ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 06.08.2015, 8:17
۳۷ سال نکبت پس از ۳۷ روز امید

حسین اسدی

۳۷ سال از آن۳۷ روزسرنوشت سازی می‌گذرد که جنبش آزادیخواهانه‌ی ملت ایران با تشکیل حکومت ملی دکتر شاپور بختیار در رهگذر رسیدن به آزادی و دموکراسی قرار گرفته بود.

شاپوربختیار، پیش از آن نیز در نامه‌ی سران جبهه‌ی ملی با صراحت از شاه رعایت قانون اساسی مشروطه را خواستار شده بود. اما شاه پس از اینکه از تعویض مکرر مهره‌های سوخته رژیم خود نتیحه‌ای نگرفت، مجبور گردید پست نخست وزیری مملکت را به یکی از رهبران بر جسته جبهه ملی ایران دکتر شاپور بختیار واگذار نماید. دکتر بختیار که سالیان دراز ازعمر خود را در زندان‌های رژیم کودتا سپری کرده بود، روی کارآمدن خود را را نه در اثر اراده و خواست شاه، بلکه «نتيجه مسلم انقلابی كه از دو سال پيش برای رفع تجاوزات مستمر و فجايع غير قابل توصيف كه در كشور متداول گرديده است» توصیف نمود. اوکه روش حکومت قانون مدار ودفاع از سنگر قانون اساسی را از مصدق آموخته بود، مسیر حرکت دولت خود را ادامه راه مصدق، تحقق بخشیدن به  «اصول اهداف جبهه ملی ايران» و احیای قانون اساسی مشروطه اعلام نمود.

با روی کارآمدن دولت بختیار و روشن شدن خطوط اصلی بر نامه‌ی آن، راهی در مقابل بی‌راهه‌ی خمینی که تا آن زمان یکه تاز میدان شده بود، وبا مکروحیله، عوام، روشنفکران جامعه، و حتی بخشی از رهبران ملی و یاران قدیمی دکتر بختیار را بدنبال خود کشانده بود گشوده شد. با عرضه شدن یک آلتر ناتیو سیاسی از طرف دکتر بختیار، مردم ایران درآن روزهای سرنوشت ساز بصورت واقعی، و هر چند دیر، بر سر این دو را هی قرارگرفتند که یا با استفاده ازامکاناتی که قانون اساسی در اختیارشان قرار داده بود، و به شکل مسالمت آمیز زمینه مناسبی را برای بازگشت دموکراسی ایجاد کرده بود روی آورد؛ ویا بستر قانون را رها کرده، هدف اولیه خود را فراموش نموده راه سراسر آمیخته به خشونت وعوام فریبی خمینی و عمالش را در جهت رسیدن به معجون ناشناخته‌ای بنام جمهوری اسلامی دنبال نماید.

پافشاری دکتر بختیار بر قانون اساسی که جوهر اصلی مبارزات ملیون ایران ونهضت ملی از مشروطه تا آن زمان بود، ازاین باورش سر چشمه می‌گرفت، که او ظرفیت این قانون را برای هر گونه تغییر و اصلاحی که کشور بدان نیاز می‌داشت کافی می‌دید. از دید او دفاع ازقانون اساسی مشروطه که به قیمت فداکاری‌های زیاد نسل گذشته تدوین گردیده و به ما بارث رسیده است، دفاع ازسندی بود که، متساوی‌الحقوق بودن کلیه مردم ایران در برابر قانون را تضمین نموده، همه قواي مملكت را ناشي از ملت دانسته، و مشروعیت هر حکومتی را به رآی و اراده آزاد مردم واگذار نموده بود. این سند جان و مال و مسکن و حیثیت انسان را محفوظ و مصون شمرده، وهر گونه تعدی غیر قانونی بدان راجرم شناخته و ممنوع اعلام می‌کند. قانون اساسی علاوه بر این به نمایندگان ملت اختیار می‌دهد که، هر ماده از آنرا درصورت لزوم تغییردهد ودر صورت لزوم نظام نوی را جانشین نظام حاکم نما ید. بر مبنای این قانون، سلطنت ودیعه‌ای الاهی شمرده می‌شود که از طرف ملت به شخص پادشاه تفویض گردیده، و ملت هر زمان که لازم بداند می‌تواند آن را از پادشاه پس بگیرد.
دکتر بختیاراز معدود مردان سیاسی مملکت بود که فریب مکاریهای خمینی را نخورده، بدنبال عوام براه نیافتاده بودند. او برای جلوگیری از استقرار نظامی توتالیتر درزیر پوشش دین گذار از دیکتاتوری محمد رضا شاه به جامعه‌ای آزاد و دموکراتیک استقرار حکومتی لائیک را به مردم ایران توصیه می‌کرد. حکومتی که تضمین کننده حقوق همه ایرانیان، ونه فقط طرفداران خمینی باشد. او می‌گفت که: “من اول انسانم، بعد ايرانيم و بعد مسلمانم.” ودر جواب به خمینی که با فکر متحجر خود اسلام را مشکل گشای تمامی مشکلات جوامع درهر زمان و مکانی معرفی می‌کرد، و می‌گفت:
«گمان نشود اسلام مثل مسیحیت هست فقط یک رابطة معنوی مابین افراد و خدای تبارک و تعالی است و بس... اسلام برنامه حکومت دارد، اسلام قریب پانصد سال تقریباً یا بیشتر حکومت کرده است، سلطنت کرده است... سیاست دارد اسلام، ادارة مملکتی دارد اسلام، ممالک بزرگ را اداره می‌کند.»

