ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 24.08.2015, 7:14
۲۸ مرداد امسال و تحلیل‌های جدید؟

محمود نکوروح

۲۸ مرداد - روزی که «غرور گریه کرد» شاملو - و اخوان شعر «زمستان» را سرود – و ده‌ها کتاب و مقاله تا بحال در این رابطه نوشته شده است و... ولی بعضی باز این کودتا را نیازمند بررسی بیشتر به خاطر «ابهام»؟!!(۱) کار آکادمیک دانسته تا مشکل اختلافات کاشانی و مصدق تا یاران نیمه‌راه چون بقایی و مکی روشن شود؟ (زیباکلام –روزنامه آرمان(۱) و آقای رهامی مشکل را «محدود کردن احزاب و نهادهای مدنی، مردم به حاشیه رفتن و..» در حالیکه مصدق را قابل احترام می‌داند.(رهامی- اعتماد)

حداقل محدود کردن گروه‌هایی در دولت مصدق از جانب آقای رهامی بی‌انصافی است چه او حتی حزب توده را هم که بزرگترین مشکل‌ساز عصر او بود محدود نکرد «مهمتر» شاید نظرشان به «فداییان اسلام» است که بعد‌ها زیر سایه سید ضیا رفت و فاطمی را ترور نمود و بعد هم مجمع مسلمانان مجاهد با شمس قنات آبادی و میراشرافی و روزنامه آتش و....که در ذیل خواهد آمد، و بعد هم معلوم نیست ایشان از کجا شعار «مرگ بر آیت‌اله بروجردی» را در زمان دولت مصدق آورده‌اند، که هرگز چنین چیزی نبود. حتی دولت او لایحه ای به مجلس برد برای مجازات توهین کنندگان به مراجع، به علاوه نقش کاشانی را با آن همه «اسناد متقن» (۱۱) که در رابطه با زاهدی و شاه مواضعش عوض و کینه‌توزانه شده بود. با ارتباط بین اردشیر زاهدی و مصطفی کاشانی و...که منجر به فوت «آقا مصطفی» شد و فعالیتهای لات‌های طرفدار او نمونه برجسته‌اش «شعبان بی‌مخ» بود و.. محق توجه، در حالیکه در مصاحبه با روزنامه الاخبار مصر آقای کاشانی تقاضای اعدام مصدق را هم داشته، بعد هم رفتار سنجیده آیت‌اله زنجانی که با کاشانی قابل مقایسه نیست به ویژه در تشکیل «نهضت مقاومت ملی» که مقاومت دربرابر کودتا بود.

التقاط اینها باهم و در یک طرف قرار دادن در برابر مصدق با همه مشکلات خارجی و دربار و نفتی‌های داخل و خارج هیچ توجیهی ندارد بعد هم نوشته‌اند که «تعامل با دیگران و غربی‌ها...» درآن شرایط با امروز که تفاوت از زمین تا آسمان دارد در زمانیکه امریکا و... سالها جنگ در ویتنام و کره و... را در کارنامه خود داشت با امروز که «غرب در هرصورت به خاطر بیداری جهان سومی‌ها باید منابع خام اینها را که در واقع با قیمت ارزان غارت می‌کرد به قیمت گزاف بخرد»(مارسل گوشه) به علاوه رقیبی اقتصادی چون چین و ژاپن و کره و.. داشته که امریکا بزرگترین وامدار جهان است و مابقی در حال افلاس‌اند. در نتیجه یکروز جامعه امریکا به کارتر رای می‌دهد که «شورشی علیه نظام سلطه» بود.(کتاب بحران ایدئولوژی) و امروز جامعه امریکا به رنگین پوستی رای برای ریاست جمهوری می‌دهد که اختلافش با کنگره در رابطه با بیمه همگانی تا... مشهود است، در حالیکه در آن زمان یک طرف چرچیل فاتح جنگ جهانی دوم بود و یک طرف آیزنهاور که اینها هیچ منطقی را به جز جنگ و کودتا و «زور» در رابطه باجهان سومی‌ها بر نمی‌تافتند.

