ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 25.01.2015, 22:37
آیا ذهن ایرانیان اشغال شده است؟

نوری حمـزه

در یک سفر درون شهری با اتوبوس از منطقه‌ای در استکهلم راهی مرکز شهر بودم. در یکی از ایستگاه‌های بین راه که اتوبوس توقف کرد، یک خانم حدودا پنجاه و پنج ساله در میان مسافران بود که پس از ورود به اتوبوس، آمد و روی صندلی کنار من نشست. اندکی بعد موبایلم زنگ خورد، یکی از دوستان کرد بود. کمتر از یک دقیقه به فارسی با او صحبت کردم. اندکی بعد، خودم به یک همشهری عرب زنگ زدم. کمی به زبان عربی صحبت کردیم و خیلی زود مکالمه را تمام کردم.

خانم بغل دستی، رو به من کرد و گفت شما فارسی خوب بلدین.. بعدشم عربی صحبت کردین... و ادامه داد؛ کجایی هستین شما.. ببخشین البته!

به ایشان گفتم که عرب هستم.. و می‌خواستم ادامه دهم تا خودم را بیشتر معرفی کنم. دیدم که خانم خودش را جمع و جور کرد.. کمی بیشتر از قبل از من فاصله گرفت... در سکوت عمیقی فرو رفت. در میانه راه از اتوبوس پیاده شد و راهش را گرفت و رفت.

من از این حالت ایشان البته تعجب نکردم چرا که ایشان یک ایرانی است و گمانم همواره بر این است که به طبیعت حال در ته دل بخشی از ایرانی‌ها کینه‌ای از عرب وجود دارد. کینه‌ای که منشأ آن سیاست، تسابق و هماوردی‌های منطقه‌ای بین ایران و دیگر کشورهای عرب، جنگ‌های تاریخی، ادبیات نفرت پراکن طیفی از نویسندگان پارسی زبان، اشعار شاهنامه و حتی هماوردی‌های ورزشی است.

با تمام مسائل یاد شده و اذعان به تک تک موارد آن، بر این باورم که تنور داغ کینه را نه همه فارس‌ها بلکه بخشی از آنان که دارای دیدگاه‌هایی همراه با واپسگرایی، توهمات سیاسی و با رویکرد هژمونی ملت فارس بر سایر ملت‌های درون ایران و هژمونی ایران بر خاورمیانه را در تاقچه تفکرات خود دارند.

به نظر می‌رسد طیفی که چنین تفکراتی را در ذهن خود حمل می‌کند همواره متاثر از یک نیروی پنهان است. نیرویی که بسیار فرا‌تر از مفهومی به نام هژمونی فارس بر ایران عمل می‌کند. نگارنده بدون توجه به تئوری توطئه یا توهم، مدتی است که این موضوع ذهنم را به خود مشغول ساخته است.

سئوالات اصلی در اینجا این هستند که؛ چه کس یا چه کسانی سعی دارند با تقویت مرکزگرایی با محوریت فارس‌ها در ایران، آن‌ها را در تقابل با پیرامون تعریف کند؟

چه کس یا کسانی و به چه منظوری همواره سعی دارند ایران را در تقابل با جهان پیرامون و به ویژه در تقابل با خاورمیانه عربی تعریف کنند؟

سئوالات یاد شده به گونه‌ای ذهنم را مشغول ساخته، این در حالی است که در میان مردم فارس زبان با کسانی در داخل و خارج از ایران برخورد کرده‌ام که صریح و شفاف به حقوق حقه ملت‌های غیر فارس در ایران اذعان دارند و در راه تحقق آن‌ها حتی مبارزه می‌کنند. برخی بسیار جلو‌تر رفته و به حق تعیین سرنوشت ملی ملت‌های غیر فارس نیز احترام می‌گذارند و تا استقلال تام آن ملت‌ها با آنان همراه هستند.

چنین نیز در موضوع سیاست خارجی در سال‌های گذشته با چندین دیپلمات ایرانی در تهران گفتگو داشته‌ام که بسیار علاقه‌مند به روابط دوستانه با جهان عرب هستند اما به قول معروف درگوشی و با ترس و لرز نظرهای خود را ابراز می‌کنند!

