ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 10.05.2006, 7:23
نامه‌ای خودفریبانه یا رجزخوانی برای‌ جنگ

دكتر حسين باقرزاده
سه شنبه ١٩ اردیبهشت ١٣٨٥ – ٩ مه ٢٠٠٦
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

ارسال نامه ١٨ صفحه‌ای احمدی نژاد به رییس جمهور آمریكا سر و صدای زیادی‌ به راه انداخت و تفسیرها و ارزیابی‌های مختلفی را به دنبال داشت. برخی از آن به عنوان شكستن یخ مناسبات ایران و آمریكا یاد كردند و اقدام رییس جمهور اسلامی ایران را به فال نیك گرفتند. برای اولین بار در طول حیات جمهوری اسلامی، رییس این كشور نامه‌ای مستقیم به رییس جمهوری آمریكا می‌نوشت. برخی حتا آن را به عنوان گامی در راه خروج از بحران اتمی‌ رژیم ایران ارزیابی كردند. بهای ‌نفت در بازارهای جهانی كه به دلیل این بحران در ماه‌های‌ اخیر به شدت بالا رفته بود اندكی كاهش یافت. روزنامه‌های اصلاح‌طلب ایران از شكسته شدن تابوی گفتگوی‌ مستقیم با آمریكا سخن گفتند، و در مقابل، روزنامه‌های وابسته به جناح احمدی نژاد ارسال این نامه‌ را در ردیف نامه‌نگاری‌های پیامبر اسلام به سران امپراتوری‌های زمان خود بشمار آوردند. به طور قطع، دسته اخیر به صورت دقیقتری اندیشه‌ها و انگیزه‌های آقای‌ احمدی نژاد را دانسته و بیان كرده‌اند.

ازمتن این نامه كه برای اولین بار روزنامه لوموند فرانسه آن را منتشر كرده است بر می‌آید كه آقای احمدی‌ نژاد دقیقا می‌خواسته كار پیامبر را تقلید كند. او به حكمران آمریكا (بزرگترین امپراتوری روز) یاد‌آور می‌شود كه «ليبراليسم و دموكراسي به سبك غربي» قادر نبوده است آرمانهاي انساني را تأمین كند و توصیه می‌كند كه به راه خدا و انبیا بیاید تا در هر دو دنیا سعادتمند شود. آقای احمدی نژاد البته نامه خود را با اشاره به برخی از وقایع تاریخی و نقش مخرب آمریكا در ایران و عراق و نقاط دیگر همراه كرده است تا بتواند از موضع یك مصلح و خیرخواه سخن بگوید و به وعظ و نصیحت بپردازد. او حتا با اشاره به این كه «اكنون صدای فروپاشی و سقوط ... ایدئولوژی و اندیشه‌های نظام لیبرال را» می‌توان شنید، تلویحا به رییس جمهور آمریكا القا می‌كند كه در جهان تنها مانده است و از او می‌پرسد كه آیا دوست دارد به «مردم جهان» ملحق شود؟ و سرانجام، پیامبر زمان ما با این تأكید كه «خواست خداوند بر همه چيز غلبه پيدا خواهد كرد»‌ نامه را به پایان می‌برد تا رییس جمهور آمریكا درك كند كه خواست دیگری در جهان حاكم است و از عاقبت كار خود در بیم بماند.

