ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 15.05.2006, 9:04
مرحوم آیة‌الله حاج شيخ نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی

احمد قابل
دوشنبه ٢٥ ارديبهشت ١٣٨٥


به نام خدا

آبان ماه ١٣٨١ در حسينيه‌ی ارشاد ، مراسمی برگزار شد كه به مقوله‌ی « اصلاح انديشه‌ی دينی » می‌پرداخت. شبهای ١٩ ، ٢١ و ٢٣ ماه رمضان را با اين موضوع اصلی ، سپری كرديم.
پای ثابت سخنرانی و ميزگردهای اين مراسم ، مرحوم آیة‌الله ، حاج شيخ نعمت‌الله صالحی نجف آبادی بود. او كه خاطراتی از زمان حضور دكتر علی شريعتی در حسينيه و گفت و گو‌هايش با وی را به ياد می‌آورد و در ساعات پيش و پس از مراسم ، به واگويی آن خاطرات می‌پرداخت.
علاقه‌ای كه به « اصلاح انديشه‌ی دينی » داشت ، سبب اصلی حضور او در آن مراسم بود تا بخشی از كارهای ارزشمند مكتوب خود را در نشستی رويا روی با مخاطبان ، به صورت شفاهی عرضه كند و برخی از پرسش‌های آنان را پاسخ گويد.
جديت او برای حضور در اين مراسم ، عليرغم فتور جسمی ، چيزی نبود كه از چشم برگزار كنندگان مراسم ، دور بماند و آشكارا از نتيجه‌ی آن نشست‌ها راضی بود.
در طول ١٤ سال ارتباط نزديك و دوستانه با آن مرحوم ، نشنيدم كه لب به بيان افسوس و حسرت گذشته گشايد و از كژتابی‌های دوران ، سخنی به ميان آورد و غم و اندوهی از اين جهت ، برای مخاطبان خويش فراهم آورد.
او را واجد چنان طمأنينه و قراری می‌ديدم كه كمتر كسی را در اندازه‌هايش می‌توان يافت. حقيقتا مصداق و مخاطب « يا ايتها النفس المطمئنه » بود. آرامش مثال زدنی وی ، اميد و نشاط را به مخاطب ، القاء می‌كرد و حضور در محضر آن پير فرزانه ، بر ميزان توجه آدمی به « علم ، ايمان و اخلاق » می‌افزود.
صدق و صفای عالم بی ادعای ما ، كم نظير بود و قوت تحقيقات علمی او چندان بود كه در برابر همه‌ی خطر‌های احتمالی ناشی از كم اطلاعی متدينان و يا دسيسه‌های رقيبان ، ترسی به دل راه نمی‌داد و نتايج پژوهش‌های علمی خود را صريحا در معرض نشر ، قرار می‌داد.
او به « ايمان راسخ » در باره‌ی « شريعت توحيدی پيامبر خاتم » رسيده بود. به همين جهت ، هيچگونه ترديدی در « نقد مؤمنانه‌ی فرهنگ جامعه‌ی اسلامی » به خود راه نمی‌داد.
او با اطمينان به نفس (كه دل از هرگونه ريب و شك ، در باره‌ی آموزه‌های شريعت ، پاك كرده بود) و دانش عميق اجتهادی و « قلب مطمئن به ايمان » خود ، چنان جرأت و شجاعتی پيدا كرده بود كه هيچ آموزه‌ی رايجی را خارج از « مبانی علمی » نمی‌پذيرفت و به نقد صريح برداشت‌هايی می‌پرداخت كه از نظر او ، ارتباطی با شريعت محمدی (ص) نداشتند و تنها ناشی از تصورات برخی عالمان و پيروان ايشان بودند.
او دانشمندی زبردست در « علم رجال » و « درایة الحديث » بود. يكی از اساتيد نام آور حوزه‌ی علميه‌ی قم در « ادبيات عرب » و « فقه و اصول ، در سطوح عاليه » و « فقيهی محقق و گرانقدر » بود كه با نام و امضای وی ، در كنار ١٠ نفر ديگر از اساتيد بزرگ و برجسته‌ی حوزه‌های علميه‌ی شيعه ، « اولويت مرجعيت آیة‌الله خمينی » برای شيعيان ، تبيين شد.

