ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 06.02.2006, 17:24
ايران و سلاح اتمی (٢)

دكتر محمد برقعی
دوشنبه ١٧ بهمن ١٣٨٤

در قسمت اول نشان داده شد‌ كه هياهو بر سر سلاح اتمی ايران بيشتر بر يك انگيزه سياسی استوار است تا يك واقعيت. نه ايران چندان شانسی در دسترسی به اين سلاح دارد و نه داشتن آن كشوری را در معرض خطر قرار می‌دهد.

انگيزه غرب
خشم عليه غرب و اسرائيل تمام جهان اسلام را فرا گرفته است تا بدانجا كه همه صاحب نظران ايرانيان را كمترين مخالفان غرب در جهان اسلام و بويژه خاورميانه می‌دانند. همانطور كه در مقاله "احمدی نژاد يك ماجراجو يا يك حسابگر سياسی" آوردم آقای احمدی نژاد روی اين خشم و نفرت است كه سرمايه گذاری وسيع كرده و می‌كند. از سوی ديگر غرب در مقابله با اين خشم هم چاره‌ای جز سركوب ندارد، زيرا نه از مطامع خود می‌تواند دست بردارد‌ و نه قادر به مهار اسرائيل و تجاوزگری‌هايش است و نه با عقده چند صد ساله عقب ماندگی مسلمانان كه برای گريز از پذيرش مسئوليت اعمال خود همه گناهان را به گردن غرب می‌اندازند كاری می‌تواند بكند.
از اين روی غرب عصيان جهان اسلام را چون مار يا اژدهای خطرناكی می‌بيند كه قصد جان و تمدن آن را دارد. سر اين مار نيز در ايران است و اگر اين كشور با ادعای آنكه آمريكا هيچ غلطی نمی‌تواند بكند بتواند با گردن كشی راه خود را برود وسوسه عصيان چون آتشی در خرمن جهان اسلام می‌افتد بويژه كه شرايط جهانی آن نيز آماده است از جمله در آمريكای لاتين پيروزی چندين رئيس جمهور جديد مديون مخالفت با آمريكا است.
از اين روی از ديدگاه غرب سر اين مار يعنی ايران بايد كوبيده شود تا بر جهان اسلام معلوم شود كه اين ره به تركستان است. سياست غلط آمريكا در عراق نيز دامنه اين فاجعه را برای غرب بزرگتر كرده است. جنگی كه برنده اصلی آن ايران است و سياستی كه ايران را به بزرگترين قدرت منطقه تبديل كرده است و همه آنچه را كه ايران با هفت سال ادامه جنگ به دست نياورد آمريكا به پای او ريخت. به اين سبب كوبيدن سر اين مار بسيار لازمتر شده است. اين تحليل است كه معلوم می‌دارد چرا نه دولت آقای خاتمی با تمام مراعات قوانين ديپلماسی و نه دولت آقای احمدی نژاد كه برخلاف شعارهايش امتيازاتی بسيار داده بود راهی برای كنار آمدن با غرب نيافته‌اند. و حتی بيش از دو سال تعليق داوطلبانه فعاليت مراكز انرژی هسته‌ای نيز گرهی از كار ايران نگشود. آمريكا هم چنان شمشير به دست تهديد می‌كند و اروپا نيز در اوج توافقش سياست وابستگی را در پيش پای ايران می‌گذارد. و البته و البته كه در تمام اين مراحل با زبان ديپلماسی زهر تلخ را در ظرف زيبای بلورين ارائه می‌كنند.
در اين ميان اروپا به يك منفعت ديگر چشم دوخته است و آن دلجويی از آمريكا است. در جنگ عراق پای منافع واقعی و عينی در ميان بود لذا حتی به قيمت نارضايی آمريكا نيز اروپاييان بايد بر مخالفت خود پای می‌فشردند ولی حال پای هيچ ضرر عينی و ملموسی در ميان نيست و همه چيز هياهو و بازی سياسی است، نه نفتی از دست می‌رود، نه سرزمينی اشغال می‌شود و نه شاهراهی به دست رقيبی می‌افتد، حتی پای معاملات كلانی هم در ميان نيست، لذا با خيال راحت می‌توان در جلب رضايت آمريكا كوشيد و به قول معروف روغن چراغ ريخته را نذر امام زاده كرد. آمريكا نيز با آگاهی از اين شرايط حال اجازه داده كه اروپا در خط اول حمله قرار گيرد. و خود به عنوان بزرگترين قدرت اصلی با بزرگواری و آرامش در پشت صحنه بايستد و تنها گهگاهی زور بازويش را به رخ بكشد.