در مقابل این نیرو‌ها نیز یک نیروی بسیار عقب مانده وجود دارد که همواره بر طبل تمرکز با محوریت ملت فارس می‌کوبد. مردم را تهدید می‌کند. فارس را در تقابل با کرد، ترک، بلوچ، لر، ترکمن، عرب و دیگران تعریف می‌کند. همین نیرو نیز در سیاست خارجی، ایران را در تقابل با جهان عرب تعریف و اندیشه خود را بر دیگر مردم ایران تحمیل کرده است.

نیروی یاد شده چنان بر گرده افکار عمومی در ایران سوار شده که مصالح فردی، گروهی، قومی و ملی را با خطرات بزرگی مواجه ساخته است. نیروی یاد شده با هدایت سیاست گذاری‌های امنیتی، سیاست خارجی، سیاست داخلی، بودجه ریزی و..... همواره سعی دارد افکار عمومی را چنان سوق دهد که تنور دشمنی فارس با عرب در سیاست خارجی و دشمنی فارس با کرد، ترک، لر، ترکمن، بلوچ و عرب در سیاست داخلی را همیشه داغ نگه دارد.

می‌توان ردپای آن نیرو را در رسانه‌های جمعی فارسی زبان به سهولت دید و احساس کرد. به نظر می‌رسد که یادآوری چند مثال در این زمینه به روشنی موضوع بیشتر کمک می‌کند.

- زمانی که محمدی ری شهری از وزارت اطلاعات رژیم حاکم بیرون رفت و به ریاست کاروان حجاج ایران منصوب شد، در اولین سفر او به مکه رسانه‌های رسمی و از جمله رادیو و تلویزیون رژیم به منظور نفرت پراکنی بر علیه عرب‌ها در برهه حج اعلام کردند که نیروهای امنیتی فرودگاه جده در پادشاهی سعودی ری شهری را عریان کرده و به بازرسی بدنی او پرداخته‌اند! حال آنکه چنین موضوعی عاری از صحت بوده و سال‌ها بعد آنهم یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام موضوع را به گونه‌ای تکذیب کرد. تکذیبیه ایشان اما به هیچ وجه از رسانه‌های رسمی رژیم منتشر نشد.

- در اولین روزهای بازگشت علی‌اکبر صالحی از ماموریت سابق ایشان در وین به عنوان سفیر ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، در حاشیه یک همایش درباره سیاست خارجی در تهران با او یک گفتگوی کوتاه داشتم. با ایشان به عربی صحبت کردم. صالحی اصالتا فارس خراسانی، متولد عراق و دانش آموخته دانشگاه آمریکایی بیروت است. از او پرسیدم که موضوع حمله رسانه‌های ایرانی به البرادعی چیست؟ موضع شخص البرادعی به عنوان مدیر آژانس انرژی اتمی در قبال پرونده ایران در آژانس چه هست؟ آیا البرادعی آنگونه که رسانه‌های ایرانی می‌گویند بر ضد ایران عمل کرده است؟

در این میان آقای صالحی که چشمانش را درشت می‌کرد و به من خیره شده بود از من پرسید؛ شما که هستید و کجایی هستید؟ خودم را به عنوان یک خبرنگار و دانشجوی عرب از اهالی شوش به ایشان معرفی کردم. با خنده و شوخی صحبت را با ایشان ادامه دادم و تاکید کردم که قصد ندارم صحبت با ایشان را در جایی منتشر کنم. پیش از آنکه حرفی بزند به ایشان گفتم که من هم مثل شما می‌دانم که حمله رسانه‌های ایرانی به البرادعی فقط به دلیل تابعیت عربی البرادعی است و دلیل دیگری وجود ندارد. ایشان با زبان بی‌زبانی صحبت‌های من را تایید کرد. او اندکی تامل کرد و گفت که این‌ها واقعا نمی‌دانند. هر کاری هم بکنیم که این همه به دیگران حمله رسانه‌ای نکنند هیچ فایده ندارد. من تا همین چند روز پیش سفیر ایران در آژانس بودم. اگر آقای البرادعی کمک نمی‌کرد اوضاع ما بسیار بد‌تر می‌شد. البرادعی مهم‌ترین دوست ما در آژانس هستند. ایشان البته پیش از خداحافظی به من توصیه کرد که زبان مادری خود را حفظ کنم. (آقای صالحی بعد‌ها در دوره احمدی‌نژاد وزیر خارجه شد و اکنون ریاست سازمان انرژی اتمی را به عهده دارند)

