ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 14.11.2016, 17:58
بنشینیم و بیاندیشیم*

ماندانا زندیان

اگر بپذیریم که دمکراسی فرآیندی‌ست که در مسیرِ پیدا کردنِ راه‌هایی برای عملی‌کردنِ آموخته‌های جامعه‌شناختی در مناسبات اجتماعی، یا کنش‌ها و واکنش‌های روزانهٔ شهروندان، شکل می‌گیرد؛ و نیز بپذیریم که عالی‌ترین جایگاه این فرآیند از آنِ شهروند جامعه است، و شهروندی مجموعه‌ای از حقوق و مسئولیت‌هایی که به فرد هویتِ رسمی و قانونی می‌دهد؛ نگاه‌داری از جامعهٔ باز، ناگزیر، به ضرورتی حیاتی برای حفظ دمکراسی و پیش‌رفتن و بالیدنِ فرآیندِ آن تبدیل می‌شود.

دمکراسی، به‌معنای سیستم حکومتی، شاید از فرهنگ دمکراتیک مردم متفاوت باشد، ولی در غیبت آن فرهنگ نمی‌پاید، نمی‌بالد و اصلاً شکل نمی‌گیرد؛ و این انتقادِ مداوم از خود است که با مسئولیت‌پذیری به دخالت عموم مردم در امر همگانی می‌رسد و فرآیند دمکراسی را در مسیر سازمان‌دهیِ قدرت بر اساس خِرَد قرار می‌دهد- آن‌چه ما ایرانیان دهه‌هاست در راهش می‌کوشیم.

انتخابات اخیر آمریکا، بسیاری از ما شهروندان این جامعه را درگیر پیچیدگی‌ها و بحران‌های این روزها کرده است. ما نیز، بسته به نگاه، خواست و امیدی که داشتیم، راضی یا ناراضی، می‌کوشیم از این آتش ‌بگذریم. جمعی که مانند من خواستار پیروزی هیلاری کلینتون بودند، و به دلایل بسیار، امیدوار به کامیابی او، در بهت و ناباوری به ارزیابی آ‌ن‌چه رفت، نشسته‌اند و هوادارانِ دونالد ترامپ، با رضایت خاطر، از آن‌چه گذشت و می‌گذرد، می‌گذرند، و حق هم دارند.

مشکل از آن‌جا شروع می‌شود که گروه دوم تلاش برای نگهداری از جامعهٔ باز را حق من و ما برنمی‌شناسند، سخن گفتن از توانایی‌ها و دستاوردهای خانم کلینتون، و نقد جنبش پوپولیستی را که به گواه بیشتر تحلیل‌گران سیاسی جهان از دلایل شکست او و پیروزی آقای ترامپ بود، برنمی‌تابند و شوربختانه در بعضی رسانه‌های فارسی‌زبان از بی‌احترامی تا حذف برخی تحلیل‌گران میهمان، برنامه‌ها و برنامه‌سازان پیش می‌روند. این برخوردها، که از مناسبات اجتماعی میان ما آغاز می‌شود و سرتاسر در دست ما شهروندان شکل می‌گیرد، در مسیر خود سیاست را از اخلاق برهنه می‌کند و در استبدادی که شکل می‌دهد- استبداد به معنای تسلط بر اندیشه و رفتار دیگری- شبیه همان هماوردی می‌شود که چند دهه از عمر ما برای مخالفت و نبرد با او هزینه شده است.

روند انتخابات اخیر آمریکا، با تمام زشتی‌ها و تلخی‌های آزاردهندهٔ ماه‌های گذشته، و بحرانی که پس از اعلام نتایج ایجاد کرد، با یک سویهٔ مثبت، حتی زیبا و قابل ستایش به‌انجام رسید.

هیلاری کلینتون به هنگام ادای سخنرانی نیرومند و سرشار از امید و خِرَد خود در پذیرش شکست در این مبارزه، در راستا و ادامهٔ شعار کمپین انتخاباتی‌اش (Stronger Together) با کنار هم گذاشتن، بلکه آمیختن آبی‌ها و قرمزهای احزاب دمکرات و جمهوری‌خواه در لباسی با آذین نمادین بنفش رو به جهان ایستاد و راهِ دست‌یافتن به کامیابی واقعی را ادامهٔ تلاش برای دست‌یافتن به باورهای خود، پشتیبان همدیگر بودن، و هوای همدیگر را داشتن تعریف کرد.

در سوی دیگر، چند روز است که جمعی از مخالفان دونالد ترامپ، در خیابان‌های شهرهای بزرگ اعتراض‌های عموماً آرام خود را به سخنان تبعیض‌آمیز، تفرقه‌افکن و تحقیر‌کنندهٔ او در دوران مبارزات انتخاباتی ابراز می‌دارند؛ آقای اوباما، ضمن پذیرفتن پیروزی ترامپ، پیشنهاد هر همکاری با او، و دعوت همگان به احترام به نتیجهٔ انتخابات، این تجمع و اعتراض را حق مردم برمی‌شناسد، و هم‌فکران، همکاران و همراهان او و خانم کلینتون، و نیز  تحلیل‌گران و منتقدان سیاسی و اهالی رسانه‌های آزاد با پذیرش و محترم دانستن آرای مردم، از جمله مخالفان خود - هزینه‌ای که می‌دانند ‌باید برای حفظ دمکراسی بپردازند- به ارزیابی و نقد مستند و مستدل آن‌چه رفته، مانند آسیب‌های گوناگونی که به کمپین دمکرات‌ها وارد آمد، ادامه می‌دهند.

تماشای این گذار، با این منش خردمندانه، درس بزرگی است برای بسیاری از ما که بیاندیشیم ما تا زمانی ‌که به اخلاق دمکراتیک دست نیابیم، به جامعۀ سیاسی دمکراتیک نمی‌رسیم. پایۀ روشنفکری نوین سنجش و نقد است و این هر دو از آن توانایی برمی‌آیند که زادۀ دانایی است، که توانایی اگر امتداد ناآگاهی و نادانی باشد، در ذات خود نتوانستن است و خشونت - آن‌سان که در مواردی به چشم می‌آید.

ما سزاوار آفتاب و باران و روییدن‌ایم؛ سزاوار رهایی، رهایی از بی‌تفاوتی انسان واپسین، و رسیدن به انسانی آگاه و خردمند و حساس- آن‌سان که نیچه تعریف می‌کند. درک تفاوت‌ها و اختلاف نظرها، و به‌رسمیت شناختن آنها، ارج گذاردن تلاش چند دههٔ کوشندگان جامعهٔ مدنی در هر سوی مرزهای ایران نیز هست.

می‌گویند نگاه‌کردن به نیمهٔ پُرِ لیوان به حفظِ امید و انگیزهٔ مثبت برای پیش‌رفتن کمک می‌کند. شاید دیدن نیمهٔ پُر همراه با اندیشیدن به راهی انسانی، متمدن و خردمندانه برای پُرکردنِ نیمهٔ خالی، به برکشیدن امید و انگیزهٔ مثبتِ نیرومندتر و پاینده‌تری هم برسد. چگونه پُر کردنِ نیمهٔ خالی لیوان پرسشی‌ست پیش روی ما که خوب است در پی پاسخی برای آن باشیم؛ چرا که آن‌طور که آقای تیم کین، با گفتاوردی از ویلیام فاکنر یادآور شد، شاید ما را کشته باشند، ولی هنوز نتوانسته‌اند شلاقمان بزنند.

ماندانا زندیان
۱۲ نوامبر ۲۰۱۶ میلادی

*هوشنگ ابتهاج، تشویش