ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 10.12.2017, 23:53
تباهی دین، فساد سیاست، کرختی اخلاق!

احمد پورمندی

خبر را همه شنیده‌ایم: بقائی معاون احمدی‌نژاد، رئیس جمهور وقت جمهوری اسلامی، در گفتاری که رسانه‌ای شده است (از دقیقه ۱۹ تا ۲۳ این ویدیو)، پرده از راز بزرگی برداشت و اعلام کرد که در دور همی‌های شبانه‌ای که با شرکت مقامات ارشد حکومتی، از لشکری و کشوری تا قضائی و تقنینی، به بهانه بحث پیرامون مسائل ممملکتی و مقابله با تحریم‌ها تشکیل می‌شده، حضار به جای شربت و شیرنی با سکه‌های طلا پذیرائی می‌شدند و فیروزآبادی، رئیس وقت ستاد ارتش، عزیز جعفری فرمانده کل سپاه، ابراهیم رئیسی، محسنی اژه‌ای، سعید جلیلی، باهنر، طائب و مصباحی مقدم از جمله حاضران در این دور همی‌ها و دریافت‌کنندگان سکه‌ها - و البته بدون دادن رسید - بوده‌اند.

حالا که چند هفته از این افشاگری تکان‌دهنده گذشته و چیزی تکان نخورده و بر اساس شواهد، چیزی هم تکان نخواهد خورد، مکث پیرامون آن و درنگی در عمق فاجعه، آیینه‌ای به‌دستمان خواهد داد تا در آن، تباهی دین، فساد سیاست و کرختی اخلاق را بهتر ببینیم.

ابتدا به خبر دقت کنیم: معاون رئیس جمهور مملکت می‌گوید که به دستور رئیس‌اش، بیت‌المال را به صورت سکه طلا در سینی دور می‌گردانده تا مقامات، هر کس به درازی دستش، گشادی جیبش و قطر شکمش، از آن تناول کند و چون آقایان همگی از استوانه‌های نظام بودند و رعایت حالشان ضروری، پس مشمول قانون «عدم شمول» می‌شدند و از دادن رسید معاف! به همین سادگی! «قانون عدم شمول»! «رعایت حال آقایان»!، «رسید بی رسید» و چقدر هست حجم این سکه‌هائی که اینگونه رفیقانه تخس شده‌اند؟ حضرت بقائی چیزی نمی‌گوید، اما از گوشه و کنار درز می‌کند که صحبت از ۷۹ هزار سکه است و اگر به خاطر بیاوریم که از مجموعه آن ۷۰۰ میلیارد دلاری که نفت فروختیم، رد حدود ۲۰۰ میلیاردش گم است و معلوم نیست که کی گرفته و کجا رفته، آنگاه پی خواهیم برد که این رغم چندان هم دور از واقعیت نیست.

به این آیینه بر می‌گردیم. اما بیائید پیش از آن، گشتی در اروپا بزنیم و همراه با دوربین تاریخی گوگل در آلمان توقفی داشته باشیم:

* در ماه مای ۱۹۹۳ بیورن انگهولن(Björn Engholm)، رهبر حزب سوسیال دموکرات آلمان و بخت جدی صدر اعظمی این کشور، از همه مسولیت‌های سیاسی خود استعفا کرد. او متهم شده بود که در موضوع نقل و انتقال ۵۰ هزار مارک از سوی دیگران، در مقابل مجمع تحقیق، به ناحق اظهار بی‌اطلاعی کرده است.

* در جولای ۲۰۰۲ رودلف شارپینگ (Rudolf Scharping)، کاندیدای پیشین حزب سوسیال دموکرات آلمان و وزیر دفاع وقت آلمان، از سمتش بر کنار شد و کلیه مسولیت‌های سیاسی خود را زمین گذاشت. در روز‌هائی که ارتش آلمان خود را برای مداخله در مقدونیه آماده می‌کرد، عکس‌هائی از شارپینگ در نشریه بونته منتشر شدند، که او را به همراه شریک زندگیش در حال شنا در استخری در مالورکا نشان می‌دادند. بعد‌ها این شایعه هم مطرح شد که شارپینگ از شرکتی، لباس و عطر هدیه گرفته است.