- در پی موفقیت یک تاجر عرب اهل محمره (خرمشهر) در زمینه کار در حمل و نقل هوایی، خرید چند هواپیمای مسافری و راه اندازی یک شرکت هواپیمایی در تهران، وزرات اطلاعات رژیم این شخص را بازداشت و از طریق دادسرای مفاسد اقتصادی اطلاعیه‌ای منتشر کردند که این تاجر با شیخ حمد بن خلیفه امیر قطر یک شرکت غیر واقعی تاسیس کرده و اقدام به دریافت سهمیه بنزین هواپیما از فرودگاه‌های ایران و فروش آزاد آن می‌کنند!

اتهامی خنده دار که اگر فقط به تاجر اهل محمره آن را نسبت می‌دادند شاید قابل باور باشد اما متهم ساختن شاه کشوری که از بزرگ‌ترین صادر کنندگان گاز جهان، کشوری که برای سال‌ها دارای بزرگ‌ترین ارزش و درآمد ناخالص ملی در سطح جهان است و کشوری که دارای بزرگ‌ترین شبکه خبری جهانی همچون الجزیره است، بسیار تهوع آور می‌نماید.

- اکنون نیز در ادامه حمله‌های رسانه‌های فارسی زبان به عرب‌ها، چندی پیش روزنامه خبر ورزشی یک کارتون به همراه یک تیتر توهین آمیز بر علیه مردم عرب منتشر ساخت. نشان دادن یک شخص با لباس عربی زیر کفشی که بر ساق پوشنده آن نام ایران حک شده و عبارت «لهش کن» گویای درونمایه اندیشه آن بخش از جامعه ایران است که به وسیله نیرویی هدایت می‌شود که به نظر می‌رسد‌‌ همان نیرو ذهن ایرانی را اشغال کرده است.

- اندکی بعد از این حادثه و با انتشار خبر فوت پادشاه سعودی، خبرگزاری فارس با ذوق و شوق خبر مرگ عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه سعودی را چنین منتشر کرد؛... بالاخره درگذشت.

- روزنامه وطن امروز نیز خبر فوت پادشاه سعودی را در صفحه اول خود و با چاپ یک عکس از ایشان، یک رو تیتر بلند و غیر حرفه‌ای و با یک تیتر پوپولیستی منتشر ساخت.

وطن امروز در روتی‌تر خود آورده است؛
درپی وخامت حال پادشاه سعودی، ملت‌های منطقه، کشورهای صادرکننده نفت و شاهزادگان تشنه قدرت پایان زندگی عبدالله بن عبدالعزیز را به انتظار نشسته‌اند.

تیتر وطن امروز چنین بود؛
خبر مرگش!

- در روزهای گذشته نیز برخی نهادهای دولتی و دانشگاهی نیز پس از اعلام فوت پادشاه سعودی با برگزاری همایش‌هایی مرگ این شخصیت سیاسی را از نشانه‌های ظهور امام زمان اعلام کرده‌اند!

این‌ها فقط چند نمونه از عملکرد رسانه‌ها، دانشگاه‌ها و برخی ارگان‌های رسمی ایران درباره یک حادثه بسیار عادی فوت یک مقام سیاسی در کشوری دیگر و یک حادثه ورزشی تحت عنوان جام ملت‌های آسیا و رویارویی تیم ملی فوتبال ایران با چند تیم از کشورهای عربی بود.
نمونه‌های داخلی آپارتاید بر علیه ملت‌های غیر فارس قابل شمارش نیستند و مردم غیر فارس به صورت روزمره با چنین مسائلی درگیر هستند.