آقای احمدی نژاد در طول چندین ماهی كه بر سر كار بوده مدارج بزرگی را در سلسله مراتب الاهی‌ پیموده است. او با نظر امام زمان روی كار آمد و بعد وظیفه خود را در این دید كه جاده ظهور آن امام را هموار كند. برای‌ این كار او نه فقط به جمكران رسید و هیئت وزیران خود را به محضر امام معرفی كرد و بلكه صلای وعده ظهور نزدیك او را در بزرگترین نهاد بین‌المللی یعنی سازمان ملل نیز سر داد. از سوی دیگر، او برای خشنودی امام زمان و كمك به تعجیل در ظهور او بر آن شد كه كشور امام زمان را به بهترین فنآوری روز مجهز كند تا بتواند این فنآوری را در خدمت امام زمان قرار دهد. و اكنون، این مبشّر امام زمان و «باب المهدی»، خود ردای پیامبر را به تن كرده است و پیش از آن كه امامان كفر نظر سوئی به «مدینة النبی» بیندازند به اندیشه آن افتاده است تا آنان را به راه حق دعوت كند. یك هفته پیش گفته بود كه نامه‌هایی برای سران كشورهای بزرگ خواهد فرستاد، و اكنون با نوشتن به قدرتمندترین این سران كار خود را آغاز كرده است.

ظاهرا آقای احمدی نژاد خواسته است پا جای پای آیت‌الله خمینی بگذارد كه در اواخر عمرش نامه‌ای به گورباچف نوشت و او را به اسلام دعوت كرد. آن نامه البته در شرایطی ‌نوشته شده بود كه دو كشور ایران و شوروی (سابق) روابط حسنه‌ای داشتند و ارسال نامه تأثیری خطرناكتر از برانگیختن تبسم استهزا‌آمیز دریافت‌كننده نامه نداشت. نامه امروز آقای احمدی نژاد به بوش در حالی‌ نوشته می‌شود كه ایران در خطر بزرگترین و مرگبارترین حمله نظامی از سوی آمریكا و متحدان آن قرار دارد. در این شرایط، نامه یادشده از سوی مخاطب آن چیزی جز یك رجزخوانی تحریك‌آمیز و جنگ‌طلبانه تلقی نخواهد شد. نامه‌های پیامبر اسلام پیش‌درآمد حملات بعدی‌ اسلام به امپراتوری‌های روز بود. نامه امروز آقای احمدی نژاد نیز ظاهرا با همین احساس از سوی نویسنده آن نوشته شده است. آقای‌ احمدی نژاد با نوشتن این نامه استحكام اعتقاد مذهبی‌ خود را به رخ طرف می‌كشد و می‌خواهد كه دشمن به راه او بیاید. از بد روزگار، دشمن او نیز مذهبی است و می‌اندیشد برای استقرار نظام مطلوب خود در جهان نوعی رسالت آسمانی دارد. وقتی به دعوت آقای احمدی نژاد، قرار است ‌دموكراسی و لیبرالیسم به كناری گذاشته شود و احساس مذهبی جای خرد انسانی را بگیرد، طبیعی است كه هر یك از دو طرف راه خود را راه خدا بپندارد و به خاطر اثبات آن حاضر باشد دیگری را به خاك و خون بكشد.

البته آقای احمدی نژاد احتمالا درك می‌كند كه رجزخوانی‌های او در برابر قدرت‌های اتمی روز چقدر بی‌پایه است و این رجزخوانی‌ها هم‌چون نامه‌ای كه به آقای‌ بوش نوشته است از سوی آنان جدی گرفته نخواهد شد. از این رو، مخاطب واقعی‌ او در این نامه نه آقای بوش و بلكه توده مسلمانان جهان است. او كه در داخل كشور موفق شده است مسئله غنی سازی اورانیوم را تحت عنوان «انژی هسته‌ای حق مسلم ما است» به یك خواست ملی تبدیل كند و حمایت بخش وسیعی از مردم كشور را به دست بیاورد، بر آن است كه این حمایت را در بین مسلمانان جهان نیز گسترش دهد. برافراشتن پرچم ضد آمریكایی و ضد اسراییلی یكی از حربه‌های موفق جمهوری اسلامی برای اعمال نفوذ در جهان مسلمان نشین بوده است. اكنون كه ایران زیر تیغ تهدیدهای‌ نظامی مستقیم آمریكا و اسراییل قرار دارد، و در شرایطی كه احساسات ضد اسراییلی و ضد آمریكایی در بین مسلمانان جهان گسترش یافته است، حملات تبلیغاتی شدیدتر آقای احمدی نژاد به این دو كشور و نمایش قدرت در برابر آن‌ها به اتكای‌ «فن‌آوری اتمی» وسیله مناسبی برای جلب حمایت مسلمانان در جهان بشمار می‌رود.

