ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 13.03.2018, 8:48
کشف حجاب رضاشاهی و حجاب اسلامی اجباری!

محمد ارسی

شماری از روشنفکران و فعالان سیاسی، در انتقاد از حجاب اجباری اسلامی، بر این نکته نیز تاکید میکنند که: «با توجه به حقوق شناخته شدهٔ انسانی، بین حجاب اجباری اسلامی، با سکولاریزاسیون اجباری دوره ی رضا شاهی فرقی وجود ندارد؛ زیرا رضا شاه به‌زور سرنیزه بود که چادر و چاقچور از سر زنها برداشت، فقها هم به زور و ضرب پاسدار و حزب اللهی است که چادر و روسری سرزنان میکنند...»

این حرفها را آنقدر گفتند و تکرار کردند که دیگه به حقیقتی تبدیل گشته و برای بسیاری از مردم جای شکی باقی نمانده که چون هر دو امری تحمیلی بوده، پس بین آنها فرقی نیست؛ ولی منصفانه اگر داوری کنیم و حق را در نظر بیاوریم، به دلائلی که در زیر می‌آید، خواهیم دید که تفاوتی عظیم میان آنهاست:

۱- هدف رضاشاه از «کشف حجاب» و برداشتن  چادر و چاقچور زنان، بیرون آوردن آنها از کنج‌خانه، وارد کردن نیمی از جمعیت مملکت به عصر مدرن و زندگی نو، و رشد و ترقی و آزادی آنها بود؛ کشف حجاب رضاشاهی، پاسخ به درخواست آن دسته از دلسوزان و ترقی‌خواهانی بود که پیشرفت و ترقی ایران را در گروی آزادی زنان می‌دیدند، و آزادی و رشد و تعالی اجتماعی زنان را هم با وجود چادر و چاقچوری که با خود حمل می‌کردند، غیرممکن می‌دانستند؛ لذا گام نخست در راه آزادی واقعی زن ایرانی را در رهائی از زندان حجابی می‌دیدند که طی قرون گذشته بر او تحمیل کرده و استعداد و قابلیت‌هایش را کشته بودند...؛ اما حجاب اجباری دوره‌ی خمینی-خامنه‌ای که چهار دهه از برقراری آن می‌گذرد، به‌منظور ردّ صلاحیت زنان در هم‌دوشی اجتماعی با مردان، و برقراری سلطهٔ تام و تمام جنس مرد بر زن است، که آیات عظام اسلامی آن را امری ازلی-ابدی-الهی تلقی می‌کنند!

۲- کشف حجاب عصر رضاشاهی که نوگرائی به سبک اروپائی و آغازی در سکولاريزاسیون و لائیسیزاسیون جامعهٔ ایرانی در ارتباط با پوشش و لباس زنانه بود، هر چند با زور و فشار و اجبار جلو رفت، این حسن بزرگ را داشت که مثل تحصیل اجباری فوری جا افتاد، ودر دهه های بعدی مورد تایید تمام طبقات و اقشار روبه رشد جامعهٔ ایرانی قرار گرفت، یعنی طوری شد که پوشش آزاد و غیرمذهبی به روش غربی و اروپائی مورد استقبال ایرانیان واقع شد و به لباس مورد علاقهٔ زنان و دختران ایرانی تبدیل گردید؛ حال آنکه از پس چهل سال سرکوبگری برای تحمیل لباس و حجاب اسلامی، نتیجه‌ای غیر از شکست و آبروریزی عاید «آیات» و فقهای حاکم نشده که هیچ، روزبه روز بر مقاومت متمدنانه، مسالمت‌آمیز و حماسی زن ایرانی در برابرحجاب اجباری افزوده می‌گردد و مستبدین حاکم را درگیر و تهدید می‌کند!

۳- رضاشاه در برداشتن حجاب مذهبی و قدیمی از سر و روی زن ایرانی، سود شخصی نداشت زیرا برای او و رجال سیاسی بزرگی مثل فروغی، پیشبرد آن «برنامه»، تلاشی بود در راستای نوسازی و مدرنیزاسیون مملکت ایران و برداشتن موانع سر راه رشد و ترقی زن ایرانی؛ یعنی ربطی با امر «قدرت» نداشت، یا برای شاهی و فرمانروائی نیازی به آن «برنامه» نبود. اما برای فقهای مستبد ما، برای خامنه‌ای و شرکاء، چادر و روسری زن ایرانی بخشی از امر قدرت و اصل حکمرانی‌ست! ازينروست که تاب تحمل کمترین نافرمانی را در این مورد ندارند یعنی هر خواست و حرکتی در جهت آزادی از قید و بندِ حجاب اجباری را طرح و توطئه‌ی غربی-عبری برای براندازی نظام  «مقدس» فقاهتی تلقی می‌کنند و با امنیتی کردن آن و تغییر صورت مسئله، دست به کارهايی می‌زنند که ناامنی اجتماعی و سیاسی، و تضعیف اخلاق عمومی، کمترین نتیجه‌ی آن اعمال حقیر و ظالمانه برای تحمیل حجاب اسلامی- به هرقیمت - است!