گمان دارم که از ورزش به عنوان میدانی برای توسعه روابط فرهنگی، سیاسی، اجتماعی کشور‌ها و تحکیم دوستی‌ها یاد می‌کنند. در هنگامه مرگ یک شخص نیز هر چند اختلافات سیاسی و غیر سیاسی بین کشور‌ها شدت داشته باشد اما در هیچ فرهنگی مسبوق به سابقه نبوده که در رسانه‌های ملی و همایش‌های دانشگاهی به شخص فوت شده و به مردم منتسب به یک زبان و یک قوم اهانت شود.

در این میان اما در صورت اذعان به وجود تاثیر گذار یک نیروی پنهان در هدایت افکار عمومی ایرانی به سوی عرب ستیزی و نژادگرایی سئوال اساسی در آخر شاید این باشد که آیا ذهن ایرانیان به کلی اشغال شده است؟

در زیر می‌توانید نمونه کارهای روزنامه خبر ورزشی، خبرگزاری فارس و روزنامه وطن امروز را ببینید.


نظر خوانندگان:

■ آقای نوری حمزه
فرض می کنیم همه حرف های شما درست است . بخشی از ایرانی ها عرب ستیز هستند . از روز ازل دروعگو بودند تا حالا . خلاصه همه بدیها را دارند . اما شما از ان طرف چیزی نگفتید ؛ از طرف شما عرب های ایرانی ؛ کسی فارس ستیز نیست ؟ کسی دروع گو نیست ؟ یه خورده انصاف لازم است تا تحلیل گر عمیق تر به مسایل نگاه کند و اگر مشکلی هست علل و عوامل ان را هم بررسی کند. اقای حمزه یکسره یک طرف را پر از ایراد می بیند و طرف خودش را کاملا پاک و محق. کجا این تحلیل یکطرفانه می تواند بیانگر حقیقت باشد. هر ملت و قومی بدی و خوبی را با هم دارد. نمی توان قوم یا نژادی را برحق مطلق و قوم و نژاد دیگر رامجرم مطلق دید؛ این شیوه نگاه کردن خود موید داشتن نگاه قوم گرایانه و یا نژاد گرایانه است. پس اگر ایراد طرفی را گفتی ایراد طرف دیگر نیز بگو.
اگر خصومتی هم وحود دارد باید ریشه های تاریخی ان را کاوید و طرفین را به گذشت دعوت کرد . یک سو بینی این خصومت را فقط تشدید می کند.
تجلی

■ حمزه گرامی، محققین و پژوهشگرانی که ریگی به کفش ندارند، و با خود و مخاطبینشان ‫صادقند وقتی سندی در جهت صدق گفتار خود طرح می کنند، معمول کار این است، که عناوین فصل ها و صفحات مورد بحث را به عنوان پاورقی در پای نوشتار خود‫ ذکر می کنند، تا خواننده مطلب بتواند خود سند مورد بحث را مطالعه کند.
‫علی الحال بحثم با شما بر سر فردوسی، و حتی بر سر شاه عربستان سعودی، صدام مرحوم و جنگهای قادسیه‌اش و پشتیبانان پیدا و نهانش هم نیست.
همانگونه که قبلا هم نوشتم، آیا میتوانی برایم بنویسی، چرا این همه و با این شدت از ایرانیان‫، که از قضای خوش روزگار ‫خودت یکی از آنها هستی،‫ نفرت داری، به قسمی که در جواب سئوال ساده، «...کجایی هستین شما...» ابا و شرم داری که خودت را ایرانی معرفی کنی.
‫بنابراین فراافکنان آنانند، که در اثر مشکلات پشت به هموطنان خود کرده، و ذهن خود را در اشغال افکار نفرت ‫آمیز نسبت به هموطنان خود قرار می دهند.
ما ‫مردم ایران، در اقصی نقاط آن و بخصوص استان خوزستان،‫ همواره در تلاش برای آزادی کشور و آزاد زیستن بوده‌ایم، وقتی نیروهای صدام که از قضای روزگار عربی را با فصاحت کامل سخن می گفتند، مانند اجل معلق بر سر ساکنان خرمشهری، اهوازی و...... آوار شدند، مردم ایران یکپارچه در برابر این تجاوزات ایستادند.
‫اما‫ اینکه همواره در طی سده اخیر، علیرغم ‫تمامی تلاشها به گرد خود چرخیده و غرق دور باطل استبداد شده و هستیم، داستان دیگری است، و شاید‫ یکی از علل مهم این شکستها نفرت پراکنی هایی باشد، که مانع از ‫اتحاد مؤثر و مستمر مردم ایران حول برنامه ای مشترک و عدالت خواهانه شده است.
‫البرز