انقلاب اسلامی واکنش نهایی به این کودتا و همه‌ی شرایط بعد از دهه‌ها بود که قوام السلطنه به شاه در زمانی با پیش‌بینی گفت «تو بالاخره کشور را به انقلاب خواهی رساند.»(۲)

برای توضیح بیشتر که آن روز لعنتی چگونه گذشت که «هنوز پی‌آمدهایش را می‌پردازیم» از گروگان‌گیری تا و... متاسفانه امروز بعضی با شک و شبهه و...بدین روز نحس می‌نگرند و...

در روزی که صبح بود و آفتاب تابستانی مثل همیشه گرم نبود و بیشتر سوزنده و شرایط آ کنده از خشونت بود با نسلی که نسبت به پدران که پیوسته ساکت بودند در فضای باز در احزابی «تشکیلاتی» شده و کنشگر با امید و آرزو که افق آینده را روشن می‌دید، با این‌حال مردم بعد از دو سه روز که کودتای ناجوانمردانه و ناکام ۲۵ مرداد را دیده بودند بازهم فکر نمی‌کردند که کودتاچیان به ویژه عوامل داخلی به اصطلاح  «دلواپسان آن روزگار» که موقعیت خودرا در خطر دیده و جایی در میان مردم نداشتند دست از توطئه بردارند، به خصوص که کم کم خبردار شدند که عوامل امریکایی سرخورده شده و دستور آمده بود «کرومیت روزولت عامل سیا باز گردد» منتها می‌دانستند شکست کودتا آغاز کار است چون چند توطئه را تجربه نموده بودند.

دراین زمان با پیامی از طریق قبرس که در آن مقطع با «تلکس» انجام می‌شد نه امروز که در یک لحظه خبر ردوبدل می‌شود، امریکایی‌ها به کرومیت روزولت عامل سیا گفتند «باز گردد». منتها این تلکس متعلق به نیروهای انگلیسی که آن روز‌ها در قبرس مستقر بودند قدری عمدا با تاخیر و تردید انجام شد؟!!

عوامل داخلی - همان‌ها که وقتی «استوکس» نماینده دولت کارگری برای برسمیت شناختن «ملی شدن نفت» وارد تهران شده بود بعداز چند روز  «دبه» کرد و از آن سرباز زد. گویا این دلواپسان که بیشترشان در مجلس فرمایشی و وکیل الدوله بودند، بدو گفته بودند «مدتی صبر کنید ما دولت را ساقط می‌کنیم».(مصدق، کتاب: خاطرات و تالمات)

از آن زمان بود که اتحاد روس و انگلیس را شاهد شدیم از طریق عملکرد حزب توده تا عوامل انگلیسی – که بعد ترور دکتر فاطمی را توسط فداییان اسلام که «حالا دیگر زیر نفوذ سید ضیا از رجال انگلوفیل قرارداشت»(۳) و بهرام شاهرخ گوینده رادیو آلمان و در ضمن جاسوس انگلیس‌ها همزمان... که بعد از جنگ به ایران آمده و بدانان پیوسته بود.(مهندس سحابی ۴) در چنین شرایطی دکتر فاطمی در گورستان «ظهیر الدوله» بر سر آرامگاه «محمد مسعود» که قبلا توسط عوامل حزب توده - باند «خسرو روزبه» ترور شده بود و...، هنگامی که گفت «بدبختی ما آنست که در این جهنم قانون اجرا نمی شود» با گلوله‌های عبد خدایی که نوجوانی از فداییان اسلام بود هدف قرار گرفت، کسی که پیشنهاد ملی شدن نفت را داده بود(دکتر مصدق)، به همچنین پیشنهاد تشکیل جبهه ملی بعد از اجتماع جلوی کاخ مرمر همان جا که «سردر سنگی» نامیده می‌شد. و عامل قطع رابطه با انگلستان و پاسخ دندان‌شکن به نماینده روسیه شوروی برای قرارداد نفت شمال(۵)... و کاشف توطئه قتل افشار طوس توسط بقایی تا ارتشیانی بازنشسته که زمینه‌ساز کودتا بودند و مهمتر دریافت دکترای روزنامه‌نگاری از دانشگاه سوربن پاریس، و... و رها شدنش از زندان کودتا چیان بعد از شکست کودتای ۲۵ مرداد و.. او در این کودتا چند ساعتی بازداشت شد و «خانواده‌اش در غیبت او با بچه ۱۱ ماهه مورد تعرض سربازان گارد شاهنشاهی واقع شد.» (روزنامه باختر امروز)

او بعد از همه اینها در ۲۶ مرداد ۳۲ در میتینگی در میدان بهارستان در برابر جمعیتی در حدود یک میلیون نفر فریاد کرد «تا دربار پهلوی در ایرانست انگلستان در ایران نیاز به سفارتخانه ندارد»(۶) قهرمانی ملی که بعد از کودتا با ۴۰ درجه تب اعدام شد، قبلا در جلوی درب شهربانی اوباش درباری او را کارد آجین نمودند و... انقلاب واکنشی به همه این نامردمی‌ها بود.

