ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 22.05.2020, 18:05
بازنگری انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ و پیآمدهای آن ‏

علی فراستی

.(JavaScript must be enabled to view this email address)

در روز جمعه دوم خرداد سال ۱۳۷۶ و در کمال شگفتی بسیاری از هموطنان و همچنین بسیاری از مردم جهان، بیش از ۲۰ ‏میلیون نفر از شرکت‌کنندگان در هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به آقای محمد خاتمی رای دادند تا رئیس بعدی قوه مجریه ‏ایران باشد. این تعداد شرکت‌کننده در یک انتخابات از زمان اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۵۸ بی‌سابقه بود. ‏

بر خلاف پیش‌بینی‌ها محمد خاتمی بر رقیبش علی‌اکبر ناطق نوری در آن انتخابات پیروز شد. گویی مردمی که در دو دهه پیش به ‏دلایل گوناگون از هر نوع مشارکت سیاسی و حتی اجتماعی پرهیز می‌کردند مجالی برای ابراز وجود یافتند. برای نخستین بار ‏پس از انقلاب، مردم خود را رویارو با امکان انتخاب دیدند. شگفت زدگی به تدریج جای خود را به شور و شوق داد و شور و ‏شوق بسیاری جان‌های خسته و فرسوده و بیزار از سیاست را هم به میدان آورد. حاکمیت که تا آن زمان یکدست تلقی می‌شد، ‏گسست‌های جدی خود را در منظر همگان عیان کرد.‏

در این دوره از انتخابات ریاست‌جمهوری، حدود ۸۰ درصد از واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. از مجموع ۲۹ میلیون و ۱۴۵ هزار و ۷۵۴ رای، نزدیک به ۷۰ درصد (۲۰٬۰۷۸٬۱۸۷) به خاتمی رای دادند و رقیب او، ناطق نوری تنها ۲۵ درصد آراء ‏‏(۷٬۲۴۲٬۸۵۹) را بدست آورد. دو نامزد دیگر مورد تایید حکومت زیر ۳ درصد رای آوردند.

مهمترین وجه پایدار آن، خروج رقابت‌های سیاسی از حقله بسته داخل نظام بود. در سال‌های پس از ۱۳۶۰ علی‌رغم تمهیدات ‏گسترده حکومت، انتخابات در جمهوری اسلامی حاصل اندرکنش “جنگ قدرت و کشمکش جناح‌های نظام” با “کنش افکار ‏عمومی و نیرو‌های منتقد و مخالف” باشد.‏

عاملیت و جایگاه مردم

هویت‌یابی جمعی که در دوم خرداد ۷۶ شکل گرفت را شاید بتوان بزرگ‌ترین میراث این رویداد سیاسی تا آن تاریخ دانست. تغییر ‏از طریق صندوق‌های رای در فضای سخت و متصلب سیاسی آن روز ایران نه فقط برای رای‌دهندگان قابل تصور نبود بلکه حتی ‏شخص محمد خاتمی به عنوان کاندیدای پیروز انتخابات هم هیچ امیدی به توفیق خود نداشت. او شکستی آبرومندانه به نیت تشکیل ‏اقلیتی قدرتمند از نیروهای تحول‌خواه را واقعی‌ترین گزینه می‌دانست و حامیان سیاسی‌اش هم چیزی فراتر از این انتظار نداشتند. ‏پیروزی ناباورانه‌ او به بدنه‌ اجتماعی سرخورده و مایوس از تغییر جان بخشید و انرژی که از آن آزاد شد در دانشگاه‌ها٬ احزاب٬ ‏سینماها و رسانه‌ها به وضوح قابل رویت بود. خود خاتمی در سال ۱۳۹۱ در جمعی که برای دیدارش رفته بودند چنین گفت:‏