انگيزه ايران
بر كسی پوشيده نيست كه ايران اسير مشكلات عظيم اقتصادی و اجتماعی است. بيكاری، فقر، فساد، عدم آزادی، اختناق، سركوب مخالفان سياسی آن چنان گسترده است كه بر طبق آمارهای ملی بين المللی در تمامی اين زمينه‌ها ايران حتی در سطح منطقه يكی از عقب مانده ترين كشورها است. بيشترين نسبت فرار مغزها در جهان مربوط به ايران است. به طور كلی انقلاب در انجام وعده‌هايش شكست خورده است.
از سويی همه اهل فن از همان اول می‌دانستند كه شعارهای آقای احمدی نژاد برای مبارزه با فقر و بی عدالتی اگر از سر فريب كاری نباشد حداقل از سر ساده انگاری است. تحليل نهضت آزادی از عملكرد دولت آقای احمدی نژاد با مدارك كافی عدم موفقيت اين دولت را در تمامی زمينه‌ها به خوبی نشان می‌دهد. خوش بين ترها انتظار داشتند كه ايشان حداقل در وعده مبارزه شان با فساد‌ و فاسدان صادق باشند ولی در اين زمينه هم همانطور كه امثال بنده پيش بينی كرده بوديم اقدامی اساسی نكردند. و در آخر هم در مجلس شورا گفتند كه ليست بزرگی از فاسدان اقتصادی را در جيب دارم اما به توصيه دوستان از افشای آن خودداری می‌كنم كه اين شبهه را قوی تر می‌كرد كه چاقو دسته خودش را نمی‌تواند ببرد. جالب است كه حتی دولت آقای خاتمی كه اين همه از سوی ايشان به فساد و فسادپروری متهم شده بود، بيش از ايشان در اين زمينه عمل كرد. حداقل در زمان ايشان چند آقازاده بزرگ چون فرزندان آيت الله طبسی به محاكمه كشيده شدند و اين روند تا بدانجا جلو می‌رفت كه بالاخره بر جامعه معلوم شد كه پشت اين آقازاده‌ها به كوه احد است و يا در جريان جزايری، بستنی فروشی كه در ظرف چند سال به بيليونها دست يافته بود، معلوم شد كه ايشان مورد حمايت كسانی است كه دولت هم زورش به آنها نمی‌رسد.
از ديرباز هر گاه دولت‌ها توان حل مشكلات را ندارند به دنبال هياهو و آشوب می‌روند تا بدين وسيله برای هر مدتی كه می‌شود حواس مردم را از مسايل اصلی منحرف كنند. از اين روی مسئله سلاح اتمی بهانه بسيار خوبی است. برانگيختن غرور ملی و قهرمان مبارزه با غرب شدن اولی انرژی درون جامعه را جذب می‌كند و دومی در جهان اسلام خريدار دارد و برای حكومت اعتبار خارجی می‌آورد بويژه كه حكومتگران ايران هم می‌دانند كه هياهو بر سر هيچ است، نه سلاح اتمی‌ای در كار است و نه دسترسی به آن كسی را به خطر می‌اندازد لذا هر زمان كه آنان با غرب به سازشی برسند، كه به احتمال بسيار و بنابر سنت ديرينه سازشی پنهانی و دور از چشم مردم خواهد بود، چون درگيری بر سر يك خطر واقعی نيست لذا با زدن سوزنی به اين بادكنك تمام باد آن را می‌توان خالی كرد و با بستن جلوی آب تبليغات سياسی تمام آسياب به اين عظمت از چرخش بازداشته می‌شود.