دو روز بعد در روز «۲۸ مرداد ۳۲» از صبح زود درخیابان‌های جنوب تهران از میدان گمرک، میدان قزوین، میدان شاه، میدان مولوی، میدان امین‌السلطان، میدان سید اسماعیل، میدان خراسان و... دلار پخش می‌کردند. اتوبوس‌هایی توسط افراد لومپن برای بسیج بیکاره‌ها در خیابان‌ها و همان محلات تا به سوی میدان توپخانه که امروز  «میدان امام» نامیده می‌شود آماده شده بود. و تعدا دی با چوب و چماق تا «چوب قپون» از میادین فوق الذکر به رهبری محمود مسگر از شهر نو با تعدادی فواحش که بعد از کودتا همه کاره در شهر نو شد، طیب و طاهر و حسین رمضان یخی از میدان امین السلطان با لات و لوتها و شاگردان میادین که بعد از کودتا باجگیر رسمی میدان امین السلطان و از هر بار شتر و الاغ عوارضی دریافت می‌کردند، اصغر شاطر از میدان غله انتهای خیابان ری و... باقر کچل از میدان خراسان با تعدادی حرکت کرده با جاوید شاه با گروه‌های ده بیست نفره - کسی که بعد‌ها زمین‌های میدان خراسان را با درآمدهای آن روز مالک شد – حتی عده‌ای با زنده باد مصدق تا در میدان امام خمینی امروز بیکباره شعارشان عوض شده تبدیل به جاوید شاه شد و با گروهی از شعار دهندگانی که فریب خورده بودند در جلوی دارالفنون درگیر شدند. زیرا از ابتدا دارالفنون پایگاه حزب «مردم ایرانی»‌ها بود، ارگانشان روزنامه جوانان ایران با تیراژ بالا درتمام دبیرستان‌ها پخش می‌شد. از لاله‌زار محمد ارباب با لاتهای خود که بعد از کودتا صاحب چند کاباره معروف شد، ازمیدان ثریا خیابان گرگان زکی ترکه که بعد‌ها مالک زمین‌های آن منطقه شد، در این مرحله بیکباره نیروهای انتظامی از پلیس تا ارتش و فرمانداری نظامی و...که برای مهار آشوب‌ها به صحنه آمده بودند برخلاف معمول و غیر منتظره به این «اوباش و لومپن‌ها» پیوستند که همه غافلگیر شدند.

این «لومپنیسم» همیشه در ادواری عملکردی ضد ملی داشته و در خدمت اختناق و استبداد و... بوده است، در این مقطع بود که لومپنیسم با قدرت پیوند خورد. نماد برجسته‌ی اینها در تاریخ ما «شعبان بی‌مخ» بود که با پول دربار زورخانه‌ای در کنار پارک شهر درست نمود و برای میهمانان دربار شاهنشاهی و شاهپورها نمایشگاه ورزش باستاتی شد و از دربار و دولت بودجه می‌گرفت. اینها بعد از کودتا طبقه‌ای با نفوذ شده و غالبا در «قاچاق» تریاک – در کاباره داری و...به راحتی فعال شدند؛ طبقه‌ای که کم‌کم جزو میلیونر‌ها گردیدند در زمانی که میلیون همان میلیارد امروز بود. «اینها کم کم از چنان اقتداری برخوردار شده و با جمع‌آوری ثروت نامشروع از بسیاری کارهای نامشروع و حرام صاحب دم و دستگاه و روابط پیچیده و موقعیت اجتماعی خاصی شده بودند، چون منافع اینها مستقیما با منافع رژیم کره خورده بود».(روزنامه ایران۱۲). حتی شاه به هنگام تولد پسرش در بیمارستان منطقه مولوی با یکی از اینها دست هم داده بود. ماموران کلانتری‌های محله‌های بدنام بیش از آنکه از روسای خود حساب ببرند آدم اینگونه افراد شده بودند. و زندگی اغلب آنها از «باج گیری» از کسبه خرده پا می‌گذشت. بعضی از اینها به هنگام انقلاب گریختند و بعضی لباس و رنگ عوض نمودند...(۷)