■ رد کردن یا قبول کردن هر موضوعی حق طبیعی شماست. چندین مورد در این مقاله به صراحت یاد شده اند. شما هیچ پاسخی نمی توانید برای آنها داشته باشید و به هیمن لحاظ حتی اشعار شاهنامه را رد می‌کنید! باید خیلی شجاع باشید تا با ذات خود رو به رو شوید. این موضوع شجاعت، وجدان و علم می‌خواهد. به شما توصیه می کنم کمی واقع‌بین باشید و به سراغ یک راه‌حل و برون‌رفت بروید و از فرافکنی دست بردارید.

■ من کاری به کار أین مقاله ندارم. مقاله‌ای که در چند سطر به بررسی چنین موضوعات عمیق اجتماعی پرداخته و نتیجه گیری‌های سرسری و قبیله‌گرایانه ارائه می‌کند را باید سرسری خواند و رد شد! اما در مورد فردوسی و شاهنامه: هیچکدام از اشعاری که ذکر کرده‌اید متعلق به فردوسی نیست. شما را در این مورد به نوشتارهای مزدک بامدادان ارجاع می‌دهم. شوینیسم از هر نوع مذموم است. ایرانی باشیم و ایرانی بمانیم. عزت و سرفرازی ما در وحدت و یکپارچگی ماست.

■ ابیاتی از شاهنامه، برای البرز و گفتگویی کوتاه با کاوه جزینی
شاهنامه داستانهایی خیالی و غیر واقعی و تعدادی داستان واقعی مخلوط شده با خیالات را در بر می‌گیرد افسانه سرایی فردوسی در
شاهنامه به جایی می‌رسد که خودش می‌گوید که:
رستم یلی بود در سیستان که من کردمش رستم داستان. فردوسی که از یک خانواده دهقان زاده بود (دهقان = صاحب روستا یا مالک) عمر خود را با سرودن شاهنامه سپری کرد و به قول خود سی و اندی سال طول کشید زمانی که شاهنامه را به پایان رسانید آن را نزد سلطان محمود برد. در ابتدای شاهنامه هم بیت‌های زیادی در مدح سلطان محمود سروه بود تا سکه‌هایی از او دریافت کند سلطان محمود که پادشاهی آگاه و مسلط بر علم‌های زمان خود و مسلمانی حنفی مذهب و متعصب بود بود با خواندن شاهنامه و دیدن بیت‌هایی که به نژاد ترک و تورانیان و نژاد عرب و مسلمانان توهین کرده بسیار ناراحت شد که دستور به تنبیه فردوسی صادر کرد ولی با پادر میانی شاعران دیگر خطای او را بخشید اما فردوسی را از دربار خود بیرون کرد.
فردوسی در اعتراض به این کار سلطان محمود به نژاد و اصالت او توهین می‌کند؛ اگر شاه را شاه بودی پدر __ به سر می‌نهادی مرا تاج زر ___ اگر مادرش شـاه بانو بدی ___ مرا سیم و زر تا به زانو بدی

توهین فردوسی به زنان:
زن و اژدها هر دو در خاک به —– جهان پاک از این هر دو ناپاک به ___ زنان را ستایی سگان را ستای — که یک سگ به از صد زن پارسای ___ پس پرده هر که دختر بود —– اگر تاجدار است بد اختر بود ___ چون زن زاد دختر دهیدش به گرگ — که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ

