ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 27.11.2018, 11:08
عداوت و دشمنی - نه! رقابت و همکاری - بله!

فرخ اشراقی

پراگماتیسم برخوردی است عقیدتی و فلسفی که نظریات تدوینی را بر اساس کارائی آنها در بوته عمل محک می‌زند. در این نحوه برخورد نقش تفکر آن است که راهنمای اقدامات عملی گردد و باورها زمانی به حقیقت نزدیک ترند که از بوته آزمایش اقدامات سربلند بیرون آیند. اگرچه به مصداق ضرب‌المثل «هرسخن جائی و هر نکته مکانی دارد»، می‌توان نحوه برخورد پراگماتیستی را مطلق کرد و چنین پنداشت که این نحوه برخورد پاسخگوی نیاز‌ها در تمامی شرایط خواهد بود، ولی همچنین می‌توان منکر ظرفیت این نحوه برخورد برای مواجهه با گستره وسیعی از مسایل، و حل موفقیت آمیز آنها شد. امروز، با در نظر گرفتن مشکلات بزرگی که کشور ما با آنها دست به گریبان است، تفکر پراگماتیستی می‌تواند بخصوص، جناح اصلاح طلب حکومت را از مهلکه‌ای که در آن اقتاده نجات دهد.

اولا منظور از مهلکه چیست؟ مهلکه‌ای که امروز کشور ما گرفتار آن است پارادکسی است که از دو وجه متضاد غیرقابل‌حل بوجود آمده است: یک وجه این پارادکس را تلاش برای بهبود روابط با کشورهای بلوک غرب به سرکردگی آمریکا تشکیل می‌دهد که اصلاح‌طلبان بیشتر برای تحقق آن تلاش می‌کنند و وجه متضاد آن بر دشمنی با آمریکا و دوستان نزدیک او در منطقه خاور میانه یعنی اسرائیل، عربستان سعودی، و امارات متحده عربی استوار است که اصول‌گراها پیگیر عمده آن می‌باشند.

دو نکته در اینجا لازم به یاد آوری است:

اول آنکه آقای خامنه‌ای با تکیه بر مسند ولایت فقیه از قدرت خاصی برخوردار است و در سال‌های اخیر همواره کفه ترازو را در این رویارویی به نفع اصول‌گراها سنگین کرده است. علاوه بر آن، با اتکا به اختیارات وسیع ولایت فقیه، آقای خامنه‌ای و اطرافیان ایشان خطوط قرمزی را برای گفتمان سیاسی و اجتماعی کشور ترسیم کرده‌اند که باعث شده نوعی خود سانسوری در مطبوعات و رسانه‌های جمعی معمول شود. فایده این شیوه آن است که از یک سو دیدگاه اصول‌گرایانه را بخصوص بر دیپلماسی کشور و روابط خارجی حاکم نموده و از سوی دیگر این خطوط قرمز مانع آن می‌شوند که مشکلات کشور به جد ریشه یابی شوند و از همه مهمتر با تبیین عریان مشکلات به مردم راه‌های نتیجه‌بخش برای غلبه بر مشکلات کشور اتخاذ شوند. ناگفته نماند که آنهائی که این خطوط قرمز را زیر پا بگذارند با شدیدترین فشارهای عوامل و ارگانهای متعدد اطلاعاتی کشور مواجه می‌شوند. سوال جالبی که در این میان مطرح است آن است که چگونه اصلاح‌طلبان می‌توانند در پیشبرد سیاست‌های اصلاحات به موفقیت دست یابند وقتی از همان آغاز کار آنها در ورطه اصول‌گرایان قرار می‌گیرند؟ آیا بدون شکستن این خطوط قرمز که از سیاست خارجی تا مسئله حضور نظامی ایران در منطقه، تا مسایل زیست محیطی، حقوق بشر، انتخابات و نظارت استصوابی، نقایص بزرگ دستگاه قضائی و جزائی، و حتی مباحثات عقیدتی طلاب در مورد دین اسلام و برداشت‌های متفاوت از آن را در بر می‌گیرد، می‌توان در پیشبرد اصلاحات موفقیت چشمگیری داشت؟ از همین روست که هواداران صمیمی اصلاحات که به حاکمیت نزدیک هستند بیش از پیش در می‌یابند که تحویل دستگاه مجریه به اصلاح‌طلبان به مثابه تله‌ای است که اگر آنها نتوانند با کشیدن بحث‌های فوق به میان مردم دیوارهای آن را بشکافند، به مرغ گرفتاری می‌مانند که پس از مدتی دست و پا زدن باید تسلیم صیاد شود.

