ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 23.10.2016, 10:08
پوتینیسم

اکونومیست

چگونه باید امپراتوری ناکارآمد و مرگ‌بار پوتین را مهار کرد؟

چهار سال پیش میت رومنی، کاندیدای وقت حزب جمهوریخواهان برای انتخابات ریاست جمهوری گفت که روسیه بزرگترین دشمن ژئوپولیتیک آمریکاست. باراک اوباما در پاسخ به این نظر در آن زمان به تمسخر آن پرداخت و گفت: «نسل ۱۹۸۰ می‌خواهد سیاست خارجی آنها برگردد، اما جنگ سرد ۲۰ سال پیش تمام شده است.»

زمانه چگونه عوض شد؟ روسیه‌ای که انتخابات امریکا را هک می‌کند، مرتکب کشتار جمعی در سوریه می‌شود، کریمه را ضمیمه روسیه می‌کند و به راحتی در مورد استفاده از سلاح اتمی سخن می‌گوید، اکنون دیدگاه میت رومنی می‌تواند به عنوان عقل متعارف پذیرفته می‌شود. دونالد ترامپ تقریبا تنها امریکایی مخالف دیدگاه وی است.

هرهفته پوتین راه های جدیدی برای ترساندن دنیا می‌یابد. اخیرا وی موشک‌هایی را که قابلیت حمل کلاهک‌های هسته‌ای دارند در نزدیکی مرزهای لهستان و لیتوانی مستقر کرد. این هفته او یک گروه ناو جنگی را که یک ناو هواپیمابر  هم در میان آن‌ها بود از طریق دریای شمال و کانال مانش به شرق مدیترانه فرستاد و تهدید کرد که اگر هواپیماهای آمریکایی برعلیه نیروهای دیکتاتور سوریه وارد عمل شوند آنها را خواهد زد.

هیات نمایندگی روسیه در سازمان ملل متحد گفته که روابط فیمابین روسیه وآمریکا در حساس‌ترین وضع در ۴۰ سال اخیر است. اخبار تلویزیون‌های روسی پر است از نمایش موشکهای قاره‌پیما و پناهگاه‌های ضد بمب. رئیس دستگاه تبلیغاتی پوتین، دمیتری کیسیلوف به غرب هشدار می‌دهد که «رفتار گستاخانه» می‌تواند «پیامدهای اتمی داشته باشد»، وی با استناد به پوتین می‌گوید: «وقتی جنگ اجتناب‌ناپذیر است، تو باید اولین ضربه را بزنی.»

در واقعیت، اما روسیه روانه جنگ با آمریکا نیست. ولی چنین اظهارات خشم آلودی  تهدید  بر عایه ثبات و نظم موجود است، واولین گام در پاسخ آن دریافت این موضوع است که تجاوزگری روسیه، نه نشانه تجدید حیات آن، بلکه بیانگر ضعف کهنه ناتوان کننده آن است.

ولادیمیر مهاجم

همانگونه که در گزارش ویژه ما [اکونومیست] این هفته آمده است، روسیه با مشکل جدی در اقتصاد، جامعه و سیاست خود روبرو است. جمعیت آن در حال پیری است و انتظار می‌رود تا سال ۲۰۵۰ ده درصد آن کاهش یابد. کوشش برای مدرنیزاسیون دولت و اقتصاد با استفاده از درآمد ناشی از رشد اقتصادی با شکست روبرو شده، در عوض آقای پوتین در راس دولتی قرار گرفته که هزینه آن در فاصله سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵، از ۳۵ درصد به  ۷۰ درصد تولید ناخالص افزایش یافته است.

رشد ۷ درصدی در سال‌های آغازین حکومت پوتین، اکنون دیگر آب رفته است. بخشی از این مشکل نتیجه تحریم است، اما فساد و کاهش قیمت نفت نقش بیشتری در آن داشته‌اند. این کرملین است که تصمیم می‌گیرد چه کسی مجاز به ثروت‌اندوزی بوده و می‌تواند ثروتمند باقی بماند. ولادیمیر یفتوشینکوف، سرمایه‌دار مهم روسی، ۳ ماه در سال ۲۰۱۴ بازداشت بود، تا اینکه شرکت خود را به دولت پوتین واگذار کرد و آزاد شد.

پوتین کوشیده است که آسیب‌پذیری خود در داخل روسیه را با تجاوزگری در خارج کاهش دهد. طبقه متوسط مدرن روسیه با تظاهرات بزرگ توده‌ای بر علیه تقلب انتخاباتی در ۲۰۱۱ - ۲۰۱۲ اشتیاق خود را به یک دولت مدرن نشان داده بودند.

در ایامی که قیمت نفت بالا بود پوتین می‌توانست با خرید حمایت در مقابل آنها مقاومت کند. اما اکنون وی برای تقویت قدرت خود به جنگ در خارج و توسل به ابزارهای تبلیغاتی برای تحریک احساسات ملی‌گرایی اقدام میکند. وی در فراهم کردن هرگونه زمینه‌ای به سود ایده‌های غربی محتاط است، چون سیستم سیاسی روسیه هر چند هم که قدرتمند و با مهارت در سرکوب باشد، سیستمی شکننده است.  ایده هایی که می‌توانند یک روسیه موفق را پایه‌ریزی کنند مانند حاکمیت قانون، مطبوعات آزاد، دموکراسی و بازار آزاد، موجودیت دولت فاسد پوتین را تهدید می‌کند.

