ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 10.12.2005, 17:09
تشویق فرهنگ “نوکرمآبی” و “فرمانبرداری”

دكتر محسن قائم‌مقام
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
شنبه ١٩ آذر ١٣٨٤

تشویق فرهنگ "نوکرمآبی" و "فرمانبرداری" در خدمت تحکیم حکومت واپسگرای دینی!

تاجم نمی‌فرستی، تیغم بسر مزن/ مرهم نمی‌گذاری، زخم دگرمزن
مرحم نمی‌نهی بجراحت نمک مپاش/ نوشم نمی‌دهی بدلم نیشتر مزن
( از غزل چهارپایه زیبای استاد جلال همائی- "سنا")

رئس جمهور مملکت با خضوعی بیشرمانه در حال دوزانو در محضر مراجع دینی می‌نشیند و گزارش امور کشور را عرضه می‌دارد و "بشرف عرض" می‌رساند. بی چون و چرا به فرامین و احکام اولیاء امر گوش فرا می‌دهد. "غلام جان نثار" دوران "آریامهری" به "نوکر" و کمترین در حکومت اسلامی بدل شده است. هیأت دولت چهار زانو می‌نشینند و عکس افتخار می‌گیرند و با امام زمان میثاق فرمانبرداری امضا می‌کنند. نمایش عکس نواب صفوی، رهبر فدائیان اسلام در بالای سر "آقا" در صحبت تلویزیونی با مردم به ویدیوی رئیس جمهور فرمانبردار و مطیع و دوزانو در برابر "آقایان" بدل شده است. "رئیس انتخابی مملکت" در قالب وجود حقیر و فقیری در برابر آنهائیکه داعیه تصاحب "کار سیاست مملکت" را در سر دارند و بآن گونه عمل می‌کنند، قبول خدمت می‌کند. نمایش بشکلی ساخته شده است که نشان دهد "کار سیاست" بزعم مدعیان با "علمای دین" است و رئس جمهور مملکت که در ظاهر با رآی مردم به کرسی ریاست جمهوری نشسته در برابر "علمای دین" نوکر و چاکری بیش نیست .و لذا مردم هم به تبعیت از رئیس خود باید "جای و مقام" خود را در برابر مدعیان "قیمومیت مردم" بشناسند. و آقای رئيس جمهور هم در نهایت چاپلوسی و مزورانه بسمع مبارک آقایان برساند که در مجمع عمومی سازمان ملل ایشان معجزه آمیز حرکت مژه رؤسای كفار را هم، از فاصله‌ای دور و بدون عینک، می‌توانستند ببینند که حرکت نمی‌کند و همه "مجذوب" ایشان و در برابر کلمه طیبه "بسم الله" که ایشان در آغاز سخن شان ادا کردند و بالاخره در پرتو "نوری" که ایشانرا فراگرفته بود همگی مسحور و بی‌حرکت ماندند. و ایشان اشاره‌ای به اکثر رؤسای ملل که از حضور در مجلس صحبت ایشان امتناع ورزیدند سخنی نگفتند و ایشانرا "اجنه" فراری از کلمه "بسم‌الله" نخواندند!

این اعمال بیشرمانه در خدمت تشویق فرهنگ نوکری و فرمانبرداری از "علمای دین" از سوئی و نشاندادن صحنه واقعی اداره مملکت و اختیار "کار سیاست" واقعی مملکت در دست "ارباب عمائم" و دهن‌کجی به دگر اندیشان از سوئی دیگر صورت می‌گیرد. حکومتیان را مجموعه آنهائیکه می‌خواهند در به پاشنه دوران خمینی بچرخد تشکیل می‌دهند و "سپاه پاسداران" پایه قدرت نظامی ایشان و واپسگراترین و قشری ترین "علمای دینی" مراجع فتوای ایشانرا ترتیب می‌دهند و گروهی را "نوکر"وار و فرمانبردار در رآس امور مملکتی قرار داده‌اند. و در نمایشات دو زانو و چهار زانونشینان حاق مطالب را به رویت "الوالالباب" می‌رسانند. حفظ موجودیت این "جمع " تنها در پیوستگی هر سه این عناصر "روحانی" افراطی در واپسگرائی ، سپاه پاسداران و "خدمه" این جمع که رئس جمهوری رأس این خدمه را می‌سازد میسر است. اینها همانهائی هستند که گروه "علما"یشان فتوای قتل قربانیان "قتلهای سیاسی زنجیره‌ای" را صادر کردند و "خدمه" ایشان آنرابموقع اجرا قرار دادند. و امروزه با یقه درانی بیشتری برای "دین" به صحنه بازگشته‌اند.

این مجموعه تنها در شکل "نوکری و فرمانبرداری" از جانب مردم می‌تواند ادامه یابد و اصرار ریاست جمهوری به انجام این خدمت در پست‌ترین شکل آن، سناریوی از پیش نوشته شده این کمدی- تراژدی را می‌سازد. آنهائیکه عکس آقا را در ماه نشان دادند امروزه رئیس جمهور را در‌هاله‌ای نورانی و جادوئی قرار داده‌اند. با این تفاوت که هیچ گاه رئیس جمهوری را باین خفت در برابر "علمای دین" نشان نداده بودند. و این تفاوت را بیداری مردم بخصوص در دهه اخیر بوجود آورده است که حکومتگران برای تحقیر بیشتر مردم و دلسرد کردن مضاعف ایشان و نیز بزعم خود تشویق گروههای ناآگاه جامعه به "فرمان برداری"، تا این حد بی‌محابا و بیشرمانه عمل می‌نمایند.