دوم آنکه به علت بروز شکاف بین نیروهای داخل کشور، روسیه توانسته مواضع محکمی را براساس همکاری نظامی با ایران برقرار نماید که از یک سو به تقویت نفوذ منطقه‌ای روسیه کمک می‌کند و از سوی دیگر درتضمین امنیت ایران هم نقش موثری دارد. همکاریهای نظامی منطقه‌ای بین ایران و روسیه شرایط خاصی را به وجود آورده که بر اساس آن منافع مقطعی مشترکی را در مورد مسائل خاور میانه رقم زده است. روسیه به وضوح منافع منطقه‌ای خود را پی می‌گیرد. ضمن داشتن روابط نزدیک دیپلماتیک با اسرائیل و آمریکا همچنان روابط بسیار حسنه‌ای را با ایران برقرار کرده و به مصداق مثل از هر دو توبره می‌خورد. استراتژی ایران در مورد حضور نظامی در سوریه و عراق نا مشخص است. حد اقل خواسته جمهوری اسلامی ایران این است که شعله‌های آتش که منطقه را می‌سوزاند را بدور از مرزهای ایران نگه دارد. بر هیچکس پوشیده نیست که بدون فدا کاریهای نیروهای نظامی ایران دفع شر داعش میسر می‌شد. ولی از میان این موفقیت‌های قابل تقدیر، متاسفانه همچون زمان جنگ ایران و عراق پس از فتح خرمشهر، نشانه‌های خود بزرگ بینی‌های بی پشتوانه دوباره ظاهر شده و برخی در کانونهای قدرت ایران خواب استیلا بر خاور میانه و برقراری خلیفه گری شیعه را می‌بینند و به اصرار می‌خواهند این هدف که بجز اتلاف جان فرزندان فداکار سپاه و ارتش، اتلاف منابع کشور، و فرصت سوزی دیگر بجای بازسازی کشور نتیجه دیگری به بار نخواهد آورد را به مردم ایران تحمیل کنند.

جای آنچه در این میان خالیست و می‌تواند شیرازه ازهم‌گسیخته کشور را دوباره حول کانونهائی موثر و کارساز گرد آورد، نقشه عمل دراز مدتی است برای تامین منافع ملی کشور و اداره بازی شطرنج غامضی که در پیش روست. کشوری که چنین طرحی را نقش کرده باشد به شکلی غیر از روش‌های فعلی جمهوری اسلامی اقدام می‌کند. اولا چنین طرحی - اگر نگوییم با مشارکت همه نیروهای سیاسی - باید لااقل با مشارکت نیروهای عمده سیاسی کشور تدوین ‌شود و لذا گقتمانی که پیش شرط لازم برای تدوین آن است باید در فضای نسبتا باز سیاسی صورت پذیرد. چنین طرحی می‌تواند برای رضایت شخص یا گروهی خاصی تدوین شود. در چنین طرحی اهداف سیاست خارجی، سیاست‌های اقتصادی داخلی برای تامین توسعه، ایجاد شغل‌های واقعی، تامین نیروی کار مورد نیاز و ... و ... همه در ترکیبی متناسب و واحد تعریف می‌شوند. چنین طرحی باید با در نظر گرفتن واقعیت‌های عینی تدوین گردد تا موفق شود. و از همه مهمتر، تدوین‌کنندگان طرح باید از آزادی عمل بالائی برخوردار باشند تا طرحی قابل اجرا و عملی بوجود آورند. شاید هزاران ساعت وقت کارشناسی برای تدوین بخشهائی از چنین طرح جامعی، مثلا برای مواجهه با مشکل آب کشور صرف شود و قدر مسلم حل مشکل آب خود با اتخاذ سیاسیتهای دیگری هم خانواده خواهد بود که همه باید به نوعی همزمان و جامع در نظر گرفته شوند.

