ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 17.02.2020, 0:09
آیا دموکراتیک‌شدن راحت است؟

محمود سریع‌القلم

وقتی مشکلات روی هم انباشته‌ می‌شوند، بعضی به واژه و مفهوم دموکراسی متوسل‌ می‌شوند و تحقق آن را به عنوان راه‌حل مطرح‌ می‌کنند. البته اگر نروژ، سوئد، دانمارک و آلمان نمونه‌های دموکراتیک تلقی شوند، این قضاوت منطقی است. اما آیا افراد‌ می‌دانند دموکراتیک شدن چه فرایندها، اصول و تمرین‌های سختی در بر دارد؟ این افراد چقدر متون و ادبیات دموکراسی را خوانده‌اند و بر آنها مسلط هستند؟ تا چه‌ میزان با تاریخ این کشورها با دقت و جزییات آشنایی دارند؟

اگر خروج از قرون وسطی و تحولات جدی دوره رنسانس را حدود ۱۵۰۰ میلادی در نظر بگیریم، چه‌ می‌زان متون و ادبیات در این ۵۲۰ سال برای تحقق، تکامل و اصلاح دموکراسی تولید شده است؟ هزاران فیلسوف، اقتصاددان، جامعه‌شناس، عالم علم سیاست، روان‌شناس و دانشمند علوم در کنار هم و با اصلاح اندیشه‌های یکدیگر، متون نوشته‌اند و اثر گذاشته‌اند تا آنکه امروز، وزیر دانمارکی به عنوان یک قرارداد اجتماعی و بدون آنکه هزینه‌ای بر بودجه عمومی کشور تحمیل کند، با دوچرخه به محل کار خود‌ می‌رود. متون امروزی هابرماسِ آلمانی، صورتِ آخِر چندین قرن نوشته و فکر از ژان بُدن (۱۵۹۶-۱۵۳۰) تا ماکس وبر (۱۹۲۰-۱۸۶۴) است.

در نهایت، دموکراسی نتیجۀ همکاری کسانی است که فکر‌ می‌کنند، حال این فکر کردن برای فلسفه باشد یا کارآفرینی؛ برای قانون‌پذیری باشد یا تولید ثروت؛ برای افزایش امنیت ملّی باشد یا حفاظت از محیط زیست؛ برای ارتقای کارآمدی در آموزشِ دبستانی باشد یا ارتقای ایمنی خودرو؛ برای اصلاح نظام بانکداری باشد یا تشویق شهروندان برای عبور از خطوط عابر پیاده. این حسِ اجتماعی و جزیی از جمع بودن و کار مثبت برای جمع کردن، مبنای روانی و فلسفی دموکراسی است. جمعی تصمیم گرفتن، با اکثریت تصمیم گرفتن، به فکر منافع و مصلحت عامه بودن و جلوگیری حقوقی از انحصار و عدم شفافیت، نتیجه‌ی چند قرن کار فکری است. هرچند کتابخانه‌ها و دانشگاه‌هایی که قرن‌هاست به وجود آمده‌اند بنیان این زحمات فکری است ولی شخص علاقمند نیز‌ می‌تواند ماه‌ها در موزه‌های لندن، برلین، پاریس، فلورانس، وین، مادرید، ونیز، استکهلم و رم، وقت کیفی بگذارد تا تاریخِ اندیشه و سیرِ انباشتی و تکاملی هزاران نفر را مشاهده کند. بنظر‌ می‌رسد حدود ۵۰۰۰ کتاب در پنج قرن اخیر به صورت تکمیل کننده یکدیگر در فلسفه، اقتصاد، سیاست، علم و جامعه شناسی نوشته شده است تا اینکه خانم مرکل صدر اعظم آلمان قبول کند هر تصمیم او باید با افکار عمومی در آلمان هماهنگ باشد و او خودش باید، خرید منزلش را انجام دهد.