از طرفی از چند روز قبل تعدادی از افراد حزب توده با تعدادی - از ملی‌ها ناآگاهانه - در خیابان‌ها به پایین کشیدن مجسمه‌های شاه پرداختند و فضا را به شدت متشنج و وحشت‌آفرین نمودند. به ویژه وحشت طبقه متوسط از بهره گیری کمونیستها که در حزب توده با روزنامه‌های چندی مخالفتشان به اصطلاح با «بورژوازی» ایران پیوسته بود که مصدق را نماینده آنها می‌دانست. تا جاییکه بسیاری مغازه‌های خیابان‌های ناصر خسرو، استانبول، جمهوری، یوسف‌آباد، سعدی، فردوسی، خیام تا بازار تعطیل بودند. در چنین شرایطی بود که از صبح زود رادیو تهران از مردم و طرفداران نهضت ملی و احزاب ملی خواست که سکوت کنند تا «دولت منتخب» بتواند اوباش و اجامر را به هر طریق مهار و امنیت را بر قرار نماید، وگرنه همان‌ها که در سی‌ام تیر علیه «شاه و حکومت قوام» برخاستد آن روز را تکرار می‌نمودند و اجازه نمی‌دادند «دولت ملی سقوط کند». منتها ساعتی بعد این رادیو در برابر هجوم و کودتای تانکها و کامیون‌های پر از سرباز سقوط کرد البته شاه از این‌مقطع مشروعیت خود را از دست داد.

از ساعت ۱۲ ظهر در چهار راه قصر نیروهای زرهی به فرماندهی وارد خیابان‌ها شده بعضی تا شمال خیابان سه راه ضرابخانه رفته و بعضی محاصره ایستگاه رادیو تهران قبل از پل سیدخندان و تعدادی برای حمله به خانه مصدق در خیابان کاخ و تعدادی برای آوردن زاهدی - کرومیت روز ولت، به طرف مخفی‌گاه آن‌ها به شمیران رفته تا اورا به خیابان‌ها بیاورند که اورا به زور سوار زره پوش کرده به خیابان‌ها می‌آورند چه باور نمی‌کرد کار به همین راحتی باشد.(سرهنگ مصور رحمانی۸) چه رییس ستاد ارتش یک افسر مهندس بود درحالیکه «در این موقع باید افسری ستاددیده و رزمی باشد».(سرهنگ مصور رحمانی)

گروهی به سوی خیابان سوم اسفند پایگاه دژبان رفته تا زندانیان کودتای ۲۵ مرداد را آزاد کنند و کردند- در واحد ی که تا سه راه ضرابخانه رفت به فرماندهی سرهنگ قربان‌نژاد که از افسران حزب توده بود و درضمن مترجم کتاب «جنگ کبیر میهنی» متعلق به مقاومت‌های روسها در جنگ دوم چهانی، در سه راه ضرابخانه این سرهنگ با کمیته مرکزی حزب توده تماس گرفته و از کیانوری دبیرکل حزب سوال می‌کند که «من می‌توانم علیه کودتا عمل کنم و...» کیانور ی جواب می‌دهد که «مصدق و زاهدی هر دو از بورژوازی ایرانند و برای ما فرقی نمی‌کند». افسر دیگری از گارد حفاظت رادیو می‌گوید «وقتی کودتاچیان برای اشغال رادیو آمدند خیال داشتم همه را به مسلسل ببندم ولی فکر کردم چون حزب با مصدق مخالف است لابد با کودتا موافق است به علاوه دستوری هم از حزب نیامده بود.»(انورخامه‌ای کتاب «از انشعاب تا کودتا» ص ۴۱۹).