برندگان و بازندگان
همانگونه كه ديديم در اين جنگ تبليغاتی و بازی سياسی هم غرب و هم حكومت ايران هر يك به نوعی بهره می‌برند ولی اين ملت ايران است كه بازنده اصلی اين ماجرا خواهد بود و گوسفندی است كه هر دو سر آن را می‌برند. مبارزات آزاديخواهانه سركوب می‌شود و صدای قهرمانان آن در اين هياهو گم می‌شود. ديگر نه از گنجی می‌شنويم و نه از زرافشان و نه از دهها و صدها زندانی سياسی در بند. ديگر بستن مطبوعات و سايتهای اينترنتی توجه كسی را جلب نمی‌كند. مسئله حقوق بشر در ازدحام بر سر غرور ملی فراموش می‌شود. گناه بيكاری و فساد و فحشا و عدم عدالت همه به پای فشارهای دولت‌های بيگانه گذاشته می‌شوند. ايراد از دولت برای عدم انجام قول‌هايش در انتخابات به عنوان همكاری با غرب جهت تضعيف دولت در جنگ با غرب خوانده می‌شود. شفافيت در سياست به بهانه امنيت از بين می‌رود و راه برای معاملات پشت پرده بازتر می‌شود. و اگر پای تحريم اقتصادی به ميان كشيده شود كه ديگر عروسی دلالان وابسته به قدرت و مافيای مالی و نظامی خواهد شد و به هزينه ملت كيسه آنان پرتر می‌شود. و بالاخره با بريدن پای متخصصان از رفتن به كنفرانس‌ها و مراكز علمی جهان امكان مقايسه با ديگر كشورها و توجه به عقب ماندگی علمی و اجتماعی ما كمتر و كمتر می‌شود و اين ناآگاهی ميدان را برای غرور كاذب و‌ در جا زدن و يا پذيرش خرافات و سخنان بی مايه و فريبنده باز می‌كند. اميد به سازندگی و رشد در دلها می‌ميرد و استبداد و خفقان حاكم می‌شود و بار ديگر شعر "زمستان" اخوان زبان حال جامعه می‌شود "سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت، سرها در گريبان است" و يا آهنگ‌هايی چون "مرغ سحر" دوباره بر دلها می‌نشيند و مردم با آن زمزمه می‌كنند كه "ظلم ظالم، جور صياد، آشيانم را داده بر باد."

اپوزيسيون
از آن روی كه متجددان بيشترين سهم را در اپوزيسيون دارند و اين امر بويژه در مورد اپوزيسيون خارج كشور صادق است و روی اين متجددان به سوی غرب است و منابع اطلاعاتی شان نيز از آنجا تامين می‌شود، لذا به آسانی در چاله اين هياهو افتاده و صدای طبل و شيپور را وجود يك لشكركشی و جنگ واقعی پنداشته‌اند و غافل از حقيقت اين بازی همان سازی را می‌زنند كه غرب كوك كرده است و حكومتگران ايران نيز نواختن آن را به سود خود ديده‌اند.
عمده اين اپوزيسيون حتی در حد حكومتهای غربی نيز از جهان اسلام و جهان بينی مردم منطقه آگاهی ندارد لذا مرتبا تكرار می‌كند دولت آقای احمدی نژاد ندانسته و با بلاهت خود را در جهان منزوی و تنها كرده است. و در اعلاميه يكی از مترقی ترين اين نيروها كه بيشتر اعضای آن سالها در زندان شيخ و شاه بوده‌اند آمده است كه آقای احمدی نژاد ايران را در انزوای "محض" قرار داده است. از نظر اين اپوزيسيون جهان در غرب خلاصه می‌شود بی آنكه متوجه شرايط خاورميانه باشند و از نحوه انديشيدن اين مردم اطلاع داشته باشند، اينكه چگونه حتی صدام حسين جانی تبديل به قهرمان بخش وسيعی از جامعه غرب شده و يا بن لادن تا مرز مقدسين رفته است. اينان در اثر عدم شناخت اين فضا متوجه نيستند‌ كه حكومتگران ايران به قيمت انزوای در غرب خيال رهبری اين بخش از جهان را در دماغ می‌پرورانند. و بر مبنای همين محاسبات است كه گفته می‌شود برخی از بالاترين مقامات سپاه به اين نتيجه رسيده‌اند كه از آنجا كه درگيری نظامی با آ‌مريكا اجتناب ناپذير است از نظر ايران حال بهترين شرايط برای شروع اين درگيری است. فرصتی كه چند سال قبل برای ايران نبود و چند سال بعد هم معلوم نيست به اين خوبی فراهم باشد. به دليل همين اطمينان خاطر از مساعد بودن شرايط برای ايران است كه دولت آقای احمدی نژاد نگران ارسال پرونده ايران به سازمان ملل نيست، و با برنامه خروج سپرده‌های ايران از بانكهای اروپا خود را برای محاصره اقتصادی احتمالی آماده می‌كند. اين حكومت چون قائد خود آيت الله خمينی جنگ را موهبت دانسته و از حمله نظامی غرب و اسرائيل حتی استقبال هم می‌كند.
اين اپوزيسيون چنان تمام نگاهش به غرب است و از تهديدهای آن در مورد‌ ايران هراسناك شده است كه حتی سعی نمی‌كند برای فهم دلايل عملكرد سران دولت ايران متوجه شيوه نگاه آنان به جهان شود. نگاهی كه از زاويه آن آمريكا حتی در حياط خلوت خود يعنی آمريكای لاتين نيز يك كشور پس از كشور ديگر مجبور به عقب نشينی می‌شود. و در خاورميانه نيز تا كمرگاه در مرداب فرو رفته است و دوران تاخت و تازهای بی حسابش به سر آمده است.