گرچه برخی از مخالفان وی ، تنها با صفت « نويسنده‌ی شهيد جاويد » از او ياد كرده و می‌كنند و عمدا ، به جايگاه والای علمی آن مرحوم ، بی توجهی می‌كنند ، ولی اگر تنها اثر باقی مانده از او ، همين اثر تاريخی و گرانمايه‌ی « شهيد جاويد » بود ، عظمت علمی و دقت و شجاعت آن عزيز را آشكار می‌كرد ، تا چه رسد به ساير آثار علمی او.

وقتی كه چند سال قبل ، در پيام تسليت يكی از بزرگترين اساتيد فقه در حوزه‌های علميه‌ی شيعه ، يعنی آیة‌الله منتظری ، به آن پير فرزانه (به مناسبت رحلت برادر ايشان) و در پيام تسليت اخير استاد ، به مناسبت رحلت ايشان ، از عناوينی چون ؛ « آیة‌الله ، اذا مات المؤمن الفقيه ، عالم خبير ، دانشمند محقق و متتبع ، استوانه‌ی علمی » در وصف ايشان ، استفاده شده است ، احتياجی به اقرار يا عدم اقرار ديگران نسبت به جايگاه علمی وی نخواهد بود. اقرار فقيه عاليقدر ، « مدرك كافی » برای اعتماد و آگاهی آنانی كه با آثار صالحی ، آشنا نيستند را فراهم می‌كند.
اهل دانش ، از آثار علمی او ، شأن آن مجتهد روشن ضمير را پيدا كرده و می‌كنند و رقيبان او را با واكنش‌ها و سكوت‌ها شان ، در قبال درگذشت عالمی زاهد و متقی ، می‌آزمايند.
وقتی برای صالحی ، فرصتی در حد چند ثانيه از رسانه‌ی ملی را اختصاص نمی‌دهند تا خبر درگذشت او را به اطلاع عموم برسانند ، فرصت خوبی برای آزمايش رفتارها ، پديد می‌آيد.
خدمات صالحی به مردم ، كمتر از هنرمندان عزيزی نبود كه در ماه‌های اخير از دنيا رفتند و در باره‌ی آنان اطلاع رسانی مكرری صورت گرفت (كه كاری بر حق و صحيح بود). مشكلی پيش نمی‌آمد اگر خبر به پايان رسيدن عمر اين فقيه روشن ضمير را نيز به اطلاع ملت ايران می‌رساندند.

اكنون به چند نكته ، در باره‌ی خلق و خوی آن بزرگمرد اشاره می‌كنم. عمدتا به فضائلی اشاره می‌كنم كه ذهن جامعه‌ی اسلامی ما ، چندان انسی با آن فضائل ندارد و يا كمتر در باره‌ی آن‌ها شنيده است. طبيعتا در چنين جامعه‌ای از واجدان آن فضائل ، كمتر نشانی می‌توان يافت. باشد كه منش و روش او تداوم يابد و آن فضائل مهجور ، در رفتار آدميان ، بيش از پيش متجلی گردد ؛