در واقع دوم خرداد نماد و فرصتی برای اکثریت جامعه شد و جامعه مدنی خفته و نهفته جامعه روی صندوق رای با اختلاف ‏بسیار زیاد حضور قاطع خود را نمایان ساخت. این واقعه یک “همه پرسی” و یک “نه” بزرگ بود، یک شوک بزرگ به قدرت ‏حاکم بود که قریب به ۱۹ سال با شیوه‌های مختلف تمامی دگراندیشان را به گورستان، زندان، تبعید و یا سکوت رانده بود. این ‏حضور نشان می‌داد که جامعه دومی هم وجود داشته است، جامعه‌ای که تبلیغات رسمی اجازه دیده شدنش را نمی‌داد. از آن پس ‏بود که جامعه متوسط مدرن ایران دیده و شناخته شد. اکثریتی در برابر اقلیتی که خود را با پول نفت، فشار سرکوب و نظارت ‏استصوابی حفظ کرده بود و کماکان می‌کنند.‏

تحمیل پیروزی به خاتمی

صادق زیباکلام در تشریح فضای آن زمان می‌گوید: «خوب به یاد دارم که یکی از روزهای سال ۷۵ من بودم و آقایان دکتر ‏بشیریه، تاج‌زاده ، حجاریان و محسن امین‌زاده که بحث انتخابات پیش‌رو شد. آقای تاج‌زاده گفت: “این‌طور نیست که ما فکر کنیم ‏در این انتخابات معجزه رخ می‌دهد و شق‌القمر می‌شود. اما استراتژی ما این است که با همه وجود در این انتخابات شرکت کنیم. ‏وگرنه ما هیچ تصوری نداریم که در انتخابات برنده می‌شویم.... اصلا و ابدا”. من هم گفتم: “اتفاقا من هم این‌طور فکر می‌کنم”. ‏این صحبت در دی‌ماه، بهمن ماه (۱۳۷۵) ما داشتیم بحث می‌کردیم که غایت رای ما سه میلیون یا چهار میلیون است». محمد خاتمی ‏نیز به صراحت گفت که انتظار به دست آوردن چنین رقم بالایی را در آرای مردم نداشته است. آری، مردم با رای خود پیروزی ‏را به محمد خاتمی و همفکرانش تحمیل کردند و آنها را در برابر قولهایش در بوته آزمایش قرار دادند.

در سوی دیگر اپوزیسیون برانداز بدون اطلاع از واقعیات جامعه به لطف رسانه‌ها و تریبون‌های بی‌شمار وابسته به بیگانگان، ‏مدام بر طبل ناامیدی می‌کوبیدند و گوشزد می‌کردند که نتیجه انتخابات از پیش تعیین شده و رای مردم بی‌تاثیر است.‏

در طول نزدیک به دو دهه بعد از انقلاب جامعه ایران تغییرات شگرفی کرده بود که در زیر خیمه سیاه و بزرگ سانسور و ‏اختناق پنهان مانده بود. تغییر فاحش نسبت جمعیت شهری به غیر شهری، رشد روزافزون سواد و تحصیلات عالیه، حضور ‏روزافزون و گسترده زنان در حوزه‌های مختلف، رشد شتابان رسانه‌های جمعی و هرچه همگانی‌تر شدن آنان، حضور وسیع ‏ایرانیان خارج از کشور و ارتباطات‌شان با داخل و ...؛ همگی نقشی مهم در تغییر شتابان جامعه ناموزون ما داشتند. دوم خرداد ‏‏۷۶ برآمده از این شرایط بود.

در سال ۱۳۷۶ جامعه ایران پس از نزدیک به ۱۹ سال تجربه تحولات پس از انقلاب، به تجدید نظر در نگاه به مسائل مهمی مثل ‏دولت، قدرت، روحانیت و تغییر مسالمت‌آمیز پرداخته بود. برای همین به لحاظ ذهنی آماده پذیرش دعوت به تغییر و پرهیز از ‏خشونت بود. از زاویه‌ای دیگر، وقوع دوم خرداد محصول شرایط ذهنی نیز بود؛ نتایج هشت سال ریاست جمهوری ‌هاشمی ‏رفسنجانی و توسعه تک بعدی و صرفا اقتصادی ثابت کرد که جامعه نیازمند توسعه سیاسی و اجتماعی نیر هست. جالب اینکه ‏خاتمی شعار توسعۀ اقتصادی نداد.