* در مارس ۲۰۱۱ کارل تیودور تسو گوتنبرگ (Karl-Theodor zu Guttenberg)، وزیر دفاع وقت آلمان و از بخت‌های مسلم جانشینی خانم مرکل از حزب سوسیال مسیحی بایرن، به خاطر آنکه در تنظیم تز دکترای خود از روش‌های غیر مجاز استفاده کرده بود، از وزارت و همه سمت‌های سیاسی کناره‌گیری کرد.

* در فوریه ۲۰۱۲ کریستین وولف (Christian Wulffs)، رئیس جمهور آلمان ناچار به کناره‌گیری از سمت خود شد. جرمش آن بود که در سال ۲۰۰۷ صورت حساب اقامت یک هفته‌ای او در هتلی را بازرگانی پرداخته بود و نیز به منظور خرید خانه، سالها پیش از آنکه رئیس جمهور شود، وامی به مبلغ ۵۰۰ هزار یورو به نام همسرش از بازرگان دیگری دریافت کرده بود.

* و سرانجام برای حسن ختام:
در فوریه ۲۰۱۰ خانم مارگوت گسمن (Margot Käßmann) رئیس شورای کلیسای پروتستان آلمان از سمت خود استعفا کرد. او از چراغ قرمز رد شده بود و در تست الکل مشخص شده بود که یک گیلاس شراب، بیش از حد مجاز آن، نوشیده بوده است!

نگاهی به این شواهد که به عنوان نمونه مطرح کرده‌ام، نشان می‌دهد که اگر امروزه در همه جای جهان (Made in Germany) مثل یک مهر استاندارد و نشانه سلامت و اطمینان عمل می‌کند، فقط به این دلیل نیست که کارگر و کارفرمای آلمانی اهل انضباط هستند یا آلمان از سطح بالای فن‌آوری برخوردار است، بلکه چنین دستآورد بزرگی، به‌ویژه مرهون آن است که اخلاق آلمانی دچار کرختی نیست، که سیاست در آلمان در مقابل فساد هوشیار است و سرانجام دین مردم پس از عبور از سال‌های سیاه قرون وسطی، خود را به‌طور نسبی از تباهی پالوده است.

حال باز گردیم به آینه بقائی! اگر کسری از آنچه بقائی به دولتی که خودش در آن معاون رئیس جمهور بود، و به مقامات درجه اول نظام نسبت می‌دهد، در هر کدام از کشور‌های پیشرفته اروپائی اتفاق افتاده بود، یک زلزله ۸ ریشتری سیاسی را سبب می‌شد و در یک کلام، حکومت سرنگون می‌شد! در ایران اما، اتفاقی نیفتاد و نخواهد افتاد. چرا؟ چون ما دچار کرختی اخلاقی شده‌ایم، چون سیاست در ایران فاسد شده است و چون دین به معدن تباهی و تباه‌سازی بدل شده است.

از این آخری شروع کنیم: ولایت فقیه محصول تجاوز مشتی ملای مرتجع و عقب‌مانده به ایران و دین اسلام است. روزی که مرحوم منتظری، که متاسفانه در این تجاوز جمعی نقش موثری داشت، در مجلس خبرگان قانون اساسی، به همراه شخص به شدت مشکوک و مرموزی به نام حسن آیت، هم‌رزم و مرید مظفر بقائی، سنگ ولایت فقیه را بر سینه زد و این بند منحوس را به پیش‌نویس قبلی قانون اساسی تحمیل کرد، شاید واقعا سودای دیگری در سر داشت. او بر این تصور باطل بود که اگر یک فقیه عادل، مدیر و مدبر و دانا به علوم زمانه، بر کار حکومت و دولت نظارت کند، جلوی احیای استبداد و فساد حکومت گرفته خواهد شد. دست تقدیر این شانس را به آن زنده یاد اعطا کرد که زنده بماند و کشته خود را درو کند و بفهمد و اعلام کند که «خود غلط بود، آنچه می‌پنداشتیم»!