١- يكی از نكات برجسته‌ی اخلاقی مرحوم صالحی ، استفاده‌ی فراوان از عبارت « نمی‌دانم » در پاسخ پرسش‌های افراد بود.
موارد بسياری را به ياد دارم كه خود يا برخی مراجعه كنندگان به ايشان ، در پاسخ سئوالات خويش ، با چنين عبارتی مواجه می‌شديم. اين در حالی بود كه از ميزان توجه ايشان به مطلب و چند و چون تحقيقات وی ، كم و بيش مطلع بوديم. در حقيقت ، استاد مرحوم ، بسياری از مطالب مربوط به سئوال را می‌دانست ولی چون تحقيقات علمی او به نتيجه‌ی نهايی نرسيده بود ، از اظهار نظر در خصوص آن ، خود داری می‌كرد.
علت اين رويكرد استاد را در بيانات امير المؤمنين (ع) می‌توان جست. در اين خصوص ، به دو عبارت بر می‌خوريم كه امام علی بن ابی طالب (ع) می‌گويد :(١) « لو سكت من لا يعلم ، سقط الإختلاف = اگر كسی كه مطلبی را نمی‌داند ، در باره‌ی آن سكوت كند ، اختلاف از بين می‌رود ». (٢) « من ترك قول لاادری ، اصيبت مقاتله = كسی كه گفتن "نمی دانم" را وا نهد ، خود را به هلاكت رسانده است ».
تركيب اين دو سخن امام (ع) رويكردی را سبب می‌شود كه محققان ، تا وقتی در پژوهش‌های علمی خويش ، به نتيجه‌ای اطمينان بخش نرسيده‌اند ، از اظهار نظر پرهيز كنند و بدون واهمه از « اتهام نادانی » صريحا بگويند « نمی‌دانم ».
برای بسياری از افراد ، كه اشتهار به علم و دانش پيدا می‌كنند ، دشوار ترين گزينه ، اقرار به عدم آگاهی در برابر پرسش پرسشگران است. گويا گفتن « نمی‌دانم » را به منزله‌ی « ساقط شدن حتمی از حيثيت علمی » می‌دانند و به همين جهت ، حتی در مواردی كه نسبت به آن ، دانش لازم و كافی را ندارند ، اقدام به اظهار نظر می‌كنند و طبيعتا به اختلافات غير علمی ، دامن زده و مردم را گمراه می‌كنند. نتيجه‌ی اين رويكرد غير علمی و غير اخلاقی ، چيزی جز « اقدام به هلاكت خويش و ديگران » نيست.
مرحوم آیة‌الله صالحی نجف آبادی ، حقيقتا در كسب اين فضيلت ، كم نظير بود. او كوچكترين توجهی به بازتاب اين پاسخ نزد مخاطب نداشت و به وظيفه‌ی اخلاقی و علمی خويش ، عمل می‌كرد.

٢- تواضع عملی كم نظير آن پير فرزانه ، مثال زدنی بود. هيچ مراجعه كننده‌ای را نمی‌توان يافت كه در مواجهه‌ی با او ، احساس ناخوشايندی داشته باشد. هرگونه پرسشی را می‌شنيد و برای پرسيدن ، منعی قائل نبود و سئوال را منشأ داوری خود در باره‌ی ايمان و عدم ايمان پرسشگر ، نمی‌دانست و از متهم كردن خلق خدا ، به عناوين نامطلوب ، پرهيز می‌كرد.
هيچ ردی از كبر و غرور ، در گفتار و رفتار او ديده نمی‌شد و حتی از ايجاد حالت و جايگاه « كبريايی » برای ديگران نيز پرهيز می‌كرد.
هيچ خدم و حشمی نداشت و خود به تهيه‌ی لوازم مصرفی زندگی روز مره می‌پرداخت. در نشست‌های علمی ، با كمترين امكانات ، حضور می‌يافت و هيچ حريمی برای خويش ، در نظر نمی‌گرفت.
دست يابی به او ، آسان بود و مستقيما به تلفن‌هايش جواب می‌داد. هيچگاه در باره‌ی خود و ستايش از خويش ، سخن نمی‌گفت و برخلاف فرهنگ رايج ، از بكار بردن عناوين مرسوم ، در باره‌ی خويش ، شديدا پرهيز می‌كرد.
او جزو ١١ نفر از عالمان و مجتهدانی بود كه مرجعيت آیة‌الله خمينی را طی بيانيه‌ای به اطلاع مردم رساندند ، ولی به اين جايگاه خويش استنادی نمی‌كرد و آن را به رخ رقيبان نمی‌كشيد.

٣- برترين شاخصه‌ی صالحی نجف آبادی ، همان رويكرد ارزشمندی بود كه همه‌ی مخالفت‌ها بر عليه وی را سازمان می‌داد. شاخصه‌ای غريب به نام « دغدغه‌ی توحيد ».
مرحوم صالحی ، حقيقتا دغدغه‌ی توحيد داشت و برای اثبات اين رويكرد ، تا تحمل « تكفير » پيش رفت. او را به « ضديت با ولايت ائمه (ع) و انكار علم و عصمت آنان » متهم كردند. اينهمه تهمت و افتراء ، ناشی از رويكرد دقيق و موحدانه‌ی وی به مجموعه‌ی عقايد و آموزه‌های شريعت بود ، چيزی كه « تهمت زنندگان » آن را درك نمی‌كردند و با آن مأنوس نبودند.