مسائلی مانند سهم بالای جمعیت جوان از کل جمعیت، افزایش تعداد دانشجویان و افزایش نابرابری، تمایل به تغییر را تقویت کرده ‏بود. گسترش “طبقه متوسط جدید” زمینه اصلی ظهور جنبش دوم خرداد را تشکیل می‌داد و مهمترین نیروها و تشکل‌های ‏سیاسی این جنبش از درون طبقه مزبور بر خاسته بودند و جنبش مزبور بیانگر این طبقه بود.‏

«دوم خرداد» روز پیروزی اکثریت تغییرخواه حامی خاتمی بر اقلیت محافظه‌کار حامی نامزد حکومت بود اما سرآغازی شد برای ‏جان گرفتن جامعه مدنی. حلقه موسوم به مجله کیان هسته اصلی این پروژه بود که تمرکز خود را بر نقد بنیادهای سازنده اسلام ‏سیاسی و ارائه جایگزینی لیبرال از اسلام نهاده بود. طرح این مباحث به‌خصوص توسط دکتر عبدالکریم سروش در آن دوره از ‏زمره خطوط قرمزی بود که به سختی ممکن بود جرات نقد آنها را یافت. اما به تدریج با طرح آهسته و آرام و مرحله به مرحله، ‏تشکیک در بنیادهای سازنده جمهوری اسلامی از جمله، غیر سیاسی بودن طبیعت دین، جدا کردن ایدئولوژی از دین، تکثر ‏قرائتهای دینی و نقد ولایت فقیهان به باورهایی فراگیر در بین نخبگان جامعه بدل گشت. مرکز تحقیقات استراتژیک، روزنامه ‏سلام، روزنامه “عصر ما” ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و تعدادی دیگر از رسانه‌های تحول‌خواه در شکل‌گیری این ‏روند نوین نقش داشتند. چیزی که آن‌ها از آن غافل بودند نارضایتی گسترده در لایه‌های مختلف جامعه به ویژه طبقۀ متوسط بود.

کسانی که خارج از قدرت بودند همچون مجله ایران فردا، آدینه، دنیای سخن، پیام امروز، پیام ‌هاجر و امثال این‌ها که همگی ‏حاوی و حامل اندیشه تغییر بودند در این میان نقش ارزنده‌ای داشتند، بدین معنی که این وضع درست نیست و باید تغییر کند. ‏جامعه به توسعه سیاسی و فرهنگی نیاد داشت ولی نخبگان حکومتی این پیام را نمی‌گرفتند. هجوم میلیونی این ناراضیان سیاسی ‏به پای صندوق‌های رأی بود که همه چیز را عوض کرد.‏

وجود دو میلیون دانشجوی مراکز آموزش عالی پراکنده در سطح کشور، نشان‌دهنده ظهور گروه مرجعی مهم در تحولات جامعه ‏ایران بود. جمعیت دختران دانشجو در مراکز آموزش عالی از پسرها بالاتر رفته بود. این امر با خردگرایی رو به رشد جامعه ‏همخوانی و هماهنگی کامل نشان می‌دهد. در دوم خرداد گروه مرجع یاد شده در شکل‌دهی به رای مردم نقش بسزا ایفا نمود. ‏نسل جوان رشدیافته در نظام بر آمده از انقلاب پس از یک دهه جنگ داخلی و جنگ خارجی به تدریج از تبلیغات و تولیدات ‏فرهنگی دستگاه‌های رسمی خسته شدند و بیشتر جستجوی راه‌های نوینی بودند.‏

حضور اجتماعی زنان باعث شد که نیمی از جامعه آگاه‌تر، سهم‌خواه‌تر و مشارکت‌جوتر از گذشته شود. رشد رسانه‌های ارتباطی، ‏چند میلیون مهاجر ایرانی خارج از کشور که باعث فعال شدن رسانه‌های خارجی شدند و پیام‌هایی که از آن طرف به جامعه بسته ‏ایران پمپاژ می‌شد؛ مجموع این‌ها نشان می‌داد جامعه ایران در اعماق‌اش تغییراتی کرده که قدرت حاکم متوجه آن نیست و نمی‌بیند.‏

