در این اقیانوس غرق می شویم. بنده فکر می‌کنم اگر فردا این حکومت جهنمی رفت چگونه این جماعت می‌خواهند با هم کار مشترک بکنند. بالاخره یکی توده‌ای ست، یکی جبهه ملی، یکی سلطنت‌طلب، یکی کمونیست، یکی بهائی و یکی مسلمان. اگر مذهبی‌ها رضایت دادند و رفتند خانه، با بقیه چه کنیم؟ آیا یک شبه دموکراسی توی جلد این آدم ها خواهد رفت یا بالاخره آن دسته که از همه خونخوارتر است با زور سوار کار خواهد شد و دوباره ما دنبال دموکراسی می‌دویم و کشته می‌دهیم. این مسئله از زمان مشروطه ادامه دارد. متاسفم که بسیاری از هم میهنان آگاه و قابل احترام ما بدون آن که متوجه باشند همین درد را دارند. اختلاف نظر سیاسی هم برای ما ایرانیان بهانه است، چون بار ها دیده ام که دو نفر یک نظر دارند ولی سایه هم را با تیر می زنند. نام نمی برم ولی همه دیده‌ایم که طرف یک بلندگو به دست آورده و مثلا می خواهد در باره ادبیات معاصر صحبت کند. یک خط در میان پای یک گروه دیگر را به میان می‌کشد و بد گوئی می‌کند. همه دارند همدیگر را افشا می‌کنند. بیشترین بدآموزی هم مربوط به قدیمی‌هاست که این مرض را به بیچاره جوانان سرایت می‌دهند. مثل معروفیست که با این همه دوست به دشمن احتیاج نداریم. آیا آیا آیا این بار کج به سر منزل رهائی می رسد یا آب در هاون می‌کوبیم؟
گیتی‌گرا