در نگاه حاج شيخ نعمت‌الله ، پرهيز شديدی از « شريك قرار دادن برای خدا » در بعد « صفات ذات و صفات فعل » ديده می‌شد و مرز بندی دقيقی بين « خدا ، پيامبران و اوليای الهی » وجود داشت كه كمتر كسی از بزرگان علمای شيعه را در اين وادی می‌توان همسنگ صالحی نجف آبادی قرار داد.
در هم آميختگی و تداخل شديدی كه در فرهنگ رايج شيعی ، بين صفات الهی با اوصاف پيامبر (ص) و ائمه (ع) ديده می‌شود ، ناشی از اظهارات مبهم و نادقيق برخی عالمان شريعت و يا سكوت آنان در برابر انديشه‌های غلو آميزی است كه به عنوان « ميراث غبارگرفته‌ای از غاليان مطرود ائمه » سرتا سر جامعه‌ی شيعه را در بر گرفته و هرگونه نقد و بررسی علمی و روشنگرانه را مورد هجوم قرار داده و می‌دهد.
صالحی مرحوم ، می‌دانست كه ؛ « در افتادن با فرهنگ غلو » ممكن است به قيمت تعرض به جان يا شرف او تمام شود ، ولی مسئولانه خطر را به جان خريد و پا در « وادی پالايش انديشه‌ی دينی » نهاد و با « دغدغه‌ی توحيد و پرهيز از گفتار و كردار مشركانه و تصورات غلو آميز » در حد توان خود ، به اين مهم اقدام كرد. او تا پايان عمر ، بر اين عهد الهی ، وفادار و استوار ماند (عاش سعيدا و مات سعيدا).

او می‌خواست همگان را به اين باور توحيدی ، هشدار دهد كه ؛ « فاصله‌ای عميق ، بين علم نامحدود خداوندی با علم موجوداتی شريف و محدود ، همچون پيامبر خدا (ص) و يا ائمه‌ی هدی (ع) ، وجود دارد ». اين فاصله‌ی پر رنگ ، چيزی نيست كه قابل انكار باشد و يا در برابر بی توجهی به آن ، بتوان بی تفاوت بود.
رقيبان او اما ، يا هيچ فاصله‌ای بين خدا و پيامبر و ائمه در اين خصوص نمی‌ديدند (علم اولياء‌الله را در اندازه‌ی علم خدا می‌دانستند) و يا به فاصله‌ای چندان اندك قائل بودند كه امكان شناسايی تفاوت آن‌ها برای افراد متوسط و عادی ، ممكن نبوده و نيست.
به عبارت ديگر ؛ « خدای صالحی نجف آبادی ، چندان عظيم بود كه به هنگام توجه به خدا ، پيامبر عظيم الشأن خدا نيز در كنار او ، به چشم نمی‌آمد ». اين رويكرد ، همانست كه اميرالمؤمنين در خطبه‌ای در وصف « متقين » بيان كرده است كه ؛ « عظم الخالق فی أنفسهم و صغر ما دونه فی أعينهم = خداوند در نزد متقين ، چندان عظمت دارد كه غير خدا در چشم آنان كوچك ديده می‌شوند » ولی خدای برخی رقيبان او چندان كوچك شده بود كه فاصله‌ای با غير خدا (اگر چه « اشرف آدميان » باشد) نداشت.
خدای صالحی ، نه در صفات و نه در افعال ، شريك نداشت ، ولی خدای بسياری از مخالفان او ، در برخی يا بسياری از آن‌ها ، شركايی داشت.

كسی را متهم به « شرك » نمی‌كنم ، ولی برخی مخالفان افراطی او دارای « تصورات و يا رفتارهای مشركانه » بودند. تفاوت « مشرك » با « موحدی كه تصورات يا رفتارهای خلاف توحيد دارد » بر اهل دانش و ايمان ، پوشيده نيست. برخی مخالفان افراطی صالحی نجف آبادی را موحدانی تشكيل می‌دادند كه باورها و يا رفتارهايی غير توحيدی داشتند ، ولی آن باورها و رفتارها را منافی توحيد نمی‌دانستند.