واحدی که ایستگاه رادیو تهران را محاصره کرده بود با آمدن گروهی ضدملی و درباری چون «مهدی میراشرافی مدیر روزنامه آتش و اردشیر زاهدی و...» باحمایت افسران زرهی وارد اطاق پخش شده و میکروفون را گرفته در اختیار میراشرافی مدیر روزنامه «آتـش» وسردبیرش «شمس قنات‌آبادی نماینده کاشانی» قرارداده - میراشرافی فریاد می‌زند «مردم انقلاب کردند – دکتر فاطمی را کشتند و... مردم به خیابان‌ها بریزید».

واحدی که به سوی خیابان کاخ رفتند برای بازداشت یا قتل مصدق بعد از محاصره خانه مصدق درگیری بین نیروهای محافظ خانه مصدق و اینها آغاز شد – مهندس زیرک‌زاده و دکتر صدیقی و وزیر راه حق‌شناس... همراه او با اصرار که اورا از مهلکه خارج نمایند، و او ابتدا ردکرده و می‌گوید «شما به منزل همسایه با نردبان بروید ولی من در این اطاق می‌مانم تا با کشتن من داغ پیروزی بردل کودتاچیان بماند»(دکتر صدیقی)– درهمین حال شعبان بی‌مخ و احمد عشقی و امیر موبور از طرفداران کاشانی با تعدادی لومپن‌های خیابان پامنار و مهدی قصاب در سه راه سیروس از طرفداران آیت‌اله بهبهانی، آیت‌اله درباری، بودند، با لومپن‌های آن محله در خیابان سیروس و سرچشمه گردهم آمده، و در چهارراه مخبر الدوله تعدادی فواحش از رفیقه‌های شاه - پری غفاری – خانم دولتشاهی و ملکه اعتضادی و...و تعدادی فواحش شهر نو به رهبری «پری بلنده» گروه‌هایی بودند که به سوی مجلس در حال تظاهرات به سود شاه بودند تاطبقه متوسط آن روزی را که همیشه از طرفداران مصدق بودند از واکنش باز دارند.

در چنین موقعیتی مراکز احزاب ملی به آتش کشیده شد. در جلوی دیدگان اعضای آنها که به خاطر «در خواست مصدق برای امنیت خواسته بود عکس العملی نشان ندهند»، از حزب ایران تا حزب مردم ایران – حزب ملت ایران و نیروی سوم، حتی بعضی که به روی بام‌ها گریختند گرفته و از بام به پایین پرتاب نمودند. به ویژه کلوپ نیروی سوم که در خیابان انقلاب بود، در میدان بهارستان اعضای حزب ملت ایران فروهر مقاومتهایی کردند و.. گویا فروهر دراین مرحله زخمی شد. حزب ایران یکبار از سوی افراد حزب توده و یکبار از سوی اوباش کودتایی به آتش کشیده شد. حزب مردم ایران در خیابان ژاله توسط نیروهای اوباش حزب درباری آریا به درگیری وسپس با کمک سرباز وپلیس‌ها آتش زده شد...

در چنین شرایطی غروب روز ۲۸ مرداد شهر زیر دود و آتش، آسمان رنگ «خون» به خود گرفته، به ویژه با مقاومت جانانه واحد محافظ خانه دکتر مصدق به فرماندهی «سرهنگ ممتاز» که از دو طرف تعداد زیادی کشته شدند و یکبار نیروهای کودتاچی را به عقب راندند، در حالیکه تعداد تانکهای ارتش  «۲۷ عدد» با دوتانک این واحد قابل مقایسه نبود، بدین خاطر به هنگام بردن مصدق با نردبان به خانه همسایه توسط زیرک‌زاده و...دکتر مصدق به سرهنگ ممتاز گفت «سرهنگ شیر مادرت بهت حلال باد».

دکتر مصدق با همراهان مدت ۲۴ ساعت در زیرزمین آن خانه پنهان بودند، در آخرین لحظات سرهنگ علمیه بازپرس افسران کودتاچی در کودتای اول ۲۵ مرداد به خدمت او رسیده و اظهار می‌دارد «آقا اینها همه خائنند» منظور نظامیان اطراف او تا کودتاچیان بوده است از سرتیپ دفتری که فامیل سببی او بود که درلحظات آخر به ریاست شهربانی منصوب شد تا...، مصدق درجواب می‌گوید «آقا آدم ندارم چه کنم!!»