آقای اوباما در بیشتر مدتی که بر سرکار بوده، بر این تصور بوده  که روسیه قدرتی در حال زوال است و نیازی به توجه وی ندارد. اما یک کشور غیرقابل پیش‌بینی، ضعیف و نامطمئن با سلاح‌های اتمی خطرناک است. بیشتر از آن، از جهاتی حتی خطرناکتر از اتحاد جماهیر شوروی سابق. برعکس رهبران شوروی بعد از استالین، پوتین به تنهایی حکومت می‌کند، بدون اینکه از سوی دفتر سیاسی که در زمان رهبران سابق وجود داشت کنترل شود؛ یا شاهد خرابی‌های جنگ دوم جهانی بوده باشد. او می‌تواند برای سالهای آتی همچنان در پست خود باقی بماند، بعید است افزایش سن، وی را بردبار و قابل‌پذیرش سازد.

اوبامای ما نکات درستی در باره پوتینیسم می‌گوید - وی به‌طور مستدلی در کنفرانس مطبوعاتی این هفته خود با قدرت بر آمد کرد - اما آقای پوتین آموخته است که چگونه آمریکا را نادیده گرفته و بالای سر آن قرار گیرد. تحریم‌های سبک غرب مردم روسیه را تحت فشار قرار می‌دهند، اما آن تحریم‌ها  دشمنی هم می‌سازند که مردم بر علیه آن یعنی آقای پوتینی که مقصر صدمه اقتصادی به آن‌ها به خاطر سیاست‌های خویش است متحد شوند.

ایوان تحمل‌پذیر

غرب چه باید بکند؟ زمان به سود غرب است. قدرت درحال زوال حتی برای ضربه زدن به بقایای آن باید مهار شود، تا نهایتا مغلوب تناقضات درونی خود گردد. زیرا خطر، در وجود «اشتباه محاسبه و عدم کنترل تنش فزاینده» است، آمریکا باید درگیر گفت‌وگوی مستقیم با پوتین شود، حتی مثل امروز که  تجربه آن ناامیدکننده باشد. موفقیت را نه با آتش‌بس و نه استقبال از راهی به پیش در سوریه، بلکه با پایین آوردن خطای محاسبه روسیه باید اندازه‌گیری شود.

اشتباه محاسبه اتمی بزرگترین همه اشتباهات خواهد بود. بنا براین گفت‌وگو باید شامل کنترل تسلیحاتی و بهبود رابطه ارتش‌های دو طرف باشد، با این امید که سلاح های اتمی جدا از مسایل دیگر، مثل دوران اتحاد شوروی مورد گفت‌وگو قرار گیرند. این امر البته بسیار دشوار خواهد بود، چون روسیه کنترل تسلیحات اتمی را به مثابه از دست دادن امتیازی دائمی برای خواهد دید.

موضوع دیگر، دعوا بر سر خارج نزدیک روسیه است. نمونه اوکرایین نشان می‌دهد که چگونه آقای پوتین می‌کوشد کشورهایی را که از مدار آن خارج می‌شوند بی‌ثبات سازد. رئیس جمهور آینده آمریکا باید اعلام کند بر خلاف گفته آقای ترامپ، اگر روسیه یک چنین تاکتیکی را بر علیه یک کشور عضو ناتو مثل لتونی و استونی به کار گیرد، اعضای دیگر ناتو  آن را به عنوان حمله به کشورهای خود تلقی خواهند کرد.

بطور جداگانه غرب نیاز دارد این موضوع را روشن کند که اگر روسیه درگیر یک تهاجم در مقیاس کلان بر علیه کشورهای غیر عضو ناتو مثل گرجستان و اوکرایین شود، غرب حق تسلیح آنها را برای خود محفوظ خواهد داشت.

غرب نیاز به بالا نگه داشتن سر خود دارد.  دخالت روسیه در انتخابات آمریکا شایسته یک پاسخ متقابل سنجیده است. اما غرب می‌تواند در برابر این دخالت مقاومت کند. روسیه تظاهری به داشتن یک ایدئولوزی جذاب و آینده‌نگر ندارد. در عوض، اهداف تبلیغاتی آن بی‌اعتبار کردن و تضعیف ارزش‌های جهانی لیبرال با ترویج این ایده است که غرب همانند روسیه فاسد و سیستم سیاسی آن به همان ترتیب روسیه متقلب است.

روسیه می‌خواهد غرب تقسیم‌شده‌ای که اعتماد خود برای تاثیرگذاری بر جهان را از دست داده است، بسازد. در پاسخ، غرب باید متحد و استوار باقی بماند.

سرمقاله مجله اکونومیست ۲۲  اکتبر ۲۰۱۶
ترجمه از ترک اوغلی