منتقدان به‌درستی خواهند گفت تدوین طرحی به این جامعیت سالها به طول خواهد انجامید. مشکلات ما از امروز به فرداست. ما می‌گوییم می‌توان طرح‌های ناقصی را که در مسیر صحیحی قرار دارند، به اجرا در آورد و با روش پراگماتیک آنها را ارزیابی کرد و آنگاه بهتر کرد. با گذشت زمان و جمع آوری اطلاعات لازم هر طرح را می‌توان تکمیل یا اصلاح و یا حتی متوقف کرد. گفته فرانکلین روزولت، رئیس جمهور دوران جنگ بین الملل دوم در آمریکا که می‌گفت «کاری را بکن، اگر نتایج خوبی بدست آوردی، آنرا ادامه بده و حتی آن را افزایش بده، و اگر نتیجه نداد کار دیگری بکن» مصداق پیش پا افتاده تفکر پراگماتیستی است که مردم در زندگی روزمره هم بدون اندیشیدن به فلسفه، به آن رجوع می‌کنند.

همچنین ما می‌گوییم اقدامات اولیه‌ای که باید اتخاذ شوند واضح‌اند و نتایج آنها فوری خواهد بود:

۱ - در زمینه سیاست خارجی، هدف طرح، دفاع از منافع ملی و برقراری روابط حسنه با همسایگان نزدیک و دور و روابط دیپلماتیک فعال با همه کشورها در سطح بین‌المللی است. به وضوح، تشنج‌زدایی در منطقه خاور میانه می‌بایست در سر لوحه اهداف سیاست خارجی ما قرار گیرد و برای پیشبرد این هدف بایستی وزارت خارجه از اختیارات وسیعی برخوردار باشد. مثلا ایرانیانی که مقیم خارج از کشور هستند در طول چهل سال عملکرد سفارتخانه‌های جمهوری اسلامی حتی یک بار نشنیده‌اند که سفیر حاضر در کشوری میزبان مواضع جمهوری اسلامی را مثلا در مصاحبه مطبوعاتی از طریق رسانه‌های گروهی توضیح دهد. البته یک دلیل این وضعیت آن است که برخی از مواضع جمهوری اسلامی ایران آنچنان مغایر با عرفهای بین‌المللی‌اند که هیچ سفیری قادر نیست از آن مواضع دفاع کند و هر خبر نگاری به سادگی او را در موقعیت بدی قرارخواهد داد. ولی با تغییر شعار‌ها، انتظارات، و خواسته‌های ایران می‌توان دیپلماسی به مراتب فعال‌تری را در عرصه سیاست خارجی ایفا نمود. در یک جمله کوتاه مبنای سیاست خارجی ما می‌بایست گذار از دشمنی و عداوت به رقابت و همکاری باشد. نگارنده بر واژه رقابت پافشاری و و تاکید دارد. منظور از این تغییر در سیاست خارجی آن نیست که ما آمال خود را زیر پا بگذاریم، خود را ببازیم، و مثلا در سیاست‌های آمریکا مستحیل نشویم. به نظر نگارنده، فضائی بین دشمنی قسم خورده و دوستی بی چون و چرا وجود دارد که پایبندی به آرمانها و منافع ملی آنها را مشخص می‌نماید.