چند ساعت از ظهر گذشته بود که خانه مصدق به توپ بسته شد و اوباش و اجامر به رهبری شعبان بی‌مخ و... خانه اورا غارت نمودند. از فرش‌های تکه پاره شده تا میز و صندلی و سماور و ظرف و ظروف و... ساعتی قبل رادیو تهران اعلام کرده «از ساعت هفت شب حکومت نظامی است از خانه‌های خود خارج نشوید»، البته تا ده شب مردم در خیابان‌ها بودند، در همین وقت «دو چرخه‌ای دوترکه» از خیابان ری حامل محمد نخشب و حسین شاه حسینی به سوی خیابان فرهنگ امیریه درحرکت بود. ساعتی بعد در منزل آیت‌اله زنجانی – محمد نخشب از حزب مردم ایران – داریوش فروهر از حزب ملت ایران – خورگامی از حزب ایران و شاه حسینی از جبهه ملی به پیشنهاد محمد نخشب بنای نهضت مقاومت را گذاردند. - و تعدادی «تراکت» کوچک با این عنوان که «نهضت ادامه دارد» تا ساعتها نوشته، از ساعت‌های نیمه شب آیت‌اله وارد بازار تهران در سکوت شب غم‌انگیز شده، از زیر عبا پشت درب هر مغازه یک تراکت مینهد، و مابقی تراکتها را برای پخش در شهر هر کدام شرکت کنندگان در جلسه به فراخور نیروهای خود می‌برند. فردا بازار در اعتصاب بود و نظامیان کودتاچی درب چندین مغازه را گل گرفتند از چند روز بعد روزنامه «راه مصدق» ارگان نهضت مقاومت ملی به طور مخفی در منزلی در چهار صد دستگاه حیابان پیروزی متعلق به افراد حزب مردم ایران منتشر شد. یکی دوبار هم جابجا شد و... وبعد هم شانزده آذر آن سال که شهادت «سه آذر اهورایی» در دانشگاه رخ داد.

در کرمان در تظاهرات اوباش و اجامر رییس شهربانی شهر مورد حمله قرار گرفت. رییس شهربانی «سرگرد سخایی» با طرز فجیعی به قتل رسیده جنازه‌اش را در خیابان‌ها کشیده حتی الت تناسلی‌اش را قطع کرده بودند. بعد از کودتا وقتی دکتر بقایی طراح اصلی قتل افشار طوس رییس شهربانی کل کشور و نماینده از کرمان در آن شهر در جلسه این اوباش و استاندار منصوب کودتا و...حضور داشت یکی از قاتلین سرگرد سخایی اظهارداشت «ما با الگو گیری از رهبرمان دکتر بقایی سرگرد سخایی را چون رییس شهربانی کل کشور بدانگونه چون او کشتیم» بعد‌ها منوچهر سخایی برادر او تصنیف «پرواز کلاغها را در غروب خواند».

در ساعت‌های غروب ۲۸ مرداد «دو نفر از شاگردان دکتر انورخامه‌ای که خیلی «پرولتر و انقلابی» بودند در این غارت شرکت داشتند». در خیابان استانبول با استاد خود روبرو شده که ایشان مطابق نوشته خودشان ۵۰ نفر شاگرد داشته که مارکسیسم را با تجدید نظرهایی بدانان می‌آموخته است(۹) می‌فرماید «وقتیکه از اینها سوال کردم چرا این کار را کردید جواب دادند – برای اینکه مصدق بورژوا بود!!»(از کتاب  از انشعاب تا کودتاص ۴۴۱).

بعد از چند روز در میدان خراسان منزل طیب حاج رضایی «محمد تقی فلسفی» واعظ درباری مدت ده شب منبر رفت، همان جا بود که گفت «زنبورها هم شاه دارند و انسان‌ها باید شاه داشته باشند». نیروهای مقاومت نارنجکی صوتی در شیروانی بام منفجر کردند که جلسه به هم خورد. در چنین شرایطی قهرمان ملی کردن نفت به بند کشیده می‌شود، دراین مقطع صادق سرمد شاعر درباری با شعری معترضانه به شاه می‌نویسد «ای شاه کشتار بس است پسر را در برابر پدر و پدر را در برابر پسر مکش» و به لندن می‌گریزد، بعد از این کودتا تنفر و نومیدی فضار ا گرفت و هرچه دیکتاتوری فشارش بیشتر شد زمینه برای یک انقلاب و نوعی رادیکالیسم واکنشی بیشتر فراهم گردید چه «تکیه یه سر نیزه توان کرد لیک – بر سر سرنیزه نتوان نشست»(عشقی).