بیان داشت که:
«اگر آیت‌الله خمینی بخواهد در شهر مقدس قم دولت پیشنهادی خود را به وجود آورد، به او اجازه خواهم داد تا دولتی شبیه به واتیكان تأسیس كند.»

طرفداران خمینی با مسلط نمودن محیط ترورو وحشت بر جامعه، در پی این بودندکه امرعبورازدیکتاتوری محمد رضا شاهی واستقرار نظم جدید بجای آن را، به خیابان کشانده، وبا استفاده ازحربه خشونت در جهت ساکت نمودن هر صدای مخالفی بانجام رسانند. گرچه انجام هر کار سازنده‌ای در آن شرایط را مشکل و حتی غیر ممکن می‌نمود ولی هیچ مانعی در اراده دکتر بختیار و ادامه‌ی کوشش او برای فراهم نمودن زمینه اعمال حاکمیت ملی به شکل برگذاری انتخابات آزاد مجلس شورای ملی اثری نداشت. از دید دکتر شاپور بختیار مجلس شورای ملی یگانه ارگان قانونی ومشروع بود، که اختیار هرگونه تغییری در قوانین مملکت را بصورت مسالمت آمیز دارا بود. تظاهرات نا آگاهانه‌ی مردم در محیطی مملو از خشونت نمی‌توانست راهی به آزادی جامعه و استقرار حاکمیت ملی ببرد. بدین دلیل او بر نامه‌ی دولت خود را بر سه اصل بنیادین همه جوامع دموکراتیک و مدنی تنظیم و اعلام نمود:

۱- از بین بردن ابزاراعمال خفقان رژیم گذشته وکانونهای فساد درآن، که خفقانی که بر مملکت حاکم بود، و سر مایه‌های مملکت را بغارت می‌داد :
* انحلال سازمان امنيت و سعی درتغیر ساختاری در در جهت تبدیل آن به يك دستگاه اطلاعاتی در خدمت استقلال و امنيت كشور و ملت.
* محاكمه سريع غارتگران و متجاوزان به حقوق ملت درحکومت در رژیم پهلوی.
۲-تآمین آزادی‌های اجتماعی و مدنی، بمنزله پیش شرط جامعه‌ای آزاد، و استقرار حاکمیت ملی.
* تأمين آزادی‌های فردی و اجتماعی، يعنی آزادی عقيده، آزادی بيان، آزادی قلم.
* آزادی زندانیان سیاسی و اعاده حیثیت از آنان.
* بر نامه ریزی برای ايجاد يك انتخابات آزاد در سطوح مختلف کشور﴿از انجمن روستا تا انجمن شهر﴾ و انتخابات آزاد شهرداريها و بالاخره انتخابات مجلسين شورا و سنا.
۳- بستن پرانتز سیاه کودتای ۲۸مرداد و اتخاذ سیاستی مبنی برحفظ و توسعه روابط با كليه دول جهان بخصوص همسايگان براساس احترام متقابل - عدم مداخله در امور يكديگر و همزيستی مسالمت آميز با توجه كامل به منافع عالی ملت ايران.