توهین فردوسی مردمان غیر فارس:

ترک ستیزی
توهین به نژاد ترک و نفرت از ترکها در بسیاری از بیت‌های شاهنامه وجود دارد.
سخن بس کن از هرمز ترک زاد ___ که اندر زمانه مباد این نژاد ___ که این ترک زاده سزاوار نیست __ کس اورا به شاهی خریدار نیست __ که خاقان نژاد است و بد گوهر است ____ به بالا و دیدار چون مادر است
در جای دیگر می‌گوید:
ابا سرخ ترکی، بدی،گربه چشم ___ توگفتی دل از رده دارد به خشم ___که آن ترک بد ریشه و ریمن است ___ که هم بد نژاد است و هم بد تن است ___ تن ترک بد ذات بی جان کنم ___ زخونش دل سنگ مرجان کنم ___ از آن پس بپرسید، از آن ترک زشت ___ که ای دوزخی روی دور از بهشت ___ چه مردی و نام و نژاد تو چیست؟! ___ که زاینده را بر تو باید گریست ___ بُود ترک، ”بد طینت” و ” دیو زاد” ___ که نام پدر شان ندارند یاد

در جایی هم هرمز از یکی از بزرگان و پیران دربار سوالاتی می‌کند که این شخص جواب می‌دهد: بپرسید هرمز، ز مهران ستاد ___ که از روزگاران چه داری بیاد ___ چنین داد پاسخ بدو مرد پیر ___ که ای شاه گوینده و یاد گیر ___ بدانگه کجا مادرت را ز چین ___ فرستاد خاقان به ایران زمین ___ بدو گفت بهرام: ای ترک زاد ___ به خون ریختن تا نباشی تو شاد ___ تو خاقان نژادی نه از کیقباد ____ که کسری ترا تاج بر سر نهاد
همانطور که می‌دانیم هرمز چهارم از پادشاهان ساسانی است ولی چون مادرش ترک نژاد است بنابر این از نظر فردوسی مجرم است.
وزین روی ترکان همه برهِنه ___ برفتند بی اسب و بار و بُنه رسیدند یکسر به توران زمین ___ سواران ترک و سواران چین..
ز ترکان جنگی فراوان نماند ___ زخون سنگها جز به مرجان نماند سپهدار ایران به ترکان رسید ____ خروشی چو شیر ژیا ن بر کشید ز خون یلان سیر شد روز جنگ ___ بدریا نهنگ و به خشکی پلنگ

توهین به عرب
عرب هر که باشد به من دشمن است
کژ اندیش و بد خوی و اهریمن است
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیده است کار
که فر کیانی کند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

بلوچ کشی در شاهنامه
او از بلوچ کشی انوشیروان به نیکی یاد کرده و گفته:
سراسر بشمشیر بگذاشتند ____ ستم کردن ”لوچ” برداشتند
بشد ایمن از رنج ایشان جهان __ ”بلوچی” نماند آشکار و نهان!
همه رنج‌ها خوار بگذاشتند __ در و کوه را، خانه پنداشتند!
از اینان فراوان و اندک نماند! __ زن و مرد و جنگی و کودک نماند!

