ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 19.10.2017, 22:16
اقلیم کردستان؛ غیاب سیاست و حضور ساده‌اندیشی و خیانت

فرهاد امین‌پور

اعتراف می‌کنم که به سهم خود در ارزیابی وضعیت اقلیم کردستان در آستانه‌ی برگزاری رفراندوم دچار اشتباه محاسباتی شدم؛ اشتباهی که بخش عمده‌ی آن به دلیل محوری دانستن عاملیت کردها در مناسبات منطقه و عراق صورت گرفت. این اشتباه اما ناشی از نوعی بی‌اعتنایی به تجربه‌های تاریخی از جمله تاریخ پر فراز و فرود جنبش کردی در عراق بود که قطعا توجه دقیق‌تر به آن می‌توانست برخی خوشبینی‌ها و امیدواری‌های مقطعی را تا حد زیادی تعدیل نماید.

حزب دمکرات کردستان که از ابتدای تأسیس خود همواره برای حل مسئله‌ی کرد به خارج از مرزهای عراق و منطقه چشم دوخته است این بار نیز هنگام برگزاری رفراندوم و همچنین بالا گرفتن تنش‌های داخلی و منطقه‌ای پس از رفراندوم، این امید قدیمی را بازهم حفظ کرد؛ سنتی که با ملامصطفی بارزانی فقید آغاز شد و ظاهراً همچنان ادامه دارد. زمانی ملا مصطفی به امید جلب نظر آمریکایی‌ها، کردستان عراق را یکی از ایالت‌های ایالات متحده خوانده بود.

حزب دمکرات و در رأس آن بارزانی‌ها همواره با حمایت ضمنی غربی‌ها دلگرم و امیدوار و با عدم حمایت و اعلام بی‌طرفی آن‌ها زمین‌گیر شده‌اند. آن‌ها اغلب به مناسبات دمکراتیک داخل کردستان اهمیت چندانی نداده‌اند، از کسب رأی به شیوه‌های غیردمکراتیک یا تعطیل کردن پارلمان ابایی نداشته‌اند و ضرورتی ندیده‌اند تا در مورد ادامه‌ی ریاست غیرقانونی مسعود بارزانی بر اقلیم توضیحی بدهند یا افکار عمومی را قانع نمایند.

نگاه آن‌ها معمولا به بیرون است و به شکل اقتدارگرایانه‌ای به دنبال کسب قدرت داخلی برای جلب نظر خارجی‌ها بوده‌اند. نگاه به خارج از یک‌سو و ساختار عشیره‌ای و اقتدارگرایی داخلی از سوی دیگر، این حزب را در مقایسه با رقیب دیرینه‌ی خود یعنی اتحادیه‌ی میهنی به لحاظ نظری و سیاسی، تا حد زیادی ضعیف کرد و نوعی ساده‌انگاری و خوش‌بینی سیاسی را بر خوانش و تصمیمات سیاسی آن مستولی ساخت.

اتحادیه‌ میهنی اما به دلیل ساختار ائتلافی خود و عدم برخورداری از امتیازات عشیره‌ای همواره ناچار بود به روش‌های نسبتاً دمکراتیک‌تری برای اقناع طرفداران و رأی دهندگانش متوسل شود. بر همین اساس اگرچه طالبانی به خصوص در دهه‌ی پایانی عمر خود وجهه‌ای فراکردستانی و حتی فراعراقی یافت و نگرش نسبتاً منفی کردها را در مورد برخی اشتباهات سیاسی خود از جمله توافق با صدام در سال ۱۹۶۶، جنگ داخلی با حزب دمکرات و اتهاماتش در مورد خیانت به رهبران احزاب کرد ایرانی بهبود بخشید اما این حزب در مقایسه با رقیب اصلی خود بازهم درون‌گراتر بود و به حمایت برخی کشورهای منطقه از جمله ایران بسنده می‌کرد.