بحث بر سر درستی يا نادرستی تحليل سياسی يا عملكرد دولت ايران نيست و يا آنكه عوارض وخيم چنين سياستهايی برای ملت ما چه خواهد بود، بلكه منظور تلاش برای فهم نقطه نظر حاكمان ايران است. اينكه آنان را مشتی ابله و ديوانه كه از سر بی خبری و بی حسابگری عمل می‌كنند ندانيم. برای يك لحظه خشم و نفرت را كنار گذاشته و سعی در فهميدن دشمن خود بكنيم. اين كه دست آوردهای همين شعارها و هياهو برای حكومت ايران چه بوده است. ديگر مثل چند ماه قبل هر روز صدای حق طلبانه مبارزان ايران به گوش جهانيان نمی‌رسد. دولت آقای احمدی نژاد كه چنان متزلزل بود كه صحبت از اعلام عدم كفايت آن بود و وزرای پيشنهاديش را حتی همين مجلس راست گرا هم تاييد نمی‌كرد و آيت الله خامنه ای، آقای رفسنجانی را به ناچار به عنوان آقا بالاسر دولت تعيين كرده بود كه جلو تندروی‌های آن را بگيرد، حال چنان عنان حركت را به دست گرفته است كه آقای رفسنجانی هم ناگزير همراه او شده است تا از قافله عقب نماند و آقای خامنه‌ای هم فهميده است كه اين حريف آقای خاتمی نيست كه با توپ زدن جا برود و آقای احمدی نژاد توانسته چنان جهت را عوض كند كه در مملكتی كه همين دو سال قبل دانشجويان رئيس جمهور آن را هو كردند و جلسه صحبت او را به آشوب كشاندند و كسی برای آن توبيخی نشد، حال ايشان با كمال گستاخی اعلام می‌كند كه مخالفت و يا حمله به رئيس جمهوری جرم است.
بدين سان اپوزيسيون غافل چنان به دام حريف افتاده كه متوجه نيست وظيفه اصلی او افشای اين ترفند سياسی و برملا كردن نيت پنهانی حكومت ايران است و نگذارد ‌اين هياهوها او را از وظيفه اصلی اش باز دارد‌كه عبارت است از مبارزه برای آزادی و احقاق حقوق مردم و افشای عاملان فقر و عدم عدالت اجتماعی و بالاتر از همه افشای دزدان و غارتگرانی كه با در دست گرفتن اهرم قدرت در حال چپاول بيرحمانه ثروت جامعه هستند.
او بايد بداند چشم اسفنديار هر نظامی مبارزات حق جويانه ملت آن است نه خطر خارجی و كمانی كه از آن بر چشم اين دشمن تير می‌توان زد، همين قد خميده مبارزان مردم در زير بار ستم حاكمان است نه تهديدات غرب.
اپوزيسيون بايد به جای صرف نيرو در همراهی كردن با بلندگوهای غرب در مورد خطر اتمی شدن ايران، تمام تلاش خود را صرف افشای هدف اصلی حكومتگران ايران از اين بازی كند تا آنان نتوانند با شعله وركردن اين آتش، حاصل مبارزات چندين ساله مردم ايران را از بين ببرند. آنان بايد بدانند كه دستگاههای تبليغاتی غرب خود به اندازه كافی بلندگو برای رسوا كردن ايران در اختيار دارد كه صدای چند نی لبك كم صدا و كم توان اپوزيسيون در اين ميانه به هيچ حسابی نمی‌آيد و صدور چند اعلاميه به زبان فارسی و گاه ترجمه آن به انگليسی و غيره در اين بازی نقش ندارد. اما آنچه را كه جهان نمی‌داند و گاه نمی‌خواهد بداند افشای اين فريب و برملا كردن هويت اين طبل توخالی است. طبلی كه هر زمان كه دو سوی دعوا با هم توافق كردند يكشبه از صدا می‌افتد و همه لشكركشی خيالی به اشاره دستی از ميان می‌رود. اما آنچه كه واقعيت عينی دارد شرايط نابسامان جامعه و مبارزه بی امان پيشتازان مردم برای رسيدن جامعه به حقوق خود است و آنچه كه اين حكومت را واقعا آسيب پذير می‌كند همين مبارزات ملی و مردمی است.