کرد ستیزی و کرد کشی:
کرد کشی اردشیر بابکان مؤسس سلسلۀ ساسانیان با شبیخون لشکر ”پارسی”، بر کُردان که نسبت تعدادشان ”یک به سی” بوده است، چنین به انجام می‌رساند و با افتخار از آن یاد می‌کند:
چو شب نیمه بگذشت و تاریک شد __ جهاندار با کُرد نزدیک شد ___ برآهیخت شمشیر و اندر نهاد __ گیا را ز خون بر سر افسر نهاد!
جناب البرز مابقی شاهنامه خود بخوانید. در مورد سئوالات دیگر شما می‌توان ساعتها صحبت کرد. نام‌های عربستان ، محمره ، عبادان ، خفاجیه، حویزه ، فلاحیه و صدها روستا و چندین شهر دیگر در سال 1936 میلادی در عهد رضاشاه و پس از کشتن شیخ خزعل در زندان به ترتیب به خوزستان ، خرمشهر ، ابادان ، سوسنگرد ، هویزه ، شادگان تغییر داده شدند.
به همه کسانی که کامنت نوشته یا می‌نویسند توصیه می‌کنم که از فرافکنی دوری کنند. ریشه‌های نژادگرایی و عرب ستیزی ، غرور ، تکبر و مصادره حقوق ملی، هجوم به جهان پیرامون، اشغالگری و... را جستجو کنند و با شجاعت با موضوع برخورد کنند.
جناب جزینی!
من معتقد به مواردی که شما فرمودید نیستم. دولت امروزی ایران نیز دارای دیدگاههای بسیار تند و خشن مرکب از دو مولفه مذهب و زبان است. مذهب شیعه و زبان فارسی. موضوع کمک جمهوری اسلامی به شیعیان در لبالنا یا یمن و بحرین و... نه به دلایل مذهبی بلکه به منظور توسعه سیاسی جغرافیایی است. به شما توصیه می‌کنم که به آخرین جمله ای که خودتان در کامنت خود نوشته اید توجه کنید و کمی بیندیشید.
جمله شما: اهورمزدا ایران و ایرانیان را از دروغ، دشمن و خشکسالی دور دارد.
این متن منقول از یک کتیبه منتسب به موسس هخامنشیان است. نگاه کنید که این شخص همان زمان از رواج دروغ سخن می‌گوید. آن زمان نه دین اسلام بوده و نه ایدولوژی خاصی و نه هجومی و نه هیچ چیزی . دروغ اما از همان اول در این جامعه بوده است که آن شخص چنان به خدایش پناه می‌برد که از شر دروغ خلاص شود.
اکنون نیز ایرانی‌ها فرا فکن هستند. باید شجاع باشید و با فرافکنی ذاتی خود مبارزه کنید.
با احترام
نـوری حمـزه

■ حمزه گرامی، قبل از هر مطلبی باید بگویم، که قریب به اتفاق مردم ایران از دیر باز به حقوق اقلیتهای ملی و مذهبی احترام گذاشته و می گذارند، و هم از این روست که مردم ایران از هر رنگی در کنار هم با صلح و آرامش زندگی کرده و می کنند.
‫‫حکایت مصاحبت شما در اتوبوس شهری استکهلم، و شیوه برداشت شما هم تازگی ندارد، با صراحت می نویسی، «...از حالت ایشان تعجب نکردم، چرا که ایشان یک ایرانی است...».
و در ابتدای مصاحبت اتوبوسیت‫، در جواب سئوال، «...کجایی هستین شما...» شما پاسخ داده‌ای، «...عرب هستم...»
‫حمزه گرامی، در عرب بودن شما شکی نیست، اما سئوال اینجاست، چرا خودت را ایرانی نمی‌دانی؟ حتما می‌خواهی بگویی چون به شما اجحاف میشود، حال سئوال اینجاست، مگر مستبدین حاکم فقط در حق شما ظلم می کنند.
‫می نویسی، «...ادبیات نفرت پراکن طیفی از نویسندگان پارسی زبان، اشعار شاهنامه...» می‌شود از شما بخواهم چند بیت از ابیات نفرت پراکن شاهنامه را مثال بیاوری.
‫نام شهر خرمشهر را محمره می نویسی، آیا میدانی لفظ محمره چگونه ایجاد شده است، و معنای واقعی آن چیست؟
علیرغم تمامی آتشهایی که عربستان سعودی علیه میهنمان افروخته، مانده‌ام حیران، که ‫‫چرا شما‫ تلاش داری از عربستان سعودی چهره‌ای منزه تر از آنچه هست، ساخته و نشان دهی.
اگر امروز ‫مردم ایران به نیات کشورهای عربی و در رأس آنها عربستان سعودی مشکوکند، تنها بخاطر وقایع هزار و چهارصد سال پیش نیست، ‫بل بواسطه شاهکارهای مرحوم صدام در حدود سی و پنج سال پیش است، که به نمایندگی از جانب کشورهای عربی منطقه به ایران هجوم آورد، و برای تمسخر و تحقیر ایرانیان جنگهایش را قادسیه و خودش را سردار قادسیه می نامید.
اما با این همه، حرکات ناپسند حزب الله های ناسیونالیست را نمیتوانم بپذیرم، و شما کاملا صحیح می گویی، میادین ورزشی باید مجامع دوستی و الفت مردم باشد، و نه دشمنی. و شادی کردن در مرگ هیچکسی صحیح نبوده، و چنین حرکاتی مذموم و محکوم است.
‫البرز