منتظری زمانی متوجه خطای خود شد که دیگر بسیار دیر شده بود و سرطان ولایت فقیه، پیکره دین و دولت را آلوده و بدترین نوع استبداد دینی را بر جان، مال، ناموس، اخلاق و حیثیت مردم ایران مستولی کرده بود. ولایت فقیه که امروز در اقتدار نامحدود بیت خامنه‌ای تجلی یافته، نظر به اینکه مهم‌ترین مرکز قدرت است و در عین حال مرکز قدرتی است که رسما خود را بی‌نیاز از زمین و نماینده آسمان می‌داند، به طور طبیعی به مرکز تجمع کسانی بدل شده، که برای دسترسی به قدرت و ثروت، از نظارت و کنترل گریزانند. تجمع و هم‌افزائی تاثیر و توان این مراکز فساد در بیت ولی فقیه، جدای از همه تاثیرات مخربش، دین را تباه کرده است. بر ولی فقیه که حرجی نیست، جدای از او اما، هیچ مرجع تقلیدی و هیچ ملای سرشناسی در مقابل این اعترافات تکان‌دهنده بقائی دم بر نیاورد و این گویاترین نشانه تباهی دین است. ولایت فقیه به اسلام تجاوز کرده و آن را به بیماری کشنده مبتلا نموده و از این اسلام حکومتی که دیرگاهی‌ست تباه شده است، انتظار واکنش در مقابل فساد نابخردانه است.

داستان پر آب چشم ما اما، تنها تباهی دین نیست. سیاست فاسد شده است. سید محمد خاتمی، رهبر اصلاحات، منتظر کدام روز مباداست؟ چرا فریاد نمی‌زند؟ چرا «تکرار» نمی‌کند؟ چرا کفن نمی‌پوشد؟ چرا تحصن نمی‌کند؟ خوئینی‌ها خودش را در کدام گوری پنهان کرده است؟ کجا هستند آنهائی که دم از رحمانیت دین می‌زدند و با اینگونه شعارها مردم را به قتلگاه ولایت فقیه کشاندند؟ چرا کسی به حساب اصلاح‌طلبانی که تا مغز استخوان فاسد شده‌اند، رسیدگی نمی‌کند و چرا بسیاری از اینگونه اصلاح‌طلبکاران، این شرکای دزد و رفیقان قافله، هم چنان صدرنشین هستند؟ یعنی در تمام این سالها، یک اصلاح‌طلب دزد هم نبود تا به وسیله برادران هم‌مسلک کشف شود و با برکناری و استعفا، درس عبرتی برای دیگران باشد؟

فاجعه بارتر از فساد سیاست و تباهی دین، این کرختی اخلاقی است که جامعه را دچار خواب مصنوعی و بی‌رگی معنوی نموده است. روی این آمار‌هائی که نتیجه یک تحقیق دفتر مطالعات ریاست جمهوری است مکث کنیم:

«اعتماد بین آحاد جامعه ایران به ١٠ درصد رسیده است، شاخص صداقت و امانتداری به هشت درصد»

به گفته صفائی فراهانی این ارقام در کشورهای حوزه اسکاندیناوی بالای ٧٠ درصد است، یعنی جامعه به واقع دچار یک سقوط اخلاقی شدید شده است.

سعید لیلاز، اقتصاددان حامی روحانی در اشاره به فساد و کرختی اخلاقی می‌نویسد:
«شدت درجات فساد به‌جایی رسیده که تقریباً قبح آن از بین رفته است. از دوست بزرگوارم، دکتر جلایی‌پور، این جمله را وام می‌گیرم که اگر در زمان حاضر جوانی که به جرم اختلاس شناخته ‌شده به خواستگاری خانمی برود می‌گویند بچه زرنگی است، یعنی از نظر اجتماعی هم قبحی ندارد، در حالی‌که در دوره پهلوی این قبح هرگز شکسته نشد!!»

