ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 21.06.2018, 10:18
بدون حتی یک درصد


اگر ناصرالدین شاه قاجار سر از گور در بیاورد، در نظام اسلامی احساس غربتی نمی‌کند. خیابان و ساختمان و البسه عوض شده است اما اصل و نسب حکم رانی‌‌ همان است که بود و حتی یک میلی‌متر تغییر نکرده است. شاه شهید در بیت رهبری‌‌ همان احساس کاخ گلستان را خواهد داشت و چه بسا اگر که دو پادشاه در اقلیمی بگنجند، جای رحیم صفوی و ولایتی را در مشاوره به ولایت بگیرد.

فقط می‌ماند که قدری سلطان صاحب قِران را در سیاست خارجی توجیه کنند که روسیه کجاست و انگلیس جایش را به آمریکا داده است و یک مکتب فشرده هم دربارهٔ وضع حالِ امورات کشور بگذارند که امارت دست کیست و پول و مایه کجاست و چه طور به دست اهلش می‌رسد، باقی را خود قبله عالم به فراست در خواهد یافت که چیزی تغییر نکرده و در بر‌‌ همان پاشنه می‌چرخد. هنوز زبان زور حاکم است و به هیچ کس نباید اعتماد کرد و جای اسب و تفنگِ «حسن موسی» هم سپاه است و موشک شهاب ، به همین راحتی.

چشم ظاهر بین ما

حاکمان ایرانی، غرب را از پنجرهٔ سپاهی‌گری دیدند و این نگاه ظاهر بین آن قدر به عمق جانِ شاه و شیخ نشست که گذشت بیش از یک سده و سقوط پادشاهی و آمدن نظام اسلامی تغییرش نداد. ناصرالدین شاه در سفر به انگلستانِ ویکتوریا که در شکوه و جلال استعماری به سر می‌برد و مهد انقلاب صنعتی، از کارخانجات ریسندگی و صنایع بریتانیا بازدیدی نکرد.

شاهنشاه از قوانین عرفی و مجلس عوام هم خبردار نشد، کاری هم به نظام دقیق مالیه و دانشگاه آکسفورد نداشت. آنچه تن قبله عالم را به لرزه انداخت رژهٔ ناوگان دریائی انگلستان بود که به پیشنهاد ملکه به تماشا نشست و یک سره از اعتماد به نفس خالی‌اش کرد و سبیل مبارک را آویزان. به گمان ناصرالدین شاه و تمامی سلاطین بعدی تا امام خامنه‌ای، رشد و شکوفایی کشور تبلورش در ارتش قدرتمند است و بس.

علاقهٔ به سپاهی‌گری پشت بندش فلسفهٔ قدرتی را هم می‌آورد که بسیار ساده و تک نسخه‌ای است. استفاده از زور و سلطه در همهٔ امور و‌‌ همان طور که در ارتش چرا نداریم در اداره کشور هم هیچ صدایی جز لبیک و «سپاس سردار» شنیدنی نیست.

راه و رسم سیاست خارجی نیز در دکترین نظامی، سلاح فرستادن برای این گروه و آن دسته است. کافی است به حوزهٔ نفوذ نظام اسلامی در منطقه نگاهی کنیم.

در عراق و سوریه سیاست ایران را سپاهیان ابلاغ می‌کنند و حزب الله لبنان گروهی نظامی است که منافع ولی فقیه را حراست می‌کند، سیاست نظام اسلامی در قبال هر گروه شیعی در منطقه مسلح کردن است و بس. رفقای استراژیک ایران هم در وهلهٔ اول سلاح فروشان خوبی هستند که حداقل می‌توان امید داشت که روزی اس ۴۰۰ را هم حراج کنند.

باری، ناصرالدین شاه‌‌ همان طور که از سفر به روسیه بادی گارد قزاق را هدیه آورد که انصافا نقش بسزایی در تاریخ تحولات ایران داشت-به توپ بستن مجلس و عرضه رضا خان از دست آوردهای آینده فوج قزاق بود- از انگلستان هم با خیالات راه اندازی قوهٔ بحریه به ایران بازگشت و با هر فلاکتی که بود و در نداری مملکت، ناو جنگی به قیمت ۳۰ هزار مارک آن روز از آلمان ابتیاع کرد و اسمش را پرسپولیس گذاشت و به آب های خلیج فارس انداخت. این تک ناو نیروی دریائی قجر هر چند نقشی در کوتاهی دست استعمار از خلیج فارس نداشت اما عملیات سرکوب شورشیان خوزستانی را به خوبی انجام داد و دیباچه‌ای بر تاریخ ارتش مدرن نگاشت که سپاهی‌گری یعنی اول ملت را سرکوب کن و دفاع پیش کش.

ناصر الدین شاه در پنجاه سال سلطنت یک تنه مقابل هر اصلاح و اصلاح طلبی ایستاد. بزرگ سانسورچیان بود و روزنامه وقایع اتفاقیه و بعد‌ها کاغذ اخبار و ایران تا به نظر مبارک نمی‌رسید، زیور طبع نمی‌یافت. روزنامه حبل المتین و قانون هم که خارج از ایران به چاپ می‌رسید برای خواننده‌اش در ایران حکم مرگ داشت.

ناصرالدین شاه خفیه نویسی را هم باب کرد و هر گونه جمع و گروهی که می‌خواستند دور هم بنشینند و چند کلمه‌ای در باب امور مملکت حرفی بزنند را تاراند و پاشاند و بی راه نیست که عصر ناصری، زمانهٔ محافل سری است، نه این که کسانی می‌خواسته‌اند، اسراری رد و بدل کنند و فراماسونری را ترویج دهند، نخیر. به این دلیل ساده سری خوانده می‌شد که شاه اجازهٔ نفس کشیدن به کسی نمی‌داد و پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند.

ناموسِ موشکی

نه رشد اقتصادی منفی و نه بر باد رفتن ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی در دوران معجزه هزاره سوم (احمدی‌نژاد) و نه فرار مغز‌ها ونه هیچ بلیه‌ای مثل کوچک شمردن نقش موشک در نظام اسلامی، غیرت آیت الله خامنه‌ای را به جوش نمی‌آورد. موشک و سپاه وهر آنچه به توپ و تانک و هستهٔ اتم مربوط می‌شود از نوامیس رهبری محسوب می‌شود و کوچک‌ ترین انتقادی از سپاهی گری خیانت است. حتی اگر قولی منسوب به آیت الله هاشمی رفسنجانی باشد، فرمانده جنگ هشت ساله خائنی بیش نیست.