دموکراسی قرص مُسکّن نیست، بلکه باور است: باوری که در اعماق وجودی انسان‌ها ریشه دوانده است. دموکراسی صرفاً‌ میزگرد، سخنرانی و راه‌پیمایی نیست بلکه باورهای ناخودآگاهِ نخبگان سیاسی و فکری یک جامعه است که طی سال‌ها و در یک نظام آموزشی مشترک، آنها را درونی (Internalize) کرده‌اند. اگر مجموعه‌ی حاکمیت یک کشور، متون مشترکی نخوانده باشند، به باورهای مشترک نیز دست نخواهند یافت. دلیل اصلی اینکه اروپا و آمریکا به راحتی به توافق دست‌ می‌یابند، متون مشترک فلسفی و اقتصادی است که خوانده‌اند. طبیعی است وقتی نخبگان یک کشور از رشته‌های مختلف با ادبیات متنوع دور هم جمع شوند نمی‌توانند به اشتراک نظر برسند و هر فرد، کار خود را انجام‌ می‌دهد و برآیند این کارها، حداقل ناهماهنگی و حداکثر هرج و مرج خواهد بود. در شرایطی دو یا چند نفر‌ می‌توانند هماهنگ باشند، قابل پیش‌بینی باشند و باهم کارها را پیش ببرند که از یک فرهنگ استنباطی مشترک برخوردار باشند. آیا فردی‌ می‌تواند ادعا کند که دموکراسی را‌ می‌شناسد ولی کتاب قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو را (نه خودش) بلکه سر کلاس و با استاد نخوانده است؟ ادبیات مربوط به دموکراسی را باید ده‌ها بار خواند و بحث کرد تا بتدریج متوجه شد. ناهماهنگی و ناکارآمدی ریشه در ازهم‌گسیختگی فکری دارد. وقتی ده‌ها مدیر و تصمیم‌گیرنده با ده‌ها سابقۀ فکری و مطالعاتی و گرفتن مدرک در حین کار دور هم جمع شوند، هریک نوعی استنباط شخصی از مفاهیم حکمرانی و مدیریت خواهند داشت و نتیجه کار آنها نمی‌تواند مبتنی بر دقت، کارآمدی و انباشت پیشرفت‌ها باشد. اگر مجموعۀ نخبگان سیاسی یک کشور ادبیات و متون مشترک فلسفی و اقتصادی و سیاسی نخوانده باشند، نمی‌توان در انتظارِ برآیندِ کارآمدِ عملکردِ آنها نشست.

دموکراسی را دست‌کم گرفته‌ایم؛ کما اینکه در دوره قاجار نیز، نویسندگانی تصور‌ می‌کردند با چند کتاب و گردهمایی‌ می‌توانند حکومت قانون بنا کنند. کلید دموکراسی در نوع ارتباطی است که‌ میان افراد فکری، نوآور، باهوش و توانا وجود دارد. کافی است خاطرات علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد ایران در دهۀ ۱۳۴۰ را بخوانید تا ببینید سیستم و جامعه با افراد توانا چه نوع رفتارِ بدی‌ می‌کند. دستیابی به توافق، تفاهم، هماهنگی، اجماع، قاعده‌مندی، سیستم داشتن و قابل پیش‌بینی بودن بسیار کار دشواری است. خاورمیانه راه طولانی دارد تا از دایرۀ اطاعت به فضاهای مشترک فکری، استنباطی و کارکردی برسد. یک دلیل اینکه وزیر خارجه کانادا فرصت‌ می‌کند با تک تک بازماندگان سانحۀ هوایی ملاقات حضوری کند به این خاطر است که سیاست خارجی کانادا یک سیستم است و مرتب کار‌ می‌کند و وزیر خارجه فرصت دارد تا این کار را انجام دهد. اگر سیاست خارجی کانادا به دلیل ناهماهنگی‌ها، سوءاستنباط‌ها، خودخواهی‌ها و انحصارها، هر نیم‌روز یک بحران داشت، چنین اهتمامی صورت نمی‌پذیرفت. توافق فکریِ جمعی است که باعث‌ می‌شود مسئولین اجرایی در اروپا ساعت پنج عصر به بعد به زندگی خصوصی خود بپردازند تا آنکه تا ساعت دوازده شب در جلسات باشند.