آری، خاتمی نخواست، مردم خواستند. این نشان‌دهندهٔ یک نمایش با شکوه از قدرت مردم بود. این تجلی آرزوهای به خاک نشستهٔ ‏مردم بود. هر چه امتیاز هست از آن مردم است. آرزوی دموکراسی، دریافت آزادی به قد و قوارهٔ یک انسان قرن بیستمی، یک ‏شهروند، یک ملت، یک ملت که قانونش را خودش بنویسد، قوانینی برخاسته از نیازهای خودش. انتخاب خاتمی فریاد مردمی بود ‏که سال‌ها ساکت مانده بودند. مردم در دوم خرداد ۷۶ قدرت خود را نشان دادند تا ثابت کنند چه قدرت پنهانی در مردم هست که ‏گاهی حتی خودشان هم از میزان و عظمت آن آگاه نیستند.‏

پیآمدهای دوم خرداد

از یکصد سال پیش مردم ایران بار‌ها برای خواسته‌ها و مطالبات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود دورخیز کردند و هر بار به ‏دلیلی به هدف خود نرسیدند. نهضت مشروطه اولین و مهمترین تظاهر و اقدام ایرانیان برای نیل به خواسته‌های سیاسیشان در ‏عصر نوین بود که به کرات زخمی شد و تن نیمه جانش تحویل انقلاب سال ۱۳۵۷ گردید. خواسته‌های انقلابیون سال ۵۷ ‏ترکیبی بودند از نظریات مشروطه‌خواهان و مشروعه‌خواهان، اصلاح‌طلبان دینی و بینادگرایان دینی.‏

دوم خرداد به تقویت هر دو جریان اصلاح دینی و جریان بنیادگرایی دینی یاری رسانده و تقابل آنها در جامعه را شفاف‌تر و نهادینه‌‏تر کرد. دوم خرداد لحظه پایان رویای بازسازی امت واحده و مرئی شدن بیش از پیش شکاف‌های درونی جامعه بود. جمهوری ‏اسلامی از دوم خرداد به بعد وارد جنگی داخلی با خود شد. حکومت به دو نیمه تقسیم شد، حکومت دوپاره، و ذهنیت سیاسی ‏دوپاره نخبگان حاکم نتیجه مهم دوم خرداد بود. دو زبان سیاسی، دو چشم‌انداز و دو جهان‌بینی در برابر هم، اما تنیده به هم همدیگر ‏را همزمان می‌ساختند و وامی‌ساختند.‏

جنبش دوم خرداد سال ۷۶ با گفتمان توسعه سیاسی و فرهنگی پا به میدان گذاشت تا بتواند فضای سیاسی و اجتماعی کشور را ‏دستخوش تحولی بزرگ قرار دهد. سال‌های دولت خاتمی سال‌های خشونت بود، اما به گونه‌ای معکوس گفتمان حاکم بر نخبگان و ‏روشنفکران صلح‌گرا و خشونت‌گریز بود. وی انتخابات شوراهای شهر و روستا را که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ‏تصریح شده بود، برای اولین بار برگزار کرد و فعالیت‌های فرهنگی، هنری و سیاسی در فضایی باز تر از دولت‌های قبل و بعد ‏انجام شد. البته خاتمی قول تعییرات و اصلاحات اقتصادی نداد و هم و غمش گسترش نهادهای مدنی، ایجاد فضای مشارکت مردم ‏در اداره جامعه و تضمین آزادی بیان بود. ‏

واقعه دوم خرداد علاوه بر نمایش آگاهانه ملت نسبت به تغییر جهت‌گیری مدیریت اقتصادی کشور، نوعی اعتراض به تبعیض، ‏نابرابری، اسراف، تبذیر و مصرف‌گرایی وابسته تلقی می‌شود... به این معنی که برخلاف آنچه که طی اجرای برنامه‌های ‏تعدیل ساختاری ترویج و تبلیغ شد که “مسائل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی باید به دست فن‌سالاران سپرده و مردم نباید هیچ گونه ‏دخالت و نظارتی در آنها داشته باشند”، رشد سیاسی و بلوغ فکری- فرهنگی ملت سبب شد نسبت به جهت گیری و آینده‌ی ایران ‏به شدت حساس و نگران باشند.‏