بعد از مدتی که دکتر مصدق در بیدادگاه نظامی محاکمه می‌شود در برابر سخنان دادستان سرهنگ آزموده بدو می‌گوید «مگر من ترا برای محاکمه افسران کودتاچی مامور نکردم و توبه خاطر ناتوانی و...عذر خواستی و...؟!!»(نقل به مضمون). در رابطه با درخواست دادگاه برای معرفی خود - دکتر مصدق ابتدا خودرا «محمد مصدق نخست وزیر قانونی ایران معرفی می‌کند». در رابطه با سخنان نظامیان در بیدادگاه نظامی که کودتا را قیام مردم ایران اعلام میکنند «چک دلاری به مبلغ درحدود ۳۷۰ هزار دلار که در با نک ملی همان روز برادران رشیدیان عوامل سفارت انگلیس و صاحبان سینماهای لاله‌زار و ایران که تبدیل به ریال آن روز شده بود را رو می‌کند» و در خاتمه دكتر مصدق در جلسه دادگاه خطاب به قاضی نظامی سرهنگ آزموده که بعد‌ها «آیشمن ایران» به خاطر اعدام‌ها نامیده شد می‌گوید كه «طبق قوانین ایران، دیوان عالی كشور جای رسیدگی به قصور نخست‌وزیر و وزیران است».

وی بركناری خود را یك كودتا با نقشه خارجی خوانده و گفته كه جز با رای عدم اعتماد پارلمان، فردی دیگر حق بركناری نخست وزیر را ندارد، و در صورت وقوع چنین عملی، این جرم است كه باید به اتهام نقض قانون اساسی و نادیده گرفتن اراده مردم محاكمه و مجازات شود.

وی گفت: «كودتا یعنی بركنار كردن دولت از طرق غیر قانونی، و بنابراین كودتاگران مجرمند، نه من كه برگزیده ملت و رئیس قانونی دولت هستم» (۱۰) آیا فرار شاه در لحظات آخر بیم از همین محاکمه نبود؟ به خاطر شراکت در کودتایی که چندین نسل را در دهه‌هایی به خاطر اختناق و استبدا د و... فنا نمود. دکتر فاطمی بعد از مدتی دستگیر شد و... دردادگاه نظامی وقتی رییس دادگاه که سرهنگی بود از او پرسید «شغل؟» جواب «روزنامه‌نگار» پاسخ رییس نظامی دادگاه «مگر روزنامه‌نگاری شغل است؟ دکتر دارد؟!!».

در فرهنگ ما این اصظلاح «کودتا» از فرانسه گرفته شده یعنی «انقطاع جریان حاکم»(۱۳) به ویژه که بعد از سالها تبعات خودرا به اعتراف دوست و دشمن در ایران و جهان نشان داده است. حتی فراتر دست اندرکاران سیاست آمریکا را امروز به اعتراف واداشته است. خانم آلبرایت وزیر خارجه اسبق آمریکا که معذرت خواست، و فراتر- پرزیدنت کلینتون در خاطراتش تلویحا به کودتا اشاره می‌کند. حتی در روزهای اخیر رییس جمهورآمریکا  «اوباما» صراحتا کودتا را علت مشکلات منطقه و رابطه ایران و امریکا و... معرفی می‌نماید. ولی انگلستان هر گز سخنی و اشاره‌ای در این مورد تا بحال نداشته است. و امروز سناتور «رامنی» از جمهوری خواهان که تا مدتی قبل کاندیدای ریاست جمهوری حزب جمهوری خواه بود و... در مورد «کودتای ۲۸ مرداد» صریحا به زمامداران آن زمان از «جمهوری خواهان» اظهار می‌دارد «چرا گول انگلیس‌هارا باز در آن زمان خوردید و در کودتا نقش اصلی را داشتید»(نقل به مضمون) و در فیلمی که از کودتا در اروپا و امریکا چند ماه قبل پخش شد در آن گفته می‌شود «این کودتا در کشوری با دولت دموکراتیک توسط انگلیس و امریکا در زمان جمهوری خواهان و محافظه کاران انگلیس انجام می‌شود. در کشوری که در منطقه پرآشوب امروز می‌توانست «الگو» باشد، تا مشکلات امروز منطقه پیش نیاید. (استیون کینز نویسنده کتاب «همه‌ی مردان شاه»).