دلایل زیر اما عمدتا سبب گردیدند که دکتر بختیار زمان لازم برای آنچه دربر نامه دولتش اعلام کرده بود را پیدا ننماید.:
* تعلل محمد رضا شاه پهلوی درواگذاری مسؤلیت دولت به یکی از شخصیت‌های شناخته شده ملی، بجای تعویض‌های پی در پی مهره‌های سوخته وفاقد اعتباراجتماعی ولی وفادار بخود.
* شکاف دردرون نیروهای ملی در مجموع و بصورت اخص میان رهبران جبهه ملی ایران و فاصله گرفتن بخشی ازآنان از شعارهای همیشگی این سازمان.
* عملکرد روشنفکران جامعه وحتی آنانیکه سالیان دراز ادعای ملی گرایی داشتند، و در آن زمان همچون مسافران بی‌اراده یک کشتی که سکان آنرا به خمینی سپرده بودند، وخود را بی‌نیاز از هر گونه تفکری در باره آینده مملکت می‌دیدند.
* بی‌توجهی مردم ایران نسبت به اعمال خمینی ومقایسه با آنچه دکتر بختیا رمی گفت. مردمی که نه جواب «هیچ» خمینی به این سؤال که «حالا که پس از پانزده سال تبعید و دوری از وطن به ایران بر‌می‌گردید، چه احساسی دارید؟”، و نه هم عربده زدن‌های او در بهشت زهرا هم نتوانست آنان رااز خواب خرگوشی بیدارکند.

و چنین شد که ملتی با آن قدمت تاریخی، با آن سابقه مبارزاتی برای دست یابی به آزادی، دودستی مملکت خود، وطن خود را بدست مردی سپرد که، وطنش”سر زمین‌های پراکنده اسلامی در سطح جهان” بود، وهدفش را “اعتلای اسلام” اعلام نموده بود، و برایش کشورایران و مردمانش نقشی جز ابزار رسیدن به این هدف نبودند.

جای سۆال است که مردم ایران چگونه پذیرفتند تمام آنچه را که دکتر بختیار، مردی با سابقه و هویت ملی در جهت سیر جامعه به سمت دموکراسی گفته و در برنامه دولت خود گنجانده بود، و با تمام مشکلات موجود قدم در جهت اجرای آن بر می‌داشت را نادیده بگیرند، وآینده مملکت را بدست فردی سپارند که احساسش نسبت به مملکت «هیچ»، بر خورد با رقبایش اعمال خشونت وکشتار، و بر نامه‌اش «جمهوری اسلامی» بود، که در باره آن چیزی جز درتاریک خانه حوزه اش در نجف تا آن زمان بروز نداده بود.

امروزملت ما و بخصوص بخش منصف روشنفکران کشورمان به اشتباهی که آن زمان کرده اند، پی برده، و بابزرگداشتی که از دکتر بختیار بعمل می‌آورند در پی جبران آنند. خمینی و پیروانش هم به درستی پی برده بودند، که تا زمانیکه دکتر بختیار جان دربدن دارد ازمبارزه علیه نظام توتالیتر حمهوری اسلامی و تلاش برای نجات مملکت و مردمش از پا نخواهد نشست. بدین حهت قتل دکتر بختیار را از همان ابتدا در صدر بر نامه‌های خود قرار داده بودند.

شرح آنچه جمهوری اسلامی بر مملکت ما روا داشته است خود مثنوی هفتاد منی است، که آخرین نمونه آن «توافق هسته‌ای» ست، که پس از بباد دادن ملیارد‌ها سرمایه ملی، سند تسلیم رژیم بخواست دول بیگانه است. و مشقت زندگی روزانه مردم درحکومت ملایان را از زبان یک خانم ۳۱ ساله بیان می‌کنیم.: « به خدا وضعیت ایران شده مثل تیمارستان. هیچی معلوم نیست. نه کار هست، نه اینکه، … اصلا همه مردم نا امید هستن.... با هر کسی صحبت می‌کنی نمی‌داند برای چی زنده است. مردم از روی عادت دارند زندگی می‌کنند.»

حسین اسدی
چهاردهم مرداد ۱۳۹۴


نظر خوانندگان:

■ واقعا از سوالتون تعجب میکنم که پای مردم عادی رو به میان میارید؟؟مردم در تمام جوامع یک عده را بعنوان مرجع فکریشون میپذیرن و از اونا خط فکری میگیرن.شما چرا نعل رو وارونه میزنید.این مراجع مورد اعتماد مردم بودن که اگر خیلی بهشون تخفیف بدیم بگیم «جاهل و نادان» که مردم به پیروی از آنان به دهان اژدها رفتن. عمده این مراجع گروه های سیاسی خصوصا مجاهدین خلق، چریک های فدایی خلق، نهضت آ زادی و جبهه ملی .... و افرادی نظیر مرحوم
بازرگان، طالقانی، سحابی... بودند. با تمام صداقتی که داشتند!!