در سالهای اول به قدرت رسیدن محمد خاتمی مطبوعات مشهور به «دوم خردادی» سهمی ویژه در تقویت و گسترش جنبش جامعه ‏مدنی ایفا کردند. روزنامه‌های مشهور به اصلاح‌طلب، پای موضوعاتی را به فضای رسانه‌ای ایران گشودند که تا پیش از آن ‏ممکن نبود. همچنان‌که به پشتوانه فضای غالب سیاسی اجتماعی، وارد عرصه‌ای از نقادی صریح هسته اصلی قدرت شدند که ‏قبل از آن سابقه نداشت. ‏

در چند سال اول پس ار دوم خرداد ۷۶ از اصطلاح “دوم خردادی” استفاده می‌شد. مثلا می‌گفتند فلان فرد، فلان روزنامه یا فلان ‏رییس “دوم خردادی” است. ولی پس از چند سال اصطلاح “دوم خردادی” به اصطلاحی تبدیل شد که اکنون آن را تحت عنوان ‏‏”جنبش اصلاحات” و “جنبش اصلاح‌طلبی” می‌شناسیم. متعاقبا خاتمی در آغاز از لفظ “اصلاحات” استفاده نمی‌کرد. او از دولت ‏پاسخگو، حاکمیت قانون، آزادی مطبوعات، آزادی مخالف و توسعۀ سیاسی سخن می‌گفت. با پیروزی خاتمی «گفتمان ‏اصلاح‌طلبی» که ریشه در ادبیات اصلاح‌گری در برابر انقلابی‌گری داشت در عرصۀ عمومی رونق گرفت و به تدریج خاتمی هم ‏از واژۀ اصلاحات استفاده کرد.‏

دوم خرداد مطالباتی مطرح می‌کرد که تا امروز به یکی از دو گفتمان اصلی نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد. این مطالبات ذیل ‏جامعه مدنی و دموکراسی‌خواهی قرار می‌گرفتند. آزادی مطبوعات، انتخابات آزادتر مجلس، تامین حقوق قومیت‌ها و اقلیت‌ها، ‏حاکمیت قانون، آزادی بیان، از این دسته مطالبات بودند. وقتی بررسی می‌کنیم که چرا انقلاب ۵۷ اتفاق افتاد به این نتیجه خواهیم ‏رسید که انقلاب برای تحقق این آرمان‌ها روی داد. البته این آرمان‌ها قبل از دوم خرداد مجال تحقق پیدا نکرده بودند. دوم خرداد، ‏این‌ها را مجددا وارد گفتمان اصلی سیاسی ایران کرد‎.‎

پایان یک دوره و آغاز دوره‌ای نوین

شورش‌های مردمی دیماه ۱۳۹۶ با شعار “اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا” نقطه عطفی در تحولات ۳۹ ساله ‏جمهوری اسلامی به‌شمار می‌رود که پایان خط اصلاح حکومت از درون آن را نوید داد. این شعار توسط هرکس که خلق شد آنچنان ‏در جامعه طنین انداخت که در اغلب شهرها تکرار شد و به یک دوره از تلاش مسالمت‌جویانه برای تغییر رویه‌های حکومتی ‏پایان داده و از آن پس مشی تغییر مسالمت‌جویانه از بیرون حکومت در دستور کار روشنفکران و فعالین سیاسی مستقل قرار ‏گرفت. برآمد این نقطه عطف نه در کوتاه مدت، بلکه در یک بازه زمانی نسبتا طولانی عیان خواهد شد. پی آمد این نقطه عطف ‏نسل جدیدی از رهبران و فعالین سیاسی را وارد کارزار اجتماعی خواهد کرد تا بتوانند تغییرات مناسب را در ساختار حکمرانی در ‏کشور پدید آورند. ‏