مثلا اگر ما نگران ظلمی هستیم که بر مردم فلسطین روا شده، باید سیاست خارجی خود را در عمل محک بزنیم و ببینیم ذکر شعار نابودی اسرائیل آیا به پیشبرد اهداف فلسطینی‌ها و دفاع از منافع آنها یاری رسانده یا اتخاذ این گونه شعارها اولا جاده صاف کن نیروهائی هستند که بزرگ‌ترین نقش را در سرکوب فلسطینی‌ها بازی می‌کنند و ثانیا با اتخاذ این رویه که در برخورد با سایر کشورهای منطقه و کشورهای اروپائی عملا باعث افزایش تنشها می‌شود، آیا دود این حرفها بیشتر به چشم خود ما می‌رود یا به چشم رقبای ما. امروز ایران با نفوذی که در منطقه دارد اهرمهای زیادی برای شکل دادن به وقایع آتی وعادی کردن روابط خود با جهان دارد. به راستی نقطه پایان عداوتهای دیرپای خاور میانه کجاست؟ نتایج عملی چهل سال خصومت ایران با اسرائیل که را تضعیف و که را تقویت کرده است؟ ادامه رویارویی با عربستان چگونه به بهبود وضعیت کودکان یمنی یاری خواهد رسانید؟ وقتی غلبه نظامی در این رویاروئی‌ها توسط یک طرف درگیری بر طرف دیگر در دسترس نیست که نیست، آیا بهتر نیست فعالانه در پی مذاکره با دشمنان امروز باشیم و تلاش کنیم روابط خود را ابتدا از دشمنی به رقابت و پس از آن حتی به همکاری اعتلا دهیم و از مواهب حسن همجواری بهره مند شویم.

آیا نباید پس از ۴ دهه آزمایش این سیاست‌های مبتنی بر دشمنی، ورشکستگی آن‌ها را پذیرفت؟ این کافی نیست بگوییم چون آنها با ما دشمن هستند، ما چاره‌ای بغیر از دفاع از خود نداریم. مثلا رویه ایران با اسرائیل خاری است در روابط ایران با کلیه کشورهای بلوک غرب و بخصوص آمریکا زیرا اسرائیل با تکیه برلابی قدرتمند یهودی در ایالات متحده و سابقه کشتار یهودیان توسط آلمان نازی در جنگ دوم جهانی، سرمایه سیاسی و توان مالی و نظامی لایزالی را در خنثی کردن تلاشهای ایران برای عادی سازی روابط خود با آمریکا، کشورهای اروپائی، خاور میانه و حتی روسیه بکار می‌گیرد. آیا بهتر نیست ایران ابتکار دیپلماسی را در خاور میانه به دست بگیرد؟ با توجه به درآمد ارزی تک محصولی نفت، تحریمهای آمریکا که گسترش می‌یابند، اقتصادی بیمار، تورم ۴۰ ساله، جمعیتی فقر زده و خسته از جنگ و تشنج، پاسخ ما در قبال این سوال که حضور مستقیم نظامی ایران در عراق و سوریه، و حضور نیابتی در لبنان، و یمن و شاید افغانستان تا کی ادامه خواهد یافت و تحت کدام سناریو به اتمام خواهد رسید؟ آیا راهی به جز دیپلماسی وجود دارد؟ وگرنه خوبست مسئولان درجه یک کشور بپذیرند که کشور ما دچار نوعی روزمرگی و بی هدفی است و تنها یارای آن دارد که به شوکهائی مثل خروج آمریکا از برجام، بالا رفتن بی رویه نرخ ارز، گسترش عدم رضایت عمومی، و ناتوانی در برابر حل مشکلات اقتصادی، به اقدامات واکنشی رو آورد؟