با این وجود اتحادیه‌ میهنی که به دلیل استقلال نسبی اقلیم و ریاست‌جمهوری موفق مام جلال در عراق، توانسته بود عزت و اعتبار زیادی کسب کند کم‌کم با جنگ قدرتِ درونی مواجه شد و برخی افراد خانواده‌ از جمله هیرو ابراهیم احمد (همسرش) تلاش کردند قدرت و ثروت حزب را پس از وی نیز در دستان خود نگه دارند؛ امری که با خروج نوشیروان مطصفی از حزب آشکارتر گردید و به تشکیل مافیاهای سیاسی، نظامی و امنیتی درون‌حزبی و افزایش وابستگی‌های بیشتر به ایران منجر شد. 

طالبانی در بیست سال گذشته به‌خصوص پس از جنگ داخلی (براکوژی) به دلیل ویژگی‌های سیاسی کم نظیرش توانسته بود ساده‌انگاری و خوش‌بینی حاکم بر حزب دمکرات و تصمیمات احساسی منبعث از آن و همچنین برخی وابستگی‌ها و قدرت‌طلبی‌های درون حزب خود را مهار و مدیریت کند؛ توازنی که دستاوردهای اقتصادی چشمگیر و اعتبار سیاسی کم‌نظیری برای اقلیم در پی داشت.

با خروج طالبانی از صحنه‌‌ی سیاسی کردستان، هم حزب دمکرات با تداوم ساده‌انگاری دچار غرور و احساسات‌گرایی مفرط شد و هم مافیای خانوادگی درون اتحادیه دچار سرسپردگی افزون‌تر و بی‌پرده‌تر به دولت مرکزی عراق و حکومت ایران؛ ترکیب زیان‌باری که در غیاب سیاست عقلانی و دوراندیشانه‌ی رخت بربسته از اقلیم، به فاجعه انجامید و تنها چند هفته پس از برگزاری رفراندوم همه چیز را بر باد داد.

شاخه‌ی هیرو ابراهیم احمد در اتحادیه که در غیاب طالبانی بر ثروت و قدرت نظامی حزب چنگ انداخته بود و اصلاح‌طلبان داخلی از جمله برهم صالح و کوسرت رسول را به حاشیه رانده بود با اکراه و تردید فراوان با رفراندوم پیشنهادی بارزانی همراه شد تا هم از سود و اعتبار احتمالی آن بی‌بهره نماند و هم در صورت لزوم از زیر بار هزینه‌هایش شانه خالی کند.

حالا این شاخه از اتحادیه‌ میهنی با تن دادن به توافق پشت پرده با دولت عراق و تسلیم کرکوک اگرچه یک ننگ ابدی را در حافظه‌ی کردها و تاریخ کردستان برای خود ثبت کرد اما با یک تیر دو نشان زد؛ از یک سو شاخه‌ی اصلاح‌طلب و معترض درون حزب را دور زد و به بیرون راند و از طرف دیگر از رقیب دیرینه‌اش یعنی حزب دمکرات کردستان و شخص مسعود بارزانی که در غیاب مام جلال در صدد تسلط کامل بر اتحادیه میهنی بود انتقام سختی گرفت؛ اتفاقی که در نهایت، دیوار اعتبار سیاسی و نظامی کردها را که پس از جنگ شجاعانه با داعش بلندتر از هر زمان دیگری به نظر می‌رسید برای مدت نامعلومی در منطقه و جهان فروریخت.

واقعیت این است که «سیاست‌ورزی هوشمندانه» در اقلیم کردستان جای خود را به «ساده‌اندیشی و احساسات‌گرایی» حزب دمکرات و «مافیازدگی و خیانت» اتحادیه‌ی میهنی داده است. اقلیم کردستان اکنون بیش از هر زمان دیگری به ظهور یک نیروی سوم نیاز دارد که «عقلانیت سیاسی» را برای بازگرداندن تدریجی اعتبار از دست رفته‌ی کردها احیا کند؛ نیرویی که مطمئناً نباید منتظر دست از کار کشیدن یا بازنشستگی رهبران دو حزب عمده‌ی حاکم بر اقلیم کردستان باشد.

منبع٬ کانال تلگرام حمیدرضا جلایی‌پور