آیا مرگ استالین فرصت تازه‌ای به انگلیس و آمریکا برای کودتا نداد؟ و یا چنانکه شایع شد «آمریکا و انگلیس با سکوت درباره‌ی تناقضات باقیمانده در ساختار قدرت در روسیه آن روز توافق روسها را درباره کودتا نگرفته بودند؟» زیرا که روسیه طلاهای ایران را به دولت ملی مصدق نداد ولی به دولت کودتایی زاهدی بعد از مدتی کوتاه داد.

اینها همه دلیل بر کودتای ننگینی است که به کمک همه کشورهای «امپریالیست» سرخ و سیاه و عواملی متاسفانه در ایران انجام شد که ما هنوز تبعات زیان بارش را می‌پردا زیم.

و فراتر - همه خاطرات‌های «گزارش گونه آن» توسط عوامل اصلی آن در تاریخ آمریکا و ایران و جهان که دیگر اینها را نمی‌شود نادیده گرفت.

————————————
پانوشت‌ها

۱. زیباکلام / روزنامه شرق. آقای زیباکلام نویسنده کتاب «چگونه من و ما شدیم» این ابهام حاصل آنستکه علیرغم تحلیل ایشان «من و ما نشده‌ایم» اگر شده بودیم ایشان امروز گرفتار ابهام نبود وبه دموکراسی رسیده بودیم.
۲. شاه با انتخابات فرمایشی مجلس موسسانی تشکیل داد واختیار انحلال مجلس را از آن خود کرد
۳. از کتاب «سیری در نهضت ملی» – خاطرات شمس قنات آبادی
۴. از شادروان مهندس سحابی از قول حاح مهدی عراقی از فداییان اسلام در زندان
۵.جلالی نایینی روزنامه‌نگار در مرکز تاریخ ایران
۶. من خبرنگار روزنامه مردم ایران و در ضمن دانش آموز دارالفنون در این مقاطع در میدان و..بودم
۷. از کتاب «نهضت خداپرستان سوسیالیست» مقاله «پدیده لومپنیسم» ص۳۰۱- محمود نکوروح - انتشارات چاپخش
۸. نقل از کتاب «کهنه سرباز» ص ۳۹۵– از سرهنگ مصوررحمانی وابسته نظامی ایران در بغداد و از «سازمان افسران ناسیونالیست ایران»
۹. کتاب «تجدیدنظرطلبی از مارکس تا مائو»
۱۰. نقل از «سایت فرارو»
۱۱. کتاب «خاطرات کاشانی ۵ جلد» چاپخش – محمد ترکمان
۱۲. نصراله حدادی – پژوهشگر طهران قدیم
۱۳. Coup d etat پژوهشگر مرکز مطالعات عالی علوم اجتماعی- پاریس


نظر خوانندگان:

■ چرا خاک در چشم مردم می‌پاشید؟ در کودتای بیست و هشت مرداد، از دماغ هیچکدام از میلیون (بجز دکتر فاطمی که به خود جبهه‌ای ها اعتماد نداشت و توده‌ایها را مورد اعتمادتر میدانست) یک قطره خون بزمین نیامد و تعداد بسیار زیادی از افسران حزب توده ایران تیرباران شدند. بابا شکست حکومت مصدق از خود جبهه ملی بود، زیرا حکومت در دست آنها بود. توده‌ایها که مصدر اموری نبودند. دکتر مصدق که یادش گرامی و کار سترکی در مورد ملی کردن نفت در ایران صورت داد، اولآ با نفس سلطنت که مخالف نبود، ثانیأ روز قبل از کودتا همه تظاهر کنندگان را به خانه فرستاده بود و فراموش نکنیم که یکی از نزدیکانش سرهنگ دفتری خائن بود که هرگز جبهه ملی به ساحت مقدس ایشان هیچ ایرادی نمی‌گیرد و نامی از این خائنین بزبان نمی‌آورد ولی در هرمطلبی سرمرغی را می‌برد که در هرغزا و عروسی باید ببرد یعنی حزب توده ایران!!!

■ خیلی کلی و گذرا بود. اما همه‌ی نوشته درست و صادقانه بود.
ممنون