البته علائمی اگرچه ضعیف در دست است که ایران و دیپلماسی دولت آقای روحانی تلاش می‌کند لااقل تشنج با عربستان سعودی را کاهش دهد ولی اولا تحرک دیپلماتیک ایران بسیار کند و اندک است و ثانیا به نظر می‌رسد دیپلماتهای ایرانی، یا اختیارطرح کردن آنچه که می‌گذرد را ندارند و یا از آن بیم دارند که توضیح تلاش‌هایشان در مورد مذاکرات چند جانبه برای برقراری صلح در یمن و کاهش تنش با عربستان سعودی مستمسکی خواهد شد برای نیروهای مخالف داخلی مثل روزنامه کیهان و دار و دسته آقای شریعتمداری که تشکیلات ولایت فقیه پشتیبان آنهاست. از یک سو فرصت‌های دیپلماتهای کشور را همچون زمان مذاکرات برجام تنگ خواهند کرد و از دیگر سو در صورت عدم موفقیت، شکست دیپلماسی را مانند پتکی بر سر دولت آقای روحانی خواهند کوفت. به نظر می‌رسد که گرفتاریهای جدید آقای ظریف و دورخیز نمایندگان اصول گرای مجلس برای استیضاح ایشان هم از همین جا آب می‌خورد.

یکی از محاسن داشتن طرحی جامع برای دفاع از منافع ملی همان است که برخی موضوعات را می‌توان با توافع جناحهای مختلف ورای سیاست داخلی محسوب کرد وآنگاه می‌توان انتظار داشت که همه طرفها خود را ملزم نمایند که از استفاده از این موضوعات در رقابتهای داخلی پرهیز کنند. آین امر بخصوص زمانی مقدور است که طرح دفاع از منافع ملی با مشارکت همه نیروهای سیاسی تنظیم شده باشد و مردم نیز در جریان کلیات آنچه می‌گذرد باشند. چنین چهارچوبی اقدامات امثال آقای شریعتمداری و همپالگیهای ایشان در روزنامه کیهان را عقیم می‌کند.

۲ - اگرچه انتقاد بیشتری در قبال سیاست خارجی و دفاع از منافع ملی متوجه اصول‌گراهاست زیرا اصول گراها همواره در مقابل ارزیابی‌ها و اقدامات پراگماتیک می‌ایستند وبا پشتیبانی وزنه سنگین ولایت فقیه که هر بار در زمینه سیاست خارجی به نفع این گروه عمل می‌کند نه تنها پاسخی برای برون رفت از بحران سیاست خارجی و جایگاه دراز مدت و ماندگار ایران در مناسبات خاور میانه و بین المللی ندارند بلکه با اعمال فشار عملا راه طرح سوالات دشوار از آن دسته که به آنها اشاره شده، را بسته‌اند. با بن بستی که روابط بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر به ملت ایران تحمیل کرده و عداوت را همواره جایگزین رقابت می‌کند، آیا جدا می‌توان از دولت آقای روحانی و یا هیچ دولت دیگری انتظار داشت که کشوری را که دچار انواع محدودیت‌های حقوقی، مالی و بانکی است را به اهداف توسعه اقتصادی، جلب سرمایه، مهار تورم و پیشرفت اقتصادی برساند؟