اكنون شواهد زیادی‌ وجود دارد كه این سیاست تا حدی موفق بوده است. یك سال پیش كمتر كسی در جهان خارج و به خصوص در جوامع مسلمان نشین نام احمدی نژاد را شنیده بود. امروز كمتر كسی است كه اخبار و گزارش‌های جهان را دنبال كند و احمدی نژاد را به عنوان دشمن شماره یك آمریكا و اسراییل نشناسد. رجزخوانی‌های اتمی احمدی نژاد (تحریك احساسات ملی) حمایت‌های وسیعی در داخل كشور برای او به ارمغان آورده است، و رجزخوانی‌های ضد اسراییلی و ضد آمریكایی او (تحریك احساسات مذهبی و ضد مدرنیته) به جلب حمایت عده زیادی‌ در بین مسلمانان جهان منجر شده است. و این دو، هر یك به نوبه خود، احساس كاذب قدرت را در رژیم جمهوری اسلامی تقویت كرده و آن را در ادامه راه خود مصمم‌تر كرده است. تبلیغات خودباورانه و خودفریبكارانه جمهوری اسلامی توانایی هر گونه ارزیابی واقع‌بینانه از شرایط جهانی موجود و خطر عظیمی كه ایران و مردم آن را تهدید می‌كند از سردمداران این رژیم سلب كرده است. و این یعنی كه رجزخوانی‌های آقای احمدی نژاد (و از جمله، نامه‌پرانی‌هایی از این قبیل) لحظه فاجعه نهایی را نزدیك‌تر می‌كند.

هم‌زمان با نامه اخیر آقای احمدی نژاد، آمریكا و متحدان آن در سازمان ملل بر فشارهای خود به چین و روسیه برای صدور یك قطعنامه الزام‌آور علیه ایران افزوده‌اند. انگلیس وزیر خارجه «ضد جنگ» خود را از كار بركنار كرد و كسی را به جای ‌او گماشت كه مجری‌ نظرات آقای بلر باشد. آقای بلر به مواضع جنگ‌طلبانه آقای بوش نزدیك شده است. در همین حال، گمانه‌زنی‌ها در مورد حمله نظامی آمریكا و اسراییل به ایران گسترش یافته است. آقای پرز، معاون نخست وزیر اسراییل به احمدی نژاد یاد‌آور شده كه اگر بتوان اسراییل را از نقشه جهان محو كرد، ایران نیز (با وسعت و جمعیتی غیر قابل مقایسه با اسراییل) قابل محو شدن است. از سوی دیگر، یك مقام اسراییلی امروز (سه شنبه ٩ مه) به سردبیر خبرگزاری بین‌المللی یونایتد پرس گفته است كه اسراییل در ظرف دو سه ماه آینده با موشك به ایران حمله نظامی خواهد كرد. عدم توافق پنج كشور عضو دایمی‌ شورای امنیت بر روی یك قطعنامه مشترك شانس راه حل دیپماتیك را كاهش داده و خطر برخورد نظامی آمریكا و متحدان آن با ایران را بالا برده است. در این شرایط، رجزخوانی‌های‌ مقامات حاكم بر ایران، مقامات غربی را در بی‌حاصل بودن اقدامات دیپلماتیك و ضرورت برخورد نظامی‌ با ایران مصمم‌تر می‌كند. نامه آقای احمدی نژاد به بوش تنها یك لبخند استهزا‌آمیز به دنبال نمی‌آورد - بوی‌ جنگ و باروت و دود و تشعشعات اتمی را نیز می‌توان در امتداد آن استشمام كرد.
------------
مقالات هفتگی‌ نگارنده به زبان انگلیسی را در این جا ببینید:
http://www.iranian.com/bagherzadeh.html