■ هم میهن گرامی‌ جناب نوری حمزه،
من با چند نکتهٔ سخنان شما هم رأی هستم و با چندتای دیگرش سخت مخالف.
۱- برخی‌ از ایرانیان از شب تا بامداد  آریأیی  و پارس و کورش و فرهنگ ۷۰۰۰ فریاد میکنند اما همین کسان دروغ گو، دورو، ترسو و بسیار تنبل و نادان هم هستند. من باور دارم که ایرانیان باستان چنین فرهنگی‌ را نداشته و یا که بسیار کمتر داشته. 
۲- به عربها دشنام می‌دهند و از آنها به نادانی‌، پستی و واپس‌گرایی یاد می‌کنند در حالی‌ که عربها دست‌کم برخی‌ از عربها اینروزها روزگاری بسیار بهتر از ما دارند، نگاه کنید به تونس. در صورتی‌ که ما هنوز پس ۱۰۰ سال تلاش نتوانسته‌ایم  به یک حکومت نیم بند دمکرات هم دست یابیم.
۳-دسته‌ای از ایرانیان شوربختانه به این باور نادرست هستند که گویا آنها از دیگران بسیار داناتر، زرنگتر!!! و از فرهنگ و نژادی بهتر هستند. که البته این چنین نیست. دست کم نه آنچنان که اینان می‌‌پندارند. 
و اما کجا با شما هم رأی نیستم
۱- حکومت و حکومتیان ایران کنونی‌ هرچه هستند ایرانگرا و ملی‌ نیستند. وارونه آن درست تر است. اینان سخت شیفته و نگاه بان فرهنگ و زبان و دین عربی‌ هستند. شما یا تعریفی‌ دیگر از ملی‌گرایی دارید و یا تنها می‌خواهید به ایرانیان انسانگرا و البته میهندوست توهین کنید. در تاریخ ۱۴۰۰ ساله ایران پس از یورش عربهای مسلمان هیچ رژیمی این‌چنین با پشتکار، سختگیرانه و بیرحم و پیوسته ایرانی‌ را به سود عرب و اسلام پایمال نکرده.
۲- هم چنان که عربها می‌توانند و باید به زبان خود به بالند و سخن گویند همین حق را ایرانیان هم دارند، اما استعمار زبان و فرهنگ عربی‌ همچنان بر گردهٔ ایران سنگینی‌ می‌کند. سخن تنها بر سر زبان نیست. با زبان فرهنگ و آداب و رسوم هم می‌آیند هم چنین که آماده و میاید.
۳- ستیز و دشنام حکومتیان و روزنامه‌های حکومتی به عربها و پادشاه سعودی نه از روی ایرانگرایی آنان است که از روی جنگ مذهبی‌ و دعوای دکان دین سنی و شیعه است.  شما یا به راستی‌ نمی‌دانید در کشور ما چه می‌گذرد و یا اینکه باز هم می‌خواهید دروغ و کینه را رواج دهید. جمهوری اسلامی تنها با عرب سنی سر ستیز دارد و میبیند که حسن نصرالله عرب و حوثی‌های عرب یمنی چگونه دوست ملّایان هستند. اگر تررریست‌های  داعش و القاعده هم شیعه بودند من باور دارم که جمهوری اسلامی با آنان حتا همکاری هم می‌کرد.
اهورمزدا ایران و ایرانیان را از دروغ، دشمن و خشکسالی دور دارد.
کاوه جزینی