ولی انتقاد به نیروهای اصلاح‌طلب هم در جای خود وارد است. به نظر نگارنده انتقادهای وارد بیش از آنکه مربوط به کارهای روزمره دستگاه دولت، آنچنان که در مجلس و مطبوعات طرح می‌شود باشد، دیدگاهی هستند. از دو سال پیش، از زمان انتخاب شدن ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا، دولت آقای روحانی همه امید خود را برای فعال کردن اقتصاد ایران به برقراری روابط کامل اقتصادی با کشورهای اروپای غربی بسته است. استدلال این است که با هموار شدن راه تعامل با اروپا، سرمایه‌های شرکت‌ها و موسسات مالی اروپائی به ایران سرازیر خواهد شد و اقتصاد ایران به شکوفائی خواهد رسید. هیچ تصوری می‌تواند دورتر از واقعیت باشد. واقعیت اول این است که حتی پس از برقراری روابط کامل اقتصادی با اروپا، اقتصاد ایران بغیر از حوزه‌های نفت و گاز از شرایطی برخوردار نیست که اطمینان لازم را برای سرمایه گذاران خارجی فراهم نماید تا آنها سرمایه‌های خود را به ایران سرازیر کنند. آگر حرارت بازرگانان اروپائی در ماههای پس از امضا برجام برای فعالیت در ایران بالا رفت، همه از آن جهت بود که آنها فرصت و بازار تازه‌ای را می‌دیدند که آماده مشد تا درهای خود را برای فروش کالاهای آنها باز کند. دادن وامهای کوتاه مدت برای تسهیل فروش کالا یا مثلا اجاره هواپیما به ناوگان هوائی کشور به مثابه سرمایه گذاری نیست. آین فعالیت‌ها، راه‌های پیچیده تر و امروزی فروش کالا به حساب می‌آیند. شهروندانی که در اروپا و آمریکا زندگی می‌کنند با این پدیده‌ها آشنائی دارند و تفاوت آن را با سرمایه گذاری می‌دانند.

سرمایه گذاری زمانی است که یک موسسه خارجی پس از محاسبات دقیق اقتصادی سرمایه خود را در کشور دیگری بکار می‌کیرد و همواره با ایجاد کار، و یا با پشتیبانی مالی از فعالیتهای اقتصادی که به ایجاد کار منتهی می‌شود، همراه است. متاسفانه اقتصاد ایران در شرایطی نیست که بدون اعمال تغییرات ساختاری وسیع برای سرمایه گذاری خارجی آمادگی‌های لازم را پیدا کند. نکته دیگری که بذل توجه به آن ضروری است این است که با توجه به فرصت‌های متعدد در سطح بین المللی، بررسیهای لازم به عمل نیامده که نشان دهد سرمایه گذاریهای خارجی - اگر و وقتی به وقوع بپیوندند – آیا در مقیاسی خواهند بود که پاسخگوی نیازهای کشور برای ایجاد شغل و توسعه باشند؟ شواهد نشان می‌دهد که چنین نخواهد بود.

نکته‌ای که می‌تواند به مثابه موتور توسعه اقتصادی عمل کند اتکا به جوانان و اتخاذ سیاستهای دقیق و موثر برای تولید دانش فنی است. نداشتن دسترسی به دانش فنی شاید مهمترین مانع بر سر راه توسعه اقتصادی ایران و اصولا کشورهای در حال رشد است. با نیروی کار عظیم جوان و تحصیل کرده که در ایران بوجود آمده می‌توان و باید سیاستهائی را تدوین کرد که به تولید دانش فنی کارشناسان کشور به شکل گروهی یاری رساند. مثلا در بخش تولید اتومبیل می‌توان فعالیت گسترده‌ای را پی ریزی نمود که به تولید محصولات وطنی با کیفیت بین المللی منجر شود. ساختن انواع ماشین‌های ابزار، وسائل راه سازی, تجهیزات برای تولید و توضیع برق، اجزا و تجهیزات مورد استفاده در صنایع نفت و گاز همه و همه مستلزم مطالعات اولیه برای انتخاب تکنولوژی و برنامه ریزی برای افزایش سهم تولیدات داخلی طی زمان معین می‌باشند. حتی در زمینه صنایع ساختمان که ایران در موقعیت خوبی قرار دارد و پیمان کاران و مهندسان بسیاری طرحهای پیچیده‌ای مثل مترو سازی را اجرا می‌کنند جا برای افزودن بر دانش فنی هست. همچنین در رشته‌های جدیدی مثل بهره برداری از انرژی خورشیدی، شیرین کردن آب برای مصارف عمومی و بسیاری حوزه‌های دیگر جا برای ایجاد تخصص و توانایی فنی وجود دارد. نیروهای انسانی هم وجود دارند. آنچه که غایب است پشتیبانی‌های لازم از مراحل اولیه شکل گیری گروه‌های متخصص است. طرحهای موفق در تامین دانش فنی با کمکهای بعدی به تولید می‌رسند و بتدریج می‌توان چرخه‌ای از روابط اقتصادی بین موسسات داخلی بوجود آورد که به شکوفائی اقتصادی منجر می‌شود. ایجاد سیاستهای پشتیبانی از این دسته فعالیتها به نظر نگارنده می‌بایست در سر لوحه فعالیتهای دولت قرار گیرد ولی متاسفانه چنین دیدگاهی حتی در مد نظر دولت نیست.