دغدغه‌ی صالحی در « عدم تصور شريك برای خدا » ، مقولاتی از قبيل ؛ « علم الهی » به « ماكان و مايكون و ما هو كائن = گذشته و حال و آينده‌ی هستی » و « عدم تفويض خلق و امر به غير خدا » و تنافی « ستاريت خداوند با بردن نامه‌ی عمل آدميان ، نزد اولياء الهی » و بسياری از « باورهای مبهم ولی رايج » را در بر می‌گرفت.
طبيعی بود كه « خوگرفتگان به انديشه‌های رايج » در برابر او ، واكنش نشان دهند. اما جهت غير طبيعی اين واكنش‌ها ، رواج فرهنگ « تكفير و اتهام پراكنی » از سوی كسانی است كه « انديشه‌ای غير علمی و غير منسجم دارند » و به كسانی هجوم می‌آورند كه « انديشه‌ای منسجم و علمی » دارند و متكی بر عقل و منطق و متون معتبر شريعت ، اظهار نظر می‌كنند.
زندگی آیة‌الله صالحی (ره) را می‌توان مصداق اين سخن « بابا افضل » دانست كه خطاب به خدای سبحان می‌گويد ؛
مـــردان رهـت كه مــــرد معـــنی دان‌اند /// از ديده‌ی كوته نظــــــــران پنـــــهان اند
زين طرفه تر آن كه هركه حق را بشناخت /// مؤمن شد ، و خلق كافرش می‌خوانند

مرحوم صالحی را به « انكار علم امام ، انكار عصمت امام ، وهابيگری و... » متهم كردند ، ولی او يك اتهام اصلی يا « جرم غير قابل بخشش !! » بيشتر نداشت و آن عبارت بود از ؛ « اخلاص در توحيد ».

رويكرد‌های متفاوت موحدان مخلص و غير مخلصان موحد و يا غير موحدان ، در سابقه‌ی تاريخ نيز آمده است. قرآن كريم ، آن را اينگونه گزارش كرده است ؛ « و اذا ذكرالله وحده اشمأزّت قلوب الذين لایؤمنون بالآخرة و اذا ذكرالذين من دونه إذا هم يستبشرون = هنگامی كه خدا به تنهايی ياد شود ، دلهای آنانی كه به آخرت ايمان نياورده‌اند ، مشمئز (رنجور و متنفر) می‌شود و هنگامی كه موجوداتی غير از خدا ، ياد شوند ، آنان شادمان و اميدوار می‌گردند » (زمر /٤٥).
بنا بر اين ، جرم بزرگ صالحی نجف آبادی اين بود كه ؛ « خدا را به تنهايی ياد می‌كرد و حريم الهی را با حضور غير خدا ، مخدوش نمی‌كرد » ، ولی در جايی كه « حريم پيامبر خدا (ص) يا ائمه‌ی هدی (ع) » بود و پای « تبيين شريعت و راهنمايی بشر به سوی حقيقت » در ميان بود ، با تمام وجود از « شأن و مقام بالا و والای انسانی » آنان در « حجیّت كلام » يا « الگو بودن آنان » دفاع می‌كرد و افراد عادی و متوسط را از حريم آنان و ادعای هماوردی با ايشان ، دورباش می‌گفت. او « سنت محمدی و تشيع علوی » را به عنوان دو روی يك سكه و « برترين مسير فلاح و صلاح » می‌شناخت و عمر با بركت خويش را با التزام به اين باورها ، سپری كرد.
وی مجتهدی دقيق بود كه با صبر و تلاش ، فقه شيعه‌ی اماميه را كه عمدتا مبتنی بر بيانات ائمه‌ی هدی (ع) است ، مبنای اظهار نظر قرار می‌داد و مبتنی بر روايات معتبره‌ی شيعی (خصوصا بيانات امام باقر و امام صادق عليهماالسلام) ، در نظر و عمل ، اقدام می‌كرد.