باری فرقی ست عظیم، میان آن کشف حجاب اجباری با این حجاب اسلامی اجباری، زیرا: «آن روی بر صلاح و مصلحتی داشت ملی و مردمی، این بنائی‌ای‌ست سست، بر بداندیشی و خٌبث و سلطه جويی...»

محمد ارسی
اسفند ماه سال ۱۳۹۶
.(JavaScript must be enabled to view this email address)


نظر خوانندگان:

■ با آقای ارسی موافقم. این نکته مغفول را هم که بسیاری از مخالفان «کشف حجاب» نادیده می‌گیرند، بیافرایم: اصولاً در آن زمانه کمتر زنی در اجتماع حضور داشت. عکس‌ها و فیلم‌هایی که از آن زمان موجود است، تصاویری کاملاً مردانه را از جامعه نشان می‌دهند- با آن لباس‌ها و کلاه‌ها و چهره‌های تکیده و سوخته! به عبارت دیگر، اصولاً زنی در جامعه حضور نداشت که بخواهند به زور حجاب از سرش بردارند. این اقدام در واقع برداشتن مانعی مهم، هرچند به زور، از سر راه ورود نیمی از جمعیت ایران به جامعه و افزایش تولید اجتماعی بود که تاثیر مهمی بر روندهای آتی پیشرفت جامعه ایران بجا گذاشت. این را هم اضافه کنم که پس از شهریور ۱۳۲۰ حجاب امری اختیاری شد و اجباری در داشتن یا نداشتن آن نبود.
شاهین خسروی


■ آقای ارسی گرامی ممنون از نوشته‌تان. آنچه که گفتید بهتر از این نمی‌شد گفت. در ضمن چادر را سالیان سال قبل از رضا شاه بر زنان و دختران ایران تحمیل و اجبار کرده بودند رضا شاه کاری که کرد این اجبار از سر زنان برداشت.
شهریار


■ آقای ارسی گرامی با سلام ، وقتی از مدل و روشی برای ارائه نظریات خود استفاده می‌کنیم در همه جا بایستی اعتبار داشته باشد. من با آزادی انتخاب پوشش و اینکه حقی است از حقوق زنان موافقم، روش شما پذیرش اجبار و دیکتاتوری است و از بین بردن یک حقی به بهانه پیشرفت ، استدلالی که طرف مقابل هم می‌تواند بر ای خود قائل شود و این از بین بردن حق آزادی. نمی‌توان با این استدلال که هر چه جا افتاد پس صحیح است. اقدامات رضاشاه پاسخ به نیازها و درخواست آن دسته از دلسوزان و ترقی‌خواهان جامعه نبود اگر می‌بود چرا آزادی سیاسی را به ارمغان نیاورد.
علی امیری


■ با سپاس از آقای ارسی، بسیار منطقی و بدور از ثالوث و کلمات گمراه کننده واقعیات را نوشتید. برداشتن حجاب با اجبار از سر زن ایرانی نه دیکتاتوری بلکه همانطور که به روشنی نوشتید به مانند تحصیل اجباری بود و خیلی‌ها آگاهانه خلط مبحث می‌کنند و زور می‌زنند که دیکتاتوری بود! در حالیکه حداقل این مورد هیچ سودی برای دیکتاتوری رضا شاه در بر نداشت بلکه بر عکس تمام متحجرین و ولایتمداران ولایی را دشمن رضا شاه ساخت و تا امروز در حال سوختن هستند و چون امروز نمی‌توانند از حجاب اجباری دفاع علنی کنند پشت کلمه دیکتاتوری خود را پنهان می‌کنند، غافل از اینکه غرض و مرض آنها برای همه روشن است، این جماعت حاضرند با ولایتمداران کنار بیایند ولی اعتراف به یک کار مثبت رضا شاه نکنند!
سیناپور


■ با درود به شما آقای ارسی که در این نوشتار کوتاهتان، پاسخگوی حرفی شدید که من و امثال من، مانده بودیم به چه نحوی می‌توان آن را در مغز عده‌ای عقل فاقد جای دهیم، بدین وسیله ازشما سپاسگزاری میکنم ، شاد و موفق باشید.
هاشم روزی