وقتی نیم نگاهی به کانون‌های بحران در ایران می‌اندازیم، و مشاهده می‌کنیم که از سیاست خارجی تا تامین سوخت استاندارد برای وسائل نقلیه و تجهیز مناسب وسائل نقلیه برای کاهش مشکل آلودگی هوای شهرها، تا مسئله کمی آب، تا استخراج نفت و گاز و استفاده صحیح از منابع طبیعی، تا بیکاری وسیع در میان جوانانی که تحصیلات خوبی دارند ولی بسیاری در تک و تاب خروج از کشور هستند، وقتی از همه این جهات به اوضاع کشور می‌نگریم نمتوانیم نیاز به یک برنامه جامع عملی و علمی را که بدست ایرانیان و برای تامین رشد اقتصادی مستدام آن تدوین شده نادیده بگیریم. امکان پی ریزی چنین برنامه‌ای از سالها پیش وجود داشته ولی متاسفانه پرداختن به آن همواره بدور از افق دید رهبران تراز اول کشور بوده است. شاید با حمله وری بحران‌ها از همه سو وقت آن رسیده که اقدامی جدی در این زمینه صورت گیرد. برای موفقیت برنامه ، همه مسئولان تراز اول کشور از ولی فقیه و اعضای دفتر ایشان، رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت، همه بایستی خود را ابتدا در خدمت تدوین وسپس اجرای برنامه قرار دهند و یا راه را برای نسل جدیدی از نیروهای جوان باز کنند و از آنها حمایت کنند. مهمتر از همه نتایج بررسیهای علمی را بجان بخرند حتی اگر آن نتایج را دوست نداشته باشند. برای شروع اگر امروز دیر نیست، قطعا زود هم نیست!

—————————————-
پاورقی‌ها:
**** نگارنده واقف است که این نظریات و افکار از پختگی لازم برخوردار نیستند. هدف نگارنده ارایه یک نظریه تکمیل و هم جانبه نیست. نقطه شروع بحرانی است که به اذعان همه، کشورمان را فرا گرفته و در شرف تشدید است. هدف از این نوشته پیشنهاد روشی نوین برایبرخورد با مشکلاتی است که ادامه روشهای قبلی در حل آنها علیرغم گذشت سالهای بسیار، عاجز بوده‌اند. این گفته که ادامه روشهای پیشین به همان نتایجی منتهی خواهند شد که امروز با آنها مواجه هستیم، صحیح است. برای رسیدن به نتایج جدید باید در جستجوی روشهای جدیدی بود.