آن گروه از عالمانی كه به فكر و متفكری همچون آیة‌الله صالحی نجف آبادی هجوم می‌آوردند و حيثيت و شرف او را ملاحظه نمی‌كردند (و چه بسا پس از مرگ او نيز به روش گذشته ادامه می‌دهند) ، عمدا يا از روی بی اطلاعی ، گزارشات متعدد بزرگانی چون ؛ « شيخ صدوق ، شيخ مفيد ، سيد مرتضی و شيخ طوسی » و بسياری از ديگر بزرگان شيعه در قرون دوم و سوم و چهارم هجری را در خصوص مطالبی چون ؛ « عصمت پيامبر و ائمه ، علم غيب آنان و... » را به اطلاع مردم نمی‌رساندند و هرگز به مخاطبان خود نمی‌گفتند كه ؛ « آيات و روايات معتبره‌ی فراوان و ديدگاه‌های بسياری از فقهاء ، متكلمان ، مورخان و مفسران قرآن ، رويكرد‌های امثال صالحی نجف آبادی را تأييد می‌كنند ».
آنان كه خود و افكار خود را مظهر كامل « اسلام و تشيع » معرفی می‌كنند ، هرگونه ديدگاه مخالف خويش را (حتی اگر مستند به آيات و روايات معتبره‌ی فراوانی باشد و يا مؤيد به تأييد آن از سوی برخی عالمان سلف شيعه باشد) برنمی تابند و موجوديت افكار و آراء مختلف را با موجوديت خويش در تضاد می‌بينند.
صالحی ، از مصاف فكری با اين گونه افراد ، پرهيزی نداشت و خود را در برابر آنان مسئول می‌دانست تا ضرورت پذيرش ديدگاه‌های متفاوت را به آنان تفهيم كند و برای اين منظور ، از استدلال صحيح بهره گيرد.

هرچه بود گذشت و صالحی خسته از طی مسيری پر نشيب و فراز ٨٣ ساله ، سفر را به پايان برد و به مقصد و مقصود رسيد. او سعادتمند زندگی كرد و سعادتمند مرد و از خدای خويش ، راضی بود.
آخرين ديدار من (ساكن مشهد) و او (ساكن تهران) در اسفند ١٣٨٤ بود. خوابيده در بستر بيماری و مرخص شده از بيمارستان. گفت و گويی كه جمعی از دانشجويان دانشكده‌ی الهيات دانشگاه تهران نيز حضور داشتند. در تمام سال‌های آشنايی و روزهای پايانی و دو سال و اندی كه در بستر بيماری بود ، هيچ شكوه‌ای نكرد. جز رضايت از خدا و شكر و سپاس از او ، چيزی از وی شنيده نمی‌شد. او حقيقتا به ندای ؛ « ارجعی الی ربك راضیة مرضیة » پاسخ عملی داد و مصداق بارز « رضی‌الله عنهم و رضوا عنه » بود.

راست گفت خدای رحمان و رحيم كه ؛ « من المؤمنين رجال صدقوا ما عا هدوا‌الله عليه ، فمنهم من قضی نحبه و منهم من ينتظر ، و ما بدلوا تبديلا = برخی از مؤمنان ، مردانی‌اند كه به پيمان شان با خدا ، صادقانه وفا كردند ، گروهی از آنان ، عمر به پايان بردند و گروهی منتظر پايان راه‌اند ، آنان عهد و پيمان الهی را با چيز ديگری مبادله نكردند ».
صالحی عزيز ، پيمان خود با خدايش را در « اخلاص عمل ، توحيد حقيقی ، اتباع عالمانه و مؤمنانه از شريعت محمد بن عبدالله (ص) ، پيروی از علم و آگاهی امير مؤمنان و ائمه‌ی هدی (ع) در تبيين شريعت محمدی ، اظهار نظر علمی و نشر علوم اسلامی و عدم كتمان حقايق شريعت ، اصلاح انديشه‌ی دينی و... » حقيقتا با هيچ چيز ديگری از ؛ « شأن و مرتبه‌ی اجتماعی ، زندگی در رفاه و آرامش ناشی از سكوت در برابر برخی تفكرات نا صحيح رايج و... » مبادله نكرد.

از خدای بزرگی كه محاسبه‌ی نيكی و بدی ما را ١٠ به ١ قرار داده و با صفت « رحمان و رحيم » در روز جزا با بندگان خويش مواجه می‌شود ، می‌طلبم كه ما را همچون بنده‌ی صالح خويش ، مرحوم آیة‌الله صالحی نجف آبادی ، توفيق دهد كه ؛ « دهگان ما بر يكان ما چيره شود » و در آن « محاسبه‌ی پر ارفاق » در گروه آدميانی باشيم كه سعادت دنيا و آخرت را بهره ببريم.
از خدای می‌خواهم كه ما را جزو كسانی قرار ندهد كه در وصف آنان آمده است ؛ « ويل لمن غلبت آحاده عشراته = وای بر كسانی كه يكان شان بر دهگان شان چيره گردد ».

خدايا چنان كن سر انجام كار /// تو خوشنود باشی و ما رستگار
احمد قابل...................... ٢٢/٢/١٣٨٥....................... مشهد