اگر جایی به دنبال دموکراسی‌ می‌گردیم، مکان آن در مدارهای نخبگان فکری و سیاسی یک کشور است که چه نوع تعاملی با یکدیگر دارند و اصولاً با فکر و اندیشه چگونه برخورد‌ می‌کنند: تبعی یا تکاملی؟ چینی‌ها به تدریج از حالت تبعی به تکاملی حرکت کرده‌اند، هرچند راه طولانی در پیش دارند. اگر دایرۀ نخبگان سیاسی یک کشور چنین انتقالی را در جهان امروز و با پیچیدگی‌های تصمیم‌گیری امروز، تجربه نکنند، مرتب اشتباه خواهند کرد و اشتباهات بر روی هم انباشته خواهند شد. لیبی، عراق، ونزوئلا و کره شمالی نمونه‌هایی از این وضعیت هستند. با انباشته شدن اشتباهات و خطاهای محاسباتی به دلیل فقدان ساختار الیت (Elite) در یک کشور، یا خارجی در نهایت مسلط‌ می‌شود و یا به زنگ‌زدگی (Corrosion) نظام مدیریتی‌ می‌انجامد. در دموکراسی‌ها هم، اشتباه‌ می‌شود، ولی اشتباهِ جمع است که بسیار راحت‌تر اصلاح‌ می‌شود و تکرار نمی‌شود. اگر پهلوی دوم در رابطه با دموکراسی، متونی را خوانده بود و درونی کرده بود، به شهروندان کشور خود نمی‌گفت که اگر فردی راه او را نمی‌پسندد‌ می‌تواند گذرنامه خود را مجانی گرفته و از کشور مهاجرت کند.

بیش از ۵۰۰ سال هزاران نفر زحمت کشیده‌اند تا مانع از این ویژگی‌ها شوند: خود بزرگ‌پنداری، خود درست‌پنداری، خود برتر پنداری. همچنین ساختاری ساخته‌اند تا این ویژگی‌ها عمومی شوند: مشورت کردن، یادگیری، هماهنگی، باهم تصمیم گرفتن، سیستم ساختن، قابل اتکا بودن، به افراد توانا‌ میدان دادن، احترام به تفاوت‌های فکری، به رسمیت شناختن تفاوت‌های فکری.

فهم دموکراسی و عمل دموکراتیک بسیار کار مشکلی است. از کسانی که حداقل ۵۰۰ کتاب از نویسندگان پنج قرن اخیر نخوانده‌اند، به زبان‌های خارجی مسلط نیستند، دانشگاه نرفته‌اند و استاد ندیده‌اند و تمرین تفاهم و تعامل نکرده‌اند، طبعاً نباید انتظار دموکراتیک بودن را داشت. این مفاهیم، معانی عمیق تاریخی دارند. وضع ما طبیعی است. تا زمانی که متون نخوانیم، به توافق و اجماع نرسیم، با هم تصمیم نگیریم، برای افراد توانا جا باز نکنیم و به اندیشه‌های گوناگون احترام نگذاریم، همچنان در سعی و خطاها، بقا خواهیم داشت. سرنوشتِ ملت‌ها در گروی افکاِر اکثریتِ آنها است. دموکراسی سال‌ها تمرین‌ می‌خواهد.