**** غیبت طرحی با هدف دفاع از منافغ ملی از کجا پیداست؟
۱ - برخوردهای نیروهای داخلی اعم از اصلاح طلب یا اصول گرا با یکدیگر و رقابتهای کودکانه آنها در مجلس شورای اسلامی بر سر مسایل پیش پا افتاده در شرایط بحرانی کشور
۲ - نطق‌های عریض و طویل در مجلس در انتقاد از چهل سال عملکرد حکومت جمهوری اسلامی بدون جستجوی راه چاره
۳ - برخورد اطلاعاتی قضایی حکومت و مقصر جلوه دادن عوامل ثانویه به عنوان ریشه مشکلات کشور - اعدام دو تن صراف بازار از این دسته اقدامات است
۴ - ناتوانی دولت به مفهوم دقیق کلمه در اعمال دیپلماسی بین المللی و روزمرگی در سیاست خارجی
۵ - نداشتن یک برنامه بلند مدت برای بیرون بردن ایران از بحران سیاسی دائمی و
۶ - واز همه بد تر، استقبال از بحران‌های سیاسی جدید منطقه‌ای و ملی و پا گذاشتن به آنها با شعارهای دندان شکن ولی آمادگی سیاسی اقتصادی و اجتماعی نزدیک به صفر
۷ - از دست دادن اعتماد و حمایت اقشار وسیعی از مردم کشور و رشد روزافزون و تصاعدی این پدیده که خود اتکا به فشارهای اطلاعاتی و قضائی را تشدید می‌کند

**** مگر نه اینکه سازمان برنامه مسئول تدوین چنین طرحی است؟
سازمان برنامه و بودجه مسئول تدوین بودجه دولت و مسئول نظارت بر اجرای آن است. تدوین طرح تامین و دفاع از منافع ملی مجموعه‌ای است از جهت گیریهای سیاسی و اقتصادی که اهداف دراز مدت کشور و کلیات رسیدن به آین اهداف را تعریف و تبیین می‌کند. متاسفانه چنین سازمانی در ایران وجود ندارد و اگر هست به نظر می‌رسد که اولویت‌های لازم به فعالیت‌های آن داده می‌شود و یا اسناد و مدارک پراکنده‌ای برای برنامه ریزی توسعه و ارتباط آن با سایر عوامل مربوط در موسسات علمی مثل دانشگاه‌ها و موسسات دولتی مثل مجلس وجود دارد ولی قدر مسلم اولا انسجامی در کار نیست و ثانیا الزامی به پیشبرد همه جانبه اهداف تعریف شده در کانون‌های قدرت حس می‌شود.
**** عملی کردن چنین طرحی خود محتاج محمل‌های رسمی است که در ایران وجود ندارد و بنا بر این پیشنهاد نگارنده جنبه مجازی دارد و راهی برای اجرای آن نیست و حتی اگر ایده تعریف منافع ملی و تامین و حفظ آنها معنی دار باشد، اجرای چنین کاری سالها وقت می‌خواهد، وقتی که ما نداریم!
به نظر نگارنده دو راه برای عملی کردن تدوین طرح تامین و دفاع از منافع ملی منتواند مورد نظر قرار گیرد:
الف: ایجاد محمل‌های حقوقی لازم برای تدوین و تصویب سندی که پایه و اساس جهت گیریهای بعدی است. باید پذیرفت که در شرایط بحرانی فعلی دسترسی به آن مدت زمان طولانی تری وقت می‌طلبد و عملی کردن آن شاید دشوار باشد.
ب: روش دوم می‌تواند با ابتکاربخشی از مسئولین درجه یک کشور آغاز شود و با جلب همکاری سایرین گسترش یابد تا مبنای مشترکی برای حرکت جمعی بدست آید. چنین سندی را باید در قید حیات دائم تصور کرد تا یتوان به تدریج و با توجه به نتایج عملی حاصل آن را تغییر داد. اهداف تدوین شده را باید با مردم در میان گذاشت و خطوطی که به مرزبندی‌های پررنگ میان مردم و مسولین منجر می‌شود کم رنگ کرد و همواره مردم را صادقانه در جریان امور قرار داد. باید همچنین گفتمان آزاد در مطبوعات، دانشگاهها، مراکز علمی و تحقیقی، موسسات که کار اجرایی می‌کنند و احزاب و نمایندگان جریانات سیاسی تشویق و با آنها با گوش شنوا برخورد شود، و از نظریات آنها در تجدید نظرها استفاده شود.

فرخ اشراقی
نوامبر ۲۰۱۸