فرهنگ رمالی و جن‌گیری را در صحبت‌ها و سناریوی آن بخش از سینماهائی که در دست ایشان است را رایج می‌کنند. دوباره به امام و امامزاده و امام زمان و معجزه رونق جدید بخشیده‌اند. سیاست فریب و تزویر و ریا شکل جدیدی بخود گرفته است. فلسفه ایشان تنها در "اپورتونیسم" و حفظ قدرت خلاصه می‌شود. عناوین علمی مختلف از جمله "دکتر" که در مورد مأمورین ویژه جکومتی معلوم نیست که در چه پروسه‌ای بدست آمده، مسأله‌ای را حل نمی‌کند. وقتی کارهائی تا این حد در بیخردی انجام می‌گیرد، عنوان دکتری تنها این سعر سعدی را تداعی می‌کند که :

نه محقق بود نه دانشمند / چارپائی بر او کتابی چند!

انجام بازی‌های سیاسی بیخردانه در سطح بین‌المللی و از جمله خواستار "محو دولت اسرائیل" گردیدن را محصول رقابت‌های داخلی می‌خوانند. که حاصل عمل رژیمی را نشان می‌دهد که تنها بفکر حفظ نظام موجود خویش است تا منافع ملی ما. غارتگران ثروتهای ملی هر کس بشکلی راه "حفظ رژیم" را ارائه می‌دهد و هرگز جنگهای داخلی را بحدی نمی‌کشانند که هیچ چیز باقی نماند. و در این میان آنهائیکه هم خدا را می‌خواهند و هم خرما را، هم "آزادی و دمکراسی را می‌خواهند" و هم "حفظ نظام اسلامی" را چاره ای جز اجرای "حکم حکومتی" از یکسو و کتک خوردن و زندان رفتن بی‌حاصل از سوی دیگر را ندارند.

این "جمع" برای ماندن و حفظ نظام، که آنهم موضوع ماندن ایشان است، از هیچ کاری، بهر اندازه شنیع و زشت ابا ندارند. از فتوا و اجرای فتوای "قتلهای سیاسی زنجیره‌ای" گرفته تا "وطن فروشی" در شکل عقد قرادادهای بازرگانی و یا سیاسی زیان بار به مصالح و منافع ملی و مردمی برای خرید پشتیبانی ایشان برای خود و تنها بشرطی که به ماندن ایشان و حفظ رژیم، که باز معنی ماندن ایشان را دارد، کمک نماید.

آنچه امروز ما در صحنه سیاست ایران مشاهده می‌نمائیم نمایشات عقب مانده‌ترین شکل ارتجاع است که با هزار توطئه و نیرنگ می‌خواهند مردم ما را فرمانبردار یک مشت مرتجع سرکوبگر و دزدهای اموال عمومی و کارگزاران بی‌شخصیت ایشان نمایند. در حالیکه
دگراندیشان این نقش‌های کهنه و واپسگرا را بخوبی می‌شناسند و هرگز فریب فقیرنوازی این نمایندگان و منتخبین سپاه پاسداران و صاحبان نهاد‌های کلان و غارتگران ثروت ملی ایرانیان را نمی‌خورند. دگراندیشان نوکری و فرمانبرداری از مرتجعین دینی را، فقط لایق آنهائی می‌دانند که با نیرنگ و قدرت نظامی سپاه در این مقامها قرار داده شده‌اند.
طبع بلند مردم ایران باین پستی‌ها تن در نداده است و تن در نخواهد داد. دگراندیشان فرمانبرداری، نوکری ، چاپلوسی و تزویر را به نمایشگران این صحنه سازیهای استبدادگران و عارتگران ثروت ملی و کارگزاران آن باقی می‌گذارند. و بر خلاف و برعکس آنهائیکه مصالح مردم ایران را بخاطر حفظ این نظام سرکوبگر دینی با قبول خفت "حکم حکومتی" فراموش نمودند ، بمبارزه با هر نوع حکومت مکتبی و مذهبی ادامه خواهند داد. دهه گذشته نشان داد که برای دگراندیشان راهی بجز مبارزه بی‌امان با ارتجاع دینی باقی نمانده است. بی‌فایده بودن تز همکاری با این سرکوبگران و یا کارگزاران ایشان بامید رخنه در کارها و تغییر تدریجی نظام بخوبی آشکار گردیده است. و هرنوع نزدیکی و همکاری با ایشان، بهر صورت آن، تنها در خدمت مرتحعین قرار گرفتن است. دگر اندیشان که دنبال معجزات این نظام و ادامه حکومت اسلامی، بهر شکل و با هر پیشوند و پسوندی نیستند، بمبارزه خود برای برقراری یک حکومت آزادیخواه و مردمسالار همچنان ادامه خواهند داد!


محسن قائم مقام - نیویورک
8 دسامبر 2005
.(JavaScript must be enabled to view this email address)