منبع: کانال تلگرام نویسنده


نظر خوانندگان:


■ من اکثر مقالات جناب آقای محمود سریع القلم را خوانده ام و ایشان را فردی فاضل و آگاه، متواضع و فروتن و دلسوز یافتم.تمام مقالات ایشان، بدون هیچ اغراقی، چه در مورد سیاست و کشور داری، مدیریت و اقتصاد، مساِل اجتماعی و فرهنگی و اخلاقیات، همه و همه سرشار از نکات بسیار ارزشمند، ظریف، دقیق، آموزنده و مثبت است. حسرت و افسوس که امثال ایشان بسیار کم و فاجعه بار تر آنکه حضور این افراد نادر را در راس امور اداری کشور (برای تصمیم گیری و اداره کشور) شاهد نیستیم.

■ نوشته جالب و قابل انتظاری از آقای دکتر سریع‌القلم بود. یک یک نکاتی که مطرح می‌کند بجا و درست است. اما ظاهراً از ذکر یک نکته، که حتماً می‌داند، غفلت کرده است: اینکه همه کشورهای اروپایی و آمریکایی نام برده‌شده، پیش از آمادگی برای درانداختن طرح دمکراسی، هر کدام برای خود یک ملت-دولت ساخته و پس از نیل به آن، و برای اداره کاراتر آن دمکراسی‌ها را برپا کردند. تازه آنان یک سنت باستانی دمکرایتک در شکل دولت-شهرهای یونان و سنای رم را هم پشت سر داشتند. ما هرگز نه آن سنت‌ها را داشته‌ایم و نه هنوز به معنای واقعی، یک ملت-دولت شده‌ایم. بنابراین قصه پرغضه ما سر دراز دارد!!!
شاهین خسروی


■ دمکراسی یعنی حکومت مردم بر مردم. دستورات( شریعت) اسلام با دمکراسی کاملأ مغایر است. خدای بالای آسمان ( موهوم ) یک نفر جامع الشرایط را بنام نماینده ( رهبر)انتخاب کرده و هر چه او می گوید سخن حق است و مردم موظف هستند بدنبال او و از او پیروی کنند و هر کس اعتراض و شک و تردید کرد، کافر و مفسدالفل العرض می باشد. با تمام خوشبینی، متآسفانه باید بگویم که در کشور ها و جوامع اسلامی، دمکراسی به معنای واقعی بوجود نخواهد آمد و یک رویا برای فرهیختگان باقی خواهد ماند.
هوشنگ


■ نویسنده محترم درست میگویند. در همین باره زنده یاد بازرگان گفت دموکراسی نه دادنی و نه گرفتنی،بلکه یاد گرفتنیست. در این هنگامه گسترش نجومی اطلاعات و وسائل نشر و پراکندن نوشته ها واظهار نظرهای غالبا نا پخته، نسنجیده و آکنده از پرخاشگری چقدر شایسته و به هنگام است که فرهیختگان و فرهنگ سازان ما برای ایجاد جنبشی و اتحادی ، نوشته یا نا نوشته، برای یادگیر ی، تمرین، اندیشیدن و کنش دموکراتیک کمر بندند. دهه ها، بلکه قرنیست که اندیشه، بیان، گفتارو کردار سیاسی ما در چنبره ارزیابیهای شتابزده و شعارهای تحریک آمیز ، هتاکی و لگد مال کردن ابتدایی ترین آزادی ها از دیگران گرفتار است. آشکار است که تا زمانی که در جامعه ای وجدان عمومی و خودآگاهی به میزانی نرسیده باشد که به حقوق دیگران همچون حقوق خود احترام بگذارد ؛ و پرهیز و ممانعت از بی حرمتی و ظلم به همنوع امری لازم و واجب شمرده نشود، دست یافتن به دموکراسی و حقوق بشر خیالی واهی ست. صد سال پس از انقلاب مشروطه آن فرهنگ سازی که پیش نیاز تغییر بنیادین جامعه و پی افکندن یک جامعه دموکراتیک و آزاد هست هنوز در سطحی که نیازمند آن هستیم در میان روزنامه نگاران، نویسندگان، هنرمندان، فیلم سازان، اساتید و خلاصه فرهنگسازان جامعه ما پا نگرفته و اغلب در دصتور کار کسی هم نیست. بیشتر مفهوم “تعهد” به معنای خاص جانبداری از یک هدف یا دسته سیاسی درک شده و نه به معنای عام پاسداری از حقیقت و پایبندی وایمان به آرمان عدالت، آزادی و دموکراسی. به اینگونه هست که همه ما و در اصل فرهنگ اجتماعی ما به زور گو و متجاوز اجازه رشد داده و میدهد. زور گویی وتجاوز به حقوق دیگران منحصر به حکومتگران نیست؛ مردم خود به یکدگر زور میگویند و در گفتار و عمل ظلم میکنند.
با یک نگاه حقوق بشری به همه سالهای پس از مشروطه نظر کنیم و به جنایات کوچک بزرگی که صورت گرفته و میگیرد. تمایل مردم ما به حرکات انقلابی ، شورش و خشونت بسیار بیشتر بوده تا مبارزات مدنی و بدون خشونت. هنوز جامعه ما قادر نیست که یکروز ، فقط یکروز برای اعتراض به ظلم آشکاری که به زندانیان سیاسی میرود و خواست بر حق رعایت قانون و دادگاههای عادلانه که هدف اصلی انقلاب مشروطیت بود، دست به یک اعتصاب فراگیر بزند. حتی فکرش راهم کسی مطرح نمیکند. گویی زورمداری و زور گویی جزئی از فرهنگ یا عادات جامعه ماست. به دنبال راههای مدنی ، فراگیر و کم هزینه برای مبارزه با بی عدالتی نیستیم. اما به خاطر بالا رفتن قیمت بلیط اتوبوس در زمان شاه و قیمت بنزین در آبان ماه امسال مردم از جان مایه میگذارند. فرهنگ نفی زورگویی و ایستادن در برابر تجاوز و قانون شکنی و مبارزه برای احقاق حقوق ابتدایی و قانونی شهروندان وجود ندارد. جامعه ای هستیم سیاستزده که از آزادی، عدالت و دموکراسی حرف میزنیم و لی همزمان تمام ملزومات همان خواست ها را زیر پا میگذاریم. الفبای گفتمان دموکراتیک را یاد نگرفته ایم چه رسد به سیاست ورزی در راستای ایجاد نهادهای دموکراتیک، حزب، انتخابات آزا د و درک مشترک از منافع ملی. شاید تنها طلیعه امید بخش این باشد که نیاز به این یادگیری را در یافته‌ایم.
مسعود


■ از ۵۰۰۰ کتابی که در ۵۲۰ سال اخیر نگاشته شده ۴۰۰۰ کتاب آن در نقد سنّت‌های ۱۵۰۰ ساله و همچنین نقد سنّت‌های نگرش افلاطونی بوده است. روشنفکران ما چند کتاب در نقد سنّت‌های شیعه‌گری نگاشته‌ا‌ند؟ تنها کسی که شجاعانه در این راه قدم نهاد احمد کسروی بود که سرنوشت او را همه می‌دانیم. وقتی روشنفکران ما جربزه نقد سنت‌های شیعه‌گری را ندارند چه جای نق زدن است؟ اگر نخست وزیر دانمارک با دوچرخه سر کار می‌رود به خاطر این است که در ۵۲۰ سال اخیر روشنفکران غرب یک لحظه از نقد باز نایستاده‌ا‌ند، این خواص و روشنفکران هستند که موتور محرکه یک جامعه را تشکیل می‌دهند. در تاریخ معاصر ایران دو نفر بیشتر نداشتیم یکی احمد کسروی که به تیغ کوردلان اسلامی تکه تکه و دیگری صادق هدایت که در پاریس دق مرگ شد.
رنجبر