محسن صفایی فراهانی هم همانند لیلاز می‌نویسد:
«کره جنوبی در زمینه تحزب و رشد فضای سیاسی و توسعه‌یافتگی جامعه و کاهش نگرانی‌های اجتماعی، در ارزیابی‌های بین المللی جزو ٣٠ کشور اول دنیا است، در حالی که ایران در این ارزیابی‌ها، معمولا جزو کشورهای رده صد به بالا است، مثلا بر اساس همین گزارش اخیر لگاتوم، اقتصاد ١٠٥، امنیت و ایمنی ١٢٠، آزادی‌های فردی ١٢١، سرمایه اجتماعی ١١٥، حکومت و حکمرانی ١٢٢، آموزش ٦٥، و بهداشت ٦٧: این آمار‌ها نشان دهنده این است که در تمام زمینه‌ها دچار مشکل هستیم و فقط بحث اقتصادی نداریم و در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی مشکلات قابل توجه داریم. مثلامسوول محیط زیست کشور، خانم ابتکار گفتند ٨٥ درصد ذخایر آبی کشور از بین رفته است، اینها نشان دهنده بحران بزرگ سرزمینی است. شاید ما به این بی‌توجه باشیم، اما کشورهایی که ٢٠ درصد ذخایر آبی خود را از دست می‌دهند، به دنبال مدیریت منابع می‌روند که به مرز بحران که ٤٠ درصد است، نرسند! حالا می‌بینیم بالاترین مسوول محیط زیست می‌گوید ٨٥ درصد ذخایر آبی را از بین بردیم! یعنی ما نه به مسائل اجتماعی و نه به مسائل اقتصادی و نه حتی مسائل محیط زیستی توجه نداریم. در فرسایش خاک ما رتبه اول دنیا را داریم، ...و شاخص کلاهبرداری به ٧٥ درصد رسیده، مساله دیگر فقط بحران اقتصادی نیست، عدم صداقت و دروغگویی گسترده در حال آسیب زدن به کل جامعه است. این یعنی نهاد خانواده هم از این ناحیه صدمه‌های اساسی می‌بیند.»

بر بستر کرختی اخلاقی، فساد سیاسی و تباهی دین، این سوال آزاردهنده در مقابل روشنفکران مردمی قرار دارد که «چه باید کرد»؟

چندی پیش محسن رنانی در خطابیه‌ای، عنوان کرده بود که اگر حکومت هر چه زود تر با پذیرش حق خواهری برای کرد‌ها، عفو عمومی و آشتی ملی، دست به یک «پارادایم شیفت» نزند، انقلاب تنها گزینه پیش روی جامعه خواهد بود و حالا شاید در تکمیل هشدار اوست، وقتی لیلاز فریاد می‌زند:
«بزرگ‌ترین بحرانی که ما و به‌ویژه جمهوری اسلامی با آن روبه‌رو هستیم، بحران ناکارآمدی است. این دستگاه دیگر کار نمی‌کند! از این دستگاه دیگر نتیجه درنمی‌آید!»

مارکس در ستایش انقلاب، آن را وسیله‌ای می‌دید که فساد و تباهی را می‌روبد و با خود می‌برد. تجربه البته حرف مارکس را تائید نکرد و انقلابات، خود مسبب عبور از یک فساد و تباهی به فسادی اغلب بزرگتر و ویرانگرتر شدند. اما انقلاب را روشنفکران سفارش نمی‌دهد. انقلاب حادث می‌شود و مباد آن روزی که این بلیه بار دیگر دامن‌مان را بگیرد.

شاید هنوز برای یک اجماع ملی و عبور از بحران، فرصتی مانده باشد. میلیون‌ها ایرانی روشن‌فکر، کارگر و زحمتکش، هیچ نفعی از فساد و تباهی دین و سیاست نمی‌برند و هنوز از عزت نفس و سلامت نسبی اخلاقی برخوردارند و در زیر پوست شهر، ایرانی دیگر زندگی می‌کند.

————————
برای مشاهده نظرات آقایان صفائی، لیلاز و رنانی می‌توان به لینک‌های زیر مراجعه کرد

صفائی: http://www.iran-emrooz.net/index.php/news1/72201/
لیلاز: http://www.iran-emrooz.net/index.php/news1/72192